سيده ملك خاتون مادر فخرالدوله ديلمى از زنان بزرگوار عهد خويش بود. سلطان محمود چون به حكومت رسيد و بيشتر شهرهاى ايران را مسخر گردانيد؛ چند بار در صدد گرفتن رى برآمد ولى هر بار سيده ملك خاتون بلطائف الحيل متوسل شد و محمود را بطريقى از اين كار منصرف ساخت. تا اينكه محمود سرانجام مصم شد ملك رى را از سيده ملك خاتون بگيرد و در اين زمينه بدو نامه ايى نوشت. سيده ملك خاتون براى وى پيغام داد كه اين كار از دو حال بيرون نيست يا آنكه تو در اين نبرد پيروز خواهى شد يا من؛ اگر تو پيروز شوى كه چندان قدر و بهائى ندارى، زيرا همه گويند محمود زنى را شكست داد، و اگر من فاتح شوم آبرو و حيثيت تو بر باد خواهد رفت و همگان گويند محمود با آن همه خدم و حشم از زنى بيوه شكست خورد. پس بهتر است كه ملك رى را ناديده انگارى. محمود بر اثر شنيدن اين پاسخ مدتى از گرفتن ملك رى منصرف شد ولى باز به تحريك اطرافيان هوس آنديار كرد. اين بار سيده ملك خاتون دبير خود را پيش خواند و به وى گفت مى خواهم براى محمود نامه اى بنويسى كه او را سخت تحت تاثير قرار دهد. منشى نامه برگرفت و بر فراز آن نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
و در ذيل آن نگاشت «الم» و ديگر چيزى ننوشت. وقتى نامه به محمود رسيد همه منشيان را خبر كرد تا از مضمون «الم» اطلاع حاصل كند ولى هيچ كس ندانست. تا آنكه دبيرى بر مضمون آن وقوف يافت و گفت اين نخستين لفظ از سوره شريفه «الفيل» است كه خداوند فرمود «الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل» و در آن اشاره است بواقعه لشكركشى حبشيان براى تسخير مكه و فيل «ابرهه» سردار **** كه ماجرايى بس شنيدنى است و مختصر آنكه ابرهه حبشى عزم تسخير مكه نمود و با **** خويش رهسپار خانه خدا شد. پيشاپيش **** فيل بزرگ وى كه محمود نام داشت براه افتاد. همين كه فيل پيشروى كرد، عربى نفيل نام جلو آمد و گوش فيل را گرفت و فرياد برآورد«اى محمود، زانو بزن و از همان راهى كه آمدى مستقيماً برگرد زيرا تو به ارض مقدس خدا پا نهاده اي» فيل زانو زد و با تمام ضرباتى كه باو وارد كردند گامى فراتر ننهاد. آنگاه خداوند دسته دسته پرندگان كوچكى بشكل گنجشك موسوم به ابابيل بجنگ حبشيها فرستاد و هر يك از پرندگان سه سنگريزه يا گلوله گل يکى را با نوك و دو ديگر را بچنگ گرفته و سنگريزه ها را بر سر حبشيها فرو ريختند و بهر كدام كه اصابت مى كرد فوراً جان مى سپردند. و بدين ترتيب آن **** بزرگ درهم شكست و هزيمت نمود.
بدين نحو سلطان محمود از عزيمت به رى خوددارى كرد.
بسم الله الرحمن الرحيم
و در ذيل آن نگاشت «الم» و ديگر چيزى ننوشت. وقتى نامه به محمود رسيد همه منشيان را خبر كرد تا از مضمون «الم» اطلاع حاصل كند ولى هيچ كس ندانست. تا آنكه دبيرى بر مضمون آن وقوف يافت و گفت اين نخستين لفظ از سوره شريفه «الفيل» است كه خداوند فرمود «الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل» و در آن اشاره است بواقعه لشكركشى حبشيان براى تسخير مكه و فيل «ابرهه» سردار **** كه ماجرايى بس شنيدنى است و مختصر آنكه ابرهه حبشى عزم تسخير مكه نمود و با **** خويش رهسپار خانه خدا شد. پيشاپيش **** فيل بزرگ وى كه محمود نام داشت براه افتاد. همين كه فيل پيشروى كرد، عربى نفيل نام جلو آمد و گوش فيل را گرفت و فرياد برآورد«اى محمود، زانو بزن و از همان راهى كه آمدى مستقيماً برگرد زيرا تو به ارض مقدس خدا پا نهاده اي» فيل زانو زد و با تمام ضرباتى كه باو وارد كردند گامى فراتر ننهاد. آنگاه خداوند دسته دسته پرندگان كوچكى بشكل گنجشك موسوم به ابابيل بجنگ حبشيها فرستاد و هر يك از پرندگان سه سنگريزه يا گلوله گل يکى را با نوك و دو ديگر را بچنگ گرفته و سنگريزه ها را بر سر حبشيها فرو ريختند و بهر كدام كه اصابت مى كرد فوراً جان مى سپردند. و بدين ترتيب آن **** بزرگ درهم شكست و هزيمت نمود.
بدين نحو سلطان محمود از عزيمت به رى خوددارى كرد.