• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

الان دارید چه کتابی میخونید

PinkOolini

Registered User
تاریخ عضویت
4 دسامبر 2010
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
6
در جستجوی نان -ماکسیم گورکی -احمد صادق -موسسه انتشارات نگاه

کتاب قسمتی از شرح حال خود نویسنده هستش و مشکلاتی که به سبب فقر از کودکی باهاش برخورد کرده و بلاهایی که سرش اومده.

اسم اصلی ماکسیم گورگی الکسی ماکسیمویچ پشکوف هستش و نویسنده گورکی رو به عنوان نام مستعار برای خودش انتخاب کرده.
کتاب 351 صفحه داره و با توجه به تعاریفی که از این نویسنده شنیده بودم این کتاب رو شروع کردم.احمد صادق هم کتاب رو بسیار روان و قابل فهم ترجمه کرده و از زبان فرانسه کتاب رو برگردونده به فارسی نه از زبان روسی .الان صفحه ی 243 هستم می تونم بگم کمی از یک شاهکار نداره فقط کتاب مثل اسم مستعار نویسنده کمی تلخه آخه گورکی یعنی تلخ!
در صفحه 243 دارم میخونم که :
"او هیچ گونه ذوق پر خرج نداشت.
مگر آنکه همیشه به شدت تشنه بود.اما وقتی پادشاهی ملت را سعادتمند می سازد,حق زیستن را هم باید داشته باشد."
 

نگین

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
71
محل سکونت
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑ ๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑
سال بلوا عباس معروفي وپائولا از ايزابل آلنده را دارم ميخونم
كتاب دختر مريلين را هم تازه خوندم كاملا جزو داستان ها ي زرد محسوب ميشد داستان عشقي جذاب ويه كوچولو بي سروته داشت
 

Kamyar-Butch

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2011
نوشته‌ها
202
لایک‌ها
144
محل سکونت
هالیوود آباد
به نظر منم بهشتي اند .

اما ما شيعه ها رو علي(ع) تعصب داريم و نميتونيم ببينيم كه اونا حقش رو خوردن ... درسته خيلي بيشتر از بدي هاشون

خدمت كردند . در كل كاش همونجوري كه خدمت كردند ، حرف محمد(ص)‌ رو گوش ميدادند تا عزيز بمونن .

بيخيال ... من خيلي رو اين چيزا حساس نيستم . خوشحال شدم جناب كاميار از آشناييتون .

اشخاصی مثل ابوبکر و عمر درسته که در بحث خلافت ، جای حضرت علی خلیفه شدن . اما بر خلاف طلحه ، زبیر و عایشه هیچ وقت بر علیه حضرت علی دست به شمشیر نبردن .

من خوندم که عمر در بعضی موارد از حضرت علی مشورت میگرفته حتی .

من هم از آشنایی با شما خوشحال شدم .
 

TURK_AVENGER

کاربر فعال عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 جولای 2009
نوشته‌ها
3,422
لایک‌ها
891
محل سکونت
in Bruges
اشخاصی مثل ابوبکر و عمر درسته که در بحث خلافت ، جای حضرت علی خلیفه شدن . اما بر خلاف طلحه ، زبیر و عایشه هیچ وقت بر علیه حضرت علی دست به شمشیر نبردن .

من خوندم که عمر در بعضی موارد از حضرت علی مشورت میگرفته حتی .

من هم از آشنایی با شما خوشحال شدم .

البته اینجا جای این بحثا نیست ولی فکر نکنم امام علی قرار بوده خلیفه بشه . ایشون از طرف حضرت محمد به امامت رسیدن نه به خلافت . (شاید هم رسیده بود . )
10174IMM312jtp0.gif

درسته حتی یکی از اشخاصی که برای خلافت عثمان به عمر مشورت می داد امام علی بود .
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
کتاب «اتاق افسران» نوشته مارک دوگن
راجع به یه افسر که توی جنگ جهانی اول صورتش مجروح میشه و بینی و فک بالاش از بین میره و یه حفره تو صورتش ایجاد میشه
توی یه بیمارستان با دو نفر دیگه که صورت اونها هم آسیب دیده دوست میشه و ...
کلاً کتاب خوبیه
آدم واقعاً با شخص اول داستان همدردی می کنه و از زجر کشیدنش زجر می کشه
کتاب تاثیر گذاریه
 

DIXIE CHICKS

Registered User
تاریخ عضویت
8 می 2007
نوشته‌ها
1,124
لایک‌ها
661
لطیف است شب نوشته ی اسکات فیتز جرالد _ ترجمه ی اکرم پدرام نیا

یکی از مهم ترین آثار فیتز جرالد بالاخره ترجمه شد
rainbowf.gif


لطیف است شب، درباره ی زندگی یک پزشک آسایشگاه روانی و همسرش است که با ورود زن جوانی دستخوش تغییرات می شه.

ترجمه ی کتاب خیلی روان نیست ولی ترجمه ی به نسبت خوبیه
 
Last edited:

نگین

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
71
محل سکونت
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑ ๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑
سمفوني مردگان را يه هفته اي هست تموم كردم فوق العاده بود
موروناي سبز پوش از خانم ماتسين را هم دوباره خوندم واقعا زيباست
 

niki11

Registered User
تاریخ عضویت
1 فوریه 2009
نوشته‌ها
708
لایک‌ها
2
سن
36
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد-آنا گاوالدا
بنظر خوب میاد ,چندتا داستان کوتاهه.تازه شروع کردم
 

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
رستاخیز رو بالاخره تموم کردم...

اصلا جالب نبود... داستان خیلی کش دار بود... واقعا باورم نشد این کتاب به این قطوری انقدر داستانش کشدار هست! ماجراش هم چندان جذابیتی نداشت...

از تولستوی بعید بود...
 

H-C

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 مارس 2008
نوشته‌ها
4,734
لایک‌ها
414
سن
34
محل سکونت
Tehran
بودلر رو از ژان پل سارتر به تازگی تموم کردم. ترجمه خوبی نداشت ولی در کل بسیار خوب بود !

اون "همسر اول" رو که از اواسطش گذاشته بودم کنار میخوام دوباره از اول شروع کنم به خوندنش !
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
اسکار و خانم صورتی

اثر: اریک امانوئل اشمیت / ترجمه:مهتاب صبوری

از پشت جلد این کتاب:

داستان اسکار و خانم صورتی نامه های پسربچه ی 10 ساله ایی است به خدا.

این نامه ها را خانم صورتی که هر روز در بیمارستان کودکان با او دیدار می کند یافته

است. نامه ها توصیف دوازده روز از زندگی شوخی وار و شاعرانه ی اسکار است.

دوازده روز پر از آدم های مضحک و متاثرکننده.

این دوازده روز شاید واپسین روزها باشند ,اما به لطف مامان صورتی که پیوند

عاشقانه ای با اسکار کوچولو برقرار می سازد, روزهای افسانه یی خواهند شد.

******************

این کتاب رو به توصیه ی مسوول کتابسرای نیک (واقع در خیابان انقلاب) وقتی که

فهمید من از اشمیت هیچ کتابی نخوندم :blush: خریدم. حالا چرا من تا الان از این

نویسنده هیچ کتابی نخوندم؟! چون ناخودآگاه فکر می کردم آثار این نویسنده, فلسفی

هستند و من هم که اهل فلسفه نیستم!گاهی فکر میکنم توی ذهنم چقدر اطلاعات

غلط تلنبار کردم!
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
کتاب اسکار و خانم صورتی خیلی کوتاه بود و شروع نکرده تمومش کردم!

امروز دارم این کتاب رو می خونم:

خانه خوبرویان خفته (برگزیده به عنوان بهترین رمان قرن ژاپن)


اثر: یاسوناری کاواباتا

ترجمه ی : رضا دادویی

در مورد نویسنده : متولد 1899 اوزاکای ژاپن / وفات :1972 در شهر کاماکورا

کاواباتا نخستین ژاپنی بود که توانست بزرگترین جایزه ی ادبی جهان را از آن خود کند. در سال 1968 برگزارکنندگان

جایزه ی ادبی نوبل جایزه ی بخش ادبیات را به پاس خدمات یاسانوری کاواباتا بهرهنگ و ملت ژاپن و خلق شاهکارهای

ادبی به وی اهدا نمودند.( از مقدمه ی کتاب)

از پشت جلد این کتاب:

تنها رمانی که آرزو داشتم نویسنده اش باشم رمان "خانه خوبرویان خفته" است. اگرچه که من نمی توانم این موضوع را تفسیر

کنم و حتی در تنها سفری که به ژاپن داشتم نتوانستم آن را تفهیم کنم . ولی برای خودم امری واضح و روشن است.

گابریل گارسیا مارکز

_________________

این کتاب شامل 3 داستانه:

دست

پرندگان و حیوانات دیگر

خانه خوبرویان خفته
 

Spring's Girl

كاربر فعال موسيقي
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 اکتبر 2009
نوشته‌ها
6,299
لایک‌ها
325
محل سکونت
داستانهای بلند...
الان دارم کتاب "ترانه های بک استریت بویز" رو میخونم.این کتاب رو "نیما سناجیان" گردآوری و ترجمه کرده و نشر "افکار" در سال 1381 منتشر کرده.

//


از مقدمه مترجم:

موسیقی زبان مشترک بین ملتهاست و بواسطه این زبان مشترک انتقال احساسات بسیار ساده و آسان صورت میگیرد.در واقع موسیقی خود گویای تمام احساس است اما اگر شنونده کلام هر موسیقی را نیز بطور کامل درک کند احساسی که در آن نهفته است بطور کاملتری به شنونده انتقال میابد.
 

anita2377

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2009
نوشته‌ها
489
لایک‌ها
4
محل سکونت
30 Seconds to Mars
در حال خوندن " یاداشتهای یک دوست " از « آنتونی رابینز »



درباره کتاب:

بر اساس مطالب و داستان های پرفروش ترین کتابهای رابینز ( نیروی بیکران ) و (نیروی عظیم درونی رو فعال کنید) نوشته شده.. این کتاب در واقع خلاصه ای از مطالب کتابهای دیگر رابینز است و به خواننده می آموزد که با برداشتن قدمهای ساده ای ، به سرعت کیفیت زندگی خود را بهتر کند....




تا اینجا که خیلی مفید بود، باعث میشه برم بقیه کتابها رو هم بخونم.
 

نگین

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
71
محل سکونت
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑ ๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑
سووشون را دارم دوباره ميخونم تازگيا هوس كردم كتاباي قديمو دوباره بخونم
كتاب تس را هم شروع كردم
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
شنل پاره

اثر نینا بربروا / ترجمه ی فاطمه ولیانی

در مورد کتاب اگر مایل بودید متن زیر رو بخونید:

«شنل پاره‌» نینا بربروا
فرهنگ > ادبیات - باوند بهپور


کتاب‌های خوب هست و کتاب‌های فوق‌العاده. کتاب‌های بد را نمی‌توان کتاب دانست. چیزهای بسیار ناراحت‌کننده‌ای هستند. صرفاً یکی از آن عقایدی که آدم از روی آبروداری با خودش این طرف و آن طرف حمل می‌کند باعث می‌شود از آن‌ها انتقام نگیریم. یا فراموش می‌شوند یا مانند زخم در یاد می‌مانند، نظیر خاطره آن ساعت‌هایی که آن‌قدر از فرط ملال به ملال می‌اندیشی که خاطره سیمان‌شسته کف ایستگاه قطار یا موزائیک‌های بزرگ فرودگاه دیگر از یادت نمی‌رود.


«شنل پاره‌» نینا بربروا که فاطمه ولیانی به فارسی برگردانده برای من بی‌برو برگرد از دسته کتاب‌های خوب و محکم بود. زندگی‌ام را تغییر نداد. از آن کتاب‌‌های فوق‌العاده‌ای نیست که ادبیات را از هم می‌پاشد. از کتاب‌هایی است که ادبیات از آن‌ها درست شده. از آن کتاب‌هایی نیست که در غالب نوشته‌هایت به آن فکر می‌کنی بی‌آن‌که به آن‌ها ارجاع بدهی یا به سمت کسی درازش می‌کنی تا با کمی غرور بگویی: «برو بخوان تا بفهمی داستان یعنی چه.» مثل «تاریخ جنون» ترجمه ولیانی نیست که خوانندگان‌اش را مجبور کرد به احترام نویسنده و مترجم کلاه از سر بردارند. مجبورت نمی‌کند، خیلی خوب متقاعدت می‌کند. کارکردش چیز دیگری است و کتاب و ترجمه‌اش هم از عهده این کارکرد به کمال برمی‌آیند.

از کتاب‌هایی است که به یک نفس می‌توان خواند. و هروقت لازم شود جمله‌ای را دوبار بخوانی متوجه می‌شوی حق با مترجم بوده نه با تو. برای من شب خوبی را ساخت. به خانه نرفتم، کافه‌ای گیر آوردم، چیزی سفارش دادم و با آسودگی تا به آخر خواندم. ترجمه‌اش از سر کتاب زیاد نیست، کتاب هم منتی بر سر ترجمه ندارد. برخلاف وجدان سختگیر مترجم‌اش که خود را نبخشیده که چرا کتاب را از متن اصلی روسی ترجمه نکرده، ابداً آرزو نمی‌کنی که «در آینده ترجمه‌ای از متن اصلی به چاپ رسد.» مترجمی که به حد مترجم این کتاب دقیق و پاکیزه کار کند بهتر است خودش را سبک نکند و چاله‌ای دیگر را در ادبیات‌مان پر کند. این یکی عجالتاً به خیر و خوشی پر شده.

کتاب خوب هم تا حدودی مثل فیلم خوب است. غالباً روایت شسته و رفته‌ای دارد، اما نه آن‌چنان روشن و قابل پیش‌بینی که ساده گیرمان آورده باشد. فیلم مستند نیست، اما به نیازهای حسی‌ خواننده فهیم‌اش توجه می‌کند، ضیافتی تدارک می‌بیند که دنیا را با چشم‌های خسته‌کننده‌مان تماشا نکنیم. «واروارا لنگ‌لنگان بی‌آشپزخانه راه می‌رفت و خاکستر سیگارش را روی تارت بی‌روغن و خشکِ ترب سیاه می‌ریخت. در همین آشپزخانه، گیتاری آویخته بودیم که پترف چون نواختنش را بلند نبود دوست داشت همین‌طوری در دستش بگیرد.» توصیف مهمی نیست، اما به چیزی خاص شده است. کاری می‌کند حیف‌ات نیاید چشم از جهان برگرفته‌ای و به صفحه کاغذ دوخته‌ای. بهتر از چشم خودت چیزها را دست‌چین می‌کند. «آریان دیگر بزرگسال بود، همان سال بزرگ شده بود. بازوهایش به لطافت شکل گرفتند و صورت ظریفش کشیده شد. آن‌قدر لاغر بود که وقتی لباس‌هایش را درمی‌آورد تا خودش را از سرتاپا در تشتی بزرگ بشوید و من از چهارپایه بالا می‌رفتم تا رویش آب بریزم، استخوان‌هایش را می‌دیدم که زیرپوست تکان می‌خورد. سینه‌های صورتی- آبی‌اش هم تکان می‌خورد، گاه به کلی ناپدید می‌شد (مثلاً وقتی دستش را بالا می‌برد) و گاه دوباره شکل می‌گرفت (خم که می‌شد.)» کتاب خوب، فکر نمی‌کند که در داستان لزوماً باید اتفاق‌های بزرگ رخ دهد. در واقع «شنل پاره» سنت «شنل» گوگول را با سماجت بیشتری پی می‌گیرد. در آن هیچ اتفاق بزرگی رخ نمی‌دهد. اما مثل هر کتاب خوب دیگر که بر کتاب‌های دلپذیر ارجح است حتماً جزئیات بی‌دلیل دارد. وقایعی که شاید نویسنده هم نداند چرا آنجاست: «آن روز، آن‌ها با چهره‌هایی منقبض که از ترس نگرانی نشان داشت، به سوی من آمدند. رادیو در کافه کوچک فریاد می‌کشید، هیچکس برای گوش دادن به آن توقف نمی‌کرد. دیگر همه‌چیز را حدس می‌زدیم. کسی که از پنجره‌اش سرخم کرده بود گفت: «خودش است» و کسی در کوچه به او پاسخ داد: «آره، خودش است، روز از نو، روزی از نو.» همه شبیه هم بودند: مردان هراسناک، زنان وحشت‌زده. هیجان، پیرها را جوان و آن‌ها را دوباره به میانه میدان زندگی پرتاب کرده بود. جوان‌ها، ناامید، با چهره‌هایی لاغر و تیره، به نظر می‌آمد پیر و شکسته شده‌اند. شبِ داغ، بی‌نفس، روی شهر متوقف شده بود. در غروب رخوتناک کوچه‌مان کسی زیر سردرِ ساختمانی بلند و خاکستری هق‌هق می‌کرد.» آیا ربطی به قهرمان داستان دارد؟ یا ارتباطی به داستان؟ نه. ولی باید که آن‌جا باشد. باید نشان دهد که قصد ندارد مثل شرشر جوی آب سرگرم‌ات کند.

برای من از لحاظ غنا و لطافت، درکنار «آئورا» قرار می‌گیرد و «تنهایی پرهیاهو». کتابی کوچک و شاعرانه‌ای که با خودداری‌ای ستودنی‌ که بی‌شباهت به رفتار شخصیت اصلی زن داستان نیست هربار هوشمندانه از فروافتادن در آب‌های کم‌عمق احساس پرهیز می‌کند. بی‌شباهت به سادگی و لطافت نقاشی مودیلیانی نیست که بر روی جلد نشسته. کتاب همچون نویسنده‌اش دو بخش دارد: بخشی در روسیه می‌گذرد و بخشی در پاریس و به همین ترتیب، از شور و سرزندگی روسی که همواره «مردم» را می‌بیند مایه دارد و از ظرافت فرانسوی که برای پیچ‌وخم‌های نثر ارزش قائل است و آدم‌ها را تا حد تیپ فرونمی‌کاهد. از روده‌درازی روسی در آن خبری نیست و از توصیفات مقاله‌وار. «شنل» گوگول را به ظرافت کوکتو پیوند می‌زند. در قرن نوزدهم روس‌ها به ظرافت فرانسویان حسادت می‌کردند و فرانسویان به شور و سرزندگی روس‌ها. می‌گفتند: «فرانسه فرم است و روسیه محتوا.» اگر چنین تفکیکی میان فرم و محتوا معنا داشته باشد، در این کتاب به یکدیگر نزدیک شده‌اند.

این کتاب نویسنده‌ای است که هنگامی که می‌خواهد درون کسی را نشان دهد دوربین‌اش را در چشم‌خانه او فشار نمی‌دهد. اگر پدری نیمه‌مجنون از ناراحتی در هم بشکند آن را به‌سادگی این طور توصیف می‌کند: «با غرور گفتم: سلام، ساموییلف. ولی نمی‌دانم صدایم را شنید یا نه. پدر به طرف من نگاه نکرد. لیوان نازک آبی روشنی را که روی دستشویی بود و برای شستن دندان‌ها از آن استفاده می‌کردیم برداشت و به طرف آیینه شومینه پرتاب کرد. صدای وحشتناکی آمد، لیوان هزار تکه شد و در گوشه و کنار اتاق پراکنده. معلوم نشد چگونه، ولی آیینه سالم ماند. بر زمینه دودگرفته و تار آن. همچنان چراغ، برق کاغذ دیواری نقره‌ای و درِ بسته را این سو و آن سو می‌دیدیم. پدر پشت پاراوان رفت، روی تختش دراز کشید و از خنده منفجر شد، شاید هم هق‌هق بود: هیچ‌وقت نتوانستم تفاوت آن‌ها را تشخیص دهم. شب، آیینه خرد شد.» کتاب نوشته ۱۹۴۱-۲ است. نینا بربروا، زن روس نویسنده‌ای بود که عمرش به خوبی در قرن بیستم گنجید: در ۱۹۰۱ به دنیا آمد و به سال ۱۹۹۳ در گذشت. به قول مترجم، ‌زاده انقلاب اکتبر و تبعید بود.

منبع:خبر آنلاین
 

TRON

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 فوریه 2011
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
1
محل سکونت
طهران
کتاب : زمانی که باد بوزد
جیمز پاترسون

تقریبا به اوسط کتاب رسیدم

داستان :
بر میگرده به آزمایشات سری برخی از دانشمندان علم ژنتیک هست که موجب به بوجود امدن گونه ای انسان بالدار میشود و دامپزشکی به نام فرانی با یک مامور اف بی آی . در طی کتاب به این مورد پی میبرند . ..

ولی در کل از 10 نمره 5 به این کتاب میدهم .

......................
کتاب های زیادی بودن که شروع به خوندن کردم ولی چون نپسندیدم نیمه کاره رها کردم و دیگه هم سراغش نرفتم .
به این کتب نمره زیر 5 داده ام . این کتاب هم تو مرز داره پیش میره !!!
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
آبروی از دست رفته کاترینا بلوم

هاینریش بل

ترجمه ی حسن نقره چی

_______________________

در مورد این کتاب:

آبروی از دست رفته کاترینا بلوم

596_orig.jpg




آبروی از دست رفته کاترینا بلوم یا چگونه ممکن است خشونت زاده شود و کار به کجا می‌کشد؟

[Die verlorene Ehre der Katharina Blum Oder Wie Gewalt entstehen und Wahin sie fuhren Kann] سرگذشتی از هاینریش بول (1) (1917-1985)، نویسنده آلمانی که در 1974 منتشر شد: «ماجرا و شخصیتهای این سرگذشت خیالی هستند. اگر برخی اعمال روزنامه‌نگارانه، که در این صفحات تحلیل شده است، شباهتهایی به اعمال روزنامه بیلد (2) دارد، نه تعمدی بوده است و نه غیرمنتظره. بلکه باید گفت که از آوردن آنها چاره‌ای نبود.» این هشدار دقیقاً موضع اثر، یعنی «رئالیسم جدلی» بول را نشان می‌دهد. ماجرا در 1974 در اثنای کارناوال کولن (3) اتفاق می‌افتد. کاتارینا بلوم که زن مطلقه بیست و هفت ساله‌ای است، در اثنای یک شب‌نشینی در خانه دوستان، با لودویگ گوتن (4) نامی که به سبب فعالیتهای تروریستی تحت تعقیب است، آشنا می‌شود. کاتارینا، شبانه او را در خانه‌اش پناه می‌دهد. چند ساعت بعد، زن دستگیر می‌شود و پلیس با خشونت از او بازجویی می‌کند. در این میان مطبوعات جنجالی (که در کتاب از آنها با عنوان موجز، کلی و تهدیدگر «روزنامه» نام برده می‌شود) ماجرا را عَلَم می‌کنند. خبرنگاری به نام ورنر توتگس (5) شروع به کندو کاو درباره زندگی خصوصی او می‌کند. تصویری باب طبع عامه مردم، که دچار هیستری جمعی درباره مسئله تروریسم هستند، از آن می‌سازد و به عنوان طعمه پیش آنها می‌اندازد. کاتارینا چهار روز بعد آزاد می‌شود، اما زندگی او به طور درمان‌ناپذیری لطمه دیده و آبرویش رفته است. بلافاصله پس از آزاد شدن، خبرنگار را می‌کشد و به زندان می‌رود تا به گفته خودش «به لودویک عزیزش» بپیوندد.

روشن است که هاینریش بول، با نوشتن این اثر، با روزنامه‌هایی که مدتی پیش به دنبال جهت‌گیری او در ماجرای آندرئاس بادر (6) و اولریکه ماینهوف (7) به جانش افتاده بودند تسویه حساب می‌کند. اما این سرگذشت، گذشته از آنکه هجونامه و دفاعیه‌ای است از حقوق فردی-هماهنگ با آرمان انسان‌دوستانه بول که در همه آثارش جلوه گر است- با طرز روایتی که دارد، شرایط امکان نوشته‌ای اصیل و عین واقعیت را در رمان مطرح می‌سازد. به این منظور یک راوی را وارد داستان می‌کند که کار او کالبدشکافی زبان و طرز بیان روزنامه‌های جنجالی و افشای همه راههای اقناع مردم با انواع تقلب و دخل وتصرفهاست. هدف نشان دادن این نکته است که ادعای روزنامه‌نویسها درباره اینکه می‌خواهند عین حادثه را نقل کنند هرگز بی‌غرضانه و حتی، با طرز استفاده از هنر نویسندگی، بدون طرفداری نیست. زیرا، چنانکه خود بول می‌گوید، راوی برای این منظور باید در «منابع مختلف خبری» رخنه کند و از مجموعه آنچه گرد می‌آورد ترکیبی بسازد که نام آن را «گزارش» خود می‌گذارد. با این همه، این راوی دست کم به پیشداوری خود آگاهی دارد، برخلاف روزنامه که گویا هیچ هدف دیگری ندارد مگر اطلاع رساندن به خواننده‌اش. درس حقیقی نوشته بول این است که باید مواظب کلمات بود. این کتاب سرگذشتی است درباره زبان «درست» با معنی دوگانه، که کاملاً با «زیبایی‌شناسی اخلاقی» که هدف نویسنده است تطبیق می‌کند.

رضا سیدحسینی. فرهنگ آثار. سروش.

1.Heinrich Boll 2.Bild 3.Koln 4.Ludwig Gotten

5.Werner Totges 6.Andreas Baader 7.Ulrike Meinhof

منبع:کتاب نیوز
 

amiralvani

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 اکتبر 2009
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
هری پاتر و شاهزاده..........
قبل از اون هم زندگی نامه کری.........
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
استخوانهای دوست داشتنی
نمیدونم چرا ایندفعه بهش که فکر می کنم حالت تهوع می گیرم...
 
بالا