برگزیده های پرشین تولز

جن ها و شما

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Spiro

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2005
نوشته‌ها
854
لایک‌ها
6
به نقل از ali-boofaloo :
يه نكته هم اينكه من به هيچ وجه حاضر نيستم جن رو تو حموم جلوي چشمام ببينم تا به وجودش ايمان بيارم...
اه تو رو خدا از اين حرفا نزنين .
ساعتو يه نگا بندارين
غلط كردم تا صبح ديگه اينجا نميام :f34r:
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
شياطين به رو می‌خوابند
پس از من بترسيد كه معمولا اينطوري ميخوابم!!
53.gif
53.gif
 

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
دوست ندارم در مورد وجود يا عدم وجود جن بحث كنم يا دليل بيارم كه هست يا نيست و بعد با اثبات لازمه وجود مذهب در جهان بيني الهي وجود جن را ثابت كنم !

فقط داستانهايي را كه براي دوستان ، آشنايان و كساني كه ميشناسم اتفاق افتاده را نقل ميكنم ... فقط هم نقل ميكنم و دخل و تصرف توش نميكنم و يكسري از مشاهدات خودم را هم عينا ميذارم...

پارسال يا اگر اشتباه نكنم دو سال پيش بود و از شبهاي سرد پاييزي هم بود و ما به عادت هميشگي با رفقا نشسته بوديم تو كوچه و حرف ميزديم كه بحث به جن و اجنه كشيد !
خلاصه هر كسي شروع كرد به تعريف تخيلات خودش در مورد جن و بعد هم كار رسيد به اتفاقاتي كه چند وقت پيش براي يكي از كارگرهاي افغاني مرغداري يكي از رفقا اتفاق افتاده بود...
قضيه از اين قراره كه اين رفيق ما نصفه شب با تماس تلفني از خواب بيدار ميشه و از مرغداري بهش ميگن سريع بياد !
اين بنده خدا هم كه نصفه شبي از خواب بيدار شده بوده بدو بدو آماده ميشه و ميره...
وقتي ميرسه ميبينه كه يكي از كارگراش با لباس هاي پاره و سر و صورت خوني و وحشت زده توي اتاق هستش !
پرس و جو ميكنه از بقيه و خلاصه ميفهمه كه توي مدت چندماه گذشته اين كارگر هر شب مرغداري را ترك ميكرده و وسط بيابون توي تاريكي به يه جايي ميرفته كه بقيه از ترس جرات نميكردن دنبالش برن ! اين مسيله واسه رفيق ما ميشه معما !
خلاصه اين رفيق ما حس فضوليش گل ميكنه و ميره سر وقت اون كارگر افغاني (البته بعد از چند روز)...
بعد از كلي حرف زدن خلاصه ميفهمه كه اين بنده خدا بين جن ها رفت و آمد ميكرده !!!! (خداييش من هم نه باورم شد و نه باورم شده تا الآن !)
كاملا هم اتفاقي گذرش به اونجا ميخوره... ! منتها با يكي از اون ها آميزش داشته ! بار آخر كه ميرفته اونجا تا به اصطلاح سر بزنه متوجه آبستن بودن جن ميشه و ظاهرا خانواده اون جن و بستگانش (به تعريف خود اون كارگر افغان برادران اون جن) با حالت برافروخته با چوب و سنگ به جونش ميافتند و اون هم با خوش شانسي تونسته فرار كنه...

متاسفانه با وجود كلي بررسي هيچ چيزي نتونستند اون طرفا پيدا كنند كه امكان داشته باشه چيزي غير از داستان تعريفي اين كارگر عامل قضيه بوده باشه !
بر گفته هاي كارگر افغان نميشه شك كرد ! چون حداقل من خودم باهاشون خيلي برخورد داشتم و ميدونم كه از اون افراد به شدت مذهبي هستند و سرشون توي حلال و حروم (به طوري كه يكيشون يك ماكسيما برده توي بانك كلت اينجا و حاضر نيست بره پولش را بگيره ! اون هم با سپرده اي معادل 100 ميليون توي حساب قرض الحسنه !!!! چون به شدت حساس هستند و حاضر نيستند مال حلالشون را با بهره بانكي حساب سپرده سرمايه گذاري حروم كنند !!!)...
به گفته هاي رفيقمم شك ندارم چون حداقل 18 سال از عمر 20 سالمون را با هم بوديم و بزرگ شديم !! من اون دو سالگيم هم يادمه :D !

اتفاقات ديگه را هم بعدا ميگم... (البته اگر باور كنيد و فكر نكنيد كه مخ كار گرفتم !)
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
بعد از كلي حرف زدن خلاصه ميفهمه كه اين بنده خدا بين جن ها رفت و آمد ميكرده !!!! (خداييش من هم نه باورم شد و نه باورم شده تا الآن !)
كاملا هم اتفاقي گذرش به اونجا ميخوره... ! منتها با يكي از اون ها آميزش داشته ! بار آخر كه ميرفته اونجا تا به اصطلاح سر بزنه متوجه آبستن بودن جن ميشه و ظاهرا خانواده اون جن و بستگانش (به تعريف خود اون كارگر افغان برادران اون جن) با حالت برافروخته با چوب و سنگ به جونش ميافتند و اون هم با خوش شانسي تونسته فرار كنه...
بايد به افغانيه گفت : مومن آخه ديگه فيتيله كار گذاشتنت چي بوده اون وسط!!
42.gif
42.gif


نتيجه گيري غير اخلاقي:اين افغاني ها هم عجب موجوداتي هستن جن هم وسط بيابون ببينن بهش رحم نميكنن!!
 

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
منظورم از آميزش دو دوره كردن نبودا :D گفتم اگر بگم ازدواج كرده بود بهم ميخنديد ! ولي اين افغان هايي كه من ديدم اونقدر مذهبي هستند كه حتي به فكر ^%^%^% هم نميافتند !
 

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
اما اتفاق بعدي مربوط ميشه به 5 6 سال پيش كه من سال اول دبيرستان بودم...
اون موقع ها ما يه همكلاسي داشتيم به اسم جواد فدايي كه 3 4 سالي از خودمون بزرگتر بود ! حداقل قد و هيكلش كه اينجور نشون ميداد !

خيلي هم بچه ي رديف و سازي بود ! يه روز صبح طبق عادت هر روز تو كلاس جمع شديم تا اين جواد جان واسمون بزنه و بخونه كه ديديم نالونه و بي حال !
گفتيم چته !؟ گفت ديشب اچه چه روم افتاده بود !!! (قديمي ها و خيلي از آدماي نگم خرافي ! اعتقاد دارند كه جن ها چند دسته هستند ! يك دست اشون تو رده سنگين وزن فعاليت ميكنند و خيلي سنگين هستند كه بهشون ميگن اچه چه ! شباهت اسمي داره با ال چه خودمون :) )
ما كه تا اونروز اسم اين موجود به گوشمون نخورده بود خنديديم و مسخره كرديم و از روي بچگي اينو دست گرفتيم و راه به راه بهش تيكه مينداختيم ! تا اينكه اين پيرهنشو زد بالا و ما جاي چنگ و كوفتگي را روي بدنش ديديم !
اين رفيق ما اونشب رفته بود به گاوها سر بزنه و همونجا توي دامداري (بخونيد طويله !) خوابيده بود كه همين كه پلك هاش سنگين ميشه حس ميكنه يه چيزي افتاده روش !
جوري كه نه توانايي تكون دادن دست هاش را داشته و نه ميتونسته چيزي ببينه ! كلي تقلا ميكنه و بالآخره به هر طريقي كه خودش هم نفهميده چطوري خلاص ميشه !
اول فكر ميكنه خوابي كابوسي چيزي ديده ! ولي در همون حين ميبينه كه چيزي سريع از اونجا دور ميشده و در تاريكي شب گم شده...

خلاصه ما كه باورمون نشد تا اينكه بعد ها داستانهايي در مورد اين دسته از جن ها شنيديم...

يك قصه هم هست كه من بين خيلي از پير هاي روستا ها و دهات ها شنيدم...
ميگن خيلي سال پيش توي يكي از روستاها ظاهرا يكي از همين موجودات (اچه چه !) سراغ يكي از اين اهالي ميره.. اما اين بنده خدا به موقع ميتونه دستش را آزاد كنه و چهره اون موجود را ببينه و دماغش را بگيره (بنابر گفته قديميا اگر بتوني دماغ جن را بگيريو يا بكني تسليمت ميشه و خواسته ات را اجابت ميكنه !!!) جن هم بهش ميگه در صورت ول كردن دماغش (اونايي كه پاستوريزه اند بخونند بيني :D ) آرزوش را برآورده ميكنه و مرد هم مثل اكثر شخصيت هاي افسانه ها و قصه ها تقاضاي ثروت ميكنه !

ظرف يك هفته مرد آس و پاس يك گنج خيلي با ارزش پيدا ميكنه و زندگيش از اين رو به اون رو ميشه....

داستانهاي ديگه اي هم هست...
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
سايان جان!!با اينكه ما ايرانيها افراد كج انديش و راست كردار(!) ي هستيم!!ولي به جان خودم برداشت ديگه اي نميشد از آميزش كرد!!:D

در ضمن يه نكته كنكوري هم ميگه اگه ازدواج كرده بودن!!چرا داداش هاي غيرتي خانم جنه افتاده بودن به جون طرف؟؟!!
183.gif
183.gif
 

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
اونا هم مثل ما دين و مذهب دارند.. اختيار با زوجين هستش و تا اونجا كه من ميدونم منعي نبوده بين ازدواج انس و جن !
ولي اينا بي خبر اينكار را كرده بودند ظاهرا ! شايدم قرار بر بچه دار نشدن بوده !

دقيق خاطرم نيست ولي فكر ميكنم كه ازدواج هم به نوعي اجباري بوده ! رفيقم فعلا دانشگاه هستش و در دسترس نيست..
حتما كل جزييات تون شب را ازش ميپرسم ...

سايان جان!!با اينكه ما ايرانيها افراد كج انديش و راست كردار(!) ي هستيم!!ولي به جان خودم برداشت ديگه اي نميشد از آميزش كرد!!
دقيقا :D
 

Saeedm

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 آپریل 2005
نوشته‌ها
95
لایک‌ها
0
به نقل از edward :
از نظر من كساني كه بين اسلام حوزه و خودشون / اسلام انصار با اسلامي احمدي نژاد(سواي مباحث سياسيش) / اسلام ولايت مطلقه دار با اسلام روشنفكري / ....فرق ميزارن(كاري كه جكي داره ميكنه) ميخوان سعي كنن دين رو اپديت كنن.

اين كار عملا با علماي مغز خشك اسلام كه هيچ تغييري هم راهي جز همونا نداره(مگر اينكه به بدعت من در آوردي خودتون عمل كنيد ;) ) هيچ فايده اي نداره. اسلام سالهاست كه راهي به جلو يا حتي عقب نداره. اسلام فعلي كه در ايران جاري است مطلق گرا ترين و بهمين دليل منحط ترين اسلام در كل دنياست.

اين رو هم اضاف كنم كه شيعيان مطلق پرست و همه چيز خواه زير 15% دنياي اسلام را تشكيل ميدهند. روايات / تاريخ(!) / احاديث / منابع / ....بين شيعه و سني به حدي متفاوت است كه با خوندن تاريخ صدر اسلام(بعد از فوت محمد) در تاريخ شيعه و سني شك خواهيد كرد كه بالاخره كداميك با وقوع پيوسته اند.

دين جزو نيازهاي بشره(دليل بوجود اومدن اينهمه دين و خدا و ...هم همينه) اديان همگي مورد تحريف قرار گرفتن(از جمله اسلام) و دليل تحاريفات اصولا بخشهاي حكومتي دينهاست(نمونش: ولايت فقيه كه امام وارد قانون اساسي ايران كرد موقع انقلاب) چون اين بخشهاست كه ميشه ازش استفاده كرد.

من دين رو چند بخش ميكنم:
بخش ابزاري: بدرد حكومتيون ميخوره
بخش هاي تعبدي: مثل اينكه مردها موقع وضو از روي آرنج و زنها از پشت آرنج آب بريزند و اگر گوزيدي وضو باطله و بايد تجديدش كني و استفتاء در مورد اينكه اگر زير دوش اب بري روزه ات باطل ميشه يا نه
بنظر من اين بخشها بدرد افرادي كه نيازمند زندگي تعبدي هستند ميخوره.(خيلي ها ترجيح ميدن عقلشون رو بندازن تو سطل آشغال)
و قلب دين: شناخت نفس. self realization اناليز درون
تا جايي كه من تحقيق كردم در دين هاي اصيل (اسلام مسيحي برهمايي زرتشتي ...) وظيفه اصلي مومن شناخت خودش هست. تفكر در درون هست بجاي خوندن دعاي جوشن كبير. آناليز اخلاق و رفتار هست بجاي جعفر طيار. شناخت اخلاقيات بد شخصي و سعي در رفع اونها هست نه مجبور كردن زنا به پنهان كردن موشون زير چادر و برقع. نه محدود كردن جامعه بلحاظ روابط طبيعي دخترها و پسرها و بيمار كردن كل جامعه(از 9 ساله تا 90 ساله) بلحاظ مسائل ازدواج/جنسي/عاطفي

از نظر شخص من اسلام نه راه پيش داره نه راه پس. انقلاب ايران ضربت آخريست كه نتيجش متاسفانه ديرتر از زماني كه به من سودي برسونه مشخص خواهد شد. من ميبينم روزي كه رو كه جنبش ضد دين(همونكه تو اروپا مدتها پيش بوجود اومد) در ايران خواهيم داشت. و دين جايگاه اصلي خودش رو خواهد يافت. جايگاه دين حكومت كردن نيست. جايگاه دين محدود كردن نيست
جايگاه دين ارائه الگوهاي اخلاقي و رفتاريه.
جايگاه دين تحميل فرهنگ نيست! ارائه **** فكري-اخلاقي متناسب با منطق قرن حاضر است. عالمان دين ما هنوز در پي استفتاء اينند كه اگر فردي دو سر داشت و يكي را در اب كرد آيا روزه اش باطل ميشود يا نه(اين رو شخصا در استفتائات يكي از اقايون ديده ام و خيلي بدتر از اين رو!)

ما متاسفانه متاسفانه در يك برهه برزخي بدنيا آمده ايم. برهه اي كه مشخص نيست دين چيه؟ به چه درد ميخوره؟ پس اين ادعاها با اين عملكردها چه سنخيتي داره؟ تا كي آرمانهاي مسخره جلوي چشم داشته باشيم؟ بگويمم فلاني معصوم است ولي بدانيم كه حق همه مملكت رو ضايع ميكند. بگوييم نماز خوب است ولي نمازخونها نماينده خشك مغزهاي جامعه باشند؟ بگوييم دين محدود كننده نيست ولي مجبور باشيم جلوي شيشه اغذيه فروشي ها در ماه رمضان روزنامه بچسبانيم.

خيال ميكنيد موضوع دين نحوه محاسبه تعداد ركعات نماز مسافر است؟ فكر ميكنيد اسلام به دائم الوضو بودنه؟ جمكران رفتنه؟ گريه كردن به پاره پاره هاي 1200 سال پيشه؟ سنت كربلا را زنده نگه داشتن اسلامه؟ نماز خوندن 1.5 ميليارد آدم بسوي يك خانه اسلام است؟ سينه زدن و قمه زدن و زنجير زدن و سياه پوشيدن اسلامه؟

از نظر من همه موارد بالا اعمالي نمادين براي ايجاد هاله اي مقدس و غير قابل دسترس بدور بعضي چيزهاست. انسان اومانيست امروز(همه حتي ملاها به يك معنايي اومانيست شدن) نميتونه اسلام مطلق گرايي كه وقت و نيرو و هزينه و عقل و ...رو به هدر ميده رو قبول كنه. پس يا مجبوره تغييرش بده(و به چيزي كه دوست داره عمل كنه) يا كلش رو رد كنه.

اكثريت ما جرات قبول نكردن اسلام رو نداريم(بلحاظ دروني) پس يا بايد بسوزيم و كژدار و مريض پيش بريم يا عقل بخرج بديم و هسته دين رو بگيريم و مابقيش رو تف كنيم بيرون كاري كه مسلما بچه هامون 50 سال ديگه خواهند كرد.
نوشته شما بقدري جالب و زيبا و خوب نوشته شده بود كه لازم دونستم ازتون تشكر كنم
 

Farshad.M

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 می 2005
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
0
به نقل از athar :
فرشاد عزیز
تنها مدرک شما از این حرفهایی که زدی مذهب و دینت هست که من به هیچ وجه اون رو قبول ندارم. پس به نتیجه ای نمیرسیم. شما هر وقت این حرفها رو تونستی با دلایل علمی غیر از اسلام ثابت کنی اون موقع حرفی نیست. تمام چیزهایی که گفتی روایت از دین بوده پس من به هیچ وجه اونها رو قبول نمیکنم. :)
اولاً كه حرفهايي رو كه من زدم در مورد تمام اديان و پيامبرانشان صدق ميكنه و منظور من دين خودم نبود. دوماً اصلاً دليلي نداره هر چيزي به طريق علمي اثبات بشه چون اصول معجزه بر اين اصله كه اصلا و ابدا توجيه علمي نداشته باشه كه در اين صورت اثري بر دل و روح انسانها نخواهد داشت ... درضمن اگه بخواهي فرض رو بر اين بگيري كه همه چيز در عالم ماده قابل اثبات باشه بايد ماورا,الطبيعه رو منكر بشي كه خود به خود كمونيست خواهي شد. ثالثاً اگر به دور و برت نگاه بندازي معجزه كم نميبيني به طور مثال معجزه لوچيا قديسه پرتغالي كه خورشيد رو در وسط آسمان در برابر ديدگان همگان به حركت درآورد و بزرگترين معجزه قرن شد ... تا دلتم بخواد محكم و غير قابل انكاره ... رابعاً روايت داريم تا روايت مثالهاي كه براي شما ذكر كردم در كتب بزرگ و مستند تاريخ ذكر شده و قابل انكار نيست ... خامساً بنده فقط يك مثال آوردم و بقيه مطلب مقايسه سحر و جادو و معجزه با هم بود ... شما يا بايد منكر معجزه باش كه غيرممكنه چون در جهان امروز هم شاهد اين قبيل قضايا زياد هستيم مثل بيماراني كه به يكباره شفا پيدا ميكنند كه از نظر عقلاني و علماني كاملاً غيرقابل توجيه است يا بايد منكر وجود پيامبران بشي كه اين هم كاملاً عملي بچگانه و غيرعاقلانه ميباشد با توجه به تاريخ كه قسمت عظيمي از آن را در بر گرفته اند پس نتيجه ميگيريم كه معجزه وجود دارد و پيامبران هم وجود داشته اند و باز هم نتيجه اينكه مردان بزرگ خدا ميتوانند و حتماً معجزات بزرگ داشته اند ... در ضمن اطهر عزيز انقدر مرا به آينده رجوع نده كه علم ميتونه و ميشه و با عقل ميشه و ... لطفاً مستدل و به قول خودت با دليل صحبت كن و كلي گويي نكن ... ممنون
 

rmb_ali

Registered User
تاریخ عضویت
15 مارس 2003
نوشته‌ها
1,218
لایک‌ها
21
ببخشيد و آقايون مهندسا(به فتح م) يه چيز بي ربط ميخواستم خدمتتون عزض كنم اينه كه من توي بحث كردن اصولي رو هميشه بررسي ميكنم و اگر اون نباشه از بحث خودداري ميكنم و اون اينه كه اولا خودمو عقل كل حساب نكنم و ايضا طرف خودشو ئوما سعي ميكنم در طول بحث گاهي اوقات بي مقدمه تمام افكار طرف مقابلم رو بپذيرم و از اون ديد قضاوت كنم تا واقعا ببينم ميتونم به نتيجه درست برسم يا نه اينجوري اگر دو طرف بحث اصول رو رعايت كنن معمولا مباحث به نتيجه ميرسن بازم از اقايون مهندسا عرض (به ضم ع)ميخوام بيل مارو نديد
 

N e M e S i S

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2005
نوشته‌ها
329
لایک‌ها
0
سن
39
محل سکونت
گرگان
آخه من چیکاره بیدم بابا . من که چیزه ترسناکی نگفتم که . همه هرچی خواستن گفتن .
من به روحی که تو اتاقم هست اعتقاد دارم و به اون احترام میزارم . وجودش برام اثبات شده . این روح همه جا پشتیبان من بوده . و امید دارم همیشه هم پشتیبانم باشه .
مثال هایی در این رابطه : ( البته نمیشه گفت که خداوند در این میان کاره ای نبوده . چون هر انسان یک محافظ داره که اون هم از طرف خداونده )
درگیری در شب چهارشنبه سوری در نهارخوران . من یک چاقو به عمق 3 سانت تو بدنم فرو رفت . زننده یک ادم مست . بعد از این که من افتادم رو زمین بلند که شدم دیدم هیچ جای بدنم زخمی نیست . فقط چاقویی که تو سرم خورد باعث شکسته شدن سرم شد .
حادثه دوم : با سرعت 140 تا سبقت از راست . ناگهان یک سپور جلوی ماشین امد .با همون سرعت ترمز و دستی کشیدم . ماشین 6 دور در یک عرض7 متری خیابون چرخید و تو اون شلوغی با هیچ جا برخورد نکرد و با فاصله 10 سانتی ( خداییش ) بولوار ایستاد . تعداد سر نشینان 4 نفر و ماشین هم بنز .
راستی اینها دیگه ترسناک نیستند . پس لطفا منه بیچاره رو چیزی نگین .
 

Jacky

مدیر بازنشسته - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
1,771
لایک‌ها
34
سن
43
به نقل از N e M e S i S :
آخه من چیکاره بیدم بابا . من که چیزه ترسناکی نگفتم که . همه هرچی خواستن گفتن .
من به روحی که تو اتاقم هست اعتقاد دارم و به اون احترام میزارم . وجودش برام اثبات شده . این روح همه جا پشتیبان من بوده . و امید دارم همیشه هم پشتیبانم باشه .
مثال هایی در این رابطه : ( البته نمیشه گفت که خداوند در این میان کاره ای نبوده . چون هر انسان یک محافظ داره که اون هم از طرف خداونده )
درگیری در شب چهارشنبه سوری در نهارخوران . من یک چاقو به عمق 3 سانت تو بدنم فرو رفت . زننده یک ادم مست . بعد از این که من افتادم رو زمین بلند که شدم دیدم هیچ جای بدنم زخمی نیست . فقط چاقویی که تو سرم خورد باعث شکسته شدن سرم شد .
حادثه دوم : با سرعت 140 تا سبقت از راست . ناگهان یک سپور جلوی ماشین امد .با همون سرعت ترمز و دستی کشیدم . ماشین 6 دور در یک عرض7 متری خیابون چرخید و تو اون شلوغی با هیچ جا برخورد نکرد و با فاصله 10 سانتی ( خداییش ) بولوار ایستاد . تعداد سر نشینان 4 نفر و ماشین هم بنز .
راستی اینها دیگه ترسناک نیستند . پس لطفا منه بیچاره رو چیزی نگین .
من در فرهنگ اروپايي ها و آمريكايي ها خيلي ديدم كه به وجود يك فرشته نگهبان اعتقاد دارن . و حتي يكي دو تا كتاب هم ديدم كه در مورد تجربه واقعي انسانها در اين مورد بود . يعني افرادي كه در شرايط بحراني با فرشته خودشون برخورد داشتن يا وجود اون رو بطور مستقيم حس كردن .
ولي اين موضوع رو در فرهنگ خودمون كم ديدم .
 

athar

Registered User
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
968
لایک‌ها
8
محل سکونت
In the waves
خوب من عرض کنم که نه معجزه رو قبول دارم و نه پیامبران و بازهم میگم تنها مدرک حرفهای شما روایات و قرآن و .... هست. به هر حال همونطور که قبلا عرض کردم وقتی مدارک شما برای من قابل قبول نیست بهتره در اون مورد خاص اصلا بحث نکنیم. ;)
 

athar

Registered User
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
968
لایک‌ها
8
محل سکونت
In the waves
تو ایران هم چیزهایی که نگهبان انسان بوده هم وجود داره اما با اسم های دیگه. مثل اعمه اطهار و پیامبران یا دعایی که بر گردن میاندازند. اما همونطور که Nemesis گفت در انتها همگی به خدا ختم میشه.
 

Jacky

مدیر بازنشسته - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
1,771
لایک‌ها
34
سن
43
به نقل از Ghamnevis :
گفتيم چته !؟ گفت ديشب اچه چه روم افتاده بود !!! (قديمي ها و خيلي از آدماي نگم خرافي ! اعتقاد دارند كه جن ها چند دسته هستند ! يك دست اشون تو رده سنگين وزن فعاليت ميكنند و خيلي سنگين هستند كه بهشون ميگن اچه چه ! شباهت اسمي داره با ال چه خودمون :) )
ما كه تا اونروز اسم اين موجود به گوشمون نخورده بود خنديديم و مسخره كرديم و از روي بچگي اينو دست گرفتيم و راه به راه بهش تيكه مينداختيم ! تا اينكه اين پيرهنشو زد بالا و ما جاي چنگ و كوفتگي را روي بدنش ديديم !
اين رفيق ما اونشب رفته بود به گاوها سر بزنه و همونجا توي دامداري (بخونيد طويله !) خوابيده بود كه همين كه پلك هاش سنگين ميشه حس ميكنه يه چيزي افتاده روش !
جوري كه نه توانايي تكون دادن دست هاش را داشته و نه ميتونسته چيزي ببينه ! كلي تقلا ميكنه و بالآخره به هر طريقي كه خودش هم نفهميده چطوري خلاص ميشه !
اول فكر ميكنه خوابي كابوسي چيزي ديده ! ولي در همون حين ميبينه كه چيزي سريع از اونجا دور ميشده و در تاريكي شب گم شده...
اون قدري كه مي دونم و تحقيق كردم ، جن ها يه حالتي مثل انرژي دارن و بعضي مواقع هم براي تامين انرژي شون از ديگران استفاده مي كنن .
شايد همه ما از قديمي ها شنيده باشيم ، كه وقتي داخل باغ تنها مي خوابي احساس سنگيني مي كني ( كه برخي اون رو به خاطر منواكسيد كربن توليد شده درختان مي دونن ) و مي گفتن كه " آل " روت ميفته . يا در جاهاي ديگه اي هم كه اين قضيه رخ ميده ، مي گن حتما شام زياد خوردي و شكم سنگين بوده .
ولي مساله اين است كه در واقع جني داره از اون آدم انرژي اش رو مي گيره و اين حالت هم اكثرا در يك حالت بين خواب و بيداري رخ ميده . يعني نه كاملا خواب هستي و نه توان بيدار شدن داري . و اكثرا هم هرچي تقلا مي كني نمي توني بيدار شي . بيشتر مواقع هم زماني كه تنها هستي رخ مي ده . يعني در اجتماعات آدمها خيلي وارد نمي شن و خيلي رخ نمي ده . مثلا اگه خونه تنها خوابيده باشي ممكنه اتفاق بيفته .

يه حرف ديگه هم كه شنيدم اينكه اين موجودات از تكنولوژي دور هستن و براي همين خيلي در جمع هاي كنوني آدمها حاضر نيستن . و در مكانها پرت و دور افتاده مثل اون بيابوني كه دوستمون گفت يا در كارخانه هاي پرت بيشتر پيدا مي شن .
يه بنده خدايي داخل يك كارخانه اي در يك مكان پرتي در يكي از شهرستانها كار مي كرد ، سرايدار اونجا بهش مي گه كه وقتي داخل فلان انبار كارخانه ميري وجودشون رو حس مي كني ، اين بنده خدا هم اين حرف رو تاييد مي كرد كه مي گفت وقتي داخل اونجا مي ره كاملا حس مي كني كه انگار ازت انرژي گرفته مي شه . ( اين رو در مورد اين قضيه تامين انرژي گفتم )
 

Jacky

مدیر بازنشسته - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
1,771
لایک‌ها
34
سن
43
به نقل از athar :
تو ایران هم چیزهایی که نگهبان انسان بوده هم وجود داره اما با اسم های دیگه. مثل اعمه اطهار و پیامبران یا دعایی که بر گردن میاندازند. اما همونطور که Nemesis گفت در انتها همگی به خدا ختم میشه.
اطهر جان من اون حرف رو براي تكذيب حرف دوستمون نگفتم . به نوعي در تاييد حرف اون بود .
اگه كتاب شيطان و دوشيزه پريم پائولو كوئلو رو خونده باشين مي بينين كه در ديدگاه اون هم كه اهل آمريكاي جنوبي است اين قضيه كاملا پر رنگ است .
من ديدگاهها و طرز تفكر مردم در هر جايي برام جالبه . و فقط قصد در ميون گذاشتن اون چيزي رو كه مي دونستم داشتم .
 

athar

Registered User
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
968
لایک‌ها
8
محل سکونت
In the waves
دقیقا جکی جان من خیلی از اوقات چنین حسی دارم
یعنی تقریبا بیدار هستم اما نمیتونم خودم رو تکون بدم. فقط یک بار که داشتم سعی میکردم بلند بشم تونستم دستم رو تکون بدم. یه چیز جالب دیگه هم هست. موقعی که این اتفاق برام پیش اومد یادمه که یه حیوون کوچیک به اندازه سگهای کوچیک کنار سرم دیدم. یادمه که موقعی که این حیوون رو دیدم تمام اجزای اطاقم همونطور بود که وقتی بیدار شدم. یعنی توی حالتی بین خواب و بیداری فقط یک لحظه دیدمش. باید تحقیق کرد دلیلش رو فهمید.
______________________
جکی جان قصد من هم تائید تائید شما بود دیگه. :blush:
 

Jacky

مدیر بازنشسته - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
1,771
لایک‌ها
34
سن
43
شايد اين به موضوع تاپيك مربوط نباشه ، ولي حالاكه همه تجربيات و احساسات خودمون رو بيان مي كنيم و دنبال جواب هستيم ف بد نيست اين رو هم مطرح كنم .
براي اكثرمون حالتي پيش آمده كه انگار قبلا در اين شرايط بوديم . يعني در يه موقيعت خاص احساس مي كني قبلا اين صحنه رو ديدي ، مثل يك فيلمي كه قبلا ديده باشي و يه دفعه يادت بياد . و اكثرا هم با تمام جزيياتش . مثلا يادته كه فلاني با تلفن صحبت مي كرد ، تلويزيون فلان برنامه رو نشون مي داد و.... نمي دونم تا حالا براتون پيش اومده ؟

يك دليلي كه من شنيدم ، ناشي از پرواز روح به آينده است . چون در موقع خواب روح از بدن جدا مي شه و برخي معتقدند كه گاهي اوقات روح به آينده ميره و برخي ار وقايع رو مثل اين چيزهايي كه گفتم مي بينه .

اونهايي هم كه اعتقاد به تناسخ دارن ، مي گن به خاطر زندگي انسان در دوره هاي گذشته است .

شما چي فكر مي كنيد ؟
تجربه اي در اين مورد داشتيد ؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا