امروز جشن سردوشی ما بود. یک دور رژه رفتیم جلوی امیر سرتیپ آقایی و تعریف خیلی خوب هم گرفتیم. خسته کننده بود این دو سه روز. به ما گفته بودن رژه نداریم به علت ماه رمضون. یهو سه چهار روز مونده به پایان دوره گفتن نه خیر!! داریم خوبشم داریم!! و ترکوندن اینقدر تمرین دادن صبح و بعد از ظهرو با ژ3 و بدون ژ3. در هر حال تموم شد و این نیز گذشت. با تموم خستگی هاش. زیر تختم کلی توصیه نوشتم برای جانشین بعدیم که میاد جام شاید یکی از شماها باشین.
در کل هم دعا کنید اسلامشهر بیفتید. حداقل اگه سمت غرب تهران هستید. اسلامشهر اسمش مخاطره انگیزه وگرنه خودش یه پادگان نقلی و کوچولو هست که خیلی از مشکلات خضرایی و امثالهم رو نداره. تنها مشکلش وجود موجودی به نام جواد (بوفه دار) و رمضون (سرباز وظیفه ی آشپزخونه) و سرگروهبان آب (ارشد آشپزخونه) هست که هر کدوم یه کنتاکت عجیب اما دوست داشتنی با بچه ها دارن از نظر دعوا و داد زدن + اعزام به بیگاری.
بچهها یه مقداری در مورد معاف از رزمها هم بگید، کلا چه سود و ضرری داره توی خضرایی
خب رژه و بدو بدو و سرپا ایستادن نداری. عوضش ممکنه منطقه نظافتی اضافه بهتون بدن. فرضا سر مراسم سردوشی ماها ساعت دو و نیم صبح پاشدیم اینها تا 7 خوابیده بودن آسایشگاه یعنی تا پایان مراسم!!!!!!!!!!!!
در مورد اعلامش هم فرمانده تون یه روز میگه معاف از رزمها بیان بیرون دونه دونه میحرفه باهاشون و شرایط رو میبینه و تصمیم میگیره. من به سروان دریکوند گفتم معاف از رزمم و ازش مجوز گرفتم که مثل بقیه مراحل رو انجام بدم ولی هروقت بهم فشار اومد راحت بیام کنار. ایشون هم قبول کردن و تشکر کردن بابت همکاری.
در مورد معافی حین خدمت اینو بگم که از دوره ی ما 2 نفر معاف پزشکی شدن وسطهای دوره بار بندیل بستند و رفتند. دو سه نفر دیگه هم اطلاع دارم در دست اقدام بودن که کارشون تا 70 درصد اوکی شده بود. در هر حال روش خوبیه بعد از اعزام اقدام کردن راحت تر میگیرن.
بردن ژیلت مشکلی نداره. تیغ منظورش ابزار برش هست که مثلا میتونی گلوی یه نفر رو با تیغ ببری ولی با ژیلت ممکن نیست به خاطر مسدود و محدود بودن تیغه هاش.
مطمئن باشید بعد از عید فطر هست تایم اندازه کردن لباس و اینهاتون. ماه رمضون نخواهید دید تو پادگان. مطمئن باشید. احتمالا اولین شنبه ی بعد از ماه رمضون خواهد بود اعزام اصلی تون.
پنج شنبه و جمعه تعطیلید و بعضا 4 شنبه هم هست. مخصوصا اگه پارتی دار و نور چشمی باشید یا اینکه متاهل باشید.
یه تعطیلات شبیه میان دوره ممکنه داشته باشید در حد 4 روز.
هر تهدیدی کردن جدی نگیر. فقط میخوان زهر چشم بگیرن. هر تهدیدی کردن یک کلام. دایورت کن!!!!! همین و بس.
در مورد اسلامشهر، کمپلت فوق دیپلم ها که 83 نفر بودن دوره ی 1/4 ، افتادن اسلامشهر + 140 نفر لیسانس که به صورت اتفاقی و شانسی افتادن اسلامشهر.
دلیل اینکه بچه ها اعزام میشن از خضرایی به اسلامشهر، این هست که نیرو هوایی کل کل داره با پدافند و **** سر تملک اون پادگان و برای اینکه نشون بده از رده خارج نیست و از کار افتاده نیست و ازش استفاده میشه هر از گاهی تعدادی سرباز اعزام میکنه. در واقع سرباز خرج میکنه برای اینکه اونجا رو نگه داره.
ضمنا تو سربازی کوچکترین فرقی بین فوق دیپلم و فوق دکترا نیست. کافیه فقط تحصیلات اکادمیک داشته باشید تا نوع برخورد از دیپلم و زیر دیپلم بیاد به فوق دیپلم و بالاتر.
کتاب اجازه میدن ببری و مشکلی نیست.
منشی راحت ترین کار رو داره. نود درصد منشی از قبل انتخاب شدن پشت پرده و ده درصد ممکنه رو حساب کاربلد بودن و شایستگی انتخاب بشن. مثلا سربازها تو میدون صبحگاه رژه میرن و عرق میریزن. منشی نشسته تو اتاق فرمانده و زیر کولر و شربت آبلیمو میکوفته!! یا خوابیده!! البته اینم بگم منشی ها میون بچه ها به شدت منفور هستن (مگه اون یکی دو نفر بی پارتی) و حسابی جنگ اعصاب دارن تو دوره ی ما عملا همه گروهان به منشی میگفتن با صدای بلند دستمالچی و بدتر از اون! البته حق هم دارن. واقعا منشی های بی لیاقت و ابلهی داشتیم که فقط رو حساب پارتی رفته بودن اونجا. اول تا اخر هفته خال به لباسهاشون نمی افتاد و حتی ذره ای پوستشون نسوخت و پوتین تا آخر دوره نوی نو موند.