برگزیده های پرشین تولز

تشنه ي عشق

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
ازم پرسید که به خاطر چه کسی زنده ای؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم : "(به خاطر تو)"
بهش گفتم :"( به خاطر هیچ کس )"
ازم پرسید پس به خاطر چی زنده هستی ؟ با اینکه دلم داد میزد:"( به خاطر دل تو)"
با یه بغض غمگین بهش گفتم :"( به خاطر هیچی )"
ازش پرسیدم : "( تو به خاطر کی زنده هستی؟ )"
در حالیکه چشاش غرق اشک شده بود... گفت :"(به خاطر کسی که برای هیچ زنده هست )"
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عشق مانند ويلون است موزيک آن ممکن است قطع شود ولی تارهای آن هميشه می ماند.
عشق مانند جنگ است ، به راحتی شروع ميشود اما به سختی پايان میپذيرد.
عشق تازه از زمين است و عشق کهنه از بهشت وقتی عشق وجود داشته باشد هيچ خانه ای کوچک نيست.
عشق مانند جيوه در دست است اگر انگشتان خود را باز نگه داری می ماند ولی اگر دست خود را مشت کنی از ميان انگشتانت فرار ميکند
عشق يعنی حمايت احترام و علاقه دو انسان به همديگر.
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عشق يعنی مستی و ديوانگی
عشق يعنی با جهان بيگانگی
عشق يعنی شب نخفتن تا سحر
عشق يعنی سجده ها با چشم تر
عشق يعنی سر به دار آويختن
عشق يعنی اشک حسرت ريختن
عشق يعنی در جهان رسوا شدن
عشق يعنی مست و بی پروا شدن
عشق يعني غوطه خوردن بين موج
عشق يعني رد شدن از مرز اوج
عشق يعني از سپيده تا سحر
عشق يعني پا نهادن در خطر
عشق يعني لحظه ديدار يار
عشق يعني دست در دست نگار
عشق یعنی حسرت شبهای گرم ،
عشق یعنی یاد یک رویای نرم ،
عشق یعنی یک بیابان خاطره
عشق یعنی ۴دیوار بدون پنجره ،
عشق یعنی گفتنی با گوش کر ،
عشق یعنی دیدنی با چشم کور
عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت ،
عشق یعنی آخر خط بهشت ،
عشق یعنی گم شدن در لحظه ها
عشق یعنی آبی بی انتها ،
عشق یعنی یک سوال بی جواب ،
عشق یعنی راه رفتن توی خواب .
 

amirhvr

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 نوامبر 2005
نوشته‌ها
756
لایک‌ها
15
محل سکونت
Tehran
عشق چيست ؟
عشق دانش است . دانش و فرهنگ است توامان و آن كس كه از اين دو بي بهره است تواناي عشق ورزيدن ندارد عشق دلپذير ترين جهان بيني آدمي است آن جهان بيني نجيب و جليل كه از آغاز تاريخ انسان تا كنون جانهاي شيفته بسياري براي بر پاداشتن جهاني شايسته و بايسته ي آن كوشيدند و جان باختند براي :
روزي كه كمترين سرود بوسه است
و هر انسان
براي هر انسان
برادريست
روزي كه ديگر درهاي خانه شان را نمي بندند
قفل افسانه اي است و قلب براي زندگي بس است
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عشق
عشق هرجا رو كند آنجا خوش است
گر به دريا افكند دريا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلكش است
اي خوشا آن دل كه در اين آتش است
تا بيني عشق را آيينه وار
آتشي از جان خاموشت برآر
هر چه مي خواهي به دنيا نگر
دشمني از خود نداري سخت تر
عشق پيروزت كند بر خويشتن
عشق آتش مي زند در ما و من
عشق را درياب و خود را واگذار
تا بيابي جان نو خورشيدوار
عشق هستي زا و روح افزا بود
هر چه فرمان مي دهد زيبا بود
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
زهر شیرین!
ترا من زهر شيرين خوانم اي عشق
كه نامي خوشتر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهري زهر گرم سينه سوزي
تو شيريني كه شور هستي از تست
شراب جام خورشيدي كه جان را
نشاط از تو غم از تو مستي از تست
به آساني مرا از من ربودي
درون كوره غم آزمودي
دلت آخر به سرگردانيم سوخت
نگاهم را به زيبايي گشودي
بسي گفتند دل از عشق برگير
كه نيرمگ است و افسون است و جادوست
ولي ما دل به او بستيم و ديديم
كه او زهر است اما نوشداروست
چه غم دارم كه اين زهر تب آلود
تنم را در جدايي مي گدازد
از آن شادم كه هنگام درد
غمي شيرين دلم را مي نوازد
اگر مرگم به نامردي نگيرد
مرا مهر تو در دل جاوداني است
وگر عمرم به ناكامي سرآيد
ترا دارم كه مرگم زندگاني است
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست


و عشق اينکه ,دل از او به اشتياق مي افتد
بدون آنکه بخواهيم اتفاق مي افتد
اگر چه بار گرانيست گر به دوش نباشد
مسير چشمه ي بودن به باتلاق مي افتد

هميشه وقت رسيدن به عمق معني نابش
گلوي واژه و جمله به اختناق مي افتد

چه رمزي است خدايا! که بي بلاي وجودش
ميان زندگي و مرگ انطباق مي افتد
هنوز هيچ دلي پي نبرده است که اين شور
چرا بي آنکه بخواهيم اتفاق مي افتد.
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
گفته بودی عشق را معنا کنم *** سر عشق , عاشقی افشاکنم؟
ازخسی کاری عبث را خواستی *** رحم بر این ناتوان کی خواستی؟
عشق را معنا نمودن مشکل است *** شرح این عنوان نمودن مشکل است
عشق یعنی صبر ایوبی مثال *** عشق یعنی هجردر عین وصال
عشق یعنی رقص در بستان نار *** عزلتی ازغیر با حق در کنار
عشق یعنی باخدادرکوه طور *** انتظاراحمدی درغارنور
عشق یعنی چاه ونخلستان وشب *** عشق یعنی کوله ونان و رطب
عشق یعنی درسماع خاک وخون *** تاجنان رفتن زسرحد جنون
عشق یعنی مرگ در عین حیات *** دشمنی با آب در شط فرات
عشق یعنی ساختن با سوختن *** عشق یعنی لب به دندان دوختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن *** گم شدن از خود سپس پیداشدن
عشق یعنی بند بی بندی زدن *** از خودی رستن زهر قیدی زدن
عشق یعنی هو و جز او هیچ نیست
غیر او دنیا سرابی بیش نیست
 

tina_nav

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 آگوست 2006
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
محل سکونت
hame jaye iran saraye man ast
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق
عجب رسوا کن و رسوایی ای عشق
تر ایک فن نباشد ذوفنونی
بلای عقل و مبنای جنونی
عشق فقط یک قصه هست که انسانها با دل و زبونشون میسازن.
بالا رفتیم دوغ بود قصه ما دروغ بود.
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
41
محل سکونت
In the Wind
اگر دنياي ما دنياي سنگ است

بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است

اگر دنياي ما دنياي درد است

بدان عاشق شدن از بهر رنج است

اگر عاشق شدن بس يک گناه است

دل عاشق شکستن صد گناه است
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
41
محل سکونت
In the Wind
شب
براي چيدن ستاره هاي قلبت
خواهم آمد .
بيدار باش
من با سبدي
پر از بوسه مي آيم
و آن را
قبل از چيدن
روي گونه هايت
ميکارم
تا بداني اي خوبم
دوستت دارم
 

Xing ying

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
461
لایک‌ها
9
محل سکونت
Valinor
شب
براي چيدن ستاره هاي قلبت
خواهم آمد .
بيدار باش
من با سبدي
پر از بوسه مي آيم
و آن را
قبل از چيدن
روي گونه هايت
ميکارم
تا بداني اي خوبم
دوستت دارم



نمی دونم ولی به نظرم این شعر در جواب شعر بالا...


شب های بی تو خواب به چشمانم نمی اید
و تو خوب میدانی
تمام ستاره های قلبم را بوسه گاه قدم هایت قرار داده ام
پس اگر شب هنگام امدی
از دیدن من که چشمانم از مروارید دوریت پر است
در قاب پنجره
تعجب نکن
و اگر بازهم ناگزیر خواستی بروی
مواظب باش که قلب من
از سبد پر ستاره ات
نیفتد!
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عزيزم تو جادهء فنا شدن
اونكه هر گز نمي شه خسته منم
اوني كه با صد اميد و آرزو
دلشا بسته به عشق تو منم


آخه تو پاك و نجيبي
تو يه احساس عجيبي
نكنه فرشته اي تو


تا نداي عشق رسيد بر من
شوق زندگي دميد بر من


آخه تو پاك و نجيي
تو يه احساس عجيبي
نكنه فرشته اي تو


مي خوام تو درياي چشات
تا جون دارم شنا كنم
مي خوام حساب خودما
از عاشقا جدا كنم
فدا شدن براي تو
دليل زنده بودنه
مي خوام عشق و جنونما
راهي قصه ها كنم
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
من تشنهءعشقم آبم دهيد
آب نه بهتراست كه يادم دهيد
يادي از آن عشق و بهارم دهيد
هر روز دويدم ولي به عشق نرسيدم
بيمار نيم دواي نابم دهيد
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
درد و دل يك دلسوخته از بي وفايي يار با آشيانه عشقش
آلونك

آلونك اي خونه خشت و گلي
بعد اون خداي بالا سريمون
توفقط شاهد عشمون بودي
چه روزاي شادي داشتيم ما باهم
گريه هايي كه مي كرد
وعده هايي كه مي داد
پس چي شدن؟
حالا اون رفته و من
تنهاي تنهام به خدا
تو مي دوني آلونك
تو مي دوني...!
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
انعكاس ما
مي خواهم عشق بماند و
اشك بماند و
لبخندي كه هديه ي لبهاي توست
مي خواهم تو باشي و
من باشم و
زندگي
و سيارگان سرشاري
از انعكاس ما
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عشق من
عشق من ، منو صدا كن
منو از خودم رها كم
تو اجاق مرده ي دل
آتشي تازه به پا كن
تو منو از نو بنا كن
عشق من منو صدا كم
قصمو بي انتها كن
روبروت آينه بذار
ابديتي بنا كن
عشق من ، منو صدا كن
قصه ي نگفته ام من
تو بيا روايتم كن
از عذابم راحتم كن
اي صداي تو نهايت
راهي نهايتم كن
عشق من ، منو صدا كن
تو منواز نو بنا كن
رهسپار قصه ها كن
تو به خاسكتر نگاه كن
آتشي تازه به پا كن
اي بهار انتظارم
من زمين بي بهارم
شوره زار انتظارم
چهره ي شكسته دارم
جسم و جاني خسته دارم
به در ويرانه ي دل
بغض قفل بسته دارم
عشق من ،‌ منو صدا كن
منو از خودم رها كن
تو اجاق مرده ي دل
آتشي تازه به پا كن
تو منو از نو بنا كن
عشق من ،‌ منو صدا كن
قصمو بي انتها كن
روبروت آينه بگذار
ابديتي بنا كن
عشق من ،‌منو صدا كن

اردلان سرافراز
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
شانه هايت
سر بر روي شانه هاي مهربانت مي گذارم
عقده ي دل مي گشايد گريه ي بي اختيارم
از غم نامردمي ها بغض ها در سينه دارم
شانه هايت را براي گريه كردن دوست دارم
دوست دارم
شانه هايت را براي گريه كردن دوست دارم
بي تو بودن را براي تو بودن دوست دارم
دوست دارم
خالي از خودخواهي من ،‌ برتر از آلايش تن
من تو را و.الاتر از تن ،‌ برتر از من دوست دارم
شانآهايت را براي گريه كردن دوست دارم
بي تو بودن را براي با تو بودن دوست دارم
دوست دارم
عشق صدها چهره دارد ،‌ دست تو آيينه دارش
عشق را در چهره ي آيينه ديدن دوست دارم
در خموشي چشم ما را قصه ها گفتگوهاست
من تو را در جذبه ي محراب ديدن دوست دارم
شانه هايت را براي گريه كردن دوست دارم
بي تو بودن را براي با تو بودن دوست دارم
در هواي ديدنت يك عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شكستن ، دوست دارم
بغض سرگردان ابرم ، قله ي آرامشم تو
شانه هايت را براي گريه كردن دوست دارم
دوست دارم
عمق چشمان تو اين درياي شفاف غزل را
بي نياز از اين زبان لال گفتن دوست دارم

اردلان سرافراز
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
41
محل سکونت
In the Wind
نمی دونم ولی به نظرم این شعر در جواب شعر بالا...


شب های بی تو خواب به چشمانم نمی اید
و تو خوب میدانی
تمام ستاره های قلبم را بوسه گاه قدم هایت قرار داده ام
پس اگر شب هنگام امدی
از دیدن من که چشمانم از مروارید دوریت پر است
در قاب پنجره
تعجب نکن
و اگر بازهم ناگزیر خواستی بروی
مواظب باش که قلب من
از سبد پر ستاره ات
نیفتد!

به به
چه خوب گفتین جواب نوشته هامو
خیلی عالی بود


از فراز و نشیب کوچه انتظار آمده ام
به دیدنت
آمده ام
با سلامی قلب مهربانت را گرمی دهم
و روح بزرگت را نوازش.
آمده ام
تا آنچه در دل دارم با تو بگویم.
آمده ام
تا دستت را بر روی قلبم نهی
ورایحه درد را بشنوی
تا دیگر از پیشم نروی
آمده ام
با یک سبد ستاره.
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عاشقانه
آن شب كه صبح روشن اندامت
از آسمان آينه بر من طلوع كرد
شمع بلند قامت خلوتسراي من
از خجلت برهنگي خويش مي گريست
من در كنار او
از پرتو طلوع تو بي خواب مي شدم
سر در ميان موي تو مي بردم
بر سينه ي بلند تو مي خفتم
تا با تو در برهنه ترين لحظه هاي خويش
محرم تر از تمامي آيينه ها شوم
ميل هزار سال تو را دوست داشتن
در من نهفته بود
من از تب طلايي چشمانت
آهنگ تند نبض تو را مي شناختم
قلب شتابناك جهان در تو مي تپيد
من ، طعم تشنگي را در بوسه هاي تو
هر بار مي چشيدم وسيراب مي شدم
در آن شب سياه زمستاني
بازوي آتشين توگرماي روز را
بر پشتم از دو سوي گره مي زد
دست تو ، آفتاب بهاران بود
بر پشت سرد من
من از لهيب دست تو بي تاب مي شدم
وقتي كه صبح پنجه به در كوبيد
انگشت هاي نرم تو چابك تر از نسيم
نازك ترين حرير نوازش را
بر پيكر برهنه ي من مي بافت
روح تو در تمام تن من
از رشته هاي موي
تا ريشه هاي دل جريان داشت
من ، شمع واژگون سحر بودم
من در تو مي چكيدم ، من آب مي شدم
اي مهربان دور
اكنون كه بر دو سوي جهان ايستاده ايم
آيا تو را به خواب توانم ديد ؟
يا در پگاه روشن بيداري
چون سايه در كنار تو خواهم خفت ؟
آيا دوباره ، نام عزيزت را
در اوج لحظه هاي شگفت يگانگي
نجوا كنان به گوش تو خواهم گفت ؟
اي كاش در سياهي آن شب كه با تو رفت
از بوي گيسوان تو مي مردم
كاش آن شب از كرانه ي آغوشت
يكسر به بيكراني پرتاب مي شدم
 
بالا