-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
الان دارید چه کتابی میخونید
- شروع کننده موضوع sokOoooot
- تاریخ شروع
چندتا از كتاباي خليل جبران راتازه هديه گرفتم فعلا دارم پيامبروديوانه را ميخونم خيلي قشنگه
هيچ وقت نشده بود به صورت جدي شروع به خوندن اثار جبران بكنم بالاخره اين توفيق اجباري نصيبم شد
كتاب آدمخواري در واگن قطار مارك تواين را هم به ياد دوران شيرين راهنمايي كه مارك تواين ميخوندم دوباره خوندم ياداوري شيريني بود
هيچ وقت نشده بود به صورت جدي شروع به خوندن اثار جبران بكنم بالاخره اين توفيق اجباري نصيبم شد
كتاب آدمخواري در واگن قطار مارك تواين را هم به ياد دوران شيرين راهنمايي كه مارك تواين ميخوندم دوباره خوندم ياداوري شيريني بود
lilyrose
مدیر بازنشسته
دن کیشوت اثر سروانتس با ترجمه ی محمد قاضی
دیروز به مناسبت روز مادر کادو گرفتمش :چشمان اشک آلود به خاطر احساساتی شدن: :دی
دیروز به مناسبت روز مادر کادو گرفتمش :چشمان اشک آلود به خاطر احساساتی شدن: :دی
- تاریخ عضویت
- 14 مارس 2010
- نوشته‌ها
- 121
- لایک‌ها
- 164
بی شعوری (A**hole No More)
راهنمای علمی شناخت و درمانِ خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت
"مثل هر کس دیگری من هم در تمام زندگی ام با بی شعور ها سر و کار داشتم؛ اما در بیشتر این اوقات مثل بیشتر افراد جامعه، درگیر مفاهیم و تعاریف قدیمی بی شعوری بوده ام. مثل دیگران بی شعوری را به عنوان بیماری نمی شناختم و فکر می کردم بی شعوری نوعی کمبود شخصیت است که صرفا با اراده می توان آن را اصلاح کرد یا از بین برد.
اما حالا من ماهیت بی شعوری را می شناسم. بی شعوری یک نوع اعتیاد است و مثل سایر اعتیاد ها به الکل و مواد مخدر یا وابستگی دارویی، اثرات سوء و زیان باری برای شخص معتاد و اجتماعی که در آن زندگی می کند دارد. بدترین خصوصیت این اعتیاد آن است که بی شعور ها ذره ای هم از بی شعوری شان آگاه نیستند. این امر البته درمورد خود من هم صادق بود ..."
کتابی با ته مایه ی طنز، با ترجمه ی بسیار روان یک طنز نویس. (!)
پیشنهادش می کنم، اساسی. چه بی شعور چه با شعور. این کتاب به 'درد' همه مون می خوره. :دی
لینک دانلود
FaceBook
راهنمای علمی شناخت و درمانِ خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت
"مثل هر کس دیگری من هم در تمام زندگی ام با بی شعور ها سر و کار داشتم؛ اما در بیشتر این اوقات مثل بیشتر افراد جامعه، درگیر مفاهیم و تعاریف قدیمی بی شعوری بوده ام. مثل دیگران بی شعوری را به عنوان بیماری نمی شناختم و فکر می کردم بی شعوری نوعی کمبود شخصیت است که صرفا با اراده می توان آن را اصلاح کرد یا از بین برد.
اما حالا من ماهیت بی شعوری را می شناسم. بی شعوری یک نوع اعتیاد است و مثل سایر اعتیاد ها به الکل و مواد مخدر یا وابستگی دارویی، اثرات سوء و زیان باری برای شخص معتاد و اجتماعی که در آن زندگی می کند دارد. بدترین خصوصیت این اعتیاد آن است که بی شعور ها ذره ای هم از بی شعوری شان آگاه نیستند. این امر البته درمورد خود من هم صادق بود ..."
کتابی با ته مایه ی طنز، با ترجمه ی بسیار روان یک طنز نویس. (!)
پیشنهادش می کنم، اساسی. چه بی شعور چه با شعور. این کتاب به 'درد' همه مون می خوره. :دی
لینک دانلود
فایل های ضمیمه
- تاریخ عضویت
- 14 مارس 2010
- نوشته‌ها
- 121
- لایک‌ها
- 164
خب چون لینک بالایی فیـلـتره، دارم فایل پی دی اف رو همینجا ضمیمه می کنم. حتما دانلود کنید.
مطمئن باشین به محض خوندن چند سطر اول ، نمی تونین چشماتونو ازش بردارین!
چند تیکه ی جالب دیگه از همین کتاب:
عشق
سراسر زندگی آدم بیشعور، عشق ورزیدن است، منتها به خودش. به قول یکی از بیمارانم "تنها مرام آدم بیشعور آن است که فقط به خودش عشق بورزد؛ کاری که وقتی یک بار تجربه شد، آدم دوست دارد باز هم تکرارش کند." البته مشکلی در اینجا وجود دارد و آن اینکه چون بیشعورها بر اساس طبیعتشان نمی توانند کس دیگری را دوست بدارند (بجز مواقعی که پای منافعشان درمیان باشد) فهمشان از مقوله ی عشق بسیار محدود و تک بعدی می شود. مثلا می توانند ببخشند، اما فقط خودشان را. تصور اینکه می توان دیگران را هم بخشید به سختی برای بیشعورها قابل پذیرش است. سیاره ی عشق آدم های بیشعور، سیارک بسیار کوچکی است که بر روی آن فقط برای یک نفر جا هست و کس دیگری را به آنجا راه نیست.
به خاطر آنکه در اجتماع همیشه به کسانی که زودتر از دیگران به چیزی دست می یابند، پاداش داده می شود، این طور به نظر می رسد که بی شعورها آدم های موفق و پیروزی اند. در تجارت، همیشه کسی که بهتر بتواند ایده های دیگران را بدزدد، موقعیت بهتری به دست می آورد و در دولت هر چقدر کسی بتواند بهتر و ظریف تر خواسته های مردم را نادیده بگیرد، مقام بالاتری را از آن خود می کند. نسل جدید، بی شعورها را موفق تر می بیند و با این دیدگاه احمقانه خود را تحت تأثیر بی شعوری قرار می دهد.
... خود من عمویی داشتم که از همین دست بود. او معمولا در مواقع نامناسبی در هیأت یک روح نه چندان سرگردان ظاهر می شد و هر بار که باز می گشت بخشی از هیأتش را از دست داده بود. آخرین باری که ظاهر شد همه چیزش را از دست داده بود و فقط بیشعوری اش باقی مانده بود.
هیچ بلایی خانمان سوز تر از بیشعوری نیست!
مطمئن باشین به محض خوندن چند سطر اول ، نمی تونین چشماتونو ازش بردارین!
چند تیکه ی جالب دیگه از همین کتاب:
عشق
سراسر زندگی آدم بیشعور، عشق ورزیدن است، منتها به خودش. به قول یکی از بیمارانم "تنها مرام آدم بیشعور آن است که فقط به خودش عشق بورزد؛ کاری که وقتی یک بار تجربه شد، آدم دوست دارد باز هم تکرارش کند." البته مشکلی در اینجا وجود دارد و آن اینکه چون بیشعورها بر اساس طبیعتشان نمی توانند کس دیگری را دوست بدارند (بجز مواقعی که پای منافعشان درمیان باشد) فهمشان از مقوله ی عشق بسیار محدود و تک بعدی می شود. مثلا می توانند ببخشند، اما فقط خودشان را. تصور اینکه می توان دیگران را هم بخشید به سختی برای بیشعورها قابل پذیرش است. سیاره ی عشق آدم های بیشعور، سیارک بسیار کوچکی است که بر روی آن فقط برای یک نفر جا هست و کس دیگری را به آنجا راه نیست.
***
به خاطر آنکه در اجتماع همیشه به کسانی که زودتر از دیگران به چیزی دست می یابند، پاداش داده می شود، این طور به نظر می رسد که بی شعورها آدم های موفق و پیروزی اند. در تجارت، همیشه کسی که بهتر بتواند ایده های دیگران را بدزدد، موقعیت بهتری به دست می آورد و در دولت هر چقدر کسی بتواند بهتر و ظریف تر خواسته های مردم را نادیده بگیرد، مقام بالاتری را از آن خود می کند. نسل جدید، بی شعورها را موفق تر می بیند و با این دیدگاه احمقانه خود را تحت تأثیر بی شعوری قرار می دهد.
***
... خود من عمویی داشتم که از همین دست بود. او معمولا در مواقع نامناسبی در هیأت یک روح نه چندان سرگردان ظاهر می شد و هر بار که باز می گشت بخشی از هیأتش را از دست داده بود. آخرین باری که ظاهر شد همه چیزش را از دست داده بود و فقط بیشعوری اش باقی مانده بود.
هیچ بلایی خانمان سوز تر از بیشعوری نیست!
[ وبلاگ مترجم کتاب]
وصيت فرانسوي از آندره مكين را تموم كردم
بازي نويسنده با كلمات محشره داستان زيبايي هم داره در كل دوسش داشتم خيلي قشنگ بود
الان هم تازه زورو از ايزابل آلنده را شروع كردم قلم آلنده هم كه جاي حرف نداره همه ميدونن چقدر قشنگه
دفاع لوژين از نابوكوف هم تو نوبته ببينيم نويسنده جنجالي لوليتا چه قلمي داره؟
بازي نويسنده با كلمات محشره داستان زيبايي هم داره در كل دوسش داشتم خيلي قشنگ بود
الان هم تازه زورو از ايزابل آلنده را شروع كردم قلم آلنده هم كه جاي حرف نداره همه ميدونن چقدر قشنگه
دفاع لوژين از نابوكوف هم تو نوبته ببينيم نويسنده جنجالي لوليتا چه قلمي داره؟
lilyrose
مدیر بازنشسته
چشم
ولادیمیر ناباکوف
ترجمه: یوسف نوری زاده
ولادیمیر ناباکوف
ترجمه: یوسف نوری زاده
"زمین نا آشنا" نوشته: "جومپا لاهیری" ترجمه: " ف.ب"
lilyrose
مدیر بازنشسته
دریا
جان بنویل
ترجمه ی اسدالله امرایی
جان بنویل
ترجمه ی اسدالله امرایی
Funny in Farsi: A Memoir of Growing Up Iranian in America
by
Firoozeh Dumas
پس از مدتها بالاخره فرصتي پيدا شد بشينم چيزي رو بخونم كه دلم مي خواد و مجبور به خوندنش نيستم! :happy:
البته ترجمه اين كناب رو مطمئنا خيليها خوندن: عطر سنبل، عطر کاج
هنوز نخريدمش ولي مطمئنا در اولين فرصتي كه بتونم برم كتابفروشي ، اون رو مي خرم.
by
Firoozeh Dumas
پس از مدتها بالاخره فرصتي پيدا شد بشينم چيزي رو بخونم كه دلم مي خواد و مجبور به خوندنش نيستم! :happy:
البته ترجمه اين كناب رو مطمئنا خيليها خوندن: عطر سنبل، عطر کاج
هنوز نخريدمش ولي مطمئنا در اولين فرصتي كه بتونم برم كتابفروشي ، اون رو مي خرم.
شاه شبکه
Registered User
- تاریخ عضویت
- 16 ژوئن 2008
- نوشته‌ها
- 198
- لایک‌ها
- 14
این کتاب ،فقط یک سری خاطره بی انسجام است ! و ارزش ادبی- داستانی ندارد , حتی
سرگرمی بخش هم نیست !( البته این نظر شخصی من است )
:hmm:
درود
البته اگه دو تن از بهترين دوستانم اين رو براي خوندن پيشنهاد نكرده بودند، شايد اصلا به فكر خوندنش نمي افتادم چون خيلي كم پيش مياد از نويسنده هاي وطني كتاب بخونم ولي خب به هر حال فعلا تا اينجايي كه خوندم، نثر انگليسي خوبي داره. در مورد ترجمه ش اظهار نظر نمي كنم چون هنوز نخوندمش.
شاه شبکه
Registered User
- تاریخ عضویت
- 16 ژوئن 2008
- نوشته‌ها
- 198
- لایک‌ها
- 14
متوجه شدم و البته به خاطر اينكه لطف كرديد و به عنوان شخصي كه ترجمه اين كتاب رو به طور كامل خونده نظرتون رو گفتيد از شما بسيار سپاسگزارم!
شاه شبکه
Registered User
- تاریخ عضویت
- 16 ژوئن 2008
- نوشته‌ها
- 198
- لایک‌ها
- 14
متوجه شدم و البته به خاطر اينكه لطف كرديد و به عنوان شخصي كه ترجمه اين كتاب رو به طور كامل خونده نظرتون رو گفتيد از شما بسيار سپاسگزارم!
این کتاب گویا جلد دومی هم برایش نوشته شده ، که البته من انگیزه ای برای خواندنش ندارم ! که آن هم ترجمه شده!
پ.ن : به نظر من ، این کتاب ، به گونه ای نیست که ترجمه ، باعث افت یا از دست رفتن نقاط قوت ،
شود ، البته من اصل انگلیسی ان را نخوانده ام ، که یک جستجویی برای pdf آن خواهم کرد تا یک نگاهی بیاندازم.
پ.ن 2: یکی از دلایلی که من از این کتاب خوشم نیامد ، این است یک نویسنده یک نگاه خرده بورژوایی و عوامانه
به جهان دارد ، البته این هم نظر شخصی من است !
من هم هنوز انگيزه اي براي خواندن جلد دوم اين كتاب پيدا نكردم و البته فكر هم نكنم حالا حالاها بتونم برم سراغ اينجور كتابها. بعد از اين دوباره بايد برم سراغ همون كتابهايي كه به نوعي مجبورم بخونمشون و البته سود زيادي هم داره خوندنشون.