يه رمان انگليسي با عنوان Interpretation of maladies (ترجمان دردها) از جومپا لاهيري كه واقعا فوق العادست توصيه ميكنم همه بخونن . فكر ميكنم ترجمه فارسي شده باشه و تو كتابفروشي هاي معتبر موجود باشه :happy:
دور از جون! خدا نکنه به آسم مبتلا بشین. گرچه با درمانهای امروزی قابل کنترله ولی در هر صورت بیماری آزار دهنده ایه.
حالا چرا MS؟ این یکی رو که دیگه از ته ته ته قلبم میگم خدا نکنه. دور از جونتون.
چقدر قشنگ گفتی نگین جان. تولستوی واقعا میتونه استاد زندگی باشه. رستاخیز هم اثر خاصیه. خوش به حالت که الان داری یک کتاب خیلی خوب میخونی.
بله اين اثر يكي از بهترينهاست. خواندن اين شاهكار تولستوي را هميشه به همه-مخصوصا خانمها-توصيه كرده ام.
به هوش باشيد كه هر به ظاهر پاك و نجيب هم مي تواند يكي از اسيران بي شرم غرايزش باشد! :hmm:
پله پله تا ملاقات خدا اولین کتابی هست که از دکتر زرین کوب میخونم و اتفاقا دو قرن سکوت هم که شما نام بردید از کتابهایی هست که دوست دارم حتما بخونم بخصوص اینکه موضوعش برام خیلی جذابه...واقعا کتاب مستند و جامعی است درباره مولانا.دو قرن سکوت ایشان هم که معرف حضور است؟
پله پله تا ملاقات خدا اولین کتابی هست که از دکتر زرین کوب میخونم و اتفاقا دو قرن سکوت هم که شما نام بردید از کتابهایی هست که دوست دارم حتما بخونم بخصوص اینکه موضوعش برام خیلی جذابه...
در همین زمینه زمانی بود که در انباری نمور و نیمه تاریک و دنج سالهای دبیرستان کتابهای داستایوفسکی را می خواندم با آن توصیفات جامع از سل که شخصیتهای مختلفش داشت و عجیب توهم سل مرا فراگرفته بود می ترسیدم با هر سرفه ای لکه ای خون از دهانم خارج شود. کلا مانند دانشجویان پزشکی که با خواندن علایم هر بیماری خود را مبتلای آن می دانند.خلاصه عجب توهمی بود:lol: در مورد ام اس هم باید بگویم که استرس و نگرانی هم در پیدایش هم در تشدید بیماری تاثیر دارد. از اینها دوری کنید
مرشد و مارگاریتا اثری جاودان از بولگاکف.
اگه مرگ ایوان ایلیچ ( تولستوی ) بزرگترین شاهکار قرن 19 تو روسیه باشه ، این اثر هم بزرگترین شاهکار قرن 20 میلادی تو روسیه هست .( البته به نظر بنده )
جون هرکسی که دوسش دارین ، به شیطان نخندین که اگر این کارو بکنید ، مسلمآ سرنوشت شومی در انتظار تون خواهد بود .
ممنون . من اونطوری که از دوستان شنیدم پایانش فوق العاده به پایان می رسه و این سه داستان موازی به طور زیبایی به هم می رسن . البته من هنوز تمومش نکردم . ) و این قسمت از کتاب رو زنش نوشته که واقعآ اگه اون نمی نوشت من نمی دونم میکاییل چطوری و به چه شکلی می تونست این کتاب رو به اتمام برسونه .
به نقل از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد:
مُرشد و مارگاریتا (نام روسی:Мастер и Маргарита) رمانی روسی نوشته میخائیل بولگاکف است. به باور بسیاری این اثر در شمار بزرگترین آثار ادبیات روسیه (شوروی) در سده بیستم است. بیش از صد کتاب و مقاله درباره این کتاب نگاشته شده است.
بولگاکف نوشتن این رمان را در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد و اولین نسخه خطی آن را دو سال بعد به دست خود آتش زد.دلیل این کار احتمالا نا امیدی به دلیل شرایط خفقان آور آن زمان اتحاد جماهیر شوروی بودهاست.در سال ۱۹۳۱ بولگاکف دوباره کار بر روی این رمان را آغاز کرد و پیش نویس دوم در سال ۱۹۳۵ به پایان رسید. کار بر روی سومین پیش نویس نیز در سال ۱۹۳۷ به پایان رسید و بولگاکف با کمک گرفتن ار همسرش به دلیل بیماری کار برروی نسخه چهارم پیش نویس را تا چهار هفته پیش از مرگش در سال ۱۹۴۰ ادامه داد.
مرشد و مارگاریتا در نهایت در سال ۱۹۴۱ توسط همسر بولگاکف به پایان رسیداما در زمان استالین اجازه چاپ به این اثر داده نشد و سرانجام در سال ۱۹۶۵ با حذف ۲۵ صفحه و تغییر برخی نامها و مکانهای ذکر شده در تیراژ محدودی به چاپ رسید که با استقبال شدید مردم مواجه شد. نسخههای آن یک شبه به فروش رفت و کتاب با قیمتی نزدیک به صد برابر قیمت روی جلد به کالایی در بازار سیاه تبدیل شد.
رمان از سه داستان موازی تشکیل شدهاست که در نهایت یکپارچه میشوند: سفر شیطان به مسکو، داستان پونتیوس پیلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح و عشق مرشد و مارگریتا.
تأثیرگذاری و اقتباس
* کتاب مرشد و مارگریتا تاثیر زیادی از کتاب فاوست گوته گرفته است.
* در عنوان بندی فیلم سینمایی گاهی به آسمان نگاه کن ساخته کمال تبریزی آمدهاست که فیلم از رمان مرشد و مارگاریتای میخائیل بولگاکف الهام گرفتهاست.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
میخائیل بولگاکف. مرشد و مارگاریتا. ترجمهٔ عباس میلانی. چاپ ششم، فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۵