به نظر من دوستی باید بر پایه منطق باشه و نه احساسات. هرکسی مسئول مستقیم زندگی خودشه. اصلا معنی داره کسی جای دوستش که زده با ماشین یه نفر و کشته بشینه پشت فرمون؟! همچین چیزی منطقی هست یا نه؟
به نظرم اگه یه رابطه دوستی از روی احساسات باشه کلا درست نیست و باید قطع بشه. اگه در یه رابطه دوستی توی معذوریت قرار میگیرید. نمیتونید حرفتون رو بزنید. توی رودربایستی قرار میگیرید. بهتره اون رابطه رو تموم کنید.
من میدونم اکثر دوستان (نه همه) کم و سن سال هستند و از روی احساسات تصمیم گیری های عجولانه انجام میدن و به قول خودتون "مرام کشی و ..." می کنند برای رفیق هر کاری می کنن. ولی اینا از روی بی تجربگی هست. آخر همه اینا اگه نه، اخر اکثرشون نارو زدن و فریب و نامردیه. وقتی سن شخص بالاتر میره می بینه چه رفتارهای مضحک و مسخره ای انجام داده در گذشته.
من خودم دوستانی دارم که همونطور که گفتم دوستیمون منطقی هست. گرو کشی نمیکنیم و اگر هم کاری برای هم انجام میدیم از روی چوب خط کارهای طرف مقابل نیست. من دوستی دارم که سخت بیمار بوده و چون کسی رو نداشته بهش برسه، چند روز وقتم رو گذاشتم بردمش بیمارستان و آزمایش و ... این منطقیه ولی اینکه برای دوست کاری انجام بدم که امنیت زندگی خودم از نظر قانونی زیر سوال بره یا بخوام عمل خلاف عرف و هنجاری انجام بدم فقط به دلیل اینکه دوستم خطایی انجام داده، این منطقی نیست.
یه سری باورهای دیگه دارم بصورت کلی با هر شخصی که باهاش ارتباطی دارم. معمولا با آدمهای خشک مذهبی که تلاش می کنند خودشون رو متشرّع و معتقد نشون بدهند، رابطه ندارم چون اونها بر اساس متر کج فهمی خودشون هرجا که نیاز باشه تبصره و ماده میزنن و عمل نادرست خودشون رو رفع رجوع می کنند مثل وقتی که کارشون گیره رشوه میدن و دروغ میگن و تملق میگن و ...
همیشه سعی می کنم با افرادی رابطه دوستی (منطقی!) داشته باشم که سری توی سرها داشته باشن. این رفاقت هایی که دو یا سه نفر مدام پشت یه موتور تو خیابون دور دور میکنن یا توی قهوه خونه و ... شوخی های سخیف انجام میدن و همدیگه با با الفاظ زشت مثل "چطوری مادر فلان" و ... خطاب می کنند خیلی خیلی خیلی قبیج و زننده هست و اونجور آدما کلا برای هم ساخته شدن و از نظر اومانیستی برام از یه گوسفند هم بی ارزش تر هستند! دوستانی که من دارم و رابطه های دوستی که دارم خلاصه میشه در رابطه های کاری، فنی، تحصیلی و شغلی با افرادی که معمولا در مسائل مورد علاقه خودم سررشته دارند و میتونیم با هم تعامل داشته باشیم. تعدد دوستان برام اصلا مهم نیست. یه دوستی دارم منتقد هنرهای نمایشی و سینما هست گهگاهی با هم تئاتر میریم یا فیلمی نگاه میکنیم یا بحث میکنیم در مورد تغییرات هنر و سینما و ... و از مصاحبت با هم لذت می بریم. شوخی هایی که می کنیم در دایره ادب هست و نه مثل بچه های 17-18 ساله که مترصد انداختن تکه های چیزدار به همدیگه و خانواده هم هستند. دوستان دیگه ای که دارم یا نوازنده و صدابردار و متخصص الکترونیک هستند یا تو کار نشر و فروش کتاب. نکته آخر اینکه هر چقدر دوستان خوبی داشته باشید و هرچقدر منطقی باشید در دوستی، بازهم یه ضریبی برای خطای انسانی در نظر بگیرید. یه دوست هر چقدر هم خوب باشه شما نباید اون رو در موقعیتی قرار بدین که اصول رابطه دوستی که برقرار هست رو زیر پا بزاره.
اوه چقدر حرافی کردم! انگشتام درد گرفت.
به نظرم اگه یه رابطه دوستی از روی احساسات باشه کلا درست نیست و باید قطع بشه. اگه در یه رابطه دوستی توی معذوریت قرار میگیرید. نمیتونید حرفتون رو بزنید. توی رودربایستی قرار میگیرید. بهتره اون رابطه رو تموم کنید.
من میدونم اکثر دوستان (نه همه) کم و سن سال هستند و از روی احساسات تصمیم گیری های عجولانه انجام میدن و به قول خودتون "مرام کشی و ..." می کنند برای رفیق هر کاری می کنن. ولی اینا از روی بی تجربگی هست. آخر همه اینا اگه نه، اخر اکثرشون نارو زدن و فریب و نامردیه. وقتی سن شخص بالاتر میره می بینه چه رفتارهای مضحک و مسخره ای انجام داده در گذشته.
من خودم دوستانی دارم که همونطور که گفتم دوستیمون منطقی هست. گرو کشی نمیکنیم و اگر هم کاری برای هم انجام میدیم از روی چوب خط کارهای طرف مقابل نیست. من دوستی دارم که سخت بیمار بوده و چون کسی رو نداشته بهش برسه، چند روز وقتم رو گذاشتم بردمش بیمارستان و آزمایش و ... این منطقیه ولی اینکه برای دوست کاری انجام بدم که امنیت زندگی خودم از نظر قانونی زیر سوال بره یا بخوام عمل خلاف عرف و هنجاری انجام بدم فقط به دلیل اینکه دوستم خطایی انجام داده، این منطقی نیست.
یه سری باورهای دیگه دارم بصورت کلی با هر شخصی که باهاش ارتباطی دارم. معمولا با آدمهای خشک مذهبی که تلاش می کنند خودشون رو متشرّع و معتقد نشون بدهند، رابطه ندارم چون اونها بر اساس متر کج فهمی خودشون هرجا که نیاز باشه تبصره و ماده میزنن و عمل نادرست خودشون رو رفع رجوع می کنند مثل وقتی که کارشون گیره رشوه میدن و دروغ میگن و تملق میگن و ...
همیشه سعی می کنم با افرادی رابطه دوستی (منطقی!) داشته باشم که سری توی سرها داشته باشن. این رفاقت هایی که دو یا سه نفر مدام پشت یه موتور تو خیابون دور دور میکنن یا توی قهوه خونه و ... شوخی های سخیف انجام میدن و همدیگه با با الفاظ زشت مثل "چطوری مادر فلان" و ... خطاب می کنند خیلی خیلی خیلی قبیج و زننده هست و اونجور آدما کلا برای هم ساخته شدن و از نظر اومانیستی برام از یه گوسفند هم بی ارزش تر هستند! دوستانی که من دارم و رابطه های دوستی که دارم خلاصه میشه در رابطه های کاری، فنی، تحصیلی و شغلی با افرادی که معمولا در مسائل مورد علاقه خودم سررشته دارند و میتونیم با هم تعامل داشته باشیم. تعدد دوستان برام اصلا مهم نیست. یه دوستی دارم منتقد هنرهای نمایشی و سینما هست گهگاهی با هم تئاتر میریم یا فیلمی نگاه میکنیم یا بحث میکنیم در مورد تغییرات هنر و سینما و ... و از مصاحبت با هم لذت می بریم. شوخی هایی که می کنیم در دایره ادب هست و نه مثل بچه های 17-18 ساله که مترصد انداختن تکه های چیزدار به همدیگه و خانواده هم هستند. دوستان دیگه ای که دارم یا نوازنده و صدابردار و متخصص الکترونیک هستند یا تو کار نشر و فروش کتاب. نکته آخر اینکه هر چقدر دوستان خوبی داشته باشید و هرچقدر منطقی باشید در دوستی، بازهم یه ضریبی برای خطای انسانی در نظر بگیرید. یه دوست هر چقدر هم خوب باشه شما نباید اون رو در موقعیتی قرار بدین که اصول رابطه دوستی که برقرار هست رو زیر پا بزاره.
اوه چقدر حرافی کردم! انگشتام درد گرفت.