در بوکس مبحثی داریم به نام EVASION به معنای طفره از حمله حریف. تکنیک هایی که در ظاهر یکجور جاخالی دادن به نظر می آیند. slip، duck، weave، انواع shoulder roll و غیره. این حرکات طراحی شدند تا نه فقط شخص را از مسیر ضربه حریف خارج کنند، بلکه او را در یک موقعیت ضد حمله قرار بدهند. به علاوه یک حرکت ِ evasive نباید به هیچ وجه شما را از حالت تعادل خارج کند، به طوریکه آسیب پذیر بشوید و یا زمان زیادی لازم داشته باشید برای بازگشت به استنس اولیه.
برای مثال زمانی که در مقابل مشت مستقیم حریف به سمت چپ یا راست weave می کنید، در یک موقعیت ایده ال برای ضربه ی هوک یا آپر قرار می گیرید و مواردی از این قبیل.
برویم سراغ اصل مطلب!
مهمترین سلاح محمد علی در سالهای اوج (حدودا 1964 تا 1967 و پیش از دوره 3 ساله ی اخراج از بوکس)، نه دست های سریعش، بلکه پاهایش بود. پاهای بسیار سریعی که به او این امکان را می داد مانند یک بالرین در رینگ برقصد و جا به جا بشود، فاصله اش را با حریف به شکل دلخواه تنظیم کند و در زمان مناسب او را از پای در بیاورد. او می توانست برای 15 راند بی وقفه برقصد. خودش در توصیف روش مبارزه اش می گفت:
Float like a butterfly, sting like a bee
مثل یک پروانه توی رینگ می چرخید و حریفانش برای رسیدن به او شیرجه می رفتند.
او در مهمترین مقطع دوران ورزشی اش تقریبا "لمس نشدنی" به نظر می رسید.
اما در واقع محمد علی برای دفاع، از تکینک های پایه در بوکس استفاده نمی کرد. استراتژی او برای دفاع، فرار بود. در فاصله نزدیک هم هیچ وقت نه از تکنیک های بلاک استفاده می کرد (حتی دست هایش را هم بالا نگه نمی داشت و آنها را در کنار بدن پایین می انداخت) و نه روش های صحیح evasion را بکار می برد.
محمد علی صرفا سرش را پس می کشید آنهم با سرعتی خارق العاده. چیزی شبیه به حرکات Bullet Dodge در فیلم ماتریکس.
عقب کشیدن سر به این شیوه، شما را از تعادل خارج می کند. می شود گفت علی به دلیل تقارن و بالانس فوق العاده ای که داشت می توانست چنین کاری را انجام بدهد. خب این حرکات نه قابل تقلید هستند و نه توصیه میشوند. در واقع کاملا اشتباه هستند! اشتباهی که فقط علی می توانست آنرا درست انجام بدهد.
بخش بد داستان اینجاست که او، زمانی که پس از سه سال دوری از بوکس دوباره به رینگ بازگشت، دیگر محمد علی سابق نبود چرا که سلاح نیرومندش را از دست داده بود. او به تدریج متوجه شد که پاهایش دیگر توان سابق را ندارند. بنابراین او دیگر نمی توانست از حریفانش بگریزد و آنها را به اصطلاح outbox کند. حریفان قدرتمندی که سابقا دستشان به او نمی رسید حالا بدجوری گرفتارش کرده بودند. شاید مسابقه علی و فریزیر این حقیقت را نه فقط به علاقمندان بوکس، بلکه به خود محمد علی ثابت می کرد که او برای باقی ماندن و قهرمانی در بوکس باید طرح تازه ای بریزد و استراتژی دیگری را بکار بگیرد.
علی که دیگر نمی توانست با تکیه بر سرعت پاهایش از دیگران فاصله بگیرد، مهارتی هم در استفاده از انواع بلاک نشان نمی داد، صرفا سعی می کرد از سر و صورتش محافظت کند. جاخالی دادن های جادوییش هم در این شرایط چندان کاربردی به نظر نمی رسید.
حالا او پروانه ای بود که بالهایش را از دست داده بود ...