اعزامی های فرماندهی هوایی شهید خضرایی بیان اینجا

[Hossein Nouri]

بله خودم هم شنیدم و هم دیدم ، اوه اوه عجب جایی افتادی ، در عوض آسایشگاه 4 یه جای دنج و خلوته

 

[mbx]

ehsan32909 موضوع ساعت 5 بعد از ظهر صحت داره . وقتی سر خیابون پادگان اسلامشهر رسیدیم ، همون سرهنگی که دم در وایساده بود و بچه ها ازش آدرس می پرسیدن با موتور اومد و گفت که به بچه ها بگید فردا ساعت 4:30 و 5 بیان. اگه منم از خود طرف نمی شنیدم باور نمی کردم . راستی من آسایشگاه چهارم تو کجایی ؟

سروان ایمان پور هستن ایشون. سرهنگ نیستن. مرد بسیار بزرگی هستن. کلا تو اون پادگان یکی سروان ایمانپور و یکی سرهنگ رئوفی مردان بزرگی هستن. البته کل پادگان هم باهاشون چپ هستن.

پیج فیس بوک دوره ی قبل اسلامشهر اینه: Log In | Facebook

احسان تو اسایشگاه 3 هستی؟ آسایشگاه من بود ها! کدوم سمتی؟ سمت کولر یا سمت حیاط؟ یا نزدیک تلویزیون وسط؟ کدوم ردیف؟ (ردیف رو از دم در بگو به ترتیب 1 یا 2 یا 3) بگو تا نشونه ی تختم رو بدم بری بخونی

 

[omidianno]

سرم شلوغ پلوغ بود نشد بیام از نگهبانی گهربارمون بگم
جاتون خالی دو وعده ناهارو که ریختیم دور کامل!!!! فقط برنج زدیم به بدن با ماست! صبحونمونم گذاشتیم برا بچه های فردا که اگه چیزی گیرشون نیومد حلوا شکری به بدن بزنن
کلا ازینکه نگهبانی مزخرفه اگه بگذزیم، بدی هم نبود، من کلی متن برا خودم نوشتم، سکوت خوبی داشت پادگان
بدترین قسمتشم این دژبانا بودن که هی گیرو گور میدادن! وگرنه که ما بد نگذروندیم
از حالا باس حاضر شیم باز بریم تو اون خراب شده، من دلم داره میپوکه!
فکر اون اردو میاد تو مخم هنگ هنگ میشم
تازه دو هفته رفته و 6 هفته مونده
این مرخصی میان دوره چقدره؟کی میدن به ما؟

 

[Ashkan R]

خسته نباشی پهلوون
تنها قوت قلب اینه که هر ثانیه و دقیقه که میگذره میدونی به همون اندازه به آخرش نزدیکتر شدی

 

[omidianno]

سلامت باشی اشکان جون
آره همینطوره. میگن اون اردوی کذایی رو فقط به این امید که بعد اون یک هفته آموزشی تمومه تحمل میکنیم
فقط امیدوارم بگذره و یه جای خوب بیافتیم؛ وگرنه حال گیریه

 

[Ashkan R]

راستی امروز بیا خودتو نشون بده

 

[Ashkan R]

این امید نامرد که از چارشنبه مرخصیه کجاس پس؟

 

[mehrdad_sh]

سلام دوستان

حالتون چطوره ؟ آموزشی تا اینجا خوب بوده ؟

قدر این دوران رو بدونین. باور کنین راست می گم وقتی برین یگان اونوقت متوجه می شین من چی می گم.

جاتون خالی این جا شبها هواش سرده ولی ظهر ها خوبه.

بازم میام بهتون سر می زنم.

 

[omidianno]

سلام بروبچ
بابا اشکان من از وقتی اومدم خوابیدم تا 5شنبه صبح، بدم رفتم پیش بچه ها و رفیقا
جدا فاز نت دیر میاد بالا کله ام
قدم آهسته چه کوفتیه دیگه!!!!!! چند نوع رژه داریم؟!!!!! چقد مونده تموم شه؟!!!!!
اما خدایی mbx میگفت گشاد میکنیما!!!! انگار واقعا گشاد کردیم
منم خودمو چپوندم لا منشیا و راه های پیچش رو دارم کم کم یاد میگیرم، تا خدا چی بخواد

 

[Ashkan R]

تاپیک خوابیده ها

 

[mehrdad_sh]

ما اینجا تو تبریز صبحها بتل می پوشیم سرده بد جور

 

[mbx]

امروز برای کاری اطراف خضرایی بودم که یک دفعه سرگروهبان فتاح رو دیدم. اینبار چقدر آدم متمدن و مهربانی به نظر میرسید. هرچقدر با خودم کلنجار رفتم که برنامه هایی که حین دوره ی آموزشی برای دیدن احتمالیش تو خیابون چیده بودم جامه ی عمل بپوشونم، نتونستم. دست دادیم و خوش بشی کردیم و ولسلام.

 

[ehsan32909]

بچه ها یک ماه خدمت شدیما!
البته به جز اون چند روز اردو که اکثر بچه ها یه مقدار نگرانشن!:blink:

سلام سپهر جان چطوری؟ خوبی؟
این یه ماه که به من خیلی سخت گذشت! مخصوصا هفته اول و هفته آخر :hmm:
داداش به شما از کی تا کی مرخصی دادن؟
بعدش به شما نگفتن که تاریخ و مکان اردو کجاست؟ آخه توی اسلام شهر 1000 شایعه در مورد اردو ساختن! :blink:

 

[Ashkan R]

بعدش به شما نگفتن که تاریخ و مکان اردو کجاست؟ آخه توی اسلام شهر 1000 شایعه در مورد اردو ساختن! :blink:

23 تا 27 مهر، کوشک نصرت!

 

[ehsan32909]

23 تا 27 مهر، کوشک نصرت!

اشکان جان این مطلب در حد شایعه است یا اینکه از یکی از فرماندتون شنیدی؟

 

[actros]

امروز برای کاری اطراف خضرایی بودم که یک دفعه سرگروهبان فتاح رو دیدم. اینبار چقدر آدم متمدن و مهربانی به نظر میرسید. هرچقدر با خودم کلنجار رفتم که برنامه هایی که حین دوره ی آموزشی برای دیدن احتمالیش تو خیابون چیده بودم جامه ی عمل بپوشونم، نتونستم. دست دادیم و خوش بشی کردیم و ولسلام.

پسر من با این فتاح دوارنی داشتم.
یه کم پر روئه (کمی بیشتر از یه کم) ولی آدم بدی نیست.
هنوز سوپروایزر CMT یه؟
دیدیش بگو بهمنی سلام رسوند :دی

در مورد اردو نگران نباشید.کار زیادی انجام نمیدید.الانم هوا خیلی بهتر از خرداده.
دوره ما اولین دوره بود میبردن اردو.کلی ناهماهنگی و سردرگمی بود.با اون هوای وحشتناک.
کسی هم قبلش نرفته بود راهنمائیمون کنه.
اگه رفتنی شدید بهتون میگم چی ببرید چه نبرید.
درکل اصلا نگرانش نباشید تو ادرو خیلی بیشتر از اینجا استراحت میکنید.
نه نماز هست نه صبحگاه نه نظافت.1 ساعت صبح رژه میرید.1ساعت عصر پیاده روی می کنید.
بیشترین چیزی که مارو اذیت میکرد گرمای هوا بود که الحمدا.. تو مهر هوا عالی میشه

 

[abooreihan]

سلام
ممنون از اطلاعات خوبی که در اختیار همه میذارید.
من پزشک هستم و تاریخ اعزامم 8/1 هست . میخواستم از دوستان بپرسم وضعیت پزشک ها اونجا چطوره ؟
بعد از آموزشی میدونید کجاها پزشک هارو میفرستن و اینکه کجا بهتره ؟
ممنونم از دوستان

 

[omidianno]

سلام به همه
ابوریحان جان شما حتما تو خود خضرایی میافتید، اوضاعتون هم به نسبت بقیه خیلی بهتره
اکثر رژه های صبح یا ورزشای صبحگاهی رو برای بردن مریضای همیشگی و مشتریان پرو پا قرص بهداری خواهی پیچوند و از عزت و احترام خاصی نزد فرماندهان برخورداری
برای تقسیم هم یا همون بهداری پادگان میری یا میافتی بیمارستان بعثت
که طبق شنیده ها از دکتر خودمون، هر جفتشون خوبه و عالی، که بهداری پادگان بیشتر مورد پسند ایشون بود
کاری بود در خدمتم
ما هم که هفته دیگه باس بریم میدون تیر، هفته بعدشم اردوگاه و ایشالا قال این دوره کنده بشه بره پی کارش
هیچیه اونجا عذابمون نداد بیشتر از علافی و بیکاریش
خدا زودتر این مکافات و از سر هممون برداره

 

[stratauren]

سلام، از امروز من هم به جمع بچه‌های خضرایی پیوستم، تاریخ اعزام 1 آبان 90. امروز صبح رفتم +10 و برگه سفیدم رو قبل از اینکه پست بیاره گرفتم.

 

[omidianno]

جدا میتونید خوشحال باشید ازینکه اینجا افتادید. سربازی از سر تا تهش یه گنده، اما بین بد و بدتر، انتخاب من بده
اینجا هم بسته به اینکه کجاش بیافتین قلقای خودشو داره که بزرگان فروم قبلا گفتن، اما بشه ما هم براتون یه چیزایی داریم
به قول فرمانده گروهانمون:«مطمئن باشید یه جایی یه کار خوبی کردید که به خاطرش اینجا افتادید)»
به زندگی خضرایی ها خوش اومدید