fardin59
Registered User
- تاریخ عضویت
- 18 مارس 2006
- نوشتهها
- 1,134
- لایکها
- 75
گفتگو با فخری خوروش : از سالهای رفته حکايت
خانم خوروش در فاصله سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۸ در هفت فیلم بازی کرد که عبارتند از: "برای تو"(جمشید شیبانی، صادق بهرامی، ۱۳۳۴) ، "مستشار جزیره"(اکبر دستورز، جمشید شیبانی، ۱۳۳۵) ، "بهلول"(صادق بهرامی،۱۳۳۶ )، "لات جوانمرد"(مجید محسنی ، ۱۳۳۷)، "همه گناهکاریم"(عزیز رفیعی، ۱۳۳۷)، "آسمون جل"(نصرت الله وحدت ، ۱۳۳۸). خوروش از اواخر دهه ی چهل، به همراه موج نو سینمای ایران، بار دیگر به سینما بازگشت و در فیلم های مختلفی بازی کرد که تعداد این فیلم ها تا سال ۱۳۶۵ بیست و شش فیلم بود. شاخص ترین این فیلم ها عبارتند از:"طلوع" با همراهی گوگوش و جمشید مشایخی، ( هراند میناسیان، سلیمان میناسیان، ۱۳۴۹) ، "آقای هالو"، با همراهی علی نصیریان و عزت الله انتظامی(داریوش مهرجویی،۱۳۴۹)، "نفرین" با همراهی بهروز وثوقی و جمشید مشایخی (ناصر تقوایی، ۱۳۵۲)، "شازده احتجاب" (بهمن فرمان آرا، ۱۳۵۳)، "شطرنج باد" (محمد رضا اصلانی، ۱۳۵۵)، "سوته دلان"(علی حاتمی، ۱۳۵۶) و ....
چندین سریال تلویزیونی شاخص از جمله سریال تلویزیونی "امیرکبیر" و ایفای نقش "مهد علیا" توسط او در این سریال از جمله آثار در خور توجه کارنامه هنری خوروش در سالهای پس از انقلاب ۵۷ است. کارنامه هنری گذشته تر این بازیگر کهنه کار کشورمان نیز مالامال نام است و یاد. آلبوم دیروزهای او آنقدر صفحات پرشماره ای دارد که در وقت کوتاه یک گفتگو، مجالی برای تورق همه آنها دست نمی دهد. همه یاد است و همه خاطره. تصاویر بسیاری از نمایش هایی که در شمار درخشانترین آثار ادبیات دراماتیک جهان محسوب می شوند. و حضور دمادم دوست و همکار سفر کرده خوروش، زنده یاد جمیله شیخی در لباس ها و گریم های بسیار متفاوت روی صحنه، بیش از همه در این آلبوم ها جلب نظر می کند. به سراغ خانم بازیگر رفته و با او از سالهای رفته گفته ایم.
آن سالها رفتند
خانم خوروش،شما، هم در سینما و هم در تئاتر ید طولایی دارید. می خواهم بدانم بعد از گذشت همه این سالها، امروز خود را بیشتر یک بازیگر تئاتری می دانید یا سینمایی؟
من خود را در اولین نگاه یک بازیگر تئاتر می دانم! کسی که تئاتر کار کرده همه وجودش تئاتر است. همه عمر هنری ام با افراد لایق و برجسته ای که هم اکنون از بهترین هنرمندان مملکت ما به شمار می روند گذشته است. افرادی مانند آقایان انتظامی، نصیریان، مشایخی، والی، رکن الدین خسروی، و مهمتر از همه زنده یاد خانم جمیله شیخی که مدت بیست سال تمام در عرصه نمایش دوشادوش هم به فعالیت پرداختیم.
شنیدم که شما با زنده یاد خانم شیخی خیلی نزدیک بودید. نه؟
(بغض می کند )بله. خیلی زیاد. ما دیگر عضو یک خانواده شده بودیم، شب و روز با هم بودیم. ممکن بود دوازده، سیزده ساعت در تئاتر باشیم و بقیه را هم در خانه که هشت ساعت آن را می خوابیدیم. در اكثر كار هاى صحنه اى هم من و آقای نصیریان و انتظامی با هم بوديم، اين همكارى به شكلى بود كه در آن سال ها به ما لقب «سه تفنگدار» را داده بودند. آن روزها همه با با هم بودیم . چون انس فوق العاده ای به تئاتر داشتیم.
خب انگار همدلی ها هم بسیار بیشتر بوده. این شتاب روز افزون و خردکننده زندگی امروز نبوده و همیاری ها اصلا چیز دیگری بوده است...
بله، آن زمان، وقتی یکی از کارگردان ها، تئاتری می گذاشت، قبل از اینکه کار به اجرای عمومی برسد، همه کارگردان های اداره تئاتر را دعوت می کرد برای دیدن اجرا و خود ما هم یکدیگر را نقد می کردیم. همدیگر را دربست قبول داشتیم. نه حسادتی بود، نه کارشکنی و نه خودنمایی! متاسفانه همه چیز به پایان می رسد و تمام می شود. عمر این بیست ساله هم بالاخره تمام شد و هرکس دنبال سرنوشت خود رفت. راهی جز ادامه کار هنری نبود. یا فیلم سینمایی بود و یا سریال تلویزیونی. آن پیوند مستحکمی که میان ما وجود داشت از هم گسسته شد و تنها مشتی از خاطرات برای ما باقی ماند.
دوره ای که از آن می گویید عمدتا همان زمانی بود که تلویزیون "ثابت پاسال" رونقی داشت؟
بله، همان دوران بود. آن زمان "ثابت" تلویزیونی راه انداخته بود. ما برای ده، دوازده سال هر هفته به این تلویزیون، تئاتر زنده می دادیم و برای اینکه برای اجرا آماده باشیم مجبور بودیم روزی شش هفت تا نمایش تمرین کنیم. حالا علاوه بر این،در حین آماده شدن برای اجرای زنده تلویزیونی، مشغول آمادگی برای اجرای صحنه نیز بودیم. پس از مدتی تلویزیون "ثابت"، دولتی و به "تلویزیون ملی ایران" تبدیل شد و پیوند ما نیز گسسته شد.
نمایشها
من نگاهی به عناوین نمایش هایی که در کارنامه شماست می کردم. دیدم خب تعدادی متن خارجی بوده و تعداد زیادی هم ایرانی. درباره این متون ایرانی که آن زمان اجرا می شد برای ما بفرمایید.
خب متون نمایشی ایرانی به نوبه خود از پشتوانه های محکمی برخوردار بودند. مثلا به یاد دارم تئاتری را که من با آقای عباس جوانمرد کار کردم، تئاری به نام "خانه بی بزرگتر"، تئاتر قرص و محکمی بود. پرمحتوا و پر اکشن بود. که در آن زمان بسیار هم مورد توجه قرار گرفت.
این کار، بعد از "بلبل سرگشته" علی نصیریان بود؟
بله، بعد از آن کار اجرا شد."بلبل سرگشته" هم می دانید که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. "سیاه" آقای نصیریان هم همین طور بود. اما از متون ایرانی که پرسیدید باید به"عروس" نوشته خانم فریده فرجاد هم اشاره کنم که توسط من و آقای انتظامی اجرا شد.
و شاخص ترین نمایش های خارجی که اجرا کردید،چه بودند؟
"فلورانس نایتینگل"، "معجزه در آلاباما" نوشته هلن کلر بود که با داوود رشیدی کار کردم. "یرما" اثر فدریکو گارسیا لورکا و…. ببینید، وقتی به شما می گویم ما دوازده سیزده سال هر هفته در تلویزیون اجرا داشتیم، این یعنی بیش از هفتصد نمایش! تازه به غیر از تئاتر صحنه ای. اگر آنها را هم اضافه کنید چیزی حدود هشتصد نمایش می شود. بسیاری از این نمایش ها از آثار برجسته ترین نویسندگان جهان محسوب می شدند.
ورود به سینما و آقای هالو
خب خانم خوروش چطور شد که به وادی سینما وارد شدید؟
من با "دست های آلوده" ژان پل سارتر وارد این عرصه شدم. آن زمان اصلا اسم سارتر را هم نشنیده بودم. زمانی که در تئاتر کار می کردم، آقای مجید محسنی که مشغول تدارک دیدن فیلم سینمایی خود بود مرا برای بازی در این فیلم انتخاب کرد. من با فیلم "لات جوانمرد" به عرصه سینما وارد شدم. مشغول بازی در "لات جوانمرد" بودم که فرخ غفاری از پاریس بازگشت. او دنبال بازیگری برای ایفای نقش در فیلم"جنوب شهر" خود می گشت. من انتخاب شدم و در این فیلم هم بازی کردم.
و دیگر به شکل حرفه ای سینمایی شدید؟
خیر. من بعد از این دو فیلم دیگر هیچ کاری در عرصه سینما نکردم. به فعالیت خودم در تئاتر ادامه دادم. در این مدت سه نمایش "محاکمه هاری دوگان"،"دختر آتیش پاره" و "تانیا" را اجرا کردم. پس از آن به فرهنگ و هنر منتقل شدم و دیگر فقط در تئاتر به کارم ادامه دادم.
و فصل " آقای هالو" فصل دیگری بود! چطور برای ایفای یکی از نقش های ماندگارتان، نقش یک زن بدکاره با اجرایی بدیع که در "آقای هالو" ی مهرجویی داشتید، انتخاب شدید؟
خب این مربوط به زمانیست که مشغول بازی در تئاتر "هالو" به نویسندگی و کارگردانی علی نصیریان بودم. آقای مهرجویی تصمیم گرفتند از این نمایش فیلمی بسازند. ایشان به ما گفتند که تنها در صورت بازی گروه تئاتری ما این فیلم را می سازند. اپتدا ما راضی نمی شدیم. به اصرار آقای نصیریان توافق صورت گرفت و فیلم "آقای هالو" ساخته شد.
خانم خوروش، شما در این فیلم بسیار خوب از پس ایفای نقش یک زن بدکاره شوخ و شنگ، اما تنها، اما خسته، اما بی سرانجام بر آمدید. می خواهیم برای اولین بار از زبان خود شما بشنویم که چطور به این نقش نزدیک شدید و آن را درآوردید؟
اپتدای کار به دلیل نا آشنایی با روحیات چنین زنهایی با مشکل رو به رو بودم. اما باید نقش را در می آوردم. چهار،پنج بار به آقای نصیریان که کارگردانی تئاتر"هالو" را بر عهده داشتند گفتم « آقای نصیریان! به خدا من روم نمی شه. نمی خوام کار کنم.» و نصیریان می گفت « اگر تو این نقش را بازی نکنی، اصلا این تئاتر را کنار می گذارم.» ما با "هالو" می خواستیم درد این طبقه اجتماعی را بگوییم…
و شروع به تحقیق میدانی هم کردید برای در آوردن نقش؟
بله. سه بار به اتفاق خانم و آقایی از آشنایان به محله"شهرنو" رفتم.
چه دیدید در آنجا؟
دفعه اول که بهت زده برگشتم. آنقدر بهت زده بودم که سه یا چهارشب اصلا نتوانستم بخوابم. مناظر عجیب و غریبی دیدم .بار دوم که آنجا رفتم، مساله برایم قابل هضم تر بود. بار سوم حالت عادی خود را باز یافتم. با زن های آنجا گفتگو می کردم. یادم هست یک بار یکی از زن ها دست به کمر خود زد و گفت،«حالا می خوای ادای منو در بیاری!» من گفتم،« نه خانم جان من ادای کسی را در نمی آورم. می خواهم درد شما را به جامعه نشان دهم.» او خیلی خوشش آمد. سئوالات زیادی از زن ها می کردم.
مثلا؟
مثلا از آنها می پرسیدم وقت برای شما چه ارزشی دارد؟ خب وقت برای ما مهم است. چون کار مفیدی انجام می دهیم. اما برای این گروه تنها در حد راه انداختن یک مشتری اهمیت دارد!
و خودتان از در آوردن این نقش راضی هستید؟
بله. من در تئاتر "هالو" چنان زن بدی را بازی کردم که هرکس در هر لحظه با یک نگاه می فهمید او چه کاره است… مهرجویی هم تئاتر را دیده بود. یک روز به من گفت، « من می خواهم زنی را بازی کنی که همه بفهمند فاسد است، اما هالو نفهمد!» و من این کار را کردم. این حرف داریوش مهرجویی برایم فوق العاده بود. نقش تئاتری را تعدیل کردم و کار همان چیزی شد که در "آقای هالو" دیدید.
در "نفرین" تقوایی و "شطرنج باد" اصلانی شما در برابر بهروز وثوقی و جمشید مشایخی بازی می کنید. در "طلوع" هم با خانم گوگوش همراهید. برای ما از ارتباطی که با این کار تقوایی برقرار کردید بفرمایید.
بله،"طلوع" کاری بود که در 1349 با گوگوش و جمشید مشایخی بازی کردم. اما "نفرین" از کارهای شاخص سینمایی من است.از ناصر تقوایی بسیار یاد گرفتم. او یاد داد که یک رل یک دقیقه ای هم می تواند رل اول فیلم باشد. در "نفرین" من نقش یک زن آبادانی را بازی می کنم که شوهری معتاد دارد. نقش شوهرم را جمشید مشایخی بازی می کرد. بهروز وثوقی هم در نقش یک نقاش ساختمانی که در خانه ما کار می کرد در این فیلم بازی کرد. در "نفرین"، پیرمرد تاریخ است. زن، زمین. " شطرنج باد" هم کار بسیار خوبی با آقای اصلانی بود که متاسفانه زمان پخشش به بعد از انقلاب رسید و اکران نشد. فعالین تئاتری ایرانی در لوس آنجلس
شما در طول سالهای اخیر مرتب بین ایران و امریکا در سفر بودید. تعدادی از فعالین تئاتری ایرانی خصوصا در شهر لوس آانجلس این روزها مرتب کارهایی را روی صحنه می برند. آثاری که شاید به جرات بتوان گفت در مقایسه با تئاترهای داخل ایران به مراتب ضعیف ترند. فکر می کنید چرا؟
بله. اگر سطح تئاترهای ایرانی لوس آنجلس تا حد متوسط هم می بود من هم می ماندم و آنجا کار می کردم. ولی هر بار که به یک تئاتر ایرانی رفتم واقعا وحشت کردم! آنجا همه چیز پوچ تر از پوچ شده است. در یکی از سفرهایم به امریکا، به دعوت شهره آغداشلو و هوشنگ توزیع، آخرین کارشان را روی صحنه دیدم. تا حدودی برای من قابل قبول به نظر رسید. شهره و هوشنگ از من خواستند که در کار بعدی با آنها همکاری کنم و به ایران باز نگردم ولی وقتی که تئاتر سوم آنها را دیدم، فهمیدم که اصلا قادر نیستم با آنها هم کار کنم. ایرانی ها درآنجا به قدری بد عادت شده اند که جز خندیدن هیچ انتظار دیگری از تئاتر ندارند.
__________________