amir.tabatabai
Registered User
- تاریخ عضویت
- 18 نوامبر 2014
- نوشتهها
- 2,945
- لایکها
- 1,251
هنوزم رفیق خوب پیدا میشه
دقیقا همینطوره زیاد مایه بذاری اولین نفری ک پشیمون میشه خودت هستی چون 99 درصد طرف مقابل یکسان برات نمیذاره.من ب این نتیجه رسیدم نباید برای کسی کاری کرد انتظاریم نداشته باش! مگر برای کسی ک بدونی معرفتشو داره حالا کارشو راه بندازی بیشتر از حد انجام بدی دودش دقیقا تو چشم خودت میره.من خودم افسردگی گرفتم سر کارای رفقام اکثرا هر موقع بهم نیاز دارن کار دارن زنگ میزنن ی بار نشد اونا ی قدم بردان اصن یه بار زنگ بزنن منو به زور بگن بیا بریم بیرون! دوستی ک بخواد اینجوری باشه باید گذاشت کنار همون بهتر ک ادم 1-2 تا رفیق داشته باشه یا اصن تنها باشه تا یه مشت لاشی صفت دور برش!دوست زیاد داشتم و تو دوران های مختلف رفیق پایه ولی دوران ک تموم شده رفاقتم تموم شد // در قدیم بزرگی بهم گفت دوست تاریخ انقضا داره اون موقع باهاش مخالفت کردم ولی الان باهاش موافقم
خیلی به دورو ورم حال دادم از کامپیوتر مفتی درست کردن بگیر تا پول دستی بده و .... همیشه مادرخرج من بودم بعدا پول می گرفتم ازشون برنامه ریزی هماهنگی و ... پایه من بود چند وقت پیش یهو به سرم زد ک بابا لامصب همش ک نباید تو زنگ بزنی تک تک رفیقا رو جمع کنی واسه همین مدتی به هیچ کس نه زنگ زدم نه پیام نه هیچی
متاسفانه از اون روز داره دایره دوستیام کمتر میشه // یه موقع هایی میرم تو فکر ک ایا من دوست خوبی نبودم شاید !!
ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺎﯼ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻧﺸﻪ ﭼﯿﻪ؟
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﯼ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻪ...!
در حال حاضر هم یه رفیق بیشتر ندارم اونم هر موقع من غصه داشته باشم زنگ میزنم میریم پارک یه کم چص ناله می کنم سبک میشم و بالعکس اون چص ناله می کنه سبک میشه
پ ن : الان که این پستو میزارم در حال فکر کردن بودن ک به یه نتیجه رسیدم شاید اشتباه از من بوده ک سریع دوستانم رو وارد مرحله بعد یعنی رفاقت کردم از جون و دل براشون مایه گذاشتم
دقیقا همینطوره زیاد مایه بذاری اولین نفری ک پشیمون میشه خودت هستی چون 99 درصد طرف مقابل یکسان برات نمیذاره.من ب این نتیجه رسیدم نباید برای کسی کاری کرد انتظاریم نداشته باش! مگر برای کسی ک بدونی معرفتشو داره حالا کارشو راه بندازی بیشتر از حد انجام بدی دودش دقیقا تو چشم خودت میره.من خودم افسردگی گرفتم سر کارای رفقام اکثرا هر موقع بهم نیاز دارن کار دارن زنگ میزنن ی بار نشد اونا ی قدم بردان اصن یه بار زنگ بزنن منو به زور بگن بیا بریم بیرون! دوستی ک بخواد اینجوری باشه باید گذاشت کنار همون بهتر ک ادم 1-2 تا رفیق داشته باشه یا اصن تنها باشه تا یه مشت لاشی صفت دور برش!
مورد بوده گفته ماشین دستم نیس سوار ماشینم شده ک پول بنزین نده بعد اخر شب دیدم ک ماشینو ورداشت بره :|||
بدبختی هم اگه دو تا باشن کنارم با یکیشون باز حال نمیکنم چون مثبته و سوسوله :| عجبی داستانی شده
دوست زیاد داشتم و تو دوران های مختلف رفیق پایه ولی دوران ک تموم شده رفاقتم تموم شد // در قدیم بزرگی بهم گفت دوست تاریخ انقضا داره اون موقع باهاش مخالفت کردم ولی الان باهاش موافقم
خیلی به دورو ورم حال دادم از کامپیوتر مفتی درست کردن بگیر تا پول دستی بده و .... همیشه مادرخرج من بودم بعدا پول می گرفتم ازشون برنامه ریزی هماهنگی و ... پایه من بود چند وقت پیش یهو به سرم زد ک بابا لامصب همش ک نباید تو زنگ بزنی تک تک رفیقا رو جمع کنی واسه همین مدتی به هیچ کس نه زنگ زدم نه پیام نه هیچی
متاسفانه از اون روز داره دایره دوستیام کمتر میشه // یه موقع هایی میرم تو فکر ک ایا من دوست خوبی نبودم شاید !!
ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺎﯼ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻧﺸﻪ ﭼﯿﻪ؟
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﯼ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻪ...!
در حال حاضر هم یه رفیق بیشتر ندارم اونم هر موقع من غصه داشته باشم زنگ میزنم میریم پارک یه کم چص ناله می کنم سبک میشم و بالعکس اون چص ناله می کنه سبک میشه
پ ن : الان که این پستو میزارم در حال فکر کردن بودن ک به یه نتیجه رسیدم شاید اشتباه از من بوده ک سریع دوستانم رو وارد مرحله بعد یعنی رفاقت کردم از جون و دل براشون مایه گذاشتم
آخ آخ اینو منم تست کردم...
بعد که شاکی شده بودم و گفتم بهشون چرا همش من باید زنگ بزنم و برنامه بریزم و اینا گفتن چرا چرت میگی و فلان روز فلان ساعت ما زنگ زدیم و...
دیدم بحث فایده نداره گفتم باشه شما درست میگید. بعدش تا مدت ها برنامه نمی ریختن. جالبه
شخصا مدت خیلی زیادیه که دغدغه ام این شده که یه رفیق داشته باشم که مثه داداشم باشه. حسود نباشه. نخواد همش پز بده و این جور چیزائه مسخره که تو آدمای دور و ورم می بینم.
فکر میکنم این دغدغه خیلی ایده آله و همچین چیزی وجود خارجی نداره. واسه همین بیخیال شدم
نسخه ای... دارویی...واکسنی... چیزی تجویز کنید به این دردمون....سلام
من با دوستم به هم زده بودم به خاطر اینکه باهاش راحت نبودم. بعد از مدتی دوباره برگشتیم به رابطه. ولی با گذشت چند ماه دوباره به مشکل میخورم و باهاش راحت نیستم. یه جورایی هم من چند ماه در ایران هستم و بعدش میرم. (البته باز مشخص نیست که بشه یا نه). من تصمیم گرفته بودم که دوستم رو این مدت موقت تحمل کنم تا هر کدوم راه خودمون بریم ولی جوری شده که این مدت کوتاه هم شده عذاب. دفعه اول که به هم زده بودم به خودم قول داده بودم که برنگردم ولی توی خیابون چند بار همو دیدیم و یه جورایی خیال کردم میشه برگشت ولی الان میفهمم که باید سر قولم میموندم و برنمیگشتم. از طرفی اگه این دفعه به هم بزنم دیگه به هیچ عنوان راه برگشتی وجود نداره. شما چیکار میکردید...
لطفا شوخی نکنید وضعم خرابه...