عشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانين عاطفی است.
عشق فوران می کند چون آتش فشان ، دوست داشت جاری می شود چون رودجانه ای با شيب نرم .
عشق ويران کردن خويش است ، دوست داشتن ساختن است .
عشق دق الباب نمی کند ، مودب نيست ، حرف شنو نيست ، درس خوانده نيست ، درويش نيست ، حسابگر نيست ، سر به زير نيست ، متيع نيست ،.
عشق در وهله ای پيدايی دوست داشتن را نفی نمی کند ، ناديده می گيرد ، له می کند و می گذرد و دوست دتشتن نيز نا گذير در امتداد زمان عشق را دور می کند به آسمان می فرستد و چون خاطره ای حرام ، فرشته نگهبان بر آن می گمارد
عشق سحر است ، دوست داشتن باطل السحر .
عشق و دوست داشتن از پی هم می آيند ، اما هر گز در يک خانه منزل نمی کنند .
عشق انقلاب است و دوست داشتن اصلاح .