برگزیده های پرشین تولز

تأسيس يك شركت، لطفا بخونيد و نظرتون رو بفرماييد

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
سلام به همه دوستان!
يه مطلب اساسي هست كه تا اينجا ميبينم كه باعث سوء برداشت خيلي‌ها (غير از دوست عزيزم electronwizard) تو اين تاپيك شده، و احتمالا اونهايي كه تاپيك رو مي‌خونن(اگه كامل بخونن!) هم اين برداشت غلط رو داشتن كه پاسخي ندادن و اون هم منويّات من براي زدن اين تاپيكه:

يك بار ديگه (البته اين بار قبول دارم كه يه كم واضح‌تر!) ميگم كه چي شد كه اين تاپيك رو زدم يا به عبارتي هدفم از اين تاپيك چي بوده:

تو اولين پستم گفتم بعد از ديدن فيلم راز و خوندن يكي دو تا كتاب مشابه ديدم كه اولا اين ره كه من دارم ميرم به تركستانه!:( ، گفتم من كارمند يه اداره‌ام حقوقم هم ماهي 570 تومنه، خانومم هم كار پاره وقت ميكنه و يه 200-300 تومني هم اون درمياره، شايد از نظر بعضي‌ها اين خوب باشه ولي دوست عزيزم electronwizard -كه اگه اجازه بده از اين به بعد برا سرعت بيشتر ew خطابش كنم- ميدونه كه اين نسبت به اون چيزي كه تو ذهن ماست خيلي ناچيزه و در واقع عمر تلف كردنه!

من به اين فكر افتادم كه چرا سرمايه‌ها تو ايران اينقدر سرگردونن؟(منظورم سرمايه‌هاي فكري و ماليه)

شما حتما ميبينيد كه هر كي تا2زار پول داره، تنها چيزي كه (به زعم من به غلط هم باب شده) به ذهنش ميرسه مسكن يا زمينه!:blink: تو همين صفحه من ديدم به يه بنده خدايي كه فقط 2.5 ميليون و يكي ديگه كه 8 ميليون سرمايه داشت تلويحا و تصريحا پيشنهاد خريد زمين تو ناكجاآبادها(قصد توهين به محله‌هاي كسي رو ندارم) رو ميدادن!:wacko::blink:

راستش نميتونم تو اين زمينه يه كم نظراتم رو نگم ببخشيد اگه طولاني ميشه!

من مي‌خوام بدونم برا كسي كه كارش بساز بفروشي يا دلالي زمين نيست، خريد زمين چه سودي داره وقتي قيمت زمين تو كل مملكت(با يه تقريب خوبي!) بالا ميره!؟؟!:eek: شما الان فرضا ميري يه زمين 10 ميليوني تو چميدون شهرك علي‌آباد ميخري، چرا چون كار ديگه‌اي به ذهنت نمي‌رسه يا كار ديگه اي بلد نيستي!(اين كه كارهاي ديگه ريسك داره و قابل انجام نيست و ... از نظر من كاملا مردوده!) خوب بنده‌ي خدا گيرم كه قيمت زمين شما از 10 ميليون رسيد به 100 ميليون، مگه نه‌اينكه در اين شرايط خونه صد ميليوني مثلا تو تهران شده 1.5 ميليارد بلكه هم بيشتر! شما هم كه كار ديگه‌اي غير از زمين بازي بلد نيستي خوب پس چي؟ فقط مي‌خواي افتخار كني كه 100ميليون ملك داري اونم زماني كه ارزشش همون 10 ميليون هم ممكنه نباشه! اين كار فقط يه توجيه ميتونه داشته باشه اونم اينه كه بگي اون موقع زمينم و ميفروشم ميرم خارج كه من در اين رابطه هيچ نظري ندارم.

خوب برگرديم به مطلب اصلي(من به اين فكر افتادم كه چرا سرمايه‌ها تو ايران اينقدر سرگردونن؟)
من فكر كردم اگه راهكاري براي اعتمادسازي متقابل بتونيم درست كنيم كه بشه سرمايه‌هاي سرگردون افراد علاقه‌مند رو(چه فكري چه مالي) يه ‌كاسه كرد، و يه كار اصولي رو با سرمايه كافي شروع كرد، خوب اين به نفع همه ميتونه باشه! اگر هم در ابتدا كار بخصوصي رو پيشنهاد ندادم به اين خاطر بود كه ميخواستم نظر همه دوستان رو در باب چگونگيه اين اعتمادسازي بدونم و براي شروع بحث هم تأسيس يه شركته سهامي خاص تو ايران به ذهنم رسيد كه عنوان كردم تا دوستان روش نظر بدن!(البته من منظورم جلب همه سرمايه‌دارهاي جزء بود ولي دوستم ew تا حدودي مجابم كرد كه هر چي نفرات كمتر بهتر!)

به نظرم ديگه جاي سؤالي نمونده ولي باز هم در خدمت همه دوستان هستم اگه نكته تاريكي تو ذهنشون هست!
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام

خب خود شما فکر کنید که چرا سرمایه ها رفته به سمت مسکن؟؟؟
دلیلش کاملا واضهه چون بساز بفروشی و ... خب کاریه که سود و توجیه اقتصادی بیشتری داره. شما ممکنه سود سی درصد در سال برات ایده آل باشه. ولی یه بساز بفروش میتونه در عرض یه سال ونیم تا بیست ماه سرمایه خودش رو حدودا دو برابر کنه
و چه بسا اگر شما هم مثلا حدود یه میلیارد سرمایه جمع کردین برید سراغ اینطور دلالیا و سرمایه گزاریا. شما منظورم شما نوعی هست. کسانی که از راه تولید و ... به ثروت میرسن.
کسانی هم که سرمایه دارند خیلی از پارامتر ها رو در نظر میگیرن که مهمترین اون میزان سوده.
و کار شما هم از این نظر قابل قبول و بررسی هست که مثلا من با سرمایه دو میلیون نمیتونم برم کار اقتصادی انجام بدم حتی نمیتونم یه ماشین بخرم سوارش بشم. و اگر این دو میلیون ده میلیونا جمع بشه میشه یه سرمایه که برای کار ما کافیه. اکثر کسانی هم که سرمایه به این کوچیکی دارند توی بانک خوابوندن و دارن سود هجده درصد و ... میگیرن تازه یه حساب بلند مدت.
پس راضی هستن که سالی حتی بیست و پنج در صد سود ببرن.

موفق باشید
امیر
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
خوب حالا ادامه بحث:
ew جون با اين امكاناتي كه تو داري پس فقط بايد آدرس بدي بيام هفته‌اي دو بار شركتت رو تميز كنم و برم!:lol:
راستش من چون هيچ وقت اين امكانات رو نداشتم راجع به چگونگي انجام كار برون مرزي هم فكري نكردم(البته فكر خيلي كردم ولي مطمئنن همشون ناقص بوده!) ولي حالا كه شما عنوان ميكني من هم هر چي به ذهن ناقصم ميرسه ميگم فقط تو رو خدا مسخرم نكن!;)

كاري كه تو ذهن خودم چند وقته پرسه ميزنه تأسيس يه وب سايت خريد و فروش يا آگهي مثل ebay يا ايستگاه خودمونه(البته ميدونم ebay و ايستگاه دو تا سايت مختلف‌الكاربردن منظور من يا اينه يا اون) جديدن يه ايده‌ هم به عنوان يه سايت واسط مطرح شده كه نميدونم پول رو از خريدار بگيريم و جنس رو از فروشنده و هر وقت خريد انجام شد پول رو به فروشنده و جنس رو به خريدار تحويل بديم كه من در اين مورد اطلاعي ندارم! شايد ايده خوبي باشه!
اما بپردازم به كارهايي كه با نكاتي كه شما مطرح كردي مي‌خونه( در اينجا باز هم ميگم ممكنه بعضي از ايده‌ها به نظر خودم هم كاملا مسخره باشه ولي من همشون رو عنوان ميكنم شايد نكته‌ي راهگشايي براي ساير ايده‌ها داشته باشه!)
بزار اول كارهايي رو كه ميشه انجام داد رو دسته‌بندي كنيم:
از نظر من از حيث سرمايه‌گذاري كارها به 4 دسته زير تقسيم ميشن:
1- كارهاي با سرمايه‌گذاري اندك(مثلا از 5-20 ميليون)
2- كارهاي با سرمايه گذاري متوسط (مثلا از 20 تا 100 ميليون)
3- كارهاي با سرمايه گذاري زياد (مثلا از 100 ميليون تا 500 ميليون)
4- كارهاي با سرمايه گذاري خيلي زياد (مثلا از 500 ميليون به بالا)

طبق وضع موجود با اين همه علاقه‌مند!:wacko: فكر نكنم كه از مورد 2 بتونيم بالاتر بريم(هر چند كه هدفمون براي يه برنامه 5 ساله(يا n ساله!) ميتونه مراحل بالاتر باشه كه حتما هم هست!)

خوب طبق فرمايش حضرت‌عالي كه كار بايد بازار خارجي داشته باشه(كه خيلي هم خوبه) بايد ببينيم ما چه چيزي برا ارائه داريم كه بتونه بازار خارجي داشته باشه. البته ميدونم كه تو ذهن تو ممكنه فروش محصولات چين به اروپا يا به عبارت كلي تر شرق دور به غرب دور به عنوان واسط فروش باشه! كه يه كم برا من عجيبه!

از نظر توانايي ما براي صادرات، در وهله اول به ذهن هر كسي اين اقلام ميرسه:
توليدي:
فرش و قالي ، صنايع دستي ، خاويار ، خشكبار درجه يك ، برخي محصولات پتروشيمي ، ميوه ، گل و ...
خدماتي:
خدمات ارزان مهندسي خصوصا در زمينه IT و نرم‌افزار ، خدمات واسطه گري شايد هم گمركي جهت انتقال محصولات از شرق به غرب يا بالعكس و البته از شرق و غرب به ايران،

راستش ew جون با اون نكاتت يه كم دست من رو بستي، من هر چي مي‌خوام يه نظري بدم ميبينم كه اطلاعاتم ناكافيه، پيشنهاد ميدم خودت يه موضوعي رو باز كني تا من و شايد بقيه علاقه‌مندا هم روش نظر بديم.

در هر صورت الان تنها چيزي كه به ذهن من ميرسه همون وب سايت يا بهتر بگم پرتاله كه بشه خريد و فروش يا آگهي كرد توش يا مثلا به تمام مغازه‌ها يه فضاي مجازي بديم كه از امكانات ما استفاده كنن و جنسهاشون رو بفروشن و خلاصه تو همين مايه‌ها!

بابا تو رو خدا حداقل يه راهنمايي بكن! من خيلي به موضوعاتي كه مطرح كردي علاقه دارم ولي چه كنم كه بي‌تجربه‌ام!

مخلص همه دوستان
علي
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
امير جون سرمايه‌گذاري تو مسكن خوبه ولي اولا نه با اين سرمايه كم و ثانيا نه براي كسي كه مي‌خواد پس انداز كنه!
ببين يه موقع هست ما يه شركت داريم كه داره يه فعاليت خوب و سودده اقتصادي انجام ميده و كارش هم رو به پيشرفته، حالا اگه ما بيايم مازاد درآمدمون رو برا شركت يه زمين يا واحد مسكوني(ترجيحا زمين) داخل تهران يا يه شهر بزرگ بخريم، خوب كار خيلي منطقي و عاقلانه‌اي كرديم چون هر موقع خواستيم به هر دليل افزايش سرمايه بديم و كارمون رو گسترش بديم ميتونيم همون رو بفروشيم و سود خوبي هم ببريم يا با بقيه مازاد درآمدمون بيايم اون زميني رو كه خريديم رو بسازيم(اونم نه اينكه خودمون وقت صرف ساختنش بكنيم، ما وقت و فكرمون تو كار خودمونه!) و باز سود بيشتري(سود جانبي نه اصلي!) ببريم.

اما من بيام فسقل سرمايه رو بزارم تو زمين كه ترقي كنه و بعد كه ترقي كرد ندونم كه چيكارش كنم(همون طور كه از اول نميدونستم با پولم چيكار ميتونم بكنم) چون همه جا قيمت زمين رفته بالا! اين به نظر شما منطقيه؟ الان همكارهايه من تو اداره خودشون رو ميكشن كه يه خونه بخرن تمام سرمايشون رو ميزارن و كلي استرس و ... بعد هم خونه رو ميخرن و ميرن ميشينن توش! خوب اين روند يه روند كاملا معموليه تو ايران و از نظر خيلي‌ها زرنگي هم به حساب مياد! ولي اين بابا اگه ميتونست با پولش كار كنه ديگه منطقي بود كه 100 يا 200 ميليون رو بزاره زيرش روش بشينه به اميد اينكه خونم داره سال به سال گرون ميشه؟ خوب همه خونه ها داره گرون ميشه اين كه نشد سود!:blink:
من فكر ميكنم چون تو ايران ملت اهل كار شايد هم ريسك نيستن و به خوردن پول نفت عادت كردن نميخوان خودشون رو برا پول درآوردن اذيت كنن، جالبه كه همين ملت كلي هم از اوضاع اقتصادي ايران شاكين!
البته اين نظر منه كه مخالفهاشم زيادن!
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
امير جون سرمايه‌گذاري تو مسكن خوبه ولي اولا نه با اين سرمايه كم و ثانيا نه براي كسي كه مي‌خواد پس انداز كنه!
ببين يه موقع هست ما يه شركت داريم كه داره يه فعاليت خوب و سودده اقتصادي انجام ميده و كارش هم رو به پيشرفته، حالا اگه ما بيايم مازاد درآمدمون رو برا شركت يه زمين يا واحد مسكوني(ترجيحا زمين) داخل تهران يا يه شهر بزرگ بخريم، خوب كار خيلي منطقي و عاقلانه‌اي كرديم چون هر موقع خواستيم به هر دليل افزايش سرمايه بديم و كارمون رو گسترش بديم ميتونيم همون رو بفروشيم و سود خوبي هم ببريم يا با بقيه مازاد درآمدمون بيايم اون زميني رو كه خريديم رو بسازيم(اونم نه اينكه خودمون وقت صرف ساختنش بكنيم، ما وقت و فكرمون تو كار خودمونه!) و باز سود بيشتري(سود جانبي نه اصلي!) ببريم.

اما من بيام فسقل سرمايه رو بزارم تو زمين كه ترقي كنه و بعد كه ترقي كرد ندونم كه چيكارش كنم(همون طور كه از اول نميدونستم با پولم چيكار ميتونم بكنم) چون همه جا قيمت زمين رفته بالا! اين به نظر شما منطقيه؟ الان همكارهايه من تو اداره خودشون رو ميكشن كه يه خونه بخرن تمام سرمايشون رو ميزارن و كلي استرس و ... بعد هم خونه رو ميخرن و ميرن ميشينن توش! خوب اين روند يه روند كاملا معموليه تو ايران و از نظر خيلي‌ها زرنگي هم به حساب مياد! ولي اين بابا اگه ميتونست با پولش كار كنه ديگه منطقي بود كه 100 يا 200 ميليون رو بزاره زيرش روش بشينه به اميد اينكه خونم داره سال به سال گرون ميشه؟ خوب همه خونه ها داره گرون ميشه اين كه نشد سود!:blink:
من فكر ميكنم چون تو ايران ملت اهل كار شايد هم ريسك نيستن و به خوردن پول نفت عادت كردن نميخوان خودشون رو برا پول درآوردن اذيت كنن، جالبه كه همين ملت كلي هم از اوضاع اقتصادي ايران شاكين!
البته اين نظر منه كه مخالفهاشم زيادن!

سلام
دقیقا اگه به حرفای من دقت کنید میبینید که منظور من هم همین بوده و با این بخش هم که میگید برای شرکت زمین و .ساخت و ... کاملا موافقم و بسیاری از شرکت ها هستند که مثلا تولید مواد قضایی میکنن ولی کلی زمین و آپارتمان دارند. و بحث ما هم الان این نیست من منظورم این بود که ایده شما از این نظر خوبه که میتونه سرمایه بسیار اندک چند نفر که خودشون هم در این کارها تخصص دارند رو از توی بانک و به قول ew متکا و ... دربیاره و سود بیشتری هم به این سرمایه ها بده.
مردم ایران به چیزای زیادی متاسفانه عادت کردن. یکیش هم مفت خوریه (ببخشید که از این واژه استفاده میکنم. آخه نتونستم واژه ای پیدا کنم که هم مودبانه باشه هم کاملا مفهوم رو برسونه)
 

aliabdi22

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
170
لایک‌ها
4
دوستان اگه خاطرتون باشه من در ابتدای بحث منظور شما را متوجه نشده بودم و همچنان بحث ها را دنبال کردم تا اصل موضوع دستم بیاد. حالا چند کلمه ای می خوام عرض کنم .
هرچند دوستان گفتند هم نظر و هم هدف هستند من اینگونه استنباط کردم که
ظاهرن دوستمون mac با خوندن کتاب یا تماشای فیلم های موفقیت به دنبال تجربه ای نوین و انقلابی قصد دارند با ایجاد یک سیستم جدید و پر بازده با حداقل امکانات و سرمایه به سود قابل قبول و مناسبی دست پیدا کنند و از اونجایی که امکانات شخصی شون را برای رسیدن به این هدف کافی نمیدونند معتقدند چندین نفر با تجربه های مختلف با حد اقل امکانات و سرمایه٬ برابر است با یک نفر با تجربه بسیار و سرمایه زیاد ! که البته این معادله به این سادگی ها نیست چون همون طور که به درستی در ادامه بحث اومد در جریان ادغام تجربه ها و سرمایه های خرد بخش عظیمیش صرف کنش ها واکنش ها انرژی پیوند خواهد شد !

اما دوستمون lectronwizard به دنبال تجربه ای انقلابی نیستند بلکه بیشتر به دنبال یک راه جدید و خلاقانه هستند که با دمیدن اون در سرمایه و امکاناتشون راه سود آور و نوین ٬ پربازده و البته قابل اعتمادی رو پایه ریزی کنند . ایشون معتقدند با اضافه شدن هر شریک یک مدعی اضافه میشه و باید در هر حالت تناسبی بین تعداد مدعی و آنچه برای ادعا هست برقرار باشه. فکر میکنم ایشون تا به حال جهانی اندیشدند و محلی عمل کردند و به خاطر جواب گرفتن از این زاویه دید به همین افق تمایل دارند.

با این تفصیل اگه من درست تمایلات این دو عزیز رو درک کرده باشم می بینیم که نه تنها با هم موازی نیستند بلکه هرچه وارد جزییات بشیم بیشتر از هم دور می شند
یا با هم به تضاد می رسند! پس هنوز خیلی زوده برا پیشنهاد طرح و فقط میشه مثال زد و با تحلیل مثال ها بیشر زوایای تاریک را روشن کرد.

به نظر من قدم اول در حل یک مسئله درست فهمیدن صورت مسئله و توجه به مفروضات مسئله هست و بعد تقسیم اون مسئله به مسائل کوچک تر و پیشروی
و حل نسبی اون .
ما اول باید ببینیم چی داریم و چی نداریم . به عنوان نمونه محل زندگی ما ایران هست. ایران به لحاظ جغرافیایی جامعه شناسی منطقه ای و اقتصادی و... یک سری خصوصیات خوب داره و بد . مثلن نیروی کار ارزان داریم ٬جمعیت زیاد داریم ٬ خلاقیت و استعداد جوان زیاد داریم اونم ارزون ٬ کشور های همسایه نیازمند خیلی از صنایع اولیه حتی داریم ٬ می تونیم فلان مبلغ وام بگیریم .. در عوض ثبات اقتصادی نداریم ٬ مواد اولیه مناسب خیلی از صنایع را نداریم و .... .
حالا با توجه به اینها ببینیم چه طور میتونیم حد اکثر استفاده رو از داشته های خوبمون که رقبا ندارند بکنیم و در کارمون کمترین احتیاج رو به نداشته هامون پیدا کنیم.
در این حالت می بینیم وارد کردن خیلی از اقلام به صرفه تر از تولیدشون هست و در عوض منتاژ و تولید خیلی های دیگه و یا صادرات اون ها بیشتر میصرفه. اونوقت هست که با ایجاد یک تعادل و کشف یک ترکیب درست و حد اکثر استفاده از منابع ممکن و بصرفه موجود می تونیم به موفقیت چشمگیری دست پیدا کنیم !
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
سلام به همه دوستهاي قديمي و جديدي!
اول از علي آقا سپاسگزارم كه منت گذاشتن وارد بحث شدن، تحليلتون هم از ديد من 50% درست بود.

اولا همين‌جا جلوي جمع قسم مي‌خورم كه من هيچ طرح روشن و واضحي تو ذهنم ندارم كه بخوام سعي كنم ديگران رو با خودم هم‌عقيده كنم! من طبق فرمايش علي آقا احساس كردم بايد متحول بشم و خواستم روشهاش رو تو بحث با همه دوستان پيدا كنم،پيشنهاد اوليم هم در واقع بهانه‌اي براي استارت بحث بود كه خودم به دانشم اضافه بشه و خوب چيزهايي رو كه ميدونم به بقيه بگم و چيزهايي رو كه بقيه ميدونن رو ازشون ياد بگيرم كه تا الان بسيار هم از اين كارم راضيم چون خيلي چيزا از ew عزيز ياد گرفتم و بازم(انشاءالله در ادامه از ساير دوستان نيز) ياد خواهم گرفت!

فقط تو رو خدا چون من گفتم بعد ديدن فيلم اين فكر به ذهنم زد فكر نكنيد الان يه رئشه كارافرينانه گرفتم و تا يه كار احمقانه نكنم و سرم به سنگ نخوره رئشم خوب نميشه!:( بابا من قبل هر چيز ميگم هر كاري ميتونه سود بده(حالا يه كار بازده‌ش بيشتره و يه كار كمتر!) به شرط اينكه كاملا اصولي انجام بشه و براي انجام يه كار اصولي ما ناچاريم تئوريهاي موجود رو به مرحله عمل در بياريم(لااقل تا حد ممكن!) نه اينكه بگيم اينا همه كشكه و هيچ كدوم جواب نميده و اينجا ايرانه و از اين بحثها... خوب همين فكرها رو كرديم كه اينجا شده اين ايراني كه الان داريم!
البته من خيلي خوشحالم كه اين تاپيك داره باهوشهاي فاروم رو به خودش جذب ميكنه(البته غير خودم:D)

يه چيز ديگه اينكه من از اولش هم تو ذهنم نبود كه ما يه شركت بزنيم و هر كي دلش خواست بياد پولش بده به ما براش كار كنيم! اينكه ميشه شركت سرمايه‌گذاري فعلي و نذولخوري ديروز!! تو ذهن من حداكثر 5 نفر متخصص(هر كدوم تو يه زمينه بخصوص) با يه حداقل سرمايه بود كه هر كدوم مسئوليت يه بخشي از كار رو مستقلا به عهده بگيرن و كارها رو پيش ببرن!

علي جون شما درست ميگي زواياي تاريك الان خيلي زياده شايد بيش از 90% زاويه‌ها فعلا تاريكه ولي من تعجب ميكنم شما با ديدن 10% زاويه روشن چجوري حكم تضاد انديشه‌ها رو بين من و ew صادر كرديد!! البته مطمئنم كه هنوز صادر نكرديد ولي در دست صدور كه داريد!:lol:(شوخي كردم لطفا باز هم ادامه بديد)
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام
من فکر میکنم که این بخش کم کم رو بیاره به بحث های تکراری یعنی افراد بیان و انتقاد کنن و باز هم توسط یه عده پاسخ داده بشه.
در کل بیایید کم کم مباحث جدیدی رو مطرح کنیم و یه دسته بندی هم از بحث داشته باشیم. از electronwizard ممونم و همینطور mak به خاطر این قسمت.
لطفا از این به بعد یه مقدار درشت تر بنویسید که راحت تر بتونیم بخونیم.
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
و اما ew خودم:
بابا توام كه از خودموني من هم مشابه اين كاري كه تو مطرح كردي رو دنبالش بودم منتها در مورد گل! برا اين منظور هم از غرب اكثر شهرهاي كرج و قزوين و از شرق ورامين و پيشوا و گرمسار رو دنبال اجراي طرح رفتم، به سازمانهاي مربوط به كشاورزي سر زدم ولي در نهايت به خاطر حجم سرمايه‌گذاري بالا و نياز به تخصص خيلي زياد مجبور شدم ايده‌م رو بايگاني كنم!

توضيح كار هم اين بود كه شما بايد 3 تا n هزار متر گلخونه ميزدي و با روش هيدروپونيك در شرايط كنترل شده گل پرورش ميدادي، نشا يا بذر يا ساقه‌هاي كوچولويه گل رو هم بايد از هلند وارد ميكردي(اگه ميخواستي صادر كني!)

خوبي اين كار اولا براي من اون نشاطش بود كه خيلي برام اهميت داشت، دوما شما كل مثلا 5هزار متر گلخونه‌ات رو با نهايتا 7-8 نفر كارهاش رو انجام ميدي اونم به صورت پاره وقت!(چون كل كارها رو سيستم‌هاي كنترلي دارن انجام ميدن كه اتفاقا اين قسمتش در تخصص ماست و قيمت يه واحد كنترلي هم بالغ بر 20-30 ميليون تومنه:cool:، اون 7-8 نفر هم فقط برا چيدن محصول نياز داري!) سوما سود بسيار عالي و بازار مصرف داخلي و خارجي بسيار خوب(در واقع تشنه).

باز در اين زمينه، يه طرح ديگه جديدا شنيدم و بعد با يه تحقيق جزئي فهميدم كه راسته، اون هم پرورش محصولات استراتژيك مثل گوجه و خيار و كلم و كاهو و... به صورت ارگانيك! تو اين روش محصولات بايد كاملا طبيعي(بدون هيچ ماده شيميايي) كشت بشه و رشد كنه و برداشت بشه، حتي كودي كه به محصول ميدي نبايد از حيوني توليد شده باشه كه اون حيون از علفي تغذيه كرده باشه كه اون علف با كود شيميايي رشد كرده باشه!!! البته محصولي كه به اين روش توليد ميشه خيلي كج و كوله و ناميزونه ولي تا 3برابر قيمت محصول گوگورمگوري تو اروپا و كشورهاي صنعتي فروش ميره!:wacko: تو اين زمينه هم يكي از آشناهاي خيلي دورم كلم كاشت و به ايتاليايي‌ها فروخت، جالب اينجاست كه خود ايتاليايي ها اومدن محصول رو چيدن و بردن!

يادته يه چند تا مورد رو به عنوان پيش فرض يه كار خوب مطرح كردي؟! من يه مورد هم از خودم پيشنهاد ميدم:
_ كاري كه خدمات يا توليد خاصي رو به توليدكننده‌ها عرضه كنه!
براي مثال يكي از دوستام كه تو بازار آهنه شديدا پيشنهاد ميكنه كه بيا يه واحد كشش مفتول بزن و به توليدكننده‌هاي ميخ و پرچ و لولا و الكترود و n تا توليدكننده‌ي ديگه بفروش! من دستگاههاش رو تو چين پيدا كردم اصلياش حدود 40-50 ميليون درمياد تحويل گمرك ايران(البته گمركيش رو نميدونم چقدره؟).

كارش هم اينه كه مفتولهاي كج كوله(بهتره بگم ناهمگن، چون مثلا مفتول با قطر 16 ميليمتر در طولهاي مختلف قطرش بين 15 تا 17 تغيير ميكنه!) رو از روسيه يا چين وارد ميكني يا اگه بتوني سهميه بگيري از ذوب آهن اصفهان يا جاهاي ديگه ايران بخري و بعد طول اين مفاتول رو به اقطار دلخواه مشتري تبديل كني (مثلا 13.3ميليمتر ه طول 700 متر، كه البته فروشش به صورت تُنيه!) به ازاي هر كيلو هم 30 تا 100 تومن بسته به اينكه آبكاريش هم بكني و چه نوع آبكاري انجام بدي ميتوني بكشي رو قيمت مفتول خام و بفروشي.اينكار فقط يه عيب داشت و ان هم اين بود كه به علت نوسان شديد قيمت آهن و در عوض نوسان كندتر قيمت مفتول كشيده شده شما هميشه بايد انبارت از مواد اوليه پر باشه(حداقل 300ميليون مفتول در اقطار مختلف كه معمولا 3 الي 4 شماره مفتول ميشه)

من برا تحقيق رفتم وزارت صنايع و سازمان صنايع كوچك، اونها سعي ميكردن كه مخ من رو بزنن كه اين كار رو نكنم در عوض بيام كارهاي مربوط به انري پاك بكنم، مثل آبگرمكن هاي خورشيدي يا چراغهاي خورشيدي كه تو بعضي از جاده‌ها به كار ميرن و امثالهم...

چند وقت پيش هم يه طرح توجيهي خوندم راجع به توليد آب انگور،(آخه ما تو تاكستان يه كارخونه نيمه ساخته داريم كه از 23 سال پيش تا الان افتاده ولي خوب بديش اينه كه نصفش رو با 2 نفر شريكيم كه اخيرا رو سهمشون چيزي بالغ بر 60 ميليون قيمت گذاشتن) اين كار هم با محاسبه‌اي كه تو طرح توجيهيه اومده بود 1سال و نيمه سرمايه رو برميگردونه! ولي يه 1100 ميليوني سرمايه ناقابل ميخواد:wacko:(اگه از صفر بخواي شروع كني!) ولي خوب سالي هم در حدود 700 ميليون سود خالص ميذاره زمين! :wacko:

اين كارهاي توليدي كه در مقياس كارخونه‌اي هستند هم كلا خوبه خصوصا به دليل وامهاي خوبي كه بهش تعلق ميگيره مخصوصا در صورت وجود يه آشناي خوب تو يه جاي خوب!:cool:


و حالا يه كم بحث تئوري:
ببين ew جون بنا به فرمايش شما و ساير دوستان بحث تئوري رو سريع آورديم تو بحث عملي اما راستش به نظر من اينكار عجولانه داره باعث ميشه كه يه سري مفاهيم اصلي كه هدف من بود مغفول واقع بشه! كه مهمترين اونها طريقه اعتمادسازي متقابل بود كه همونطور كه همه فهميدن از نوع كار، برا خودم مهمتر بود و هست!

لطفا طبق مثل معروف نه سيخ بسوزه و نه كباب اين بحث رو هم كنار مباحث عملي مطرح كنيم كه چطور ميشه يه تعداد حتي انگشت شمار آدم رو با عقايد مختلف كنار هم جمع كرد و توقع كار با انگيزه و تلاش ازشون داشت و اينكه ايده‌هاشون رو مطرح كنن تا شركت يا مجموعه يا هر چيزي كه مي‌خوايد اسمش رو بذاريد با كمك هم به اون ايده‌ها جامه عمل بپوشونه.

به طور مثال چطور بايد توقع داشت كه يه نفر بياد تو يه تاپيك عمومي بهترين ايده‌ش رو روو كنه بدون اينكه مطمئن باشه ازش دزديده نميشه!؟

من فكر كنم ما بايد حتي اگه نخوايم يه شركت بزنيم(كه البته در اين صورت راههاي اعتمادسازي تقريبا عقيم باقي ميمونه) بايد يه اجتماع مشترك‌المنافع تشكيل بديم(حالا چه بصورت شريك چه به صورت يه رئيس و چندتا كارمند) كه در اون كسي نتونه از كسي سوءاستفاده كنه نه اينكه وجدانش بهش اجازه نده كه اين كار رو بكنه!

در چنين محيطي (اگه واقعا بشه بوجودش آورد!) ميشه توقع همكاري و پيشرفت و تعالي داشت، و ازون جايي كه هدف ما از جمع شدن رشد و تعالي بيشتره(چون در غير اينصورت به هر ترتيب هركسي به تنهايي لنگان خرك خويش به مقصد ميرساند!) بايد يه اجتماع از بين افراد واقعا معتقد به اين موضوع شكل بگيره!

در نهايت هم اگه واقعا نميشه اين اجتماع رو تشكيل داد بيايم يه محيطي رو بوجود بياريم كه چند تا آدم مستقل (مثل تمام اعضاي اين فاروم) بتونن از خدمات همديگه با شرايط ويژه استفاده كنن! يا تويه كارهاي موردي با هم شراكتهاي موردي داشته باشن!

مثلا من به ew بگم بيا اين كالاي x رو از من بگير، با سازو كار خودت به اروپا بفروش سودش هم 50-50! يا ew يا آقاي x بيا بريم از چين شمبتقوض بياريم و تو ايران بفروشيم n-n!

منتظر شنيدن تمام نظرات هستم!

مخلص همه دوستان
علي
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سلام
آقا قرار شد خودمونی حرف بزنیم و تعارفات رو هم بذاریم کنار، البته شما همیشه منو شرمنده میکنید
تجربه شما از من کمتر نیست،علم و دانشتون هم همینطور،چیزی هم برای مسخره کردن وجود نداره ، دقیقا مثل این می مونه که ما که الکترونیک خوندیم ،یه مهندس شیمی رو مسخره کنیم که ترانزیستور بلد نیست بایاس کنه،در حالیکه ما هم از رشته اون همونقدر بی اطلاعیم، اینجا هم وضع همونجوره ، من و شما و بقیه بچه ها ، هرکدام در یه زمینه ای تخصص داریم و قراره همین باعث پیشرفت بشه،اگه تخصصهامون عین هم بود که به همفکری همدیگه احتیاجی نداشتیم.

مساله دوم اینه که اون نکاتی که من مطرح کردم فقط پیشنهاد بود تا شما رد یا تاییدشون کنید و راهکار بدید، الزاما نباید به اونا عمل کنیم، اینجا دمکراسی برقراره;)

حقیقتش اینه که من کارم رو خیلی با سختی پیش بردم، چون عقیده ام این بود که این کار باید از سود خودش جلو بره و نباید از خارج(کمک اطرافیان یا درامد کارهای دیگر) بهش سرمایه تزریق بشه (که الان فکر میکنم اشتباه کردم). برای همین من کارمو با سرمایه 2 میلیون شروع کردم که بابت یه پروژه گرفته بودم(فروش طرح و دو نمونه و حق ساخت). چون اون موقع توی تهران نمیشد با این پول جا گرفت ،یه کارگاه توی 95 کیلومتری اراک (نزدیک شهر صنعتی یه جایی به اسم خنداب)، اجاره کردم و یه اسکوپ و منبع تغذیه و rework station و.. گرفتم (فقط 300 تومن از پوله موند) و کارمو اول تنهایی شروع کردم ، بعدش ایده تولید ماجولهای مخابراتی به ذهنم رسید و وضعیت بهتر شد و دو تا شریک هم پیدا کردم، بعدش اول میدون فردوسی و بعد یادگار امام اجاره کردیم و بعدش هم محل فعلی رو خریدیم.

حالا غرض از این همه زیاده گویی (به قول دوستان) این بود که من جرات ندارم دوباره از صفر شروع کنم، اون پیشنهادها هم به همین خاطر بود ، حتی اگه یه کار کاملا جدید هم شروع کنم ، میخوام از شرایط فعلی هم توش استفاده کنم،هر چند بعضیهاش ممکنه به درد نخوره(مثل روابط با فلان تولید کننده آی سی امریکایی) ، ولی خب من برای به دست آوردن هر کدوم کلی جون کندم:(

مساله سوم اینه که من اگه ایده ای داشتم که تا حالا انجام داده بودم;) ، باز خوبه شما میگین بانک با بهره 18 درصد ، من پولامو گذاشتم توی حساب ارزی با بهره 5 درصد سالیانه ، اقلا نمیرم بگیرم تبدیل به ریالش کنم بذارم توی همون بانک، کارمند بانکه هر دفعه میرم یه جوری نگاهم میکنه (نگاه عاقل اندر سفیه) ، آخه چون شانسم در این موارد خیلی خوبه :( میترسم تا من فروختم، بعدش دلار بشه 2000 تومن،برای همین به خاطر اقتصاد کشور این کارو نمیکنم:D

راستش من زیاد با کار واسطه ای در زمینه واردات صادرات موافق نیستم، چون نیازی به تخصص نداره ، همه میتونن توش وارد بشن و رقابت کنن ،توی همین فرام شما ببینید چند تا وارد کننده هست که من مطمئنم خیلیهاشون توی خونه شون نشستن و با اینترنت این کارو میکنن، نه امکانات خاصی دارن و نه تخصص خاصی

نمونه پیشنهادی
یه کار تولیدی همراه با صادرات عالیه ، یادمه دو سه سال پیش توی آموزشی سربازی ، یه دوست خراسانی داشتیم ، چون اون موقع من تازه از خارج برگشته بودم ،در مورد زعفران یه سری سوالاتی ازم کرد و من هم یه سری تحقیقاتی کردم ،اون موقع،سال 84 ، توی ایران رکود وحشتناکی بود ، قیمت زعفران کیلویی 250 هزار تومن بود که برای خود کشاورز حدود 80 تا 100 تومن تموم میشد (یه کشاورز معمولی در طول سال 1 کیلو محصول داره)، برای همین همشون یا ول کرده بودن و باغداری (پسته) میکردن ، یا دنبال فروش توی دبی و .. بودن که اونجا مثلا کیلویی 450 تومن بود ، اتفاقا توی همون آموزشی ، یه شرکت فرانسوی اومده بود توی سایت شرکتهای متحد global که شرکت ما هم عضو بود ، و گفت که ما هر سه ماهی 20 کیلو زعفران میخوایم از ایران وارد کنیم کیلویی 1100 یورو(چون دیده بود ما شرکت ایرانی هستیم ، فکر کرده بود معرفیش میکنیم به یه شرکت ایرانی در همین زمینه)، من با این رفیقمون صحبت کردم ، اون نظرش این بود که از بازار یا کشاورزا بخریم و بفروشیم به خارجیها، راستش اون موقع من هم تفکرات تولیدگرایانه داشتم :( و هم این کارو خیلی سطح پایین میدونستم (یه جور دلالی سطح پایین یا کلاهبرداری از کشاورز) ، من پیشنهاد تولید دادم ، اون گفت مثلا با اضافه کردن حق آب (که اون موقع ساعتی 30 میلیون تومن بود) ، محصول تا 3 برابر میشه ، ولی کشاورزا قدرت خرید ندارن و همین آبی رو هم که دارن بهشون ارث رسیده و در خانواده تقسیم شده ،( متاسفانه نمیدونم چرا اونجا گسترش پیدا نمیکرد، آب از 100 سال قبل همون بود ،زمینها همون بود ، فقط تعداد نفرات زیاد میشد، مثلا زمین و آبی که پدربزرگ خیلی راحت ازش خرج خودش و خانواده اش را در می آورد ، الان به 15 خانواده (شامل بچه ها و نوه هایی که ازدواج کرده بودن) به ارث رسیده بود و معلومه که کافی نبود)

من پیشنهاد کردم توی زمین چند نفر شریک بشیم (چون نمیفروختن) و ما حق آب رو بخریم و بقیه هزینه های تولید رو هم (بسته بندی و استانداردو...) متقبل بشیم و بعدش به خارجیها بفروشیم (من چون بورسیه شرکت اسپانیایی بودم ، توی اسپانیا هم آشنا داشتم ،اسپانیا الان 90 درصد زعفران جهان رو تامین میکنه که فقط 2 درصدش مال خودشه ، بقیه رو از ایران میخره ، بسته بندی میکنه ، 2 برابر قیمت می فروشه)

ولی متاسفانه این دوستمون رشته اش کد میخورد و برای دوره کد افتاد اصفهان ،(دوره کد هم مثل آموزشی 24 ساعته اس) من هم که کد نخوردم و افتادم تهران، تا اون از اصفهان برگشت ، دولت دست گذاشته بود روی زعفران (مثلا به نفع کشاورزان) و زعفران رو هم مثل گندم و پسته و ... دولت خریدش رو با قیمت تضمینی پذیرفت، یه دفعه در عرض دو ماه قیمت زعفران شد کیلویی 2.5 میلیون،تازه هیچ کس هم عمده نمیفروخت، همه میخواستن خودشون خردش کنن که سود بیشتری ببرن.

دوباره شد کتاب ، حالا اگه شما پیشنهادی توی این مایه ها دارین بگین تا دیر نشده

ممنون

چقدر حوصله داشتی این همه حرف زدی :wacko:یعنی تایپ کردی:eek::eek::eek:
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
و اما ew خودم:
بابا توام كه از خودموني من هم مشابه اين كاري كه تو مطرح كردي رو دنبالش بودم منتها در مورد گل! برا اين منظور هم از غرب اكثر شهرهاي كرج و قزوين و از شرق ورامين و پيشوا و گرمسار رو دنبال اجراي طرح رفتم، به سازمانهاي مربوط به كشاورزي سر زدم ولي در نهايت به خاطر حجم سرمايه‌گذاري بالا و نياز به تخصص خيلي زياد مجبور شدم ايده‌م رو بايگاني كنم!

توضيح كار هم اين بود كه شما بايد 3 تا n هزار متر گلخونه ميزدي و با روش هيدروپونيك در شرايط كنترل شده گل پرورش ميدادي، نشا يا بذر يا ساقه‌هاي كوچولويه گل رو هم بايد از هلند وارد ميكردي(اگه ميخواستي صادر كني!)

خوبي اين كار اولا براي من اون نشاطش بود كه خيلي برام اهميت داشت، دوما شما كل مثلا 5هزار متر گلخونه‌ات رو با نهايتا 7-8 نفر كارهاش رو انجام ميدي اونم به صورت پاره وقت!(چون كل كارها رو سيستم‌هاي كنترلي دارن انجام ميدن كه اتفاقا اين قسمتش در تخصص ماست و قيمت يه واحد كنترلي هم بالغ بر 20-30 ميليون تومنه:cool:، اون 7-8 نفر هم فقط برا چيدن محصول نياز داري!) سوما سود بسيار عالي و بازار مصرف داخلي و خارجي بسيار خوب(در واقع تشنه).

باز در اين زمينه، يه طرح ديگه جديدا شنيدم و بعد با يه تحقيق جزئي فهميدم كه راسته، اون هم پرورش محصولات استراتژيك مثل گوجه و خيار و كلم و كاهو و... به صورت ارگانيك! تو اين روش محصولات بايد كاملا طبيعي(بدون هيچ ماده شيميايي) كشت بشه و رشد كنه و برداشت بشه، حتي كودي كه به محصول ميدي نبايد از حيوني توليد شده باشه كه اون حيون از علفي تغذيه كرده باشه كه اون علف با كود شيميايي رشد كرده باشه!!! البته محصولي كه به اين روش توليد ميشه خيلي كج و كوله و ناميزونه ولي تا 3برابر قيمت محصول گوگورمگوري تو اروپا و كشورهاي صنعتي فروش ميره!:wacko: تو اين زمينه هم يكي از آشناهاي خيلي دورم كلم كاشت و به ايتاليايي‌ها فروخت، جالب اينجاست كه خود ايتاليايي ها اومدن محصول رو چيدن و بردن!

يادته يه چند تا مورد رو به عنوان پيش فرض يه كار خوب مطرح كردي؟! من يه مورد هم از خودم پيشنهاد ميدم:
_ كاري كه خدمات يا توليد خاصي رو به توليدكننده‌ها عرضه كنه!
براي مثال يكي از دوستام كه تو بازار آهنه شديدا پيشنهاد ميكنه كه بيا يه واحد كشش مفتول بزن و به توليدكننده‌هاي ميخ و پرچ و لولا و الكترود و n تا توليدكننده‌ي ديگه بفروش! من دستگاههاش رو تو چين پيدا كردم اصلياش حدود 40-50 ميليون درمياد تحويل گمرك ايران(البته گمركيش رو نميدونم چقدره؟).

كارش هم اينه كه مفتولهاي كج كوله(بهتره بگم ناهمگن، چون مثلا مفتول با قطر 16 ميليمتر در طولهاي مختلف قطرش بين 15 تا 17 تغيير ميكنه!) رو از روسيه يا چين وارد ميكني يا اگه بتوني سهميه بگيري از ذوب آهن اصفهان يا جاهاي ديگه ايران بخري و بعد طول اين مفاتول رو به اقطار دلخواه مشتري تبديل كني (مثلا 13.3ميليمتر ه طول 700 متر، كه البته فروشش به صورت تُنيه!) به ازاي هر كيلو هم 30 تا 100 تومن بسته به اينكه آبكاريش هم بكني و چه نوع آبكاري انجام بدي ميتوني بكشي رو قيمت مفتول خام و بفروشي.اينكار فقط يه عيب داشت و ان هم اين بود كه به علت نوسان شديد قيمت آهن و در عوض نوسان كندتر قيمت مفتول كشيده شده شما هميشه بايد انبارت از مواد اوليه پر باشه(حداقل 300ميليون مفتول در اقطار مختلف كه معمولا 3 الي 4 شماره مفتول ميشه)

من برا تحقيق رفتم وزارت صنايع و سازمان صنايع كوچك، اونها سعي ميكردن كه مخ من رو بزنن كه اين كار رو نكنم در عوض بيام كارهاي مربوط به انري پاك بكنم، مثل آبگرمكن هاي خورشيدي يا چراغهاي خورشيدي كه تو بعضي از جاده‌ها به كار ميرن و امثالهم...

چند وقت پيش هم يه طرح توجيهي خوندم راجع به توليد آب انگور،(آخه ما تو تاكستان يه كارخونه نيمه ساخته داريم كه از 23 سال پيش تا الان افتاده ولي خوب بديش اينه كه نصفش رو با 2 نفر شريكيم كه اخيرا رو سهمشون چيزي بالغ بر 60 ميليون قيمت گذاشتن) اين كار هم با محاسبه‌اي كه تو طرح توجيهيه اومده بود 1سال و نيمه سرمايه رو برميگردونه! ولي يه 1100 ميليوني سرمايه ناقابل ميخواد:wacko:(اگه از صفر بخواي شروع كني!) ولي خوب سالي هم در حدود 700 ميليون سود خالص ميذاره زمين! :wacko:

اين كارهاي توليدي كه در مقياس كارخونه‌اي هستند هم كلا خوبه خصوصا به دليل وامهاي خوبي كه بهش تعلق ميگيره مخصوصا در صورت وجود يه آشناي خوب تو يه جاي خوب!:cool:


و حالا يه كم بحث تئوري:
ببين ew جون بنا به فرمايش شما و ساير دوستان بحث تئوري رو سريع آورديم تو بحث عملي اما راستش به نظر من اينكار عجولانه داره باعث ميشه كه يه سري مفاهيم اصلي كه هدف من بود مغفول واقع بشه! كه مهمترين اونها طريقه اعتمادسازي متقابل بود كه همونطور كه همه فهميدن از نوع كار، برا خودم مهمتر بود و هست!

لطفا طبق مثل معروف نه سيخ بسوزه و نه كباب اين بحث رو هم كنار مباحث عملي مطرح كنيم كه چطور ميشه يه تعداد حتي انگشت شمار آدم رو با عقايد مختلف كنار هم جمع كرد و توقع كار با انگيزه و تلاش ازشون داشت و اينكه ايده‌هاشون رو مطرح كنن تا شركت يا مجموعه يا هر چيزي كه مي‌خوايد اسمش رو بذاريد با كمك هم به اون ايده‌ها جامه عمل بپوشونه.

به طور مثال چطور بايد توقع داشت كه يه نفر بياد تو يه تاپيك عمومي بهترين ايده‌ش رو روو كنه بدون اينكه مطمئن باشه ازش دزديده نميشه!؟

من فكر كنم ما بايد حتي اگه نخوايم يه شركت بزنيم(كه البته در اين صورت راههاي اعتمادسازي تقريبا عقيم باقي ميمونه) بايد يه اجتماع مشترك‌المنافع تشكيل بديم(حالا چه بصورت شريك چه به صورت يه رئيس و چندتا كارمند) كه در اون كسي نتونه از كسي سوءاستفاده كنه نه اينكه وجدانش بهش اجازه نده كه اين كار رو بكنه!

در چنين محيطي (اگه واقعا بشه بوجودش آورد!) ميشه توقع همكاري و پيشرفت و تعالي داشت، و ازون جايي كه هدف ما از جمع شدن رشد و تعالي بيشتره(چون در غير اينصورت به هر ترتيب هركسي به تنهايي لنگان خرك خويش به مقصد ميرساند!) بايد يه اجتماع از بين افراد واقعا معتقد به اين موضوع شكل بگيره!

در نهايت هم اگه واقعا نميشه اين اجتماع رو تشكيل داد بيايم يه محيطي رو بوجود بياريم كه چند تا آدم مستقل (مثل تمام اعضاي اين فاروم) بتونن از خدمات همديگه با شرايط ويژه استفاده كنن! يا تويه كارهاي موردي با هم شراكتهاي موردي داشته باشن!

مثلا من به ew بگم بيا اين كالاي x رو از من بگير، با سازو كار خودت به اروپا بفروش سودش هم 50-50! يا ew يا آقاي x بيا بريم از چين شمبتقوض بياريم و تو ايران بفروشيم n-n!

منتظر شنيدن تمام نظرات هستم!

مخلص همه دوستان
علي

سلام دوستان
یک نکته ای که در حرف های شما بسیار روشن بود (البته اگه من درست متوجه شده باشم) این بود که شما میگی چطور یکی از اعضای این شرکت حاظره ایده ها و افکار خیلی عالی خودش رو توی جمع به اشتراک بزاره در حالی که خیلی ها حاظر به این کار نیستن. به عقیده من روش های مدیریتی به همین دلیل به وجود اومدن. که به افراد حالی کنن اگر تو ایده نوعی بدی از بقیه اعضا یه امتیاز بیشتر داری.
ایده من نوعی باید یک جا در شرکت ثبت بشه. باید دید دیگران به چه قیمتی حاظر به ارائه ایده ها به شرکتن. مدیریت شرکت میتونه جو رو به این صورت در بیاره. ما همیشه در ایران همین مشکل رو داریم.
در کل باید بگم این قسمت از حرف شما بر میگرده به سیستم مدیریت یک تیم یا گروه یا شرکت.
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
امير جون درست فهميدي مشكل تو ايران همينه!متأسفانه چون كسي هم برا حلش قدم برنداشته ملت بعضا (بيش از 90% شون) ايده‌هاشون رو به گور ميبرن! به نظر من هم بايد يه سيستم كپي رايت برا ايده تو شركت بوجود بياد البته به علاوه چندين سيستم ديگه!

دوستان من اگه خدا بخواد دارم امشب ميرم شمال، تا شنبه. سعي ميكنم تا اون موقع هرشب بيام سر بزنم ولي اگه نشد فكر نكنيد بيخيال شدم، حتما برمي‌گردم!
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538

خیلی ممنون از این که بزرگ تر مینویسن دوستان چون واقعا قابل خوندن نبود.
سلام ew عزیز. اینطوری که شما داشتین میگفتین منظور شما در کل کار با مخاطب عام هست یعنی تولیدی که به درد عوام بخوره و مثلا تولید مورد نیاز یک کارخانه دیگه نباشه. در کل من هم با این ایده موافق ترم.
راستی باید بگم بسیاری از ایده ها که شما میگید بر پایه وب هستند و کلاه برداری مدرن حقیقتا اینطوری نیستن میتونم مثال بزنم. مثلا به شرکت ebay و paypa که زیر مجموعش هست نگاه کنید. یک حراجی آنلاین و یک سیستم انتقال پول آنلاین. این دو ایده هستند و کلاه برداری هم نیستن بابت خدمات از مشتری پول دریافت میکنند هیچ کلاه برداری در کار نیست در حالی که صاحب ایده هم یک شبه ره چندین ساله رو رفته و حالا جزو ثروتمندها محسوب میشه.
در ضمن اینم از مشخصات من:
سن: 20
رشته: کامپیوتر
مدرک: فوق دیپلم
تخصص ها: مدتی سابقه در برنامه نویسی و ...
در حال حاظر: در حال گرفتن معافی از سربازی برای انجام کار های بعدی :)

 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
سلام به همه دوستان!
خوب بپردازیم به بحث، اول داش ew:
ایده اول گل بود که هیچ نظری راجع بهش ندادی؟:blink:
ببینید ایده پرورش مواد خوراکی طبیعی ،ایده خوبیه ،ولی مشتری زیادی نداره ، مثلا در اروپا از هر 20 نفر شاید یک نفر حاضر باشه برای چنین محصولی چند برابر قیمت نوع مصنوعی پول بپردازه، خیلیها واقعا اعتقاد ندارن که این محصولات از نظر سلامت بهتر از انواع پرورشی یا حتی مصنوعی(ژنتیک) هستند ، خیلیها هم باور دارند ، ولی پولش رو ندارن
ببینید مثلا 20/1 جمعیت اروپا و آمریکا که قدرت خرید و انگیزه خرید این محصولات رو دارن خودش تعداد بسیار زیادی میشه(به نسبت تولیدی که ما عرضه میکنیم!) بعد هم از اونجایی که شرایط تولید این محصول در واقع بسیار سخته اونها کمتر وارد این جریان میشن!
برای بازار کمی هم که وجود داره خیلی از کشورها گلخانه های مصنوعی (مثلا با آب و هوای شبیه ایران) درست کردن
این رو هم که با نمونه عینی که مثال زدم رد کردم، خودتون هم میدونید واردات این محصولات به علت همه چیه ارزون تو ایران و امثال ایران نسبت به اروپا برا اونها بصرفه است!
در مورد مفتول ، راستش این یک کار با مشتری خاصه (همونطور که خودتون گفتید)
خوب عزیز دلم این مشتری خاص یه فرق عمده با همه خاصهای دیگه داره اونهم اینه که این آقا خاصه کل سرمایه و آبرو و حیثیتش لنگ این محصوله که در واقع مواد اولیه کارخونه ش به حساب میاد! و طبق گفته رفیق خود من که 10ساله تو بازار آهن فروشنده نیمه خرده، تولید کننده های این محصول بدجوری برا این بندگان "خاص" خدا ناز میکنن! البته همه این حرفها همه تحلیل فوق ابتداییه، من هم میدونم اون کارخونه گنده هایی که ماهی 300میلیون دارن از این کار سود تو جیبشون میکنن زیاد مایل نیستن یه چندتا جوجه بیان در همون ابتدا یه 20 میلیونشو هاپولی کنن!
شما به راحتی میتونید خودتون رو به مشتری عام تحمیل کنید (همینه که هست ،میخوای بخر ،نمیخوای هزار نفر دیگه هستن که بخرن ) ، ولی مشتری خاص رو باید باهاش چونه زد ،نیازهاش رو (که برای هر نفر متفاوته) تا اندازه ای براورده کرد
اوه اوه اوه اوه!!!!:blink: این حرفت به مثابه یه فحش ناموسیه علمی بود! با این طرز تفکر شما نه برای مشتری عام میتونی یه کسب و کار طویل المدت راه بندازی نه برا مشتری خاص!
الان دیگه دوره ..مالیه مشتری گذشتهew جون، شما یا هر کس دیگه اگه مبناش رو حال دادن به مشتری نذاره کارش بی بروبرگرد دووم نمیاره!

در خورد آب انگور و انرژیهای نو که هر دو مون ممتنعیم!

راستی بد نیست یه کمی هم در مورد محصولات الکترونیکیه عام المصرف یا گروه زیادی المصرف در مقیاس کارخونه ای نظر بدیم، البته من ایده خاصی ندارم کار خودته!

در انتها دو تا انتقاد بکنم از ew عزیزم:
1- راستش به نظر میاد شما فقط با نظرات تئوری مخالفت میکنی(اونهم شبیه استاد اندر شاگرد!;)) و راهکاری هم ارائه نمیدی.
2- مگه قرار نشد تو هر پست یه چند تا نمونه پیشنهادی بدی پس چی شد؟
 

shahroodnet

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 مارس 2005
نوشته‌ها
3,978
لایک‌ها
78
سن
37
محل سکونت
Under Water...
چقدر طولانی بود پست اول:D
آقا در کل (با اینکه نخوندم!) کار جالبیه...البته نه روی هوا !
یکی یه لینک به پست خلاصه بده من بخونم لطفا:D
بعد اینکه کار شرکت قرار چی بشه؟
الان من شرکت دارم...سهامی خاص نیست...مسؤلیت محدود...
راحت ترم هست ثبتش و ...
البته برای اینجور کار ها همون سهامی خاص بهتره هرچند یکم سخت تره!!
خلاصه اینکه...جریان رو ZIP برام توضیح بدین لطفا...;)
 

shahroodnet

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 مارس 2005
نوشته‌ها
3,978
لایک‌ها
78
سن
37
محل سکونت
Under Water...
اگه ممکنه مختصرا (سن، تحصیلات ،رشته و تخصص) خودتون رو هم معرفی کنید تا صحبت کردن راحت تر بشه
ممنون

22 ، مهندسی عمران، تخصص خاصی ندارم! :D (اسمم هم کیوان!!;))

بیشتر توی دنیای مجازی سیر میکنم::f34r:
 

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
سلام

من تا اینجا سعی کردم همه پستها رو با دقت بخونم ( که اعتراف میکنم کار خیلی سختی بود و من هم یکجاهایی رو چشم پوشی کردم..) و پستی هم نزدم تا ببینم به کجا خواهیم رسید :)

یه مشکل اساسی اینه که یکجورایی داریم از آخر به اول میریم (به نظر من البته ، جسارت نباشه) .

فکر میکنم اگر اول یک یا چند زمینه مختلف (ایده) مطرح بشه ، بعد روشون بحث بشه زودتر و بهتر به نتیجه میرسیم . (یکی نیست بگه تو اصلا کجا بودی که یهو پابرهنه پریدی وسط بحث و واسه خودت تز هم میدی ! )

من سابقه آشنایی با برادر علی رو دارم که واسه من باعث خوشبختی ولی برای برادر علی فکر نمیکنم اینطور باشه (من باز هم شرمنده علی جان ، انقدر اوضاع بهم ریخت که حتی روم نمیشد باهات تماس بگیرم و بگم چی شده..) .

اینکه بخوایم چند تا نیروی متخصص رو دور هم جمع کنیم و با سرمایه ای که هر یک دارند یه شرکت (به فراخور حال هرچی شد ) تاسیس کنیم خیلی خوبه ولی این بخش نیروی متخصصش بنظرم اونقدر ها ضروری نیست ! یعنی توی درازمدت ضروری نخواهد بود ، اگر (!) تقریبا همه چیز اونطور که انتظار داریم پیش بره.

به نظر شخصی بنده ، اصولا کاری که مخاطب عام داشته باشه بازدهی بالاتر و ریسک کمتری داره.. هرچیزی مثل شرکت های خدماتی ، مشاوره ای ، کامپیوتری و .. و .. و .. !

توی کارهایی که مشتری افراد خاص هستند یکمی شرایط پیچیده تره ! بر خلاف چیزی که بنظر میرسه ، رقابت خیلی سخت تره ! زد و بند زیاد داره ! همیشه تو سوار کار نیستی و .. و .. و .. ! (نیازی که نیست این جاهای خالی رو هم توضیح بدم یا دلیل بیارم ؟ :d هست ؟ )

یه نکته دیگه ای هم هستش که پیدا کردن چندین فرد متخصص که زمینه تحصیلی/کاری/تخصصشون نزدیک به هم یا شبیه هم باشه کار چندان ساده ای نیست ! از یک طرف هم نمیشه یه شرکت چند منظوره ، الکترونیکی ، نقشه کشی ، کامیپوتری ، تبلیغاتی و ... تاسیس کرد !

خوب حالا چه کنیم ؟

- بنظر من قبل از هرچیز بیاید و اولویت ها را مشخص کنیم ! اینطور نباشه که به هر دری بزنیم و از هر کاسه ای بخوایم یه قاشق بخوریم !
- جنس کار رو مشخص کنیم ! مسلما 90% کار بصورت خدماتی خواهد بود تا تولیدی (اینطور که بوش میاد !) ، بسته به اولویت هاتون نوع خدماتی رو هم که مدنظر دارید اعلام کنید..

مثلا من خودم :
من دانشجوی انصرافی رشته اقتصاد هستم ، تخصصم گرافیک و توسعه وب هستش (بوده البته که خوب با یکی دوماه شایدم بیشتر دوباره به شرایط نرمال بر میگردم !) . من به شخصه یک شرکت کامپیوتری با ارائه خدمات خاص رو به همه چیز ترجیح میدم ..

فعلا این بخشی از تز های نپخته منه تا برسیم به بعد...

مخلصم
سایان
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
سلام به همه دوستان!
اول از داداش سايان متشكرم كه وارد بحث شد! اصلا هم گذشته رو به ميون نكش، هر چي بوده تموم شده از اين به بعد بيا تو درخدمتيم!;)...

در مورد داش ew،
كاش اين دو تا پست آخرت رو برام pm ميزدي كه برا بقيه سوءتفاهم نشه!;)
تموم اين مدل حرفها كه ميزنيد و ميزنم و ميزنند... به دليل اينه كه ما اينجا فقط داريم تايپ مكنيم و هيچ ارتباط كلامي و زنده با هم نداريم و البته سابقه‌ي آشنايي هم با هم نداريم!

من اصلا قصد ندارم با صدور دفاعيه و جوابيه يه تاپيك عمومي رو كه با همه پراكندگيهاش خوب داره پيش ميره رو به چالش بكشم، ew جون هم اين قصد رو نداره، ولي سوءتفاهم هميشه هست حتي بين رفقاي 10-20 ساله، و ما نبايد اون رو تبديل به يه مشكل لاينحل بكنيم...
بگذريم...

در مورد مشتري خاص و عام (نظر من درباره تحميل خود به مشتري) ،فرمايش شما مبني بر راضي نگه داشتن مشتري کاملا درسته ، هيچ توليد کننده اي بدون راضي نگه داشتن مشتري نميتونه ادامه بده ، ولي موضوع اينه که تا چه حد؟
در باره اينكه تا چه حد براي نظر مشتري بايد ارزش قائل شد، نظر من اينه كه ما هميشه بايد هدفمون برآورده كردن نياز اون باشه اونهم در قالب بهترين شركتهاي موجود در زمينه فعاليت خودمون!(اگه يكي دو قدم هم فراتر رفتيم راه دوري نميره!;))
مثلا اگه شما FastFood داريد بايد:
1- كيفيت غذاتون هميشه با بهترين FastFood شهر يا حتي كشور يا جهان:)wacko:) قابل رقابت باشه!
2- محيطتون از نظر رنگ بندي و معماري و ... قابل رقابت باشه!
3- خدماتي رو كه داريد ارائه ميديد رو هميشه به صورت يكنواخت با كيفيت ثابت ارائه كنيد!(مثلا اگه چيز برگر رو با پنير مازولا درست ميكنيد تا زماني كه پنير بهتري پيدا نشده كه جايگزينش كنيد! بايد با همون پنير و حتي با همون مارك پنير چيزبرگر رو تحويل مشتري بديد...در موارد مديريتي هم به همين ترتيب!)(اگه كسي در اين مورد سؤالي داره بپرسه كه راجع بهش بحث كنيم، چون خيلي مورد حساس و متأسفانه مغفوليه!)
4 و 5 و8 و 10 و ... هم داره كه من تو يكي دو جمله نميتونم واردش بشم.

اما اينكه تا چه حد؟

ميشه اينطوري مثال زد كه شما لازم نيست تويه FastFoodتون چلوكباب هم بديد چون مشتري توقع داره!:D
يا اينكه كسي بياد بگه تو چيزبرگر من هات‌داگ بذار!:wacko:
در كل برا اين "تاچه حد" ميشه فرمول درآورد!

مشتري نياز نامحدود داره ، يه توليد کننده DVD drive اگر وابسته به مشتري باشد و مجبور باشه طبق نظر مشتري رفتار کنه بايد يه چيزي بسازه که هم انواع مختلف DVD وCD رو بخونه ، هم write کنه ، هم ارزون و زيبا باشه ،هم خروجي صدا و تصوير و... داشته باشه، ميشه عين يه کار پروژه اي که کارفرما داره نه يک کار توليدي

در اين مورد يه مثال جالب به ذهنم رسيد! ببين شركتهاي بزرگ مثل نوكيا ميان محصولاتشون رو دسته بندي ميكنن، و با توجه به قيمت تمام شده امكانات مختلفي رو روو محصولاتشون ميذارن! در صورتيكه به راحتي و حتي بدون هزينه خيلي زياد ميتونه رو همه محصولاتش اون خدمات رو ارائه بدن! به عنوان مثال دوربين 3 مگاپيكسلي ميتونه رو گوشيه مثلا 7210 هم قرار بگيره و قيمتش رو هم تغيير زيادي نده! ولي نوكيا ميگه اگه دوربين 3مگي ميخواي بايد بياي گوشيه n73 رو بخري به دو برابر قيمت! البته از طرفي گوشيه n73 مو لادرز كيفت عكسش نميره!! يعني به حرفي كه ميزنن حتما عمل ميكنن!

در مورد کار آهن هم ، مشتري باز هم خاصه ،درسته که با وضعيت فعلي (تقاضاي بيش از توليد) خريدار احتياج به فروشنده داره ، ولي با يه ذره تغيير در قوانين واردات اوضاع برعکس ميشه، مثل وضعيت لاستيک در زمان جنگ و وضعيت فعلي لاستيک، ما هم که قصد نداريم يک کار کوتاه مدت انجام بديم

محض اطلاع فقط بگم كه اين كار به دليل نياز متغير به اقطار گوناگون مفتول(مثلا يه مشتري قطر 13.2 ميخواد يكي قطر 13.3 و ....) راهي برا واردات نداره ضمن اينكه يكي چندتا قطر روتين رو وارد كرد و ورشكست شد!
اما همون طور كه گفتم و شما هم ميدونيد، اين كارها مافيا داره و وارد شدن بين مافياها به شدت سخته ولي غير ممكن نيست!

تجارت سود آور توي مملکت ما زياده ، ولي فکر کنم ما توي اين تاپيک از اول دنبال ايده نو بوديم نه کارهاي سود آور، چون کار سود آور نياز چنداني به تخصص نداره و فقط سرمايه گذار ميخواد.

اينكه اگه ما يه كار تخصصي مرتبط با رشتمون پيدا كنيم و سودده هم باشه و توش نوآوري هم داشته باشه(البته بستگي داره ما اين نوآوري رو چي ‌بدونيم، مثلا به نظر من ميشه نوآوري در مديريت منابع يا مديريت نيروي انساني باشه) خيلي خوبه! اما در مورد اينكه كار سودآور نياز به تخصص نداره من به شخصه مخالفم!
بحث هنوز ادامه داره بقيش رو تو پست بعدي ميگم!
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام
فکر میکنم بازم بحث داره یه حالت خاصی به خودش میگیره. بهتره دوباره تو ذهن خودمون مرور کنیم که تاپیک برای چی زده شد. و اگر هم مثل من حافظتون یاری نمیکنه دوباره به عقب برگردید و بعضی از پست های دوستان رو بخونید.
 

mak

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 مارس 2005
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
2
اما اجازه بديد در مورد پست آخر داداش ewمون هم يه نظر بدم البته نه جوابيه!;) بلكه چون كاملا با بحث تئوريه ما همسو هست بهش به عنوان يه بحث جديد نگاه كنم:

ببينيد يك بار ديگه هم ميگم، بحثي رو كه من در ابتدا مطرح كردم رو به ترتيب اولويت باز ميكنم:
1- چگونگي تشكيل يك گروه متخصص و با سرمايه‌هاي خرد. (نميگم شركت كه انحصاري نشه!)
2- انجام يك فعاليت سودده و با بازده بالاي اقتصادي در راستاي نظر همه اعضاي گروه!

خوب در باره هر دو مورد بحث زيادي صورت گرفت ولي تا الان نيت من (مورد اول) هنوز به طور كامل بررسي نشده!
يكي از اساسي‌ترين مواردي كه در اين باره مطرحه چگونگي اعتمادسازي بين افراد گروهه! من تويه پستهاي قبليم هم در اينباره سؤال كردم و خواستار ايجاد محيطي بودم كه افراد تويه اون نتونن سر همديگه كلاه بذارن يا از همديگه سوءاستفاده كنن نه اينكه وجدانشون بهشون اجازه نده!(حالا ميشه اين محيط رو بوجود آورد يا نه من نظري ندارم، و بايد خرد جمعي تصميم بگيره) و شكل‌گيريه همچين محيطي نياز به مديريت و البته يه قانون مكتوب مورد تأييد همه افراد داره. به نظر من يكي از راهايي كه ميشه جلويه سوءتفاهمات رو گرفت همين قانونه!

در مورد شكل‌گيريه اون قانون مكتوب هم به عقيده من جنگ اول هميشه به از صلح آخره، حتي اگه جنگ اول از شكلگيريه گروه جلوگيري كنه!:(

راستش من تا حالا مثل ewعزيز خارج از ايران زندگي نكردم اما قبول هم ندارم كه خارجيها هم بتونن تو اون رقابت شديد منتظر باشن كه يه نفر بياد تويه هسته اصليه يه گروه بشينه و براي مدت طولاني هيچ نظر و ايده‌اي نداشته باشه!(البته منظورم شما نيستي برادرew!) اين، مثل اين مسأله ميمونه كه منچستريونايتد بياد ون‌نيسترروي رو بخره كه گل بزنه و بعد از دو سه بازي كه ببينه اين آقاي گرون قيمت نتونسته گل بزنه باز هم اون رو تو تركيب اصليه تيم نگه داره!
بگذريم...

بذاريد يه كم شرايط پيش رومون رو سيموله كنيم اينطوري بحث‌هاي عملي درقالب تئوري مطرح ميشه و سوءتفاهمات هم برطرف ميشه!

مثلا فرض كنيد ما از دل اين بحث 4 نفر آدم علاقه مند، مي‌خوايم بريم يه شركت بزنيم تا در يك زمينه درست درمون كار كنيم و البته با ارائه‌ي يه سري خدمات نو مشتريمون رو زياد كنيم و به همين ترتيب هي پيش بريم.

اگه شما يكي از اين 4 نفر بوديد...
1- چه نوع فعاليتي رو ميپسنديد؟
2- چقدر سرمايه حاضريد بذاريد؟
3- چند ساعت در طول هفته ميتونيد برا شركت وقت بذاريد؟
4- به نظر شما اصلا نياز به ثبت شركت هست يا اين 4 نفر ميتونن فقط با هم همكاري موردي كنن؟
5- فكر ميكنيد اولين قدم براي تشكيل رسمي اين گروه چي بايد باشه؟
6- چطور مي‌خوايد مطمئن باشيد كه سرمايه‌تون دزديده نميشه؟(من فرض نميكنم كسي از اين 4 نفر دزده، ولي نمي‌خوام بذارم حتي فكر خودم يا شما بعد از تشكيل شركت به اين سمت بره!)
7- چطور بايد مطمئن بشيد كه اعضاي گروه نميتونن از ايده‌هاي شما استفاده شخصي كنن؟
8- چطور جلويه تداخل مسئوليتها يا ايجاد مسئوليتهاي موازي رو بايد گرفت؟
9- دوست داشتيد اون 3نفر ديگه با شما هم تخصص بودن يا نه؟
10- آيا مايليد هفته‌اي 1بار، جلسه رسمي هيأت مديره تشكيل بشه و مسائل شركت بررسي بشه؟(هفته‌اي 1بار كمه، زياده يا خوبه؟)
11- آيا دوست داريد شخصا تو اين شركت كار كنيد يا مي‌خوايد فقط تو جلسات شركت كنيد و از دور در جريان قضايا باشيد؟
12- آيا با وجود تنبيه‌هاي مالي براي اعضاي گروه كه از قانون اساسي شركت تخطي ميكنن هستيد؟
13- آيا ميپذيريد كه يك يا چند نفر از اعضاي گروه به جاي سرمايه‌ي مصوب ايده‌شون رو وارد شركت كنن؟
14- راجع به تعداد نفرات نظر خاصي نداريد؟

لطفا علاوه بر پاسخ به سؤالات خودتون هم سؤالات جديدي مطرح نماييد!خودم هم تو پست بعدي پاسخ خواهم داد!;)
 
بالا