تاریخ اینچنین مینویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا میشود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او میپرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب میدهد قیل و قال است. شمس میگوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت میاندازد. مولانا با ناراحتی میگوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد میباشد. و دیگر پیدا نمیشود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون میکشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب میپرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب میدهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی مینهد و درس و بحث را کناری نهاده و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت میایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره مییابد.
هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشهای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطهاش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.
شعری زیبا از مولانا در وصف استادش شمس تبریزی:
دلبر و یار من توئی
رونق کار من توئی
باغ و بهار من توئی
بهر تو بود ؛ بود من
خواب شبم ربوده ای
مونس جان تو بوده ای !
درد توام نموده ای
غیر تو نیست سود من !
جان من و جهان من
زهره آسمان من
آتش تو ؛ نشان من
در دل همچو عود من !
جسم نبود و جان بدم
با تو به آسمان بد م
هیچ نبود در جهان ،گفت من و شنود من
چونکه بدبد جان من
قبله روی " شمس دین "
بر کوی او بود
طاعت من سجود من !
پیر من و مراد من ، درد من و دوای من
فاش بگفتم این سخن ؛ شمس من و خدای من !
از تو به حق رسیده ام ، ای حق حقگزار من
شکر ترا ستاده ام ؛ شمس من و خدای من !
عیسئی مرده زنده کرد ،دید فنای خویشتن
زنده جاودان توئی ؛ شمس من و خدای من !
کعبه من ، کنشت من ،دوزخ من ،بهشت من !
مونس روزگار من ، شمس من و خدای من !
نعره های و هوی من ؛ از در روم تا به بلخ
اصل کجا خطا کند ،شمس من و خدای من !
کعبه من کنشت من ،دوزخ من بهشت من
مونس روزگار من ؛شمس من و خدای من !
شمس من و خدای من ،شمس من و خدای من !