سلام به همه دوستان
من علي هستم، 27ساله، متأهل، ليسانس الكترونيك(از دانشگاه تهرانجنوب) و كارمند يكي از شركتهاي مادرتخصصي وزارت نيرو. با زبانهاي ASP classic و PHP و برنامههايFlash و PhotoShop و خلاصه طراحي وب تا حدودي آشنام و كارم هم تو اين شركت همينه. در ابتدا خواهش ميكنم به اينكه نكته كه من كاربر (خيلي) غيرفعال اين فاروم هستم(در واقع افتضاح غيرفعالم!) توجه نكنيد، فكر ميكنم به وضعيت تأهل و مشكلات شغلي من حق بديد كه زياد وقت چرخيدن تو فاروم رو نداشته باشم. به هر حال خواهش ميكنم به پست من مثل يه دوست نگاه كنيد (در واقع به من افتخار بديد و من رو دوست خودتون حساب كنيد).
دروغ چرا؟راستش بايد اعتراف كنم كه جديداً بعد از ديدن فيلم "راز" كه از شبكه 4 پخش شد، يه مقدار از حالت انفعال دراومدم و تصميم گرفتم يه كم بيشتر به تفكرات صورت واقعيت بدم و حداقل اونها رو به بوته نقد و آزمايش بسپرم.
حالا جريان چيه؟:
ببينيد من هميشه تو ذهنم يه شركت بزرگ رو تصور ميكردم كه در زمينه فعاليت خودش يكي از معتبرترينها باشه و خودم رو يكي از اعضاي هيأت مديره(راستش رو بخواين مديرعامل:blush تصور ميكردم، حالا تصميم گرفتم اين آرزو رو عملي كنم يعني الان استارتش رو بزنم كه تا 4-5 سال آينده حداقل تا حدود زيادي به اين هدفم رسيده باشم.
خوب تا اينجاش كه روضه بود از اينجا به بعدش هم روضه است:lol:، شوخي كردم الان ايدهام رو مطرح ميكنم و شما هم بايد لطف كنيد از اينجا به بعدش نظر بديد!
براي تحقق اين ايده به دو مقولهي اصلي يعني پول و تخصص احتياج دارم(در واقع بايد بگم داريم، حالا عجله نكنيد!). چيزي كه همين يكي دو روز پيش به ذهنم زد در واقع شراكت با افراد متخصص و پولدار بود(چي؟ خيلي روم زياده! بابا يكم صبر كنيد اِ) ببينيد شما حتما القاب برنامهنويسهاي خونگي يا متخصصين غير رسمي يا القاب مشابه اينا به گوشتون خورده! من فكر ميكنم 70 - 80 درصد اونايي كه اين پست رو ميخونن مثل خود من، خودشون به خودشون اين لقبها رو ميدن كه البته اصلا هم بد نيست و خيلي هم باعث غرور و افتخارِه. براي اينكه درصدي از دوستان ممكنه در وهله اول از القاب بالا برداشت متفاوتي در مقابل برداشت من داشته باشن مختصرا توضيح ميدم منظور من اون دسته از دوستانيه كه به صورت غيررسمي مشغول برنامهنويسي يا طراحي شبكه و خلاصه كار در زمينهي IT يا كامپيوتر هستند، حالا ممكنه مثل من يه كار كارمندي هم تو يه شركتي داشته باشن يا خير، به هر صورت فرقي نميكنه،امثال ما حتي با داشتن يه وبسايت شخصي هم -به عقيده من- برنامهنويس غير رسمي يا خونگي يا... محسوب ميشن.
خوب حالا اشكال اين قضيه چيه؟
هيچي!
در واقع اشكال نداره هيچ، همونطور هم كه گفتم خيلي هم خوبه ولي عالي نيست!
سؤال من اينه كه چرا نبايد عالي باشه؟ چرا هر كدوم از ما در واقع تلاشمون در جهات مختلفه؟ چرا تلاشهامون رو با يه سازماندهي و با استفاده از خرد جمعي و سرمايهي جمعي(لطفا فعلا گمان به كلاهبرداري از من نبريد، حداقل تا پايان متن، تو رو خدا!! ) همجهت و هم راستا نكنيم و در نهايت موفقيت بيشتري رو نصيب خودمون نكنيم.
من سعي كردم دليل اين ناهماهنگيها رو پيدا كنم كه به ترتيب دلايل مورد نظر خودم رو عنوان ميكنم و شما هم لطف كنيد و بهش اضافه كنيد:
- مهمترين دليلش عدم اطمينان به شراكته. در واقع طبق مثل معروف به چشمت هم اطمينان نكن! چه برسه به شراكت با چندتا غريبه!!
در واقع شما تا حدودي حق داريد كه اين فكر رو بكنيد، چون حتما مثل من مواردي رو شنيديد كه كلاهبرداريهاي عجيب و غريب اتفاق افتاده و متأسفانه دادخواهي شاكي هم به دليل اطالهي دادرسي به جاي خوبي نرسيده يا شاكي بعضا دادرسي رو نيمهكاره رها كرده...
ولي در پاسخ ميخوام فقط يه جمله بگم، واقعا تا حالا شده كه كسي بياد به شما در ارتباط با موفقيت يه شراكت چيزي بگه؟تقريبا مطمئنم كه نگفته چون ما ايرانيها متأسفانه بسيار بدبين هستيم و اهل منفي نگري و گاهي هم منفيبافي! در صورتيكه وقتي شما مثلا تو نمايشگاه الكامپ راه ميريد به تناوب شركتهاي معظم رو ميبينيد كه خدا رو شكر، دارن فعاليت ميكنن و همشون براي موفقيت شركتشون، ما و شما رو به عنوان كارشناس مورد استفاده قرار ميدن. منظورم سوءاستفاده نيست، چرا كه اونها با شغلي كه ايجاد كردن براي خود ما هم توليد درآمد ميكنن، ولي!
ناخودآگاه دارن از اين ديدگاه بدبينانهي ما و امثال ما بهره ميبرن!
-دليل دوم اينكه ما سراغ شراكت نميريم اينه كه به درآمد محدود خدمون قانعيم.
در اين مورد من روي صحبتم با اونهايي كه درآمد فعليشون قانعشون نميكنه، حالا الان چقدر درآمد دارن و چه درآمدي انتظار دارن چندان فرقي نميكنه ولي افق نظر خود من يه شركت با گردش مالي بالاي 500 ميليون در ساله!
-دليل بعديش اينه كه تو مملكت ما رابطه سوار ضابطه شده پايين هم نمياد و همين باعث ميشه بعضيا فكر كنن كه چون فلان فاميل يا آشنا رو تو فلان اداره دارن پس براشون كافيه و بيرون از محدودهي شخصيشون هم كاري نميتونن از پيش ببرن.
من به اين دوستان بايد عرض كنم كه در ايران شايد 40% پروژهها كاملارابطهاي بسته ميشه ولي 60%شون يا كاملا ضابطهايه يا كيفيت انجام پروژه بيشتر از رابطه اهميت داره. مهمتر از اينها اينه كه وقتي شما عضو رسمي يه شركت با 10 نفر عضو هيأت مديره و مثلا 20 تا سهامدار هستيد خوب تمام روابط اونها براي شما هم رابطه به حساب ميان ضمن اينكه به دليل تيم تخصصي تكميل و طبعا رزومهي تكميلتر شما از عهده انجام فرمايشات تمام روابط ممكنه برميآين و البته تو پروژههاي ضابطهمند هم حرفي براي گفتن داريد. ما فقط نياز به سازماندهي داريم!
-دليل بعدي اينه كه بعضي دوستان فكر ميكنن كه اگه با چند نفر شريك بشن سودي كه نصيب خودشون ميشه در كل كمتر ميشه.
اين هم به راحتي توجيه داره و خلاصهي توجيهشم اينه كه شما اولا با تعداد نفرات بيشتر پروژههاي بيشتري هم ميگيريد، دوما از پروژهاي كه خودتون مياريد سهم بيشتري ميتونيد بگيريد، سوما در صورتيكه يه سيستم درست شركتداري و بازاريابي و خدمات پس از فروش داشته باشيد كه حتما اين سيستم رو خواهيد داشت هر يك پروژه براي شما مبناي گرفتن حداقل دو پروژهي ديگه (در طول حيات شركت) خواهد شد، چهارماً وقتي شما يه شركت رسمي با رزومه خوب داريد يههو به جاي پروژههاي چند صد هزار توماني يا فوقش چند ميليوني كارهاي چند ده ميليوني يا چند صد ميليوني ميتونيد بگيريد.
- دليل بعدي اينه كه بعضيا از تعدد آراء كه ممكنه توي يه شركت به وجود بياد ميترسن و اين تعدد آرا رو در خلاف جهت موفقيت تك تك اعضا ميدونن.
حقيقتش اينه كه بايد فرهنگ شركت نشيني(بر وزن آپارتمان نشيني!) يه كم جا بيافته و من فكر ميكنم تو دوران جووني راحتتر هم جا خواهد افتاد. ببينيد افراد بايد جنبه پذيرش نظر مخالف و عمل به اون نظر رو داشته باشن(يا به هر صورت جنبهش رو پيدا بكنن).
من ديگه چيز ديگهاي به ذهنم نميرسه شما اگه دليل ديگهاي به ذهنتون ميرسه بيان كنيد چون ريشهيابي مشكلات به حل سريعتر و بادوامتر اونها كمك ميكنه و انشاالله پايه موفقيته!
حالا اين همه باز روضه خوندم ميخواستم بگم كه فكر من اينه:
عملا من به اين نتيجه رسيدم كه اگه ما (اين ما هر كساني يا هر چند نفر ميتونن باشن!) يك شركت سهامي خاص با سرمايهي حداقل 30 ميليون تومن منقسم به سهمهاي 100هزار توماني يا بيشتر! (مثلا شما با 5ميليون سرمايه 50 سهم خريداري ميكنيد) به ثبت برسونيم، اولا يه كار كاملا قانوني و مستند كرديم و تمام راههاي سوءاستفاده رو بستيم، دوما سرمايهي راهاندازي يك شركت رو فراهم كرديم، سوما چون شركا هركدوم يه تخصصي برا خودشون دارن يه تيم فني خوب با رزومه خوب هم داريم كه از عهده تقريبا هر كاري بر ميآيم.
خوب حالا وقتشه كه يه چارت سازماني ترسيم كنيم، هيأت مديره رو مشخص كنيم، به صورت كاملا اصولي كارها رو تقسيم كنيم، شرح وظايف افراد رو تنظيم كنيم، مسؤليتها رو تفويض كنيم، محل شركت رو اجاره كنيم، افراد مورد نيازمون رو استخدام كنيم، استراتژي نوع فعاليت-مديريت-پرسنل-بازاريابي-فروش و خدمات پس از فروش رو تدوين و تصويب كنيم، جلسات منظم برگزار كنيم و خلاصه مثل يه شركت واقعي كارها رو پيش ببريم.
مطمئننا اين شركت تا رو قلتك بيافته و افراد پاي ثابت يا به عبارتي مرد ميدونش مشخص بشن يه مدتي طول خواهد كشيد ولي الان شروع كنيم بهتر از فرداست! ضمن اينكه هر كدوم از شركا حتما امكاناتي دارن كه ميتونن در جهت اهداف شركت اون امكانات رو به اشتراك بزارن!
دوستان! من مطمئنم كه ايدهي من نواقصي داره! اما ازتون خواهش ميكنم با تكيه بر نواقصش كل طرح رو روياپردازانه تلقي نكنيد!! چون هستهي هر موفقيتي يك ايده روياپردازانه بوده(البته به انظمام چاشني همت!)
من معتقدم كه انسان به هر چي فكر ميكنه ميتونه دست پيدا كنه.
در پايان خيلي عذر ميخوام كه وقتتون رو گرفتم!
منتظر اظهار نظر شما هستم.
به اميد ديدار
علي
من علي هستم، 27ساله، متأهل، ليسانس الكترونيك(از دانشگاه تهرانجنوب) و كارمند يكي از شركتهاي مادرتخصصي وزارت نيرو. با زبانهاي ASP classic و PHP و برنامههايFlash و PhotoShop و خلاصه طراحي وب تا حدودي آشنام و كارم هم تو اين شركت همينه. در ابتدا خواهش ميكنم به اينكه نكته كه من كاربر (خيلي) غيرفعال اين فاروم هستم(در واقع افتضاح غيرفعالم!) توجه نكنيد، فكر ميكنم به وضعيت تأهل و مشكلات شغلي من حق بديد كه زياد وقت چرخيدن تو فاروم رو نداشته باشم. به هر حال خواهش ميكنم به پست من مثل يه دوست نگاه كنيد (در واقع به من افتخار بديد و من رو دوست خودتون حساب كنيد).
دروغ چرا؟راستش بايد اعتراف كنم كه جديداً بعد از ديدن فيلم "راز" كه از شبكه 4 پخش شد، يه مقدار از حالت انفعال دراومدم و تصميم گرفتم يه كم بيشتر به تفكرات صورت واقعيت بدم و حداقل اونها رو به بوته نقد و آزمايش بسپرم.
حالا جريان چيه؟:
ببينيد من هميشه تو ذهنم يه شركت بزرگ رو تصور ميكردم كه در زمينه فعاليت خودش يكي از معتبرترينها باشه و خودم رو يكي از اعضاي هيأت مديره(راستش رو بخواين مديرعامل:blush تصور ميكردم، حالا تصميم گرفتم اين آرزو رو عملي كنم يعني الان استارتش رو بزنم كه تا 4-5 سال آينده حداقل تا حدود زيادي به اين هدفم رسيده باشم.
خوب تا اينجاش كه روضه بود از اينجا به بعدش هم روضه است:lol:، شوخي كردم الان ايدهام رو مطرح ميكنم و شما هم بايد لطف كنيد از اينجا به بعدش نظر بديد!
براي تحقق اين ايده به دو مقولهي اصلي يعني پول و تخصص احتياج دارم(در واقع بايد بگم داريم، حالا عجله نكنيد!). چيزي كه همين يكي دو روز پيش به ذهنم زد در واقع شراكت با افراد متخصص و پولدار بود(چي؟ خيلي روم زياده! بابا يكم صبر كنيد اِ) ببينيد شما حتما القاب برنامهنويسهاي خونگي يا متخصصين غير رسمي يا القاب مشابه اينا به گوشتون خورده! من فكر ميكنم 70 - 80 درصد اونايي كه اين پست رو ميخونن مثل خود من، خودشون به خودشون اين لقبها رو ميدن كه البته اصلا هم بد نيست و خيلي هم باعث غرور و افتخارِه. براي اينكه درصدي از دوستان ممكنه در وهله اول از القاب بالا برداشت متفاوتي در مقابل برداشت من داشته باشن مختصرا توضيح ميدم منظور من اون دسته از دوستانيه كه به صورت غيررسمي مشغول برنامهنويسي يا طراحي شبكه و خلاصه كار در زمينهي IT يا كامپيوتر هستند، حالا ممكنه مثل من يه كار كارمندي هم تو يه شركتي داشته باشن يا خير، به هر صورت فرقي نميكنه،امثال ما حتي با داشتن يه وبسايت شخصي هم -به عقيده من- برنامهنويس غير رسمي يا خونگي يا... محسوب ميشن.
خوب حالا اشكال اين قضيه چيه؟
هيچي!
در واقع اشكال نداره هيچ، همونطور هم كه گفتم خيلي هم خوبه ولي عالي نيست!
سؤال من اينه كه چرا نبايد عالي باشه؟ چرا هر كدوم از ما در واقع تلاشمون در جهات مختلفه؟ چرا تلاشهامون رو با يه سازماندهي و با استفاده از خرد جمعي و سرمايهي جمعي(لطفا فعلا گمان به كلاهبرداري از من نبريد، حداقل تا پايان متن، تو رو خدا!! ) همجهت و هم راستا نكنيم و در نهايت موفقيت بيشتري رو نصيب خودمون نكنيم.
من سعي كردم دليل اين ناهماهنگيها رو پيدا كنم كه به ترتيب دلايل مورد نظر خودم رو عنوان ميكنم و شما هم لطف كنيد و بهش اضافه كنيد:
- مهمترين دليلش عدم اطمينان به شراكته. در واقع طبق مثل معروف به چشمت هم اطمينان نكن! چه برسه به شراكت با چندتا غريبه!!
در واقع شما تا حدودي حق داريد كه اين فكر رو بكنيد، چون حتما مثل من مواردي رو شنيديد كه كلاهبرداريهاي عجيب و غريب اتفاق افتاده و متأسفانه دادخواهي شاكي هم به دليل اطالهي دادرسي به جاي خوبي نرسيده يا شاكي بعضا دادرسي رو نيمهكاره رها كرده...
ولي در پاسخ ميخوام فقط يه جمله بگم، واقعا تا حالا شده كه كسي بياد به شما در ارتباط با موفقيت يه شراكت چيزي بگه؟تقريبا مطمئنم كه نگفته چون ما ايرانيها متأسفانه بسيار بدبين هستيم و اهل منفي نگري و گاهي هم منفيبافي! در صورتيكه وقتي شما مثلا تو نمايشگاه الكامپ راه ميريد به تناوب شركتهاي معظم رو ميبينيد كه خدا رو شكر، دارن فعاليت ميكنن و همشون براي موفقيت شركتشون، ما و شما رو به عنوان كارشناس مورد استفاده قرار ميدن. منظورم سوءاستفاده نيست، چرا كه اونها با شغلي كه ايجاد كردن براي خود ما هم توليد درآمد ميكنن، ولي!
ناخودآگاه دارن از اين ديدگاه بدبينانهي ما و امثال ما بهره ميبرن!
-دليل دوم اينكه ما سراغ شراكت نميريم اينه كه به درآمد محدود خدمون قانعيم.
در اين مورد من روي صحبتم با اونهايي كه درآمد فعليشون قانعشون نميكنه، حالا الان چقدر درآمد دارن و چه درآمدي انتظار دارن چندان فرقي نميكنه ولي افق نظر خود من يه شركت با گردش مالي بالاي 500 ميليون در ساله!
-دليل بعديش اينه كه تو مملكت ما رابطه سوار ضابطه شده پايين هم نمياد و همين باعث ميشه بعضيا فكر كنن كه چون فلان فاميل يا آشنا رو تو فلان اداره دارن پس براشون كافيه و بيرون از محدودهي شخصيشون هم كاري نميتونن از پيش ببرن.
من به اين دوستان بايد عرض كنم كه در ايران شايد 40% پروژهها كاملارابطهاي بسته ميشه ولي 60%شون يا كاملا ضابطهايه يا كيفيت انجام پروژه بيشتر از رابطه اهميت داره. مهمتر از اينها اينه كه وقتي شما عضو رسمي يه شركت با 10 نفر عضو هيأت مديره و مثلا 20 تا سهامدار هستيد خوب تمام روابط اونها براي شما هم رابطه به حساب ميان ضمن اينكه به دليل تيم تخصصي تكميل و طبعا رزومهي تكميلتر شما از عهده انجام فرمايشات تمام روابط ممكنه برميآين و البته تو پروژههاي ضابطهمند هم حرفي براي گفتن داريد. ما فقط نياز به سازماندهي داريم!
-دليل بعدي اينه كه بعضي دوستان فكر ميكنن كه اگه با چند نفر شريك بشن سودي كه نصيب خودشون ميشه در كل كمتر ميشه.
اين هم به راحتي توجيه داره و خلاصهي توجيهشم اينه كه شما اولا با تعداد نفرات بيشتر پروژههاي بيشتري هم ميگيريد، دوما از پروژهاي كه خودتون مياريد سهم بيشتري ميتونيد بگيريد، سوما در صورتيكه يه سيستم درست شركتداري و بازاريابي و خدمات پس از فروش داشته باشيد كه حتما اين سيستم رو خواهيد داشت هر يك پروژه براي شما مبناي گرفتن حداقل دو پروژهي ديگه (در طول حيات شركت) خواهد شد، چهارماً وقتي شما يه شركت رسمي با رزومه خوب داريد يههو به جاي پروژههاي چند صد هزار توماني يا فوقش چند ميليوني كارهاي چند ده ميليوني يا چند صد ميليوني ميتونيد بگيريد.
- دليل بعدي اينه كه بعضيا از تعدد آراء كه ممكنه توي يه شركت به وجود بياد ميترسن و اين تعدد آرا رو در خلاف جهت موفقيت تك تك اعضا ميدونن.
حقيقتش اينه كه بايد فرهنگ شركت نشيني(بر وزن آپارتمان نشيني!) يه كم جا بيافته و من فكر ميكنم تو دوران جووني راحتتر هم جا خواهد افتاد. ببينيد افراد بايد جنبه پذيرش نظر مخالف و عمل به اون نظر رو داشته باشن(يا به هر صورت جنبهش رو پيدا بكنن).
من ديگه چيز ديگهاي به ذهنم نميرسه شما اگه دليل ديگهاي به ذهنتون ميرسه بيان كنيد چون ريشهيابي مشكلات به حل سريعتر و بادوامتر اونها كمك ميكنه و انشاالله پايه موفقيته!
حالا اين همه باز روضه خوندم ميخواستم بگم كه فكر من اينه:
عملا من به اين نتيجه رسيدم كه اگه ما (اين ما هر كساني يا هر چند نفر ميتونن باشن!) يك شركت سهامي خاص با سرمايهي حداقل 30 ميليون تومن منقسم به سهمهاي 100هزار توماني يا بيشتر! (مثلا شما با 5ميليون سرمايه 50 سهم خريداري ميكنيد) به ثبت برسونيم، اولا يه كار كاملا قانوني و مستند كرديم و تمام راههاي سوءاستفاده رو بستيم، دوما سرمايهي راهاندازي يك شركت رو فراهم كرديم، سوما چون شركا هركدوم يه تخصصي برا خودشون دارن يه تيم فني خوب با رزومه خوب هم داريم كه از عهده تقريبا هر كاري بر ميآيم.
خوب حالا وقتشه كه يه چارت سازماني ترسيم كنيم، هيأت مديره رو مشخص كنيم، به صورت كاملا اصولي كارها رو تقسيم كنيم، شرح وظايف افراد رو تنظيم كنيم، مسؤليتها رو تفويض كنيم، محل شركت رو اجاره كنيم، افراد مورد نيازمون رو استخدام كنيم، استراتژي نوع فعاليت-مديريت-پرسنل-بازاريابي-فروش و خدمات پس از فروش رو تدوين و تصويب كنيم، جلسات منظم برگزار كنيم و خلاصه مثل يه شركت واقعي كارها رو پيش ببريم.
مطمئننا اين شركت تا رو قلتك بيافته و افراد پاي ثابت يا به عبارتي مرد ميدونش مشخص بشن يه مدتي طول خواهد كشيد ولي الان شروع كنيم بهتر از فرداست! ضمن اينكه هر كدوم از شركا حتما امكاناتي دارن كه ميتونن در جهت اهداف شركت اون امكانات رو به اشتراك بزارن!
دوستان! من مطمئنم كه ايدهي من نواقصي داره! اما ازتون خواهش ميكنم با تكيه بر نواقصش كل طرح رو روياپردازانه تلقي نكنيد!! چون هستهي هر موفقيتي يك ايده روياپردازانه بوده(البته به انظمام چاشني همت!)
من معتقدم كه انسان به هر چي فكر ميكنه ميتونه دست پيدا كنه.
در پايان خيلي عذر ميخوام كه وقتتون رو گرفتم!
منتظر اظهار نظر شما هستم.
به اميد ديدار
علي