• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

انجمن دوستاران سهراب سپهری

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام دوستان

شراب را بدهید
شتاب باید کرد:


من از سیاحت در یک حماسه می آیم
و مثل آب
تمام قصه سهراب و نوشدارو را
روانم.


شاید منظور از شراب همون جام زهر باشه , سهراب میگه من میدونم این دنیا فانی هستش و من خوب میدونم که حماسه رستم و سهراب آخرش چی میشه سهراب که می خواست تمام دنیا رو با پدرش به زانو در بیاره , دست تقدیر اونو به دست پدرش به کام مرگ برد.چه دنیایی ..........


سفر مرا به در باغ چندسالگی ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد،


در خیال سفر کردم به کودکی و اونجا لحظه ای درنگ کردم تا شاید دلم کمی آروم بشه.

صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم


ولی صدای مرگ اومد که روح زنده ای رو میبرد به دور دست ها , وقتی که یاد این خاطره تلخ و آن روز مهیب افتادم به روی خاک افتادم و زار زار گریه کردم تا از هوش رفتم.

.... .
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
و بار دیگر، در زیز آسمان«مزامیر»،

درآن سفر که لب رودخانه «بابل»

به هوش آمدم

نوای بربط خاموش بود

و خوب گوش که دادم ، صدای گریه می آمد

و چندبربط بی تاب

به شاخه های تر بید تاب می خودند.




و در مسیز سفر راهبان پاک مسیحی

به سمت پرده خاموش«ارمیای نبی»

اشاره می کردند

و من بلند بلند

«کتاب جامعه» می خواندم

و چند زارع لبنانی

که در زیر سایده سدر کهن سال

نشسته بود

مرکبات درختان خویش را در ذهن

شماره می کردند.
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
واقعا هیچی نفهمیدم از این قسمت:eek::(
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
اولا ساغر میاد پستهای شما رو پاک می کنه:happy:
دوما
پانی به مقدسات من توهین نکن خوووووووووووووووووب:(:(:(:blush:
 

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
به به میبینم که تاپیک سهراب رو تبدیل به اسپمکده کردید
boredsmiley.gif


منم ایشالا فردا میام نظرم رو میگم،اینو گفتم که بعضی ها به فکر جریمه نیفتن:دی
 

Callisto

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,859
لایک‌ها
7
محل سکونت
Jupiter
و بار دیگر، در زیز آسمان«مزامیر»،

درآن سفر که لب رودخانه «بابل»

به هوش آمدم

نوای بربط خاموش بود

و خوب گوش که دادم ، صدای گریه می آمد

و چندبربط بی تاب

به شاخه های تر بید تاب می خودند.

این تیکه اشاره داره به کتاب مزامیر عهد عتیق..(مزامیر یا زبور داوود یکی از بخش‌های تنخ یهودی و عهد عتیق در انجیله که شامل 150 مزموره..)این تیکه مربوط میشه به مزمور 137

عین متن بخشی از این مزمور این هست :

به کنار نهرهای بابل در آنجا نشستیم. و اورشلیم را به یاد آورده گریستیم.
آنان که ما را اسیر کرده بودند از ما خواستند از سرودهای اورشلیم بخوانیم و ایشان را شاد سازیم. اما ما بربط های خود را به درختان بید آویختیم، زیرا چگونه می توانستیم در دیار غریب سرود خداوند را بخوانیم.

(بربط هم که میدونید ساز زهی قدیمیه...)

با این حساب من فکر میکنم سفری که سهراب تا حالا ازش حرف میزد ادامه داره..با این تفاوت که اینجا حالت تبعید داره،نه سفر خود خواسته...به هر حال حس غربت در ادامه ی بخش های قبلی شعر در اینجا هم حس میشه..

بعد از اینکه از هجوم حقیقت به خاک افتاد..اینجا در زیر آسمان بابل به هوش میاد ..سفری که از در باغ چندسالگی شروع شده بود..

و در مسیز سفر راهبان پاک مسیحی

به سمت پرده خاموش«ارمیای نبی»

اشاره می کردند

و من بلند بلند

«کتاب جامعه» می خواندم

ارمیای نبی پیامبر قوم یهود بوده که شکست اورشلیم رو در برابر بابل پیش بینی کرده بود ولی کسی به حرفش گوش نداده بود..با این وجود بعد از شکست هم ارمیای نبی همچنان به مردم امید می داد و نوید ظهور مسیح رو میداده..

اینکه میگه راهبان مسیحی به سمت پرده ی خاموش ارمیای نبی اشاره میکردند اشاره میتونه باشه به اینکه راهبان مسیحی الان بعد قرنها با اشاره ی نویدهای ارمیای نبی دوباره منتظر بازگشت حضرت مسیح هستند(یکبار بعد از نوید ارمیای نبی،مسیح اومد،به دنیا اومدن و زندگیش و الان بعد از قرنها دوباره منتظر برگشتش هستن) و سکوت کردن در مقابل هر اتفاق ناگوار و فقط منتظر هستن تا مسیح بیاد...

و اینکه میگه من بلند بلند کتاب جامعه میخواندم میتونه برای این باشه که در سکوت راهبان ، سهراب با صدای بلند میگه که این قضیه فقط تکراره(کتاب جامعه نماد تکرار و پوچی)..و هر چی یک بار در زمان مسیح اتفاق افتاد،ظلمها و ستمها، بازم اتفاق میفته..


و چند زارع لبنانی

که در زیر سایده سدر کهن سال

نشسته بود

مرکبات درختان خویش را در ذهن

شماره می کردند.

این قسمتم میتونه ادامه ای باشه بر دور شدن از بهشت..زارعین لبنانی که وعده های خدا رو در مورد بهشت و زمین هایی که به اونا وعده داده شده فراموش کردن،در باغ زمینی مشغول حساب و کتاب و کارهای دنیوی هستن..
و زارعان هدف والای خودشون رو فراموش کردن...درخت سدر که نماد اصالت و نجابت و گذشته منطقه لبنان هست رو ندیده گرفتن و مشغول شمارش محصولشون هستن و مادیگرا شدن...

(توصیف دنیای حاضر رو در این ابیات و چند بیت بعد داره ....)
 
Last edited:

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
جالب شد!
حنا جان مزمور یعنی چی؟


و اینکه چقدر حنا اطلاعات جامعی داری:rolleyes:
 

Callisto

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,859
لایک‌ها
7
محل سکونت
Jupiter
جالب شد!
حنا جان مزمور یعنی چی؟
:blush:..همچینم نیست مرجان جون....

مزمور یعنی سرودهای مذهبی و روحانی..(کلمه ی انگلیسیش Psalms هستش)
به سرود پرستش هم معنی میشه..
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
خب از اونجایی که من متوجه نشدم منظوره سهراب به نظر حنا بسنده میکنم!!دی:
سفری که سهراب تا حالا ازش حرف میزد ادامه داره..با این تفاوت که اینجا حالت تبعید داره،نه سفر خود خواسته...به هر حال حس غربت در ادامه ی بخش های قبلی شعر در اینجا هم حس میشه..
حنا من نمی فهمم چرا سهراب خودشو از اون سفری که داشت یه سفر خود خواسته یه دفعه سوق داد به این سمت؟؟!
و نمی فهمم چه ارتباطی هست بین سفرخودش و داستانی که از مزامیر میگه؟!؟
حنایی مرسی از توضیحاتت عالی بودن من که هیچی نفهمیده بودم سهراب بالای دکترا گفته بود اینجا!!دی:
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
همچینم نیست مرجان جون
از نطر من که خیلی بود..البته خوب سواد و مطلاعه من خیلی پایینه
در هر صورت سپاس فراوان

من فکر کردم یه چیزی تو مایه های "آیه" هست

زحمت می کشی یه چندتا منبع از این کتاب هایی که مطالعه کردی در این زمینه بگی؟برام جالب شد!
نمی فهمم چه ارتباطی هست بین سفرخودش و داستانی که از مزامیر میگه؟!؟

شاید ربط داشته باشه شایدم نه!
ولی گاها دیدی وقتی داری با کسی حرف می زنی حرفت از یه جایی شروع می شه به یه جای بی ربط نسبت به شروع پایان می پذیره؟شاید اینم اون مدلی بود:)
 

Callisto

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,859
لایک‌ها
7
محل سکونت
Jupiter
حنا من نمی فهمم چرا سهراب خودشو از اون سفری که داشت یه سفر خود خواسته یه دفعه سوق داد به این سمت؟؟!
و نمی فهمم چه ارتباطی هست بین سفرخودش و داستانی که از مزامیر میگه؟!؟

شاید ربط داشته باشه شایدم نه!
ولی گاها دیدی وقتی داری با کسی حرف می زنی حرفت از یه جایی شروع می شه به یه جای بی ربط نسبت به شروع پایان می پذیره؟شاید اینم اون مدلی بود
خب هر کسی میتونه یه جور برداشت کنه..

من شخصا نظرم اینه که بی ربط نیست..این ابیات که گذشت و چند بیت بعد یه جورایی دنیای امروز رو به تصویر میکشه..اینکه چه اتفاقاتی داره میفته و دنیا به چه سمتی داره میره..و اینکه انسان عصر امروز چه جوری داره به انحراف میره..در حالیکه در سفر سیر و سلوک اگه قدم بذاره چه چیزها در انتظارشه،اما انسان به دنیای مادیش بسنده کرده..انسان فراموش کرده که زمانی بهشت جایگاهش بوده و الان هم برای برگشتن به همونجا ساخته شده،نه اینکه راه اشتباه بره..اما این خود ما هستیم که در نهایت تصمیم میگیریم..
در کل انسان بعد از اینکه از بهشت به زمین افتاد،درست مثل همین ابیات زیر آسمان مزامیر!! و لب رودخانه ی بابل، این سفر به دنیا هم براش حالت تبعید داره ...برای انسانی که بهشت جایگاهش بوده..این ابیات انگار تشریح راه سفریه که هرکسی باید طی کنه،سفر دنیا..

............

خواهش میکنم ندا جون..:blush:

مرجان جون اینطوری نگو دیگه..
خواهش میکنم..:blush:
در مورد منبع هم من قبلا یه نگاهی به انحیل انداخته بودم..
در همون راستا با چند تا کتاب دیگه ی ادیان مختلف هم آشنا شده بودم که البته خود کتاب اونا گیرم نیومد تا بخونمشون..و یه مقدار هم از اینترنت دنبالش گشتم و خوندم..
اونقدر ها هم اطلاعات یا خبر ندارم...:blush:
 

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
و بار دیگر، در زیز آسمان«مزامیر»،

درآن سفر که لب رودخانه «بابل»

به هوش آمدم

نوای بربط خاموش بود

"مزامیر" در لغت به معنی ساز میباشد، من فکر میکنم اینجا منظورش از آسمان مزامیر جاییست که ساز و بربط دایما نواخته میشود اما وقتی مسافر ناگهان به هوش می آید ،دیگر صدایی نمی شنود،بربط ها خاموشند(طبیعت ساز در ایجاد صداست اما در شعر سهراب ساز ها برخلاف ماهیتشان خاموشند! گویی میخواهد نوعی از تضاد و تناقض را در آن فضا بیان کند...)
-این قسمت یکم گنگه شایدم من متوجه نمیشم.

و خوب گوش که دادم ، صدای گریه می آمد

و چندبربط بی تاب

به شاخه های تر بید تاب می خودند.

صدای گریه وبی تابی بربط های خاموش تنها "حس غربت " رو در من تداعی میکنه،به نظر میرسه سهراب میخواد فضایی رو ترسیم کنه که بوی غربت میدهد و همه چیز در آنجا برای رفتن بی تابی میکند...

و در مسیز سفر راهبان پاک مسیحی

به سمت پرده خاموش«ارمیای نبی»

اشاره می کردند

و من بلند بلند

«کتاب جامعه» می خواندم

در مورد قسمت ارمیای نبی با تعبیری که حنای عزیز کرد ،موافقم،کلا در این زمینه اطلاعی ندارم:دی
ولی درباری "کتاب جامعه" به نظرم منظورش تقابل بین مذهب و علم هست،یعنی مسافر ِ سهراب به جای پیروی از دین و تکیه بر آموزه های آن ،ترجیح میدهد از راه علم مسیر خود را در زندگی بیابد،ازین رو کتاب جامعه را که مظهریست از مکاتب بشری و نه الهی را پیش روی خویش قرار داده ...

و چند زارع لبنانی

که در زیر سایده سدر کهن سال

نشسته بود

مرکبات درختان خویش را در ذهن

شماره می کردند.

اشاره به توجه به مادیات و مادی گرایی ،در برابر راهبانی که پیروی ازمعنویات و مذهب میکنند و زندگیشان را در این راه قرار داده اند.
من فکر میکنم اینجا سهراب داره سه قشر مختلف را بررسی میکنه؛ دسته ی اول مذهبیون که بی چون و چرا مسیر خود را از طریق دین و رهبران دینی پیدا میکنند.دسته ی دوم ،علم گرایان که به قابلیت بشر در یافتن راه سعادت معتقدند و دسته ی سوم نیز عوام هستند که همه چیز را با حسابگری میسنجند اینها همان افرادی هستند که در معنویات هم به دنبال پاداش هستند...
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
شاید ربط داشته باشه شایدم نه!
ولی گاها دیدی وقتی داری با کسی حرف می زنی حرفت از یه جایی شروع می شه به یه جای بی ربط نسبت به شروع پایان می پذیره؟شاید اینم اون مدلی بود
شاید .....مرسی عزیزم.

در کل انسان بعد از اینکه از بهشت به زمین افتاد،درست مثل همین ابیات زیر آسمان مزامیر!! و لب رودخانه ی بابل، این سفر به دنیا هم براش حالت تبعید داره ...برای انسانی که بهشت جایگاهش بوده..این ابیات انگار تشریح راه سفریه که هرکسی باید طی کنه،سفر دنیا..
ممنون حنایی از توضیحت .
........
ساغر جون از نظر زیبات ممنون.
به خصوص از قسمت آخر و تقسیم بندی ها که خیلی خوب بود.
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
کنار راه سفر کودکان کور عراقی

به خط « لوح حمورابی»

نگاه می کردند.




و در مسیر سفر روزنامه های جهان را

مرور میکردم.



سفر پر از سیلان بود

و از تلاطم صنعت تمام سطح سفر

گرفته بود و سیاه

و بوی روغن میداد.

و روی خاک سفر شیشه های خالی مشروب

شیارهای غریزه، و سایه های مجال

کنار هم بودند.

میان راه سفر، از سرای مسلولین

صدای سرفه می آمد.

زنان فاحشه در آسمان آبی شهر

شیارروشن«جت» ها را

نگاه می کردند

و کودکان پی پرپرچه ها روان بودندريا،

سپورهای خیابان سرود می خواندند

و شاعران بزرگ

به برگ های مهاجر نماز می برند.

و راه دور سفر، از میان آدم و آهن

به سمت جوهر پنهان زندگی میرفت،

به غربت تریک جوی آب می پیوست

به برق ساکت یک فلیس

به آشنایی یک لحن

به بیکرانی یک رنگ،

............
پ.ن:ببخشید طولانی شد نمیشد قطع کنم شعرو.
پ.ن:جواد هم جریمه میشه!دی:

 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
سلام دوستان

ندا جان تقصیره منه سهراب شعرای سنگین میگه:(
من سه 4 بار اومدم برداشتم رو بنویسم دیدم اصلا نمیشه:D:blush:

سلام

نه راست میگی خدایی تقصیره سهرابه خیلی سخت شده ای قسمت هاش .
خب پس سهراب و جریمه میکنم!!دی:
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
بالا