• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بابا طاهر عریان

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست

کجا آواره و در خانهٔ کیست
نمیدونم دل سر گشتهٔ مو
اسیر نرگس مستانهٔ کیست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
بود درد مو و درمانم از دوست
بود وصل مو و هجرانم از دوستا
گر قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگردد جانم از دوست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
خوش آن ساعت که یار از در آیو
شو هجران و روز غم سر آیو
زدل بیرون کنم جانرا بصد شوق
همی واجم که جایش دلبر آیو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینمب
هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
 
  • Like
Reactions: m-k

m-k

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2012
نوشته‌ها
292
لایک‌ها
95
محل سکونت
iran
امان از اختر شوریدهٔ مو
فغان از بخت برگردیدهٔ مو

فلک از کینه ورزی کی گذاره
رود خون از دل غمدیدهٔ مو
 

alavlav

Registered User
تاریخ عضویت
16 نوامبر 2013
نوشته‌ها
82
لایک‌ها
23
چرا بهش میگفتن عریان؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
چرا بهش میگفتن عریان؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
بابا طاهر عریان همدانی یكی از شاعران اواسط قرن 5 هجری قمری است كه ولادت او اواخر قرن 4 می باشد. درباره زندگانی این شاعر عارف اطلاعات دقیقی در دست نیست. تنها روایت ها و داستان هایی از مقام علمی و عرفانی این شاعر وجود دارد و گفته اند كه به این دلیل به او عریان می گفتند چون از علایق دنیا دست كشیده بود و گفته شده كه او معاصر با پادشاهی طغرل بیك سلجوقی بوده و این پادشاه ملاقات هایی با بابا طاهر داشته است.
خودش هم در یک دوبیتی خودش رو عریان معرفی میکنه:
ندونم لوت و عریونم که کرده
کدوم جلادو بی جونم که کرده
به خنجر که تا سینه کنم چاک
ببینم عشق با جونم چه کرده
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
مرا نه سر نه سامان آفریدندپریشانم
پریشان آفریدندپریشان خاطران رفتند
در خاکمرا از خاک ایشان آفریدند
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
به گلشن بی ته گل هرگز مرویا
وگر رویا کسش هرگز مبویا
بی ته هر گل به خنده لو گشایه
رخش از خون دل هرگز مشویا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر بشویم هر دو دست بی نمک را
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
محبت آتشی در جانم افروخت
که تا دامان محشر بایدم سوخت
عجب پیراهنی بهرم بریدی

که خیاط اجل میبایدش دوخت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
اگر دل دلبر و دلبر کدام است
وگر دلبر دل و دلرا چه نام است
دل و دلبر بهم آمیته وینم
ندونم دل که و دلبر کدام است
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
شیرمردی بدم دلم چه دونست
اجل قصدم کره و شیر ژیونست
ز موشیر ژیان پرهیز می‌کرد تنم وا مرگ جنگیدن ندونست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
یکی برزیگرک نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت

همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
سیاهی دو چشمانت مرا کشت
درازی دو زلفانت مرا کشت

به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگانت مرا کشت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند

در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
 
بالا