• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خانهء دلتنگیها

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
من غرق در دریایی از آشفتگی ها و ناملایمات...
تو بی هیچ خیالی..
روی شن های ساحل...
با چند پک از سیگار..
و صدای بلند موسیقی:
همه چی آرومه...!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گاهی تصور میکنم سکوت نیز
چه آرام فریاد می زند
ای سکوت خفته ی من
فریادت
به گوشهای بیدار خواهد رسید
پس نا امید مباش و
آرام
فریاد بزن...
آرام فریاد بزن...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
صدای خش خش برگها
صدای باد و هیاهوی
پرندگان
صدای پای تو
هنوزم در گوشم
همهمه میکنند
باید از خاطرم بگذرند هر آنچه
از توست
آنها گذشتند
با سکوت سرد خانه
و صدای تیک تیک ساعت
وطوطی در قفس
که اسم تورا مدام صدا میکند
چه کنم؟
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
متن بسار زیبایی از وبلاگ " تبسم های تلخ "

دیگر بانوی هیچ قصه ای نخواهم شد

که این بانو خود قصه ها دارد ....

بــا کسی دوست نخواهم شد دیــگر عاشق کسی

نخواهم شد عشقم متعلق

به کسی بود که الان دیگه نیست کنارم ,

هست اما شاید مال کسی دیگری باشد !

من دختری هستم بر فراز آسمان , راه چهل ساله

معراج مرد را در یک شب پیموده ام و

دامانم مهد تمدن بشر است !
من یک دخترم نگاه به بدن ظریفم نکن

اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به آتش می کشم !

تنهایی ام را با کسی تقسیم نخواهم کرد که روزی تنهایم بگذارد !

بدان ، حوای کسی نخواهم شد که به هوای دیگری برود !

روح خداست که در من دمیده و نامش احساس است ،

ارزان نمی فروشمش اما

در راه زن بودنم خرجش خواهم کرد !

دستانم بالین کودک فردایم خواهد شد ،

بی حرمتش نخواهم کرد ، به کسی

نمیسپارمش !!!!!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن

ژاله اصفهانی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
انگار نمی آید و هم می آید
این دور و بر انگار که کم می آید
او عابر و من پیاده رو ، آه چقدر
از حاشیه رفتنش خوشم می آید !
رضا بروسان
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم
باز میلرزد دلم دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
باز می لرزد دلم دستم
های نخراشی بغفلت گونه ام را تیغ
های نپریشی صفای زلفکم را دست
وآبرویم را نریزی دل
ای نخورده مست

مهدی اخوان ثالث
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفیوقتـــی بغــــض میکـــُنیوقتـــی دآغونــــیوقــــتی دلــِت شکــــستـ هدقیقــــا همیـــن وقـــــتآانقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :"بیخـــیال"
images
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بی تو دلم می‌گیرد
و با خودم می‌گویم:

کاش آن یک بار که دیدمت

گفته بودم:

که بی تو گاه دلم می‌گیرد

که بی تو گاه زندگی سخت می‌شود
...
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند

اما نمی‌گفتم

که این «گاه» ها

گهگاه

تمامِ روز و شب من می‌شوند

آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد

درست مثل همین روزها ...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
امروز .....


چقــدر دلم تمام شدن می خواهـد …



از آن تــمام شدن هایــی که بشــود نقــطه سرِ خط …



و آنگـــاه دیکــته تمــام شـود !



و من دیگــر آغـــاز نشــــوم …
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
"دلتنــــــــــگی"نه با قلـــم نوشته میشود,نه با دکمـــــه های ســـــــرد کیبــــورد؛دلتنــــــــگی را با "اشــــــک" می نویسند...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گم شده ام در میان بایدها ونبایدها گم شده ام در میان آینده و گذشته ها گم شده ام ... نه !!! بهتر که مینگرم انگار کور شده ام ... نمی بینم دیگر خود را نمی بینم در میان منه گذشته گم شده ام در میانه منه آینده گم شده ام ای خوده من دلم برایت تنگ شده است...کجایی ؟؟؟ کجایی ای خوده من... دلم برای خودم تنگ است که مدتهاست ندیده امش
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بعضي وقتا سكوت ميكني
چون اينقدر رنجيدی كه نميخوای حرفی بزنی ...

بعضي وقتا سكوت ميكنی

چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری ...

گاهي سكوت يه اعتراضه

گاهی هم انتظار ...

اما بيشتر وقتا سكوت ...

واسه اينه كه هيچ كلمه اي نميتونه

غمي رو كه تو وجودت داری توصيف كنه
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دلتنگ شدن برای کسی ...

این نیست که از آخرین باری که او را دیده اید


یا با او صحبت کرده اید چقدر گذشته است !!!


بلکه دلتنگی آن لحظه ایست که در حال انجام کاری هستید ،


و آرزو می کنید که ...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
به کدامین خدای روی بیاورم

تا دادم بستاند؟!

و "دردم" را با کدامین قوم

در میان بگذارم!

در تنگنای این قوم هزار قبیله؟!

صد ها برابر "عمر" پروانه ای

در خزانم...؟

"آدم" را به یاد می آورم!...

و "ایوب" را

که برایم دست می زند!؟

من به "نَزاره"ی تندیس فردوسی

نشسته ام که از سقف "گالری"

آویزان ست!؟

پروانه ها دیگر رنگ ها را نمی شناسند و

زنبورهای عسل به لانه باز نمی گردند!!

و این مهری، که مجازی ست؛

گرمایی ندارد!

اما من از درون گُر گرفته؛

و دست و پایم یخ زده است!؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مردی که تنها به راه میرود با خود میگوید
در کوچه میبارد و گرما در خانه نیست
حقیقت از شهر زندگان گریخته است،من با تمامِ حماسه ام به گورستان خواهم رفت
وتنها
چرا که
به راستی، به کدامین همسفر میتوان اطمینان داشت؟
و به راستی
آنکه در این راه قدم برمی دارد به همسفری چه حاجت است؟


شاملو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست افتاب می شود
نگاه کن
تمام هستی ام خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
یا باران ، زمین جای قشنگی نیست!
من از جنس زمینم خوب میدانم،
که دریا، جد تو در یک تبانی ماهی بیچاره را در دام ماهیگیر می راند.
من از جنس زمینم خوب میدانم،
که گل در عقد زنبور است،
... یک طرف سودای بلبل،
یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست می دارد.
نیا باران!!!!
من از جنس زمینم خوب میدانم،
که ای باران پشیمان میشوی از آمدن،
در ناودانها گیر خواهی کرد،
پس آنگه آرزوی خورشید، خواهی داشت.
من از جنس زمینم خوب میدانم،
که اینجا جمعه بازار است؛
و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند،
در اینجا قدر مردم را به زر اندازه میگیرند،
در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند.
نیا باران... زمین ناپاک و مردمانش شکوه از آسمان دارند.....
نیا باران .. همان دستان نامردی که رو به آسمان بهر دعا دارند... همان بودند که خنجر بر پشت سرو نقش عشق کوبیدند....
نبار بر این زمین و مردمانش، که تو پاکی و آلوده می گردی....
نیا باران ، نیا باران...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اینجا اسمان ابریست انجا رانمیدانم

اینجا شده پاییز انجا را نمیدانم

اینجا فقط رنج است انجا را نمیدانم

اینجا دلی تنگ است انجا را نمیدانم
 
بالا