roje_aria79
Registered User
پرواز عشق
ترا می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در اغوشت نگیرم
توئ آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
ز پشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من نا گه گشایم پر بسویت
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم .
ترا می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در اغوشت نگیرم
توئ آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
ز پشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من نا گه گشایم پر بسویت
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم .