• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

تشنه ي عشق

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
بهار عشق
روان پرور بود خرم بهاري
كه گيري پاي سروي دست ياري
و گر ياري ندارد لاله رخسار
بود يكسان به چشمت لاله و خار
چمن بي همنشين زندان جانست
صفاي بوستان از دوستان است
غمي در سايه جانان نداري
و گر جانان نداري جان نداري
بهار عاشقان رخسار يار است
كه هر جا نوگلي باشد بهار است
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
مكتب عشق
هر شب فزايد تاب وتب من
واي از شب من واي از شب من
با من رسانم لب بر لب او
يا او رساند جان بر لب من
استاد عشقم بنشين و بر خوان
درس محبت در مكتب من
رسم دورنگي آيينمانيست
يكرنگ باشد روز و شب من
گفتم رهي را كامشب چه خواهي ؟
گفت آنچه خواهد نوشين لب من
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
سحر گاه
در کنار گل شقایقی نشسته بودم
ناگهان کبوتری زیبا به سویم آمد
به او گفتم :
ای کبوترعاشق
به کدامین دیار روی می آوری ؟
گفت :
به « شهر عاشقان » .
گفتم :
اگر یار مرا در آنجادیدی
به او بگو
باز هم دریچه ی قلبم به روی او باز است .
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
ده تعريف از واژه ي " عشق "

1 - كسي كه به خاطرش جان بدهيد .
2 - بيش از آنچه مراقب خود باشيد مراقب كس ديگري باشيد .
3 - بيش از هر چيزي برايتان اهميت داشته باشد .
4 - دوستي .
5 - اتحاد كامل دو روح .
6 - خانواده .
7 - تفاهم و درك متقابل .
8 - كسي كه در روزهاي سختي باعث خنده و شادي شما بشود .
9 - وقتي كه نتوانيد بدون وجود كسي زندگي كنيد .
10 - حقيقت جاري زندگي
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
يه روز دل نشست و با خودش گفت :
از اين به بعد سنگ ميشم . . .
سنگ شد و رفت ميون سنگ ها نشست ,
اما اون جا هم عاشق يه سنگ شد
.
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
دانسته عاشق شدم،
دانسته گريه کردم و
دانسته درون خود شکستم.
نگاهم سراسر اشتياق بود،
نگاهم حاکي از تپيدن قلبم بود،
نگاهم لبا لب،نياز بود،
نگاهم شِکوه از تنهايي بود
، نگاهش...........
نگاهش خنده بود،
نگاهش شيطنت بود،
نگاهش بي مهري بود،
نگاهش شکستن قلبم بود،
نگاهش ردِ نگاهم.
 

Xing ying

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
461
لایک‌ها
9
محل سکونت
Valinor
با من از عشق نگویید
ای ادمیان!
که دروغ است و دروغ است
صدای دلتان
 

LONA

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 اکتبر 2006
نوشته‌ها
343
لایک‌ها
0
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
مارا ز درون خویش غافل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
مارا ز درون خویش غافل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند

ابيات خيلي زيبايي بود.واقعا زيبا بود در عين اينكه آرزويي زيبايي را از عصر احساس و گل-طلب مي كرد.
خواستم هديه اي برايت بفرستم
گل گفت:مرا بفرست
تا با عطر خود او را شاد سازم
گفتم:او خودش گل است.
خار گفت:مرا بفرست تا به چشم دشمنانش فرو روم
گفتم :او آنقدر مهربان است كه دشمن ندارد.
بلبل گفت:مرا بفرست تا با آوازم او را شاد سازم
گفتم:نه او خوش صداست .
ناگهان صداي قلبم به گوشم رسيد
صداي تاپ تاپ قلبم بود
كه مي گفت:مرا بفرست تا دوستش بدارم
پس خالصانه به تو تقديم مي كنم.
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
ابيات خيلي زيبايي بود.واقعا زيبا بود در عين اينكه آرزويي زيبايي را از عصر احساس و گل-طلب مي كرد.
خواستم هديه اي برايت بفرستم
گل گفت:مرا بفرست
تا با عطر خود او را شاد سازم
گفتم:او خودش گل است.
خار گفت:مرا بفرست تا به چشم دشمنانش فرو روم
گفتم :او آنقدر مهربان است كه دشمن ندارد.
بلبل گفت:مرا بفرست تا با آوازم او را شاد سازم
گفتم:نه او خوش صداست .
ناگهان صداي قلبم به گوشم رسيد
صداي تاپ تاپ قلبم بود
كه مي گفت:مرا بفرست تا دوستش بدارم
پس خالصانه به تو تقديم مي كنم.





دلی دارم شکسته ز خوبان روزگار​
 

Xing ying

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
461
لایک‌ها
9
محل سکونت
Valinor
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
مارا ز درون خویش غافل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند

عشق زاده با ماست
عاشق می اییم
اما
به رسم روزگار فراموش می کنیم
می شکنیم و شکسته می شویم
اما
زمانی عاشق بودن
از نفس کشیدن سا ده تر بود
به سادگی شعر سهراب
به سادگی نوای نی
وای از ادمها....
 

metycpu

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 مارس 2005
نوشته‌ها
76
لایک‌ها
2
عالي بود دوست من
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
فهمیدن عشق ساده نیست

باید عاشق بود

تا درک عشق واست راحت بشه

حالا ببین عاشقی؟

و اگه هستی
عاشق چی؟
عاشق کی؟
این مهمه

تا بتونی درک کنی
عشق رو
به خدا
به معبود
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
اگر کلمه دوستت دارم

نمايشگر عشق خدايي من نسبت به توست


اگر کلمه دوستت دارم

راضي کننده و تسکين دهنده قلبهاست

اگر کلمه دوستت دارم

پايان همه جدايي هاست

اگر کلمه دوستت دارم

نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست

اگر کلمه دوستت دارم

کليد زندان من و توست

پس با تمام وجود فرياد ميزنم

دوستت دارم .
 

LONA

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 اکتبر 2006
نوشته‌ها
343
لایک‌ها
0
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم

من مسکین به راه عشق
چون از پا در افتادم به سر رفتم
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
امشب به دنبال تمامي ردپاها خواهم رفت
تا شايد بالاخره به ردي از تو برسم
ولي افسوس خوب مي دانم
براي من رسيدن دوباره به تو
فقط يک روياست.
رويايي دست نيافتني
و اين را نيز ميدانم که
رفتن تو هميشگي بود
و برايش بازگشتي نيست
*
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم

من مسکین به راه عشق
چون از پا در افتادم به سر رفتم




گفتم تورا نبخشم
گفتی که بی گناهی
اما چرا برایت بیگانه شد نگاهم
در روزهای شیرین همواره با تو بودم
با من چرا نماندی در این شب سیاهم.
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
عاشق بی خویشتن عاشق بود
عاشق آن باشد که او صادق بود
عاشقان را فکر حیلت ساز نیست
عشق با سوداگران دمساز نیست
عاشقی از خویش هجرت کردن است
نیست عاشق آنکه در بند تن است
باید اول برگ هجرت ساختن
پس به عشق و عاشقی پرداختن
عاشقان بار سفر بر بسته اند
رشته ی جان از جهان بگسسته اند
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
یک سینه لبریز صفا می خواهم و نیست
یک قلب با عشق آشنا می خواهم و نیست
از جمعتان ای با من و قلبم غریبه
یک آشنای با وفا می خواهم و نیست
یک آسمان احساس ارزانی تان باد
من یک نگاه بی ریا می خواهم و نیست
یک دل خالی از گله لبریز از صبر
اینسان دل از شما می خواهم و نیست
از سینه ها چون پرکشید مرغ ایمان
یک سینه نزدیک خدا می خواهم و نیست
اینجا فضا لبریز است و تالم
یک دل به دور از این فضا می خواهم و نیست
دلگیرم اینک با تمام هستی خویش
آن خوب خوب خوب را می خواهم و نیست
 
بالا