• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بازیگران قدیمی سینمای ایران

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
عرض شود خوب ممنون از لطفتون خوشحالم مطالب مورد قبول دوستان هست
باید فیلمها را ببینید دیگه خوب آرشیو فیلمها را باید پیدا کنید
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
الهه و ويگن


ویگن در بین خوانندگان مرد رتبه اول را در اجرای ترانه های دوصدایی با خوانندگان بنام زن در ایران دارد و در رتبه های بعدی عارف، ایرج، فرخزاد، هوشمند عقیلی قرار دارند. ویگن یکی از خوانندگانی است که درزمان خود خیلی به شهرت رسید و دارای ترانه های بسیاری است که جمع کردن همه آنها غیر ممکن است. زیرا ویگن هر شب درجاهای مختلف برنامه داشته و در بسیاری از فیلم های فارسی ترانه خوانده است. ویگن بیشترین دو صدایی های خود را با پوران اجرا کرده و در یکدوره هم زوج هنری شده بودند و اجرای برنامه هایشان همیشه با هم بوده است. الهه یکی از خوانندگان بزرگ ایران است که بیش از 100 شماره برنامه ی گلها را اجرا کرده است.

ولی متاسفانه هم اکنون بسیار کم کار شده و صدایی زیبایش خیلی وقته به گوش طرفداران بسیارش نرسیده است. منبع
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
2lv254g.jpg


3z6ctc7.jpg


40dc9c5.jpg


2a8mck9.jpg


تصاویری از سعید راد سوسن تاییدی و
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
ازدلکش تا مهستی





چهره های مشهور آواز در سینما ( قسمت اول )










طی بیست و هفت ،هشت سالی که از نمایش اولین فیلم ایرانی « طوفان زندگی » می گذرد .موسیقی و ترانه نقش مهم و سازنده ای در سینمای ایران داشته است ودر 99 درصد فیلمها رقص و آواز و موسیقی و ترانه بنحوی گنجانده شده است .روی این اصل تهیهکنندگان و کار گردانان سینمای ایران همواره در پی فرصت و موقعیت بوده اند که علاوه بر صدای خوانندگان معروف رادیو تلویزیون از بازی آنها نیز درفیلمها بهره گیرند .زیرا بطورحتم اولین فیلمهائیکه باشرکت یک خواننده معروف ساخته شده با استقبال مواجه می گشته است .در این مطالب تحقیقی سعی شده است موقعیت خوانندگانی را که در طول این همه سال هر کدام در فیلم یا فیلم هایی بازی کرده اند مورد بررسی قرار دهیم .




دلکش


* اولین خواننده معروفی که بخاطر شهرت فراوان به سینما کشانیده شد «دلکش » بود که نخستین بار در فیلم «شرمسار » سال 1328 ودر واقع چهارمین محصول سینمای ایران بازی کرد .دلکش در این فیلم نقش دختر روستایی را بعهده داشت که سر و کارش به شهر می افتد و بزودی آز کافه ها سر در می آورد ودر آنجاها می خواند ...


استقبالی که از این فیلم بعمل آمد باعث گردید تا تهیه کنندگان دلکش را در فیلم های دیگری مثل ،مادر ،افسونگر و دسیسه شرکت دهند .که وی در تمام این فیلمها ایفاگر نقشی شبیه همان نقش اول بود .فروش خوب فیلمهای دلکش موقعیت اورا بعنوان یک ستاره پولساز تثبیت نمود .بهمین جهت تا سالیان دراز توانست در سینما دوام آورد و فیلمهای زیادی بازی نماید که بعضی از آنها عبارت است از ظالم بلا ،عروس فراری ،شیرفروش ،فردا روشن است و ..




بهرام سیر – قاسم جبلی


*بهرام سیر و قاسم جبلی دوتن از خوانندگان پرطرفدار سالهای 26 تا 30 در رادیو بوده اند که بخاطر شهرت زیاد به سینما کشانیده شدند .ولی بهرام سیر فقط در یک فیلم « مستی عشق » در سال 1330 بازی کرد و قاسم جبلی در چند فیلم مثل دزد عشق ،یوسق و زلیخا ،فرشته وحشی و یکی دو فیلم دیگر ،


بهرام سیر در زمینه موسیقس جاز از اولین خوانندگان این سبک در ایران بود و جبلی آهنگ های عربی را که خیلی طرفدار داشت اجرا می نمود که البته هنوز هم بعد از گذشت سالهای زیاد در کافه ها و تئاترهای لاله زار میخواند .




فتانه – شمس


* فتانه و شمس از خوانندگان قدیمی رادیو بودند که هرکدام با شرکت در یکی دو فیلم در این زمینه نیز فعالیت هایی داشته اند .جوان های قدیمی ممکن است هنوز خاطره بازی فتانه در فیلم « مشهدی عباد » و خاطره بازی شمس را در فیلم « خورشید میدرخشد » را ازیاد نبرده باشند




مهوش – آفت


*مهوش که یک خواننده کافه ای بود و طرفداران زیادی هم داشت برای نخستین بار از رقص و اوازش در فیلم « خورشید می درخشد » استفاده شد و استقبالی که از آن بعمل آمد ،باعث شد تقریبا در تمام محصولات سالهای 35 تا 39 سینمای ایران صحنه هایی از رقص و ۀواز مهوش گنجانیده شود .زیرا که این کار پشتوانه خوبی شده بود برای تضمین فروش فیلمهای ایرانی در تهران و شهرستان ها و حتی در خیلی از شهرستانها از رقص های مهوش در فیلم های خارجی هم استفاده می کردند !و جلوی سینما مثلا اعلان میکردند « امشب فیلم تارزان با شرکت جانی ویسمولر همراه با رقص و اواز بانو مهوش ! » .بهرحال با مرگ ناگهانی مهوش که در سال 39 طی یک حادثه اتومبیل بوقوع پیوست ،رقیب دیدینه او «آفت » جایش را در سینمای ایران گرفت و تا سالهائی چند از رقص و آواز آفت و گهگاه هم رقص و آواز شهپر و پریوش خصوصا در محصولات استودیو عصر طلایی استفاده می شد .




فرح پناهی


*فرح پناهی از خوانندگانی بود که شهرتش در خارج از کشور بیشتر از ایران بود .ودر بعضی از ممالک اروپائی در زمینه اپرا شهرت زیادی داشت .وی در سالهای اولیه پیدایش سینما در کشور ما به ایران آمد ودر اقامت کوتاهش در دوفیلم


« ماجرای زندگی » و « دختری از شیراز » شرکت کرد واین بخاطر اطلاع ساوئل خاچیکیان از فعالیت او در خارج از کشور بود .




پوران


*یکی دیگر از خوانندگان مشهوری که بخاطر اشتهار فراوانش در کار خوانندگی به سینما کشانده شد « پوران » بود که نخستین بار در صحنه های کوتاهی از فیلم « آسمون جل »ظاهر شد و چند آهنگ خواند و استقبالی که از شرکت پوران در این فیلم بعمل آمد ،باعث گردید تا در فیلمهای دیگر نقش اول را بازی نماید و از صدایش نیز استفاده شود ،فیلمهایی مانند گرگهای گرسنه ،طلای سفید ، ستارگان می درخشند ،اشکها و خنده ها ،لاله آتشین ، آقای قرن بیستم ،عمونوروز ،اول هیکل ،و چند فیلم دیگر.




ویگن


* ویگن زمانیکه هنوز شهرت چندانی در خوانندگی نداشت نقشی از فیلم « چهاراه حوادث » را بازی کرد و این کار را با شرکت در فیلم« خون و شرف »ادامه داد.ولی بعد از آنکه شهرتش از راه خوانندگی به اوج رسید کار و فعالیت سینمایی اش نیز زیاد شد ودر فیلمهای زیادی منجمله ظالم بلا ، تپه عشق ، آتش و خاکستر ، اعتراف ،و فیلمهای دیگری شرکت کرد ولی هیچگاه موقعیت ویگن در سینما به اندازه موقعیت وی در خوانندگی نشد .





از دلکش تا مهستی












گوگوش


* گوگوش از زمانیکه خیلی کوچک بود ضمن فعالیت های کاباره ای و تئاتری ذر سینما نیز فعالیت داشت ودر قیلم های زیادی در زمان کودکی بازی کرد مثل بیم و امید ،فرشته فراری و چند فیلم دیگر ...


فعالیت گوگوش در سینما در جوار فعالیت خوانندگی ادامه یافت .بطوری که هنوز هم که 26 سال از سنش می گذرد.این فعالیت را که از کودکی آغاز کرده است ،ادامه میدهد. از فیلم های گوگوش بعد از آغاز نوجوانی میتوان شیطون بلا ،فیل و فنجون ،گناه زیبائی ،گنج و رنج ،ستاره هفت آسمون ،احساس داغ ؛طلوع ،بی تا ،ممل آمریکائی و...همسفر را نام برد .گوگوش دو سال قبل بخاطر بازی در فیلم بی تا جایزه سپاس بهترین فیلم را از آن خود نمود .




روانبخش


* روانبخش که با خواندن ترانه « عروس و داماد » شهرت فراوانی بدست آورد ،خیلی زود مورد توجه سازندگان فیلمهای ایرانی قرار گرفت وطی یکی دو سال در فیلمهای زیادی شرکت داده شد که از میان این فیلمها میتوان پیمان ، خروس بی محل ، آتشپاره تهران ، دختران حوا ،و چند فیلم دیگر را نام برد .


روانبخش همانطور که در خوانندگی خیلی زود از شهرت و معروفیت افتاد در سینما نیز نتوانست دوام چندانی بیاورد .




منوچهر


* منوچهر سخایی از خوانندگان طرفدار موزیک جاز ایران بود که همپایه ویگن به شهرت و اعتبار رسید .بهمین جهت او نیز یکی دیگر از خوانندگانی بود که همواره از طرف سازندگان فیلمها پیشنهاد بازی در فیلمهای ایرانی را دریافت کرد .از جمله فیلم هایی که منوچهر در آنها بازی کرد میتوان پستچی ،در انتهای ظلمت و یکی دو فیلم دیگر را نام برد .




عارف


* از صدای عارف قبل از آنکه از تصویر او در فیلمها بهره گرفته شود .بارها سینما گران ما استفاده کرده بودند تا آنکه بلاخره توانستند خود او را نیز راضی نمایند تا در فیلمها علاوه بر آواز بازی هم کند .از جمله فیلمهایی که عارف در آنها بازی کرده میتوان ازدواج ایرانی ،آئینه زمان ،ساقی ، جنجال عروسی ، قربون هر چی خوشگله ،و بزن بریم را نامبرد .عارف که شهرت فراوانی در زمینه کار خوانندگی دارد اخیرا اعلام داشته دیگر حاضر نیست در فیلمهای تجارتی به سبک کارهای گذشته بازی نماید ولی در عوض حاضر است بدون آنکه دستمزدی بگیرد در یک فیلم هنری و سطح بالا بازی نماید زیرا معتقد است با شرکت در فیلمهای تجارتی و سبک بشهرت و محبوبیت خوانندگی او نیز لطمه وارد میاید .




گلپایگانی


* اکبر گلپایگانی که در زمینه خواندن ترانه ها و آهنگ های اصیل ایرانی سالها از شهرت و اعتبار خاصی برخوردار بوده است .جند سال قبل با دعوت استودیو میثاقیه در فیلم « حنجره طلایی » شرکت کرد و این تنها فیلمی بود که گلپایگانی در آن بازی نمود .ولی از صدای او در چند فیلم دیگر استفاده شده است .




آغاسی


* نعمت الله آغاسی یکی دیگر از خوانندگان محبوب و معروف بود که خیلی زود به شهرت و محبوبیت دست یافت و خیلی زود سر و کارش به سینما افتاد .


استقبالی که از اولین فیلم آغاسی « ایوالله » بعمل آمد بقدری غیر منتظره و غیر قابل تصور بود که در واقع خود دست اندرکاران سینما را هم غافلگیر نمود بهمین جهت بزودی در فیلمهای دیگری شرکت داده شد مثل فاتح دلها ، خیلی هم ممنون ،نعمت نفتی ،و بنده خدا ،عجیب اینکه تمام فیلمهای آغاسی از فروش بالای یکمیلیون برخوردار بوده است و اکنون سالی یکی دو فیلم با شرکت او تهیه می شود . هم اکنون از آغاسی فیلم « فراشباشی » در دست تهیه است .




فریدون فرخزاد – سوسن


فریدون فرخزاد شومن معروف تلویزیون بدنبال شهرت در خوانندگی چند سال قبل برای شرکت در فیلم «دلهای بی آرام » دعوت شد .ولی چون این فیلم با شکست تجاری مواجه گشت دیگر نقشی به او در سینما ندادند .


سوسن خواننده کوچه و بازار که او هم در فیلم « فریاد »شرکت کرد و بخاطر شکست فیلم نتوانست در فیلم دیگری شرکت نماید .




جمال وفائی


*جمال وفایی یکی دیگر از خوانندگان پرطرفدار این ایام است که بلاخره به سینما کشانیده شد .وفایی اخیرا بازی در اولین فیلم خود « وحشی »را بپایان رسانده و بطوریکه شنیده ایم توانسته است یک نقش دلنشین کمدی را ضمن اجرای چند آهنگ تازه به انجام رساند .باید منتظر نمایش وحشی شد تا نسبت به موقعیت وفایی در سینما قضاوت نمود .




مهستی


*مهستی آخرین صیدی است که صیادان سینما از میان مشهورترین خوانندگان این ایام به تور انداخته اند .بطوریکه شنیده ایم مهستی هفته گذشته اولین قرارداد سینمایی خود را برای شرکت در فیلم «معصومه شیرازی » بمبلغ یکصدو پنجاه هزارتومان با یکی از استودیوهای معتبر به امضاء رسانده است .مهستی تا چه حد در اینکار موفق خواهد شد .باید منتظر نمایش معصومه شیرازی بود .




* * *




...والهه ،عهدیه ،ایرج ،ایرج مهدیان ،فیروزه ،بهشته ،گیتی ، فرهاد ، ضیاء ، ورامش از جمله خوانندگانی هستند که فقط از صدای آنها در فیلمها بهره گرفته شده است بجز رامش که در صحنه کوتاهی از فیلم خیالاتی بازی کرده بود


مهوش

2094690.jpg



دلکش


f06e8edd382f3519ef048bfd39458b59.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
395369-675_display.jpg




تصویر بالا مربوط به خانم شور انگیز طباطبائی از بزرگترین هنرپیشه های سینمای فارسی میباشد
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
r1.jpg




بهروز وثوقی و فریبا خاتمی در فیلم رضا موتوری
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
مرا ببوس


در سرنوشت هر ملت و در تاريخ هنر، گاه اثري چنان روح زمانه را تصوير مي‌کند، و چنان بيانگر حس و جان مردمان است که به‌عنوان جزئي پايدار از فرهنگ و تاريخ يک ملت، همواره برجا مي‌ماند. ترانۀ مرا ببوس چنين بود. دو نسل از جامعۀ ما، درد و حزن و اندوه، و شکست و مرگ خود را با ترانۀ مرا ببوس و با صداي حسن گلنراقي گريستند. از سال 1332 و ضربۀ کودتايي که به نهضت ملي، و اميد ملتي براي راهايي پايان داد، چيزي نگذشته بود که براي نخستين بار از راديو ايران آن ‌زمان، و در برنامۀ شما و راديو، آهنگي پخش شد که سال‌هاي و سال‌، ذهن و زبان جوانان آن روزگاران را به زمزمۀ مکرر خود وا داشت. ترانۀ مرا ببوس، اثري با صداي حسن گلنراقي، با آهنگي از ساخته‌هاي مجيد وفادار، همراه با ويلون پرويز ياحقي و پيانوي مشير همايون شهردار. پيش از پخش ترانه، گويندۀ برنامه، کمال مستجاب‌الدعوه اعلام کرد: اين تصنيف در يک محفل خصوصي ضبط شده، که به‌دليل جذابيت خاص آن به پخش آن مبادرت مي‌ورزيم.

امروزه مي‌دانيم که منظور از محفل خصوصي، همان جلسۀ ضبط تست صداي گلنراقي در استوديوي شماره 8 راديو تهران است که بدون آمادگي کامل نوازندگان و خواننده انجام شده بود.

پرويز خطيبى نمايشنامه‌نويس، طنز پردار و برنامه‌ساز معروف راديو ايران، در مجموعه خاطرات خود از جمع هنرمندان که در کتابي با عنوان خاطراتي از هنرمندان به‌چاپ رسيده، درباره ضبط ترانۀ مرا ببوس مى‌نويسد: يك روز كه اعضاى اركستر بزرگ راديو در استوديو شماره 8 جمع شده بودند و انتظار روح‌الله خالقى را مى‌كشيدند، حسن گلنراقى به ديدار پرويز ياحقى آمد. حسن فرزند يكى از تجار معتبر بازار بود كه با اكثر هنرمندان دوستى و رفاقت داشت. او را به استوديو راهنمايى مى‌كنند، در آنجا پرويز ياحقى با ويولن و يكى از نوازندگان با پيانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند.

پرويز كه چشمش به گلنراقي مي‌افتد، مي‌گويد: به اين آهنگ گوش بده! گلنراقي‌ يكى دو بار به آهنگ گوش مي‌دهد و آن را زير لب زمزمه مي‌كند و در اين ضمن مسئول ضبط برنامه موسيقي كه پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه مي‌اندازد و اين قطعه را بي‌آنكه كسي متوجه شود، ضبط مي‌كند. [خاطراتي از هنرمندن، پرويز خطيبي، به کوشش فيروزه خطيبي، صفحۀ 77]

از چگونگي ضبط اين ترانه، در کتاب خاطرات هنري اسماعيل نواب صفا ترانه‌سراي معاصر، که با نام قصۀ شمع انتشار يافته روايت ديگري مي‌خوانيم. او به نقل از عباس فروتن که در سال 1336، تنظيم برنامۀ شما و راديو که روزهاي جمعه از راديو پخش مي‌شد را به عهده داشت، مي‌نويسد: روزي آقاي مهدي سهيلي که با آقاي گلنراقي دوست بود، ايشان را نزد من آورد و اظهار داشت، آهنگ جالبي آقاي مجيد وفادار ساخته که شعر آن از آقاي حيدر رقابي مي‌باشد و آقاي گلنراقي آنرا به‌خوبي اجرا مي‌کند، وقتي آن را خواندند، متوجه شدم که کار تازه و بسيار جالبي است و براي پخش در برنامه شما و راديو خيلي تناسب دارد. آقاي وفادار حضور نداشت. ولي آقايان مشير همايون و پرويز ياحقي حاضر بودند. پس از تمرين، آقاي گلنراقي همراه با پيانوي مشير همايون، و ويولن ياحقي براي نخستين بار اجرا کرد و روز جمعه از راديو پخش شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت. [قصۀ شمع، خاطرات هنري اسماعيل نواب صفا، صفحۀ 105]

باري، ترانۀ مرا ببوس با صداي گلنراقي، ضبط و اجرائي دوباره نشد. هر چه بود و هست، همه از همان نسخه‌اي است که در استوديوي شماره 8 راديو ايران، در ميدان ارک تهران ضبط شده. مرا ببوس با همان شکل و کيفيت، هنوز هم محبوب‌ترين آهنگ جوانان دهۀ چهل و پنجاه به‌شمار مي‌رود.

در همان ايام، مردمان گفتند و باور کردند که شعر اين ترانۀ غمگين و درعين حال شورانگيز را سرهنگ ژاندارمرى عزت الله سيامک، از رهبران سازمان نظامي حزب توده ايران، پيش از اعدام در 27 مهر ماه 1333 در زندان و در وصف سرنوشت غم‌انگيز افسراني که اعدام مي‌شدند، سروده است. عده‌اي نيز بر اين تصور بودند که اين ترانه را سرهنگ دوم توپخانه محمدعلى مبشري عضو ديگري از رهبري اين سازمان، در وصف سرهنگ سيامک در آخرين ديدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است.

گرچه بعدها گلنراقي خوانندۀ اين ترانه، در مصاحبه‌اي با ايرج طيبي در مجلۀ روشنفکر، در پي تکذيب اين موضوع، براي اولين بار اعلام کرد که شاعر اين ترانه دکتر حيدر رقابياز استادان رشتۀ ادبيات دانشگاه تهران است، اما آن باور هنوز هم با بسياري از ما هست و اي بسا که خواهد ماند.

سرايندۀ شعر ترانۀ مرا ببوس که بود؟

خلق به بانگ مرا ببوس تو برخاست

شهر به ساز مرا ببوس تو رقصيد

هر که به هر کس رسيد نام تو پرسيد

هر که دلي داشت بوسه داد و ببوسيد

آن‌چنان که از زندگي ديگر شاعران معاصر نوشته‌اند و خوانده و مي‌دانيم، از زندگي حيدر رقابي متخلص به هاله، اطلاعات و جزئيات چنداني در دسترس عموم نيست. آنچه که بنا به مکتوبات موجود مسلم است، اين است که او از نظر گرايش و بينش سياسي، فردي ملي‌گرا و در عين‌حال فعال بوده.

در خواندن تعريفي که بيژن ترقي از حيدر رقابي دارد، نوع فعاليت سياسي او را بيشتر به شکل به‌هم ريختن بساط مخالفين و به دفعات مکرر، مجروح و راهي بيمارستان شدن مي‌بينيم.

بيژن ترقى دربارۀ نسبت خود با حيدر رقابى مي‌گويد: ما دو كودك هم‌سن و سال بوديم كه از آغاز طفوليت اكثرا در خانۀ پدربزرگ، يكديگر را ملاقات مي‌كرديم. مادرانمان دخترعمو بودند. او از آنجا كه طبعى حماسى و مبارزه‌جو داشت، به‌زودى در رديف طرفداران دكتر مصدق و حزب جبهه ملى درآمد.

او جوانى شجاع و رشيد و موجودى پاک و بى‌شائبه بود، چنان كه بارها به علت احساسات تند، يكه و تنها درصدد به‌هم ريختن بساط مخالفين برمى‌آمد. به‌همين جهت به دفعات مكرر، مجروح و خونين راهى بيمارستان مى‌شد، ولى دست از مبارزه نمى‌كشيد. بالاخره با بروز وقايع 28 مرداد از آنجا كه در جست‌وجو و دستگيرى او بودند، به ناگزير ما او را از تهران دور كرده، در حالى كه بيش از ۲۰ سال نداشت مخفيانه راهى كشور آلمان شد.

در کارنامۀ فعاليت‌هاي هنري او به مجموعه اشعار آسمان اشک برمي‌خوريم که اول بار در سال 1329، [سه سالي قبل از وقوع شروع اعدام افسران سازمان نظامي حزب توده] و توسط انتشارات اميرکبير چاپ و منتشر شد.

از عبدالرحيم جعفرى، مدير وقت انتشارات اميركبير و ناشر كتاب نقل است که: اوايل سال 1329 در كوران مبارزات مردم و دولت و احزاب چپ و راست، با جوان پرشورى آشنا شدم به نام حيدرعلى رقابى که از خويشان بيژن ترقى مدير كتابفروشى خيام بود. ملي‌گرايى بود شوريده و شيفته دكتر محمد مصدق. جوانى بود فروتن و مومن و معتقد، و در مبارزات ملى سخت فعال.

دفتر شعرى داشت كه آن را در هزار نسخه به نام آسمان اشك چاپ كردم. در اين دفتر قطعه شعرى بود با عنوان مرا ببوس كه بعد ها مجيد وفادار، ويولنيست معروف براى اين شعر آهنگى ساخت. اجراي اين ترانه از راديو ايران اقبال عام يافت و برحسب خواهش شنوندگان به دفعات از راديو ايران پخش شد.

ناصر انقطاع در معرفي خود از حيدر رقابي مي‌نويسد: او در سال 1334 از ايران رفت و در کشور آمريکا سرگرم تحصيل در دانشگاه کلمبيا شد و در رشتۀ حقوق بين‌الملل از اين مرکز عملي ليسانس و فوق‌ليسانس خود را گرفت. ولي چون دست از ستيز با رژيم پس از 28 مرداد برنمي‌داشت، با سفارت ايران در آمريکا درگير شد و زماني که کارشکني‌هاي سفارت عرصه را بر او تنگ کرد، به‌ناچار به آلمان رفت و دورۀ دکتراي فلسفه را در دانشگاه برلين گذرانيد. و در برلين هم خاموش نماند و سازمان دانشجويان ملي را پايه‌ريزي و هفته‌نامه‌اي به‌نام پيشوا را منتشر کرد. (اين پيش‌نامي بود که دکتر حسين فاطمي به مصدق داده بود.)

پايان‌نامه‌اي را که رقابي براي گذرانيدن آزمايش دکتراي خود نوشت مکتب انقلابي ملت‌ها نام داشت و در آن پيش‌بيني کرده بود که سرانجام دو آلمان خاوري و باختري دوباره به‌هم خواهند پيوست. ويلي برانت صدراعظم آلمان، اين پايان‌نامه را به‌صورت کتابي با هزينۀ خود چاپ کرد.

دکتر حيدر رقابي سپس از آلمان، دوباره به آمريکا بازگشت و در دانشگاه‌هاي اين کشور با سمت استادي به تدريس حقوق بين‌الملل پرداخت.

حيدر رقابي پس از انقلاب بهمن 1357، بعد از بيست و چهار سال دوري از ميهن، با اين اميد که بتواند خدمات سياسي و اجتماعي‌اش را از سر بگيرد، به ايران بازمي‌گردد. ولي چندان توجهي به او نمي‌شود و به‌ناچار دوباره به آمريکا برمي‌گردد. ده سال بعد از اين بازگشت، به بيماري سرطان طحال در بيمارستاني در کاليفرنيا بستري مي‌شود. با وخامت حالش، و با توسل به برادرش جهانگير رقابي، در آخرين روزهاي زندگي دوباره به ايران بازمي‌گردد، و 19 آذر ماه سال 1367 در تهران، رخت از جهان برمي‌چيند.

او در گورستان ابن بابويه در شهر ري دفن است و از آنجايي که هرگز ازدواج نکرد و زندگي زناشوئي نداشت، از خود بازمانده‌اي ندارد.

[ پنجاه سال تاريخ با پان‌ايرانيست‌ها، آرمان‌خواهان و آرمان فروشان نوشتۀ ناصر انقطاع.]

حسن گلنراقي و ترانۀ مرا ببوس

در همه عالم کسي به ياد ندارد

نغمه‌سرائي که يک ترانه بخواند

تنها با يک ترانه، در همۀ عمر

نامش اين‌گونه جاودانه بماند

حرفۀ حيدر رقابي ترانه‌سرائي نبود. گو اينکه بر مبناي يکي از سروده‌هاي او آن ترانۀ معروف ساخته شد. و حسن گلنراقي خواننده‌اي رسمي نبود و نشد. گرچه ترانۀ مرا ببوس، فقط با صداي اوست که به دل مي‌نشيند و جاودانه شده.

حسن گلنراقي در سال 1300 خورشيدي در کوچۀ آبشار خيابان ري در تهران به ‌دنيا آمد. بعد از تحصيلات متوسطه، به کار پدري خود که خريد و فروش بلور و چيني عتيقه بود پرداخت. نوشته‌اند که او کم‌کم در رشتۀ عتيقه‌شناسي کارشناسي ارزنده شد و دست ‌اندر کاران اين رشته نظر او را قبول داشتند. در کار و کاسبي قانع و درست‌کار بود و تا آخر عمر مورد احترام بازرگانان و صنف بلور و چيني بود.

اگر بخواهيم از چگونگي علاقه‌مندي او به بازخواني ترانۀ مراببوس بگوئيم، اول بايد از پروانه گفته باشيم که قبلا و اول بار اين ترانه را براي استفاده در فيلمي سينمايي اجرا کرد. پرويز خطيبي در صفحۀ 76 از کتاب خاطراتي از هنرمندان در بارۀ اين خواننده نوشته: پروانه، خواننده‌اي بود از آذربايجان که صدائي گرم و مطبوع داشت. آهنگ معروف افغاني آن بام بلند که مي‌بيني بام من است را او سر زبان‌ها انداخت و براي مدتي جزو نامداران آواز آن زمان بود. مجيد وفادار بهترين آهنگ‌هايش را در اختيار پروانه گذاشت. از جمله شعر و آهنگ مرا ببوس که هيچ‌کس را را نگرفت و صدائي به تحسين بلند نشد و آهنگ با آن زيبائي و تازگي مي‌رفت تا بپوسد و خاک شود.

آنچه که او روي آهنگ مجيد وفادار، خوانده، در واقع يک بند، و در اصل همان شعر مرا ببوس چاپ شده در کتاب آسمان اشک سروده حيدر رقابي است. آهنگ ترانۀ مرا ببوس براي موسيقي متن فيلم اتهام ساخته شاپور ياسمي كه در ارديبهشت ماه سال 1335 روي پرده رفت، ساخته شد.

مجيد وفادار آهنگساز اين ترانه، در مصاحبه‌اي که در شماره 1418 هفته‌نامه تهران مصور به تاريخ 11 آذر ماه 1349 به‌چاپ رسيده، مي‌گويد: در اين دوره من گاه‌گاهي براي فيلم‌ها هم، آهنگ مي‌ساختم. يادم مي‌آيد يکي از اين فيلم‌ها اتهام نام داشت. تهيه‌کنندگان فيلم از من يک آهنگ نو خواستند، و من براي اين فيلم، آهنگي ساختم که بعدها به‌نام مرا ببوس معروف شد. به‌ياد مي‌آورم روزهايي را که اين آهنگ سر زبان‌ها افتاده بود و داستان‌هايي را که براي آن ساخته بودند. اين آهنگ شايد نقطه عطف موسيقي جاز ايران بود. چرا که بعد از آن خواننده‌هاي ديگري به راديو آمدند، و موسيقي جاز نضج پيدا کرد.

ترانۀ مرا ببوس در يکي از صحنه‌هاي فيلم با صداي پروانه و با لب‌خواني ژاله علو خوانده مي‌شود. در آن فيلم ژاله علو نقش زني را داشت كه شوهر سابقش را به سزاي خيانتي که به او کرده رسانده و حالا پس از ماجراهاي بعدي عاقبت خود را به پليس معرفي كرده است. در صحنه‌اي كه زن با دختر كوچك خود وداع مي‌كند و به سوي زندان و مجازات روانه مي‌شود، اين ترانه را مي‌خواند.

از ژاله علو بازيگر نقش زن در اين فيلم، نقل است که: خانم پروانه خواننده ترک‌زباني بود که آن روزها با ترانه آن بام بلند معروف شد، و در فيلم اتهام که من به اتفاق ناصر ملک‌مطيعي در آن ايفاي نقش مي‌کردم، به جاي من خواند. من در شب جدايي با دخترم کوچکم اين ترانه را در متن فيلم لب‌خواني مي‌کردم.

فيلم اتهام در خرداد ماه سال 1335، روي اکران مي‌رود. جدا از قصه مردم‌پسند فيلم، آهنگ و شعري که در صحنۀ وداع مادر با خود اجرا مي‌شود، به دل‌ها مي‌نشيند. اما اين تمام ماجرا نيست. ترانۀ مرا ببوس با صداي حسن گلنراقي خود حکايت ديگري دارد که گرچه کمتر گفته شده، ولي در جاي خود بسيار خواندني و روشنگر است.

پوران وفادار برادر زادۀ مجيد وفادار، که دستي در موسيقي داشت و يکي دو سالي نيز با نام هنري فيروزه از خوانندگان راديو بود، درباره خاطرات خود از ترانۀ مرا ببوس مي‌گويد: هاله [حيدر رقابي] شاعر اين ترانه، به دليل فعاليت‌هاي سياسي و طرفداري از ملي‌گراها تحت تعقيب بود و مي‌خواست از کشور خارج شود. عمويم شعر نيمه‌کاره‌اي از او داشت که مي‌خواست برايش آهنگي بسازد. [منظور همان يک بندي شعري است که پروانه براي فيلم خوانده] شبي که به ديدار عمويم آمده بود تا خداحافظي کند، عمويم او را به داخل خانه مي‌کشاند و از او مي‌خواهد که اين ترانۀ نيمه‌کاره را تمام کند. او هم که تحت جدايي از نامزدش و وطنش بود اين ترانه را به تمام مي‌کند. اما ديگر آن شب نمي‌تواند تهران را ترک کند و شب را همانجا مي‌گذراند. هفته بعد با کمک دوستان و خانواده از تهران خارج، و به سمت آلمان حرکت مي‌کند.

در بارۀ اين ديدار شبانه و خداحافظي شتابزده، روايت ديگري به نقل از بيژن وفادار پسر مجيد وفادار که خود شاهد و ناظر بر آن بوده و نواب صفا آن را عينا در کتاب خاطرات هنري خود آورده: بعد از وقايع بيست و هشتم مرداد، به آقاي رقابي بيست و چهار ساعت مهلت داده بودند که از ايران خارج شود. ايشان عضو جبهۀ ملي بود و در دبيرستان دارالفنون تحصيل مي‌کرد و سني در حدود بيست سال داشت.

روزي ساعت سه و نيم بعد از ظهر براي خداحافظي به خانۀ ما آمدند. وقتي براي توديع، دست در گردن يکديگر انداختند، پدرم به آقاي رقابي گفت: با شما کار دارم.

به اتاقي رفتند و صداي ويولن پدرم که آهنگي را به‌تدريج مي‌نواخت، شنيده مي‌شد. در حدود سه‌ربع ساعت اين ديدار طول کشيد. معلوم شد که پدر قطعات آهنگ را مي‌نوازد و آقاي رقابي سيلاب برمي‌دارد. شعر قسمت اول آهنگ را شاعر ساخته بود [همان يک بندي که پروانه براي فيلم خوانده] و چون براي رفتن شتاب داشت، وقت رفتن تعهد کرد که من پيش از مسافرت شعر را تمام مي‌کنم و منزل ما را ترک کرد. در حدود ساعت ده شب بود که تلفن کردند و بقيۀ شعر را تلفني براي من گفتند و نوشتم و به پدرم دادم و آقاي رقابي به آمريکا رفت. [صفحه 104، کتاب قصه شمع، خاطرات هنري اسماعيل نواب صفا]

حقيقت و خاطره

ياد تو در خاطرم هميشه شکفته‌ست

کودک من با مرا ببوس تو خفته‌ست

ملت من با مرا ببوس تو بيدار

خاطره‌ها در ترانۀ تو نهفته است

يکي از محسنات ياد نگاري و خاطره‌نويسي آن است که بعدها با جمع و فراهم کردن آنها مي‌توان رخداد واقعه‌اي را هم از چند منظر متفاوت، و هم در ترتيب و توالي وقوع آن اتفاق ديد و بررسي کرد.

از وجود يادداشت‌هاي موجودي که در بارۀ سابقه ترانۀ مراببوس در دست هست حتي امروز مي‌توان دانست که حيدر رقابي در فاصلۀ زماني بين ديدارش با مجيد وفادار تا ساعت تکميل ادامۀ شعر ترانۀ مرا ببوس کجا بوده و در چه حال و هوايي به سر برده!

از خواندن اين روايت‌ها به نظر مي‌رسد حيدر رقابي جوان به ذوق و طبعي که داشته، مجموعه‌اي از سروده‌هاي خود را با عنوان آسمان اشک در انتشارات اميرکبير به‌چاپ مي‌رساند [سال 1329]. سروده‌اي با نام مرا ببوس در اين دفتر شعر هست که مورد توجه آهنگ‌ساز معروف آن دوران مجيد وفادار قرار مي‌گيرد. او در سفارشي که از شاپور ياسمي براي ساختن موسيقي فيلم اتهام گرفته، آهنگي بر اين قطعه مي‌گذارد و آن را در صحنۀ وداع مادر از دخترش، با صداي پروانه استفاده مي‌کنند. در جايي اشاره‌اي به اينکه حيدر رقابي خود از اين موضوع اطلاع داشته باشد، و يا اينکه از طرف کارگردان فيلم و آهنگ‌ساز، اجازۀ اين استفاده از شعر چاپ شدۀ او را خواسته و گرفته باشند، نوشته يا گفته نشده. از قرار معلوم حيدر رقابي جواني با شور انقلابي و سخت فعال در مسائل و اتفاقات سياسي آن سال‌ها، فرصت رسيدگي و يا در مرام و نگرش سياسي ـ اجتماعي او جايي براي پرداختن به اين مقوله وجود نداشته. ولي چرخ چنان گرديده که حالا او بايد به‌ناچار از کشور خارج شود [سال 1332 سه سالي بعد از چاپ کتاب]. فيلم مراحل پاياني خود را مي‌گذراند و قرار است که دو سال بعد [خرداد سال 1335] به نمايش عمومي در بيايد. درهم ريختگي و آشفته‌بازار ايام بعد از کودتا، آنقدر بوده که کسي به اجراي صحيح قانون مولف و ناشر وقعي نگذارد و نگران پيگيري قانوني سراينده شعر يا ناشر از استفاده آن سروده در اين فيلم نباشد. (تازه اگر چنين قانوني در آن سال‌هاي وجود داشت و سرايندۀ آن به لحاظ جرم سياسي! تحت تعقيب نمي‌بود) ولي جايي در اين چرخۀ، وجدان هنري ـ انساني مجيد وفادار دخيل بوده تا به هر شکل و صورتي که بر ما معلوم نيست، به حيدر رقابي جوان و تحت تعقيب برسد و برساند که حتما او را ببيند.

با کنار هم گذاشتن روايت‌هايي که از اين ديدار شتابزده و فوري، و تقريبا نيمه‌پنهان حاصل مي‌شود، مي‌توان حدس زد که در آن خلوت سه‌ربع ساعته! مجيد وفادار آهنگ‌ساز، به حيدر رقابي گفته که: ما از اين شعر چاپ شدۀ شما استفاده کرده‌ايم و چون هنوز فيلم اکران نشده، شما آن را نشنيده و خبر نداريد. بعد ويلون را برداشته و ملودي آهنگي که ساخته را براي شاعر نواخته. و بعد اينکه: چه خوب مي‌شد اگر شما بر همين تم و مولودي، مي توانستيد بقيۀ اين شعر را هم بگوئيد تا در جاي خود به عنوان کاري مستقل ارائه شود.

شاعر بيست سالۀ جوان و ملتهب که حيدر رقابي باشد هم البته در موقعيتي نبوده که همانجا بتواند کار را تمام کند. و چون براي رفتن شتاب داشته، پس سيلاب‌ها را برداشته و مي‌رود با قول اينکه قبل از خارج شدن از ايران، آن را تمام کند.

و اما اينکه چگونه اين ترانه با صداي حسن گلنراقي خوانده و پخش مي‌شود،ا مسئله‌اي است که در عين سادگي، باز به دست و قلم دوستان دور و نزديک ـ شايد به حرمت دوستي و يا حفظ نام حسن گلنراقي که خواسته بود يک‌بار و براي هميشه، پاسخي به ذوق و ميل خواندن خود داده باشد ـ و يا به‌هر دليل و نيت ديگر، به ماجرايي پيچيده و مرموز، و در نهايت به تاريخ ترانه‌اي تحريف شده و مخدوش تبديل شده است.

قبلا به نقل از بيژن وفادار پسر مجيد وفادار در کتاب خاطرات هنري اسماعيل نواب‌ صفا خوانديم که چگونه حيدر رقابي به ديدار پدر مي‌آيد و آن دو در خلوتي سه‌ربع ساعته، به توافق ساختن ادامه آن شعر و آهنگ مي‌رسند و همان‌شب حدود ساعت ده، رقابي تلفني ادامۀ شعر را مي‌خواند و بيژن خود آن را يادداشت مي‌کند و به پدر مي‌دهد. مجيد وفادار بر مبناي بندهاي تازه سروده شده، شروع به ساختن دنبالۀ آهنگي که قبلا براي فيلم اتهام تهيه کرده مي‌کند. در ادامه همين نقل و در همان کتاب، باز مي‌خوانيم: من و پوران دختر عمويم، [پوران وفادار، دختر حميد وفادار] شعر و آهنگ را ياد گرفته بوديم. پوران در فراگيري آهنگ، استعداد عجيبي داشت و اين امر را به‌خوبي و به‌زودي فرا گرفته بود. ديگر پدرم از سرگذشت اجراي آن بي‌خبر بود و قصدش اين بود که اجراي آن را بر عهدۀ خوانندۀ مناسبي بگذارد. تا اينکه روز جمعه‌اي ناگهان شنيديم که آهنگ مرا ببوس را خواننده‌اي به‌نام آقاي گلنراقي با ويولن آقاي ياحقي و پيانوي مشير همايون اجرا مي‌کند. پدرم متحير، از من پرسيد: شما اين شعر و آهنگ را براي کسي خوانده‌ايد؟ گفتم نه. بعد معلوم شد پوران دختر عمو حميد آن‌را در يک مهماني خصوصي خوانده و صاحب‌خانه، بدون اينکه قصدش را به او بگويد، شعر را مي‌گيرد. ولي اينکه چگونه به‌دست مرحوم گلنراقي رسيده بي‌خبرم. [صفحۀ 104 و 105 کتاب قصۀ شمع، خاطرات هنري اسماعيل نواب‌صفا]

گفتيم که فيلم اتهام در خرداد ماه سال 1335، به نمايش عمومي در آمد. اما ترانۀ مرا ببوس با صداي پروانه در آن فيلم، چندان مطرح نشد. اما نوشته‌اند که آهنگ و شعرش بسيار مورد توجه موسيقي‌دان‌ها، و از آن‌جمله پرويز ياحقي قرار گرفت. پوران وفادار با اشاره به همين موضوع، در روايت خود از چگونگي اجراي اين ترانه با صداي حسن گلنراقي مي‌گويد: حدود يک‌سال بعد از اکران فيلم، اين ترانه از راديو با صداي گلنراقي پخش شد. که در واقع به‌نوعي من مسبب آن بودم. وقتي عمو مجيد ادامۀ آن آهنگ را مي‌ساخت، من هم با قطعه‌ها مي‌خواندم. و چون خواننده بودم، گاهي آن را اينجا و آنجا هم زمزمه مي‌کردم. يک‌روز در يک ميهماني خصوصي که آقاي گلنراقي هم آنجا حضور داشت، به اصرار دوستان اين ترانه را خواندم. آن‌شب چند بار به خواست حاضران اين ترانه اجرا شد. گلنراقي هم از آن خيلي استقبال کرد.

فرداي آن روز، خانم صاحب‌خانه پيش من آمد و به اصرار شعر مرا ببوس را خواست. هر چه گفتم که اين شعر هنوز جايي خوانده نشده، و من نمي‌توانم آن را بدون اجازه به شما بدهم قبول نکرد، و دليل آورد که ما که خواننده نيستيم، فقط مي‌خواهيم شعر را داشته باشيم. من هم شعر را دادم. همان جمعه داشتم راديو گوش مي‌دادم که شنيدم مجري راديو مي گويد: ترانه‌اي پخش مي‌کنيم، و نام شاعر و آهنگ‌ساز آن را به مسابقه مي‌گذاريم. وقتي گلنراقي شروع کرد به خواندن، سر جايم خشک شدم. نمي‌دانيد چه حالي شدم، چون نمي‌دانستم جواب عمويم را چه بدهم.؟! بعد از تمام شدن ترانه عمويم زنگ زد و پرسيد که تو اين کار را به کسي دادي.؟ من انکار کردم. اما هفته بعد آن، اسم گلنراقي که خواننده آن بود فاش شد. او هم در مصاحبه‌اي که در اطلاعات هفتگي انجام داده بود، گفت که اين ترانه را برادر زاده آقاي وفادار به من داده است. عمويم خيلي از دستم ناراحت شد و گفت که ديگر هيچ کاري را به من نشان نخواهد داد.

دنبالۀ ماجرا را هم که قبلا نوشته‌ايم و همه مي‌دانيم. يک‌سالي است که فيلم اتهام اکران شده. شعر و آهنگ آن مورد توجه آهنگ‌سازان، از جمله پرويز ياحقي قرار گرفته. گلنراقي که مراودت و مجالستي هم با اهل موسيقي دارد، از سر اتفاق، شعر کامل اين ترانه را به‌دست آورده. با رفاقتي که از قديم نيز با پرويز ياحقي داشته، قرار مي‌گذارند آن را ضبط کنند. آن ايام مسلما استوديوهاي خصوصي ضبط صدا وجود نداشته. تنها امکان موجود، استفاده از تجهيزات فني استوديوي راديو تهران در ميدان ارک، و نوازندگان آنجا بوده. وجه مشترک پرويز ياحقي با مجيد وفادار البته در نواختن ساز ويلون است و رفت و آمدي که به‌عنوان آهنگ‌ساز به اداره و ساختمان راديو دارند. پس عشق آواز خواندن گلنراقي و وسوسۀ انجام اين تجربه، و علاقۀ پرويز ياحقي به اين شعر و آهنگ، و شرايط مساعدي که براي استفاده از امکانات استوديو و راديو داشته، دست به‌دست هم مي‌دهند تا ما امروز دو روايت از جلسۀ ضبط اين ترانه را بخوانيم و خودمان تشخيص بدهيم که کدامشان درست‌تر است!

حسن گلنراقي در پايان عمر خود، گرفتار بيماري فراموشى [آلزايمر] و تومور مغزى شد، و به‌رغم تلاش پزشكان، در مهر ماه سال 1372 در تهران درگذشت و در گورستان قديمي امامزاده طاهر واقع در مهرشهر کرج به خاک سپرده شد.

گلنراقى نيز مانند حيدر رقابي سرايندۀ ترانۀ مرا ببوس، هرگز ازدواج نكرد. بخشى از اموال او، از جمله ساختمان اهدايي او در ابتداي خيابان بهار شيراز منشعب از ميدان هفتم تير، به صورت موقوفه در اختيار آسايشگاه معلولين و سالمندان كهريزک قرار گرفت.

روي تو را بوسه داده‌ايم چه بسيار

خاک تو را بوسه مي‌دهيم دگر بار

ما همگي سوي سرنوشت روانيم

زود رسيدي، برو، خدات نگهدار

و سر آخر اينکه دست من بنده که راوي اين حکايت باشم البته کوتاه و خود به اينجاي دوري، پرت افتاده‌ام. چه خوب مي‌شد اما اگر آنها که دستشان مي‌رسد و نزديک هستند، در فرصتي ـ نه آنهمه که زياد هم دير بشود ـ روايت اين ترانه را از استاد پرويز ياحقي که عمرشان به عزت دراز باد هم مي‌پرسيدند و مي‌نوشتند، تا آيندگان و آنها که پس از ما آيند، شناسنامۀ اين ترانۀ يادگار را مخدوش نبينند ونخوانند
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
گفت و گو با پروين سليماني بازيگر سينما در مرز ۸۰ سالگي: عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد


گفتگو در اردیبهشت 1380: تماس تلفني با پروين سليماني بازيگر با سابقه به طور تصادفي انجام شد، اما احوالپرسي و كسب خبر تازه راه را به درازا كشاند و درددل اين بانوي هنرمند سرباز كرد. حرف هاي او آنقدر تلخ و متأثركننده بود كه برآن شديم از نزديك پاي حرف هايش بنشينيم. يك ساعت بعد در منزل او بوديم. به گرمي ما را پذيرفت و در ميان اسباب و اثاثيه روي هم ريخته اش جايي براي نشستن مهيا كرد. ظاهر خانه نشان مي داد قصد اسباب كشي دارد اما حرف هايش حكايت قصه ديگري بود. چشمان ضعيف، پاهاي خسته و موهاي سفيدش كه ره آورد ۸۰ سال زندگي و ۵۸ سال تلاش هنري است براي ما جذابتر از خانه به هم ريخته و قاب عكس هاي قديمي خاك گرفته بود. پروين سليماني فارغ التحصيل اولين هنرستان هنرپيشگي با وجود مخالفت خانواده از ۲۱ سالگي وارد راديو شد و پس از آن وارد سينما شده و در طول اين سال ها همواره يكي از بازيگران ثابت سينماي قبل و بعد از انقلاب بوده است.

خودش مي گويد چيزي حدود ۱۷۰ فيلم و سريال بازي كرده است اما وقتي از وي مي خواهيم آنها را نام ببريد بيش از ۱۱۰ اثر را به ياد نمي آورد.

تماشاگران حرفه يي سينما بازي هاي به يادماندني او را در فيلم هاي رگبار، گوزنها، شازده احتجاب، ذبيح، دايي جان ناپلئون، ديگه چه خبر، آن سوي آتش، هنرپيشه و سلطان به ياد مي آورند گرچه تماشاگران ديگر او را با كاراكتر طاهره خانم سريال ميهمان به ياد دارند. با همه مشكلات جسمي و درگيري هاي ذهني اش مشغول كار است و از آن جمله مي توان به آخرين كارهايش سريال تفنگ سرپر و فيلم سينمايي غزل و زائر اشاره برد.

در اين ميان گذشته به يادش آمد از جواني گفت و بر اين نكته تأكيد كرد كه هنر عشق من است و به گريه افتاد.



به عنوان يك هنرمند با سابقه در سن ۸۰ سالگي با چه مشكلاتي مواجه هستيد و از چه مسائلي رنج مي بريد؟

مشكلات زيادي دارم. يكي از اين مشكلات ناراحتي ها و بيماري هايي است كه در طول كار برايم پيش مي آيد و از آنجا كه تنها منبع درآمدم بازيگري است بنابراين با هرگونه عوارض جسمي بيكار مي شوم و نمي دانم چگونه بايد هزينه هاي زندگي ام را تأمين كنم. در سال ۷۰ سر صحنه فيلم دو نيمه سيب دچار عارضه قلبي شدم و مدتي در بيمارستان بستري بودم. اما بعد از سلامتي باز هم مشكلات همچنان ادامه داشت. سال گذشته سرصحنه سريال گل من گلي به خاطر زمين خوردن دچار تورم سرشده و بزودي خوب شدم اما چند ماه بعد چشمانم روبه ضعف گذاشت و پزشكان گفتند به خاطر همان ضربه مويرگ هاي چشمم پاره شده اند و خونمردگي باعث ضعف بينايي شده است كه البته الآن ديگر نمي توانم آن را مداوا كنم.



در حال حاضر چشمان شما قادر به ديدن هستند؟

بله، اما تا اندازه يي مي توانم ببينم با اين حال به كارم ادامه مي دهم و در كارهاي سينمايي و تلويزيوني بازي مي كنم.



براي رفع مشكلات درماني و معيشتي خود تا به حال چه كرده ايد؟

به خيلي جاها نامه و پيام فرستاده ام. به مسؤولان زيادي نامه نوشتم اما هيچكدام از نامه هايم در تغيير مشكلاتم تأثيري نداشتند. تنها باري كه مورد توجه قرار گرفتم از طرف آقاي مهاجراني بود. با دكتر مهاجراني ملاقاتي داشتم. در آنجا پس از درد دل ايشان گفت چه مشكلي داري، گفتم: آقاي وزير من به خاطر بستري شدن در بيمارستان و بيكاري يك ميليون تومان بدهكار شده ام. ايشان هم لطف كرده و دستور داد اين مبلغ را در اختيارم بگذارند كه همين جا من از ايشان تشكر مي كنم. يكبار هم كه آقاي الماسي و جمعي از هنرمندان براي ديدار آقاي خاتمي مي رفتند خواهش كردم آقاي الماسي پيام مرا به رييس جمهوري برساند و مشكلات مرا با ايشان در ميان بگذارد اما تاكنون هيچ خبري در مورد رفع مشكلات من نشده است. به نظر من خبر مشكلات يا نامه ها و پيام هاي ما به دست مسؤولان عاليرتبه مي رسد آنها هم دستور پيگيري و رفع مشكلات را مي دهند اما آنهايي كه بايد دستورات را اجرا كنند نمي دانم چرا چنين نمي كنند.



خانم سليماني آنطور كه از وضع خانه و اثاثيه زندگي تان پيداست ظاهراً مستأجر هستيد و حالا هم قصد اسباب كشي داريد؟

بله، متأسفانه بعد از ۵۸ سال فعاليت در زمينه تئاتر و سينما و تلويزيون هنوز مستأجر هستم.



چقدر اجاره مي دهيد؟

۵۰۰ هزار تومان وديعه داده و ماهي ۶۰ هزار تومان اجاره مي دهم. مدت ۶ سال است اينجا زندگي مي كنم اما اخيرا صاحبخانه جوابم كرده و ظاهرا قصد دارد آن را كوبيده و بعد بسازد. به همين دليل مدتي است دنبال خانه مي گردم اما هيچكس حاضر نيست با اين مبلغ حتي يك جاي كوچك را اجاره بدهد در اين ۲۰ روز اثاثيه ام همين طور بسته است و هر روز به دنبال يك جاي مناسب هستم.



نمي توانيد پول وديعه بيشتري تهيه كنيد؟

نه، ندارم، واقعاً فكر مي كنيد درآمد من چقدر است؟



البته دستمزد بازيگران مكمل خيلي بالا نيست. اما امكان دارد بفرماييد دستمزد شما چقدر است؟

بين ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان و حداكثر ۵۰۰ هزار تومان براي هر سريال و هر فيلم سينمايي حداكثر ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان آن هم اگر پرداخت كنند!



بفرماييد آيا تحت تكفل كسي نيستيد يا بطور مثال مستمري نمي گيريد؟

نه، همسرم سال هاست فوت شده است.



فرزند چه؟

دخترم بسيار از من دور است اما از ميان دو پسرانم يكي بيماري قلبي دارد و ديگري كه حسين فرهادپور **** اركستر تلويزيون و عضو شوراي موسيقي شهرستان هاست خودش مستأجر است و بخشي از درآمدش هم صرف نگهداري از دختر عقب مانده ۲۶ ساله اش مي شود. اصلا از او بنويسيد كه با اين دختر مجبور است سالي يك مرتبه جا عوض كند. او هنرمندي است كه سال ها سابقه كار دارد.



خانم سليماني آيا عضو خانه سينما يا انجمن بازيگران هستيد؟

بله.



آيا كمكي از طرف آنها دريافت كرده ايد؟

نه، هيچ كمكي به من نكرده اند.



شما تحت پوشش بيمه و خدمات ديگر خانه سينما نيستيد؟!

نه، هيچ چيز ندارم. خانه سينما هيچ قدمي براي من برنداشته است. انجمن بازيگران هم كه هرگز.



خانه هنرمندان چه، آيا عضو آنجا نيستيد؟

نه، اصلاً نمي دانم اين خانه كجاست!



وزارت ارشاد چه، آيا آنها كمك ديگري به غير آن مبلغ به شما نكرده اند؟

نه، هيچ چيز.



به هر حال شما بخشي از سال هاي عمرتان را در تلويزيون و براي فعاليت در آثار تلويزيون صرف كرده ايد آيا مسؤولان تلويزيون از حال شما باخبر نشده اند؟

راستش بعد از درگذشت مرحوم نعمت الله گرجي نامه يي به آقاي لاريجاني نوشتم و ضمن تشكر از اقدام مردانه ايشان براي پرداخت هزينه هاي بيماستان مرحوم گرجي درخواست كردم مبلغي را كه قرار است بعد از مرگ من به بيمارستان پرداخت كنند در زندگي و اين شرايط سخت به من بدهند تا بتوانم يك جا را رهن كنم و اين چند سال عمر را با راحتي و بدون كرايه زندگي كنم اما نمي دانم اين نامه به دستشان رسيده يا نه؟



آيا شرايط همكاران و هم نسلان شما هم مثل شماست؟

بله، همينطور است. شما مي توانيم به هنرمندان ديگر كه عمري براي سينما زحمت كشيده اند مراجعه كنيد تا ببينيد كه آنها هم وضع بهتري نسبت به من ندارند. البته من شنيده ام كه انجمن بازيگران ماهيانه ۲۰ يا ۳۰ هزار تومان به بعضي از بازيگران كمك مي كند. وقتي اين مسائل را مي شنوم غصه مي خورم و مي خواهم دق كنم واقعا چرا يك هنرمند بايد به جايي برسد كه بعد از ۵۰ سال فعاليت ۳۰ هزار تومان مستمري بگيرد؟ واقعا اين مبالغ چه دردي از ما دوا مي كند؟ واقعا اگر مسؤولان قصد كمك به ما دارند مشكل مسكن ما را حل كنند. حداقل براي ما جايي را تهيه كنند كه وقت مردن تابوت ما با آبرومندي از آن بيرون بيايد. آيا اين انتظار زيادي است؟



حالا با اين مشكلي كه برايتان پيش آمده قادر به بازي كردن هستيد؟

من الآن در حال بازي در فيلم زائر به كارگرداني خانم برومند هستم و ايشان هم از كار من راضي است و مي گويد چرا كارگردان هاي ديگر از تو استفاده نمي كنند.



برايتان سخت نيست، مي توانيد فيلمنامه را حفظ كنيد؟

به هر حال مراعات حال مرا مي كنند. متن را هم چند بار برايم مي خوانند و من خيلي زود آن را حفظ مي كنم، البته بعضي ها شايعه كرده اند كه من بينايي ام را از دست داده ام در صورتي كه الحمدلله هنوز به آن حد نرسيده ام.



خيلي دوست دارم بدانم با اين ۵۸ سال سابقه هنري از راهي كه رفته ايد راضي هستيد يا نه؟

راهي كه من رفته ام راه زندگي نيست راه عشق است. هنر عشق وجود من بوده است. واقعا اگر هنر و بازيگري عشق من نبود فكر مي كنيد حالا در دو اتاق مستأجري زندگي مي كردم؟ حالا هم كه مي بينيد با شما درد دل مي كنم به خاطر اين است كه چاره يي ندارم، واقعا من چگونه مي توانم ۳ ميليون تومان پول وديعه تهيه كنم؟ من مي توانستم بهترين زندگي را انتخاب كنم اما چنين نكردم.



خانم سليماني، آيا در طول اين سال ها نقشي بازي كرده ايد كه به زندگي امروز شما شبيه باشد؟

بله، نقش ننه غلوم در فيلم خاك و زن همسايه سيد در فيلم گوزنها و خيلي از نقش هاي ديگر كه يادم نيست.



اگر كسي شما را در خيابان ببيند و تقاضا كند او را هنرپيشه كنيد، با توجه به شرايط زندگي خودتان به عنوان يك بازيگر به او چه مي گوييد؟

بارها شده چنين تقاضايي از طرف مردم داشته ام. در اين موقعيت همواره به آنها گفته ام فكر نكنيد بازيگر شدن خيلي آسان است، به معروفيت و مشهوريت اين كار نگاه نكنيد بلكه بايد آنقدر توانايي داشته باشيد كه كار شما به عنوان يادگاري باقي بماند. من خوشحالم كه آثارم به يادگار مي مانند. ۵۰ سال بعد مي بينند كه يك بازيگر با فقر اما نجيب و پاك زندگي كرده است.



از همكاران چه، آنها به شما سر مي زنند يا كمكي به شما مي كنند؟

نه، فقط با بعضي از هم نسلان خود مثل خانم نادره، وداديان، مهري نيا، هوشمند و رنجبر تماس تلفني داريم و از حال هم باخبر مي شويم، از آنها ممنونم كه گاهي ياد من هستند اما از بعضي از فيلمسازان گله دارم كه در جواني در فيلمي از فيلم هاي آنها بازي كرده ام اما الآن حتي يك تماس تلفني هم با من ندارند آيا اين معني سينماست؟ پس اخلاق هنري چه مي شود؟!



به عنوان آخرين سؤال چه حرفي با مسؤولان داريد؟

دلم مي خواهد مسؤولان بدانند ما از آنها توقع داريم، ما مثل مادر و مادربزرگ آنها هستيم و توقع داريم حداقل گاهي سري به ما بزنند. واقعا فكر مي كنيد ۵۸ سال زحمت براي هنر و سينما و تئاتر شوخي است؟ من در طول عمر هنري ام همواره در كانون هاي خيريه و سازمان هاي عام المنفعه خدمت كرده ام اما معلوم نيست چرا امروز خودم فراموش شده ام؟ منبع

متن کامل
نظر و انتقاد شما؟(۴)
 

GHoST_DoG

Registered User
تاریخ عضویت
10 آپریل 2007
نوشته‌ها
59
لایک‌ها
2
کسی از مرحوم فنی زاده عکس با حال نداره من واقعا ارادت قلبی بهش دارم خدا بیامرزدش عجب بازیی داشته تو تنگسیر رگبار دایی جان ناپلئون
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
چند سطر بالاتر بالای عکس فرزان دلجو عکس فنی زاده قرار دارد
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
خواهش میکنم چشب
یک مقدار در فایلها ی شخصی خودم بچرخم پیدا کنم براتون حتما میگذارم

در ضمن شنیدم خانم مهستی به علت بیماری سرطان به حالت اغما رفته اند

برای سلامتی ایشان دعا کنید

واقعا بد است در میان هنرمندان داخل و خارج کشور ولوله مرگ افتاده
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
با سلام همانطور که قول داده بودم تصاویر بسیار جدیدی را که فکر میکنم تا به امروز ندیده باشید از

مرحوم پرویز فنی زاده هنرمند توانای سینمای ایران قرار میدهم

امیدوارم مورد توجه قرار گیرد


pf.jpg



جمشید مشایخی و او در سریال سلطان صاحبقران اثر جاودانه علی حاتمی


soltan.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
هنرمند خوبی بود خدا رحمتش کند
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
دوستان عزیز احتمالا اگر به صفحه 42 منتقل شدید از انتهای صفحه 41 بازدید بفرمایید تا تمام تصاویر پرویز فنی زاده را ببینید
 

GHoST_DoG

Registered User
تاریخ عضویت
10 آپریل 2007
نوشته‌ها
59
لایک‌ها
2
دوستان عزیز احتمالا اگر به صفحه 42 منتقل شدید از انتهای صفحه 41 بازدید بفرمایید تا تمام تصاویر پرویز فنی زاده را ببینید

استاد از عکسای جالبتون کمال تشکر و دارم

واقعا دستتون درد نکنه چرا دروغ تا قبر آ آ آ:D

انشاالله خدا جناب فنی زاده رو رحمت کنه
 
بالا