• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اعزامی های فرماندهی هوایی شهید خضرایی بیان اینجا

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
سرگروهبان فتاح که فقط همون 2 روز اول رو اومد بعدش سروان میردریکوند گفت که فعلا در خدمتش نیستیم و یکی دیگه رو جاش گذاشت.
سرگروهبان دارابی هم به مثل بقیه به ما گیر میده و انتظار احترام داره!
فکر کنم اینها خیلی از خود متشکر هستند و عقده احترام دارند یا اولش هست اینجوری می کنند. :hmm:

نه نه اين طور نيست.

سر گروهبان ها خودشون وظيفه ان. بهشون دستور داده مي شه كه اين طوري رفتار كنيد البته فرمانده گروهان و فرمانده گردان بسيار خوب و مهربوني داريد بعدا با گذشت زمان متوجه مي شي.

فتاح و دارابي سوژه هستن با گذشت زمان مي فهمي من چي مي گم.

دارابي تا چند روز ديگه سوژه مي شه توي گردان مطمئن باش.

خيري پور چي ؟ هستش ؟

سالار ونديان ؟

سلسله مراتب رو ياد گرفتي ؟ بگو ببينم بلدي ؟:D
 

Ashkan R

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژوئن 2006
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
0
من هر جور فک میکنم میبینم این 4 روز مرخصیه بد موقعی افتاد!
تا یه ذره داشتیم به جو عادت میکردیم دوباره رفتیم تو فاز شخصی گری
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
مهرداد جان حالا که آنلاینی، یک مقدار راجع به این برنامه تربیت بدنی هم توضیح بده! کلاً چه کارایی انجام میدیم اون موقع؟
ما یکشنبه کلاسهامون شروع میشه، صبحشم که اولین جلسه ورزشه انگار!

راست کسی سرگروهبان جوادی تو خضرایی رو میشناسه؟ جانشین فرمانده گروهان ماست تو خضرایی. خدا وکیلی اصلاً قیافه اش رو میبینم حال میکنم...ولی حس میکنم پوستمون رو میکنه!

توي اسلامشهر كه بوديم به اين صورت بود كه ما رو از روز اول به 2 دسته يك و دو (اواخر به 3 دسته) تقسيم كردن. دسته ها از سمت ميدون صبحگاه به حالت بدو رو يك بار دور محوطه ميدون صبحگاه مير فتيم. بعد از اون افراد به فاصله 2 دست از هميديگه فاصله مي گرفتن و سر جاشون وايميستادن يكي مي رفت بالاي جايگاه حركات ورزشي مي داد كه توش حالت شنا هم بود.

اين اواخر بعد از همه اين ها بازي هم مي كرديم.
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
والا نمیدونم اشکان. فعلاً که چیزی به ذهنم نمیرسه. معاف از رزمی هم که نه عکسی دارم نه چیزی، فقط همین فاصله دو زانو.
حالا میگم ماه دوم که مسئولیت ها عوض میشه، بالاخره نظافتی چیزی به من میافته، چون این سری هیچ مسئولیتی بهم نخورده. حالا بازم تا ببینیم چی میشه. مثلاً اگه آشپزخونه بیفتم، رژه مالیده میشه انگار.
فعلاً نگران اون نباش! یه چیزی میشه دیگه!
من فعلاً نگرانیم همینیه که گفتی. تا داشتیم به جو عادت میکردیم، اومدیم تعطیلات. باز برگردیم اونجا، من دپرس میشم! یه جوریه محیطش...هنوز عادت نکردم بهش. یک مقدار بار روانیش روم زیاده...
از یه جهت هم خوب بود چون که اون زهر چشم گرفتن اولیه شون یک مقدار کم شد اینجوری. چون اینا مجبورن تا یکشنبه دوشنبه کلاسها رو شروع کنن، وگرنه از اون ور نمیتونن جمعش کنن.
امیدوارم کلاسها که شروع بشه اوضاع بهتر میشه. من این چند روز که اونجا بودم حالم یه جورایی خیلی گرفته بود.

بله روزهاي اوله طبيعيه ما هم مثل شما بوديم. تنها راه حل گذر زمانه بزار زمان يه مقدار بگذره همه چيز به كلي عوض مي شه.

الان من هم روز اول رفتم تبريز افسرده شدم ولي چيزي طول نخواهد كشيد كه به اوضاع عادت مي كنم.

به خودت فرصت بده تا چند روز ديگه دوستي هايي بينتون شكل مي گيره كه تا حالا شايد توي دوران تحصيل به اين صورت نبوده چون همتون در يك شرايط يكسان هستيد و سختي ها خوبي ها و بدي ها رو داريد مي بينيد و تحمل مي كنيد.
 

mehrdad_sh

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2011
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
52,239
محل سکونت
TEHRAN
کلاً خیلی سنگینه این حرکات؟

من كه برام سخت نبود قابل تحمل بود.

براي بعضي ها مخصوصا افراد چاق بدو روش سخت بود.

به نظر من سنگين آنچناني نبود براي يه آدم نرمال از نظر آمادگي بدني قابل تحمله.
 

sokooot

Registered User
تاریخ عضویت
21 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
341
لایک‌ها
10
سن
40
محل سکونت
جهنم
دوستان به فکر این باشید که سجادی عقده ای بعد از اتمام مرخصی چه پوستی از تنمون می کنه!! این ادم اینقدر عقده داره که اون روز بعد از اینکه گفتن از فردا می ریم مرخصی همرو با شنا به فنا داد!!!!!!!!!!!!!
اقا این قضیه حفاظت اطلاعات و ممنوعیت بشین پاشو و پا مرغی واقعیت داره؟ دوستان دوره قبل لطفا در صورتی که اطلاعی دارند راهنمایی کنند . ممنون
 

Ashkan R

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژوئن 2006
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
0
راستی بالای دفترچه مرخصی من( بالای اولین برگ مرخصی) نوشته " مرکز آموزش وظیفه حضرت امیر نحاجا !!
کلا نمیدونم این از کجا اومده! چرا اسم مرکز اسلامشهر رو نوشته بعد نهاجا رو هم با ح جیمی نوشته!
 

mbx

Registered User
تاریخ عضویت
23 دسامبر 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
بچه ها ... من کارشناسی ارشد قبول شدم :) خدمتم تموم شد فکر کنم. فقط نمیدونم چطوری باید اقدام کنم. باید برم دانشگاهی که قبول شدم نامه بگیرم بیارم برای فرمانده یا ...؟؟؟

احسان حال کردی با تیپ امیر؟ چطوره به نظرت؟ کسی که اونجا حواست بهش باشه دارابی هست. ارزشش رو نداره. بسیار پست هست این بشر. بسیار. خواستی باهاش تیریپ رفاقت بریزی بدون اهل صحنه 20 کیلومتری کرمانشاه هست. برای سوال آخرت هم سری به این لینک بزن: ‎Mohsen Kheiri Poor‎ | Facebook خواستی ازش بپرس :D حالا برو برای تیپ امیری ها تعریف کن سرگروهبان لختش قشنگه!!!!!!!!
 

mbx

Registered User
تاریخ عضویت
23 دسامبر 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
ضمنا نگران ورزش صبحگاهی نباشید اتفاقا خیلی هم خوبه به نظر من و شاداب میکنه آدم رو. بابا دیگه زیاد هم سوسول بازی در نیاری :D ورزش صبحگاهی به نظرم لازمه. یه روز من ورزش نرفتم بعدش سر رژه حاضر شدم همه عضله هام گرفت!! فرداش نرمش ورزش شرکت کردم شفا پیدا کردم!!

تیکه دارابی: خوااااااااابییییی؟
تیکه فتاح: دانشسشسشسشسشسجوووو!!

فتاح آدم بدی نیست. تو جمع اعتماد به نفسش میاد پایین کارهای ضایع میکنه اذیت میکنه. تک نفره باهاش بحرفی کلی هم ازش خوشت میاد. یه نمه هم شیش!! میزنه.
دارابی آدم نفهمی هست و داغون.
 

ehsan32909

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2006
نوشته‌ها
26
لایک‌ها
0
این چند روزه با چند تا از دوستام که اردیبهشت و تیر و شهریور رفتن خدمت صحبت کردم دیدم که اونجایی که اونها می رن هتل تر از خضرایی و حتی اسلام شهر هست.
مثلا یکی از دوستام شهریور افتاده 01 نیروی زمینی ارتش توی اتوبان افسریه، می گفت این 3 روز رو فقط توی مسجد بودن و براشون کلاس گذاشتن و حتی رژه و **** و جمع هم کار نکردن و مهمتر از همه اینکه بچه های تهران رو روز برگ کردن اون هم توی آموزشی :eek:

یکی دیگه تیر افتاده بود نیروی هوایی ارتش مشهد، میگفت که بعد از میان دوره اصلا رژه نرفتن و همیشه توی کلاس بودن و رنگ آفتاب رو ندیدن و بعد از ظهر ها همش توی شهر ول بودن و خبری از آنکادر، واکس، ساعت خاموشی و ... نبوده. یه LCD 60 اینچ توی آسایشگاهشون بوده که همیشه روشن بوده و حال می کردن. توی مراسم سردوشی هم رژه نفتن.

با این اوصاف تنها مزیتی که آموزشی ما داره اینه که نزدیک تهرانه! :wacko:
 

Ashkan R

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژوئن 2006
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
0
واقعا روزبرگ نعمتیه، همین که شب بیای خونه خودت بخوابی 90% مشکلات رو حل میکنه!
 

Ashkan R

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژوئن 2006
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
0
مهرداد تو الان کد خوردی؟ آخه میگفتن برای پلیس هوایی ها دوره کد هست
بعد الان کارت کلا چیه؟
ساعت خدمتیت چطوره؟
 

mbx

Registered User
تاریخ عضویت
23 دسامبر 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
پلیس هوایی همه جا دوره کد نداره. بستگی به یگان خدمتی داره. رفیقم افتاد پلیس هوایی پدافند شد. دوره کد نداشت. اسلحه هم نگرفت دستش.
بعضی جاها که حساسه پلیس هوایی بشی و معمولا مدرک در حد دیپلم، دوره آموزشی ام پی فایو و کُلت کمری میذارن. کلاسش هم کمتر از دو ماه هست معمولا خضرایی برگزار میشه. روزبرگ هم هست طی این دوره از صبح تا ساعت 4 . کلاس هم الکی برگزار میشه روزی یکی دو ساعت. ولسلام.

لباسهارو دستی بشورین. نندازید تو لباسشویی که جنس پارچه ش طوریه که شدیدا زشت و بد قواره و چروک چروک میشه. بندازید تو آب ولرم تو یه تشت. کمی شوینده و نرم کننده هاله هم اضافه کنید. یا گلرنگ. بذارید چند ساعت بمونه. بعدم آب بکشید. تو لباسشویی دور تند مخصوصا له لورده میشه.

ساعت یگانی من 7:30 تا 13:30 هست.
 

Ashkan R

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژوئن 2006
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
0
در این که روز برگ بودن یه نعمته که شکی نیست. و در اینکه کلاً 01 یکی از بهترین جاها برای خدمته هم همینطور.
ولی مطمئن باش از نظر فشاری که به بچه ها وارد میشه، نیروی هوایی انگشت کوچیکه نیرو زمینی هم حساب نمیشه. اونها هم که گفتن فقط تو مسجد بودن و ..، واسه این بوده که ماه رمضون بوده و قطعاً وقتی برگردن زهر چشم حســـابی ازشون گرفته میشه.
در عوض ماها (مخصوصاً خضرایی) زهر چشم رو گرفته ان و بیگاریها رو دادن. دیگه شنبه عصر هم که بریم فکر کنم اول یه آمار گیری باشه و احتمالاً چون چند روز نبودیم، نظافت محوطه.از فرداش هم که دیگه کلاسها شروع میشه و اوضاع راحت تر.
درسته امکانات 01 بیشتره، اما خضرایی ها رو کمتر فشار میارن.
آقا راستی فردا که ساعت 5 مرخصی تمومه، به ما گفتن ده دقیقه به 5 دم گردان باید برای آمارگیری به خط شیم. حالا به نظرتون کی بریم که نه به صف طولانی دژبانی بخوریم، نه زیاد تو پادگان منتظر بمونیم؟ یهو زیادی زود بریم یکی دیگه پیدا شه بیگاری بکشه!
ضمناً از کدوم در باید بریم بالاخره؟!

راستی من لباسا رو تو ماشین شستم، دادم بیرون اتو کردن. گور بابای رنگ و قیافه اش!

من که خودم صبح میزنم بیرون
یه سر میرم دکتر نامه میگیرم
یه مشت خرت و پرت هم باید بگیرم
لباسارم میخوام عوض کنم و آرم بدوزم
دیگه هر موقع کارم تموم شه میام سمت پادگان
کدوم در هم باید بریم، نهایت یه پرسو جو میکنیم بهمون میگن دیگه :D
 

ehsan32909

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2006
نوشته‌ها
26
لایک‌ها
0
خوش به حال شما (خضرایی ها) ساعت 5 باید برید. من که موندم ساعت 6 صبح برم یا ساعت 5 بعد از ظهر.
شماره تلفن هم ندارم که تماس بگیرم. :(

راستی برای پیج فیس بوک هم اگه کسی نیست درست کنه من تقبل زحمت میکنم که درست کنم. فقط برای اسم پیج پیشنهاد بدید تا درست کنم.
 

Ashkan R

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژوئن 2006
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
0
خوش به حال شما (خضرایی ها) ساعت 5 باید برید. من که موندم ساعت 6 صبح برم یا ساعت 5 بعد از ظهر.
شماره تلفن هم ندارم که تماس بگیرم. :(

راستی برای پیج فیس بوک هم اگه کسی نیست درست کنه من تقبل زحمت میکنم که درست کنم. فقط برای اسم پیج پیشنهاد بدید تا درست کنم.

آخه اینم چیزیه که ریسک کردنش نمیارزه!
به نظر منم راهی جز همون صبح رفتن نیست

پیج فیس بوکم خودت راه بنداز :D
اسمش هم که مهم نیست
راستی p.m تو چک کن
 

Hossein Nouri

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 آگوست 2011
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
0
ehsan32909 موضوع ساعت 5 بعد از ظهر صحت داره . وقتی سر خیابون پادگان اسلامشهر رسیدیم ، همون سرهنگی که دم در وایساده بود و بچه ها ازش آدرس می پرسیدن با موتور اومد و گفت که به بچه ها بگید فردا ساعت 4:30 و 5 بیان. اگه منم از خود طرف نمی شنیدم باور نمی کردم . راستی من آسایشگاه چهارم تو کجایی ؟
 

ehsan32909

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2006
نوشته‌ها
26
لایک‌ها
0
ehsan32909 موضوع ساعت 5 بعد از ظهر صحت داره . وقتی سر خیابون پادگان اسلامشهر رسیدیم ، همون سرهنگی که دم در وایساده بود و بچه ها ازش آدرس می پرسیدن با موتور اومد و گفت که به بچه ها بگید فردا ساعت 4:30 و 5 بیان. اگه منم از خود طرف نمی شنیدم باور نمی کردم . راستی من آسایشگاه چهارم تو کجایی ؟

حسین جان پس فردا تو هم ساعت 5 بعد از ظهر میای پادگان؟ فردا ساعت 5 نیایم بهمون گیر بدن، تو خودت از سرهنگ شنیدی؟
من آسایشگاه 3 هستم جلوی ستاد فرماندهی. (تو دهن شیر :D)

پیام خصوصیت رو چک کن.
 
بالا