برگزیده های پرشین تولز

بررسی آثار استاد شهریار

O_o O_O o_O

Registered User
تاریخ عضویت
29 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,197
لایک‌ها
555
محل سکونت
طهران
نظرهات کاملا قابل احترام ...
جالب ترین نکته این ماجرا اینه که شهریار زمانی دست رد به سینه پری میزنه که هنوز خودش ازدواج نکرده و با خاطرات جوانی در حال گذر عمره که به نظرم دونستن این مسیله خوندن غزل هر چه دلنشین تر میکنه ... همچین کاری در اوج تنهایی دل بزرگی میخواد ، خیلی سخته آدم بتونه در اون لحظه خودش بذاره جای شهریار ...
وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
این شعر بقدری زیباست که هر بار خوندنش تازگی داره برام
نکته ی جالب اینه که شهریار در عین دوست داشتن پری دیگر میلی برای ازدواج با عشق قدیمی اش نداره ، چرا؟ ، نمیشه به همین راحتی گفت ، کینه ی شتری به دل گرفته؟ ، من باز حرف شما رو تکرار می کنم نمیشه حالت روح و روانی شهریار در آن موقع رو به راحتی بیان کرد ولی یک حس انتقام جوئی در رفتارش رو میشه برداشت کرد
 

O_o O_O o_O

Registered User
تاریخ عضویت
29 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,197
لایک‌ها
555
محل سکونت
طهران
پس تایپیک قبلی چی شد ؟
سلام
قرار شده که تو این تاپیک در مورد شعرهای شهریار صحبت کنیم ولی یه پیشنهاده هم داشتم که اسم این تاپیک عوض بشه تا کلی باشه ، اینجوری فکر کنم بهتر باشه
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
پیشنهاد خوبیه ، با مدیر مربوطه مطرحش کن
فکر کنم برای اسم تایپیک استاد شهریار خالی کافی باشه
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
سلام

لطفا كمك!

من اون شعري رو از استاد ميخوام كه در وصف حادثه كربلا سرودن. تو سريالي هم كه پخش شد اين شعره بود.
 

O_o O_O o_O

Registered User
تاریخ عضویت
29 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,197
لایک‌ها
555
محل سکونت
طهران
سلام

لطفا كمك!

من اون شعري رو از استاد ميخوام كه در وصف حادثه كربلا سرودن. تو سريالي هم كه پخش شد اين شعره بود.
کاروان کربلا

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه ی جدّش به اشگی شُست دست
مروه پُشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین

پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

بسکه محمل ها رود منزل به منزل باشتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بُردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حُرمتی ها کی روا دارد حسین

سروران ، پروانگان شمع رُخسارش ولی
چون سَحَر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده ، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند ، مشکل دو تا دارد حسین

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما ، یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشگ است و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
CUAUHTEM☼C عزيز بسيار سپاسگزارم. خيلي لطف كرديد.
 

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
سلام
قرار شده که تو این تاپیک در مورد شعرهای شهریار صحبت کنیم ولی یه پیشنهاده هم داشتم که اسم این تاپیک عوض بشه تا کلی باشه ، اینجوری فکر کنم بهتر باشه

پیشنهاد خوبیه ، با مدیر مربوطه مطرحش کن
فکر کنم برای اسم تایپیک استاد شهریار خالی کافی باشه

به پیشنهاد شما دوستان تاپیک های مربوط به شهریار با هم مرج شد و اسمش هم تغییر یافت.
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
کسی نظری درباره سریال استاد شهریار داره ؟ آیا سریال خوبی بود ؟ بیانگر شخصیت و زندگی واقعی استاد بود یا نه ؟
من میگم یک دهم درصد هم نبود
 

O_o O_O o_O

Registered User
تاریخ عضویت
29 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,197
لایک‌ها
555
محل سکونت
طهران
کسی نظری درباره سریال استاد شهریار داره ؟ آیا سریال خوبی بود ؟ بیانگر شخصیت و زندگی واقعی استاد بود یا نه ؟
من میگم یک دهم درصد هم نبود
معلومه که نبود
ضدونقیض های زیادی در سریال با زندگی شهریار دیده میشد
از یه طرف پسرش تائید میکرد که این سریال مو نمیزنه با زندگی واقعیه پدرش و از اون ور دخترش شکایت میکرد
ملک الشعرای بهار اصلا معمم بوده و تو سریال کت و شلواری نشونش دادن
سریال خوبی بود ولی برداشتی از زندگی شهریار بود با کمی دخل و تصرف در زندگی واقعی شهریار
 

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
به نظرم اوج سریال زمانی بود که تازه وارد تهران شده بود و درگیر جریان روشنفکری و مشروطه شد! و بعد از اون ،به خصوص دوره ی پیریش اصلا به نظرم جالب به شخصیت شهریار نپرداخته بودند...
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
19211922022422615472512321921886991206156.jpg

دست خط استاد
23511231951955424116737162209252168205208215.jpg

341555681926112120721951143711436617967.jpg

البته این لحاف تشک خیلی وقته برداشتن ولی اون سیگار و قوری و بقیه وسایل هنوز با همون غربت خاص خودشون اونجاموندن ، جاشون البته عوض شده
6514487011614037183822416523716622618754.jpg

لباسهای استاد شهریار
8433206197131471741981141117720344138108155.jpg

236139911203292255218072368168143147241.jpg

عکس استاد در کنار سهند قاراچورلو ، دیگر شاعر بزرگ خطه آذربایجان
جای همه شما خالی
اگه سری به تبریز زدید حتما این مکان خلوتو تنها رو از دست ندید
خانه استادشهریار
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
2qdrb5e.jpg


کتابخانه استاد

2605o3r.jpg


تصویری از خانه پدری که فقط خرابه هایی از ان باقی مانده


رفتم که به کوی پدر و مسکن مالوف تسکین دهم آلام دل جان بسرم را

درجستجوی پدر


دلتنگ غروبی خفه بیرون زدم از در ... در دست گرفته مچ دست پسرم را

یا رب، به چه سنگی زنم از دست غریبی ... این کله ی پوک و سر و مغز پکرم را

هم در وطنم بار غریبی به سرو دوش ... کوهی است که خواهد بشکاند کمرم را

من مرغ خوش آواز و همه عمر به پرواز ... چون شدکه شکستند چنین بال و پرم را؟

رفتم که به کوی پدر و مسکن مالوف ... تسکین دهم آلام دل جان بسرم را

گفتم به سر راه همان خانه و مکتب ... تکرار کنم درس سنین صغرم را

گر خود نتوانست زودودن غمم از دل ... زان منظره باری بنوازد نظرم را

کانون پدر جویم و گهواره ی مـــــــــادر ... کان گهرم یابم و مهد پدرم را

با یاد طفولیت و نشخوار جوانی ... می رفتم و مشغول جویدن جگرم را

پیچیدم از آن کوچه ی مانوس که در کام ... باز آورد آن لذت شیر و شکرم را

افسوس که کانون پدر نیز فرو کشت ... از آتش دل باقی برق و شررم را

چون بقعه ی اموات فضایی همه خاموش ... اخطار کنان منزل خوف و خطرم را

درها همه بسته است و به رخ گرد نشسته ... یعنی نزنی در که نیابی اثرم را

در گرد و غبار سر آن کوی نخواندم ... جز سرزنش عمر هبا و هدرم را

مهدی که نه پاس پدرم داشت ازین پیش ... کی پاس مرا دارد و زین پس پسرم را

ای داد که از آنهمه یار و سر و همسر ... یک در نگشاید که بپرسد خبرم را

یک بچه همسایه ندیدم به سر کوی ... تا شرح دهم قصه ی سیر و سفرم را

اشکم به رخ از دیده روان بود ولیکن ... پنهان که نبیند پسرم چشم ترم را

میخواستم این شیب و شبابم بستانند ... طفلیم دهند و سر پر شور و شرم را

چشم خردم را ببرند و به من آرند ... چشم صغرم را نقوش و صورم را

کم کم همه را در نظر آوردم و ناگاه ... ارواح گرفتند همه دور و برم را

گویی پی دیدار عزیزان بگشودند ... هم چشم دل کورم و همه گوش کرم را

این خندهء وصلش به لب آن گریه ی هجران ... این یک سفرم پرسد و آن یک حضرم را

این درد شبم خواهد و آن ناله ی شبگیر ... وان زمزمه ی صبح و دعای سحرم را

تا خود به تقلا به درخانه رساندم ... بستند به صد دایره راه گذرم را

یکباره قرار از کف من رفت و نهادم ... بر سینه ی دیوار در خانه سرم را

صوت پدرم بود که میگفت چه کردی، ... در غیبت من عایله ی دربدرم را؟"

حرفم به دهان بود ولی سکسکه نگذاشت ... تا باز دهم شرح فضا و قدرم را

فی الجمله شدم ملتمس از در به دعایی ... کز حق طلبم فرصت صبر و ظفرم را

اشکم به طواف حرم کعبه چنان گرم ... کز دل بزدود آنهمه زنگ و کدرم را

ناگه، پسرم گفت: چه میخواهی ازین در؟ ... گفتم، "پسرم، بوی صفای پدرم را!"
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
سلام.

اره به نظر منم سرياله بيشتر خواسته بود يه داستان بر اساس زندگي شهريار بسازه و داستان سرايي زيادي كرده بود. ما خب بهتر از هيچ بود

من يه شعر از شهريار خواسته بودم درباره امام حسين كه يكي از دوستان لطف كردن و گذاشتن اما اين اون شعري نبود كه توي سريال پخش شد كسي يادش هست اون شعر رو؟؟؟؟
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
سلام.

اره به نظر منم سرياله بيشتر خواسته بود يه داستان بر اساس زندگي شهريار بسازه و داستان سرايي زيادي كرده بود. ما خب بهتر از هيچ بود

من يه شعر از شهريار خواسته بودم درباره امام حسين كه يكي از دوستان لطف كردن و گذاشتن اما اين اون شعري نبود كه توي سريال پخش شد كسي يادش هست اون شعر رو؟؟؟؟
نکنه منظورت اون شعر ترکی باشه :
حسینه یرلر آغلار گویلر آغلار
رسول مصطفی پیغمبر آغلار
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
نکنه منظورت اون شعر ترکی باشه :
حسینه یرلر آغلار گویلر آغلار
رسول مصطفی پیغمبر آغلار

نه تركي نبود . تو يكي از قسمتهاش خوند به نظر ميومد كه توي عالم كشف وشهود بوده. يادمه كه شعر فوق لعاده اي بود. مال ايام جوونيش بود
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
یادم اومد کدوم قسمتش میگی ؟ همون وقتی که ممستاجر اون پیرمرده بود ، پیرمرده هم یه دختر جوون داشت نقشش الهام حمیدی بازی میکرد ، آره همون میگی دیگه
اگه همونه یادم نمیاد :blink:
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
مرسي همونه. منم يادم نمياد
 
Last edited:

omid2009omid

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2010
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
0
سلام

آقا خنده زدن با آتش زدن میتونند هم قافیه بشند ؟
 
بالا