• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خانهء دلتنگیها

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
زين گونه ام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست
جانم بگير و صحبت جانانه ام ببخش
كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
گم گشته ديار محبت كجا رود
نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد
اي خواجه درد هست و ليكن طبيب نيست
در كار عشق او كه جهانيش مدعي ست
اين شكر چون كنيم كه ما را رقيب نيست
جانا نصاب حسن تو حد كمال يافت
وين بخت بين كه از تو هنوزم نصيب نيست
گلبانگ سايه گوش كن اي سرو خوش خرام
كاين سوز دل به ناله ي هر عندليب نيست
ه.الف سایه
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
دلتنگي در کار نيست..فصل است فصل زيباي پاييز...دور باد غم ها
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
. در نیزار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود فراموش کند....
تسورا یوکی
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

میروم تا که به صاحبنظری بازرسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
اين روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه
درد تمام عاشقا پاي کسي نشستنه

اين روزا مشق بچه هايه صفحه آشفتگيه
گرداي روي آينه فقط غم زندگيه

اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشکل بي ستاره ها يه کم ستاره چيدنه

اين روزا کار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه کم کبوتر شدنه


اين روزا آسمونمون پر از شکسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه


اين روزا کار آدما دلاي پاک رو بردنه
بعدش اونو گرفتنو به ديگري سپردنه


اين روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهونشون از هم خبر نداشتنه


اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفائيه
جرم تمومشون فقط لذت آشنائيه


اين روزا چشماي همه غرق نياز و شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه


اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پس زدن و نموندنه
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
زندگي عشق است ُُعشق افسانه نيست آنکه عشق آفريد ديوانه نيست



عشق آن نيست که در کنارش باشي عشق آن است که به يادش باشي
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
حال ما با دود و الکل جا نمی اید رفیق

زندگی کردن به عاشق ها نمی اید رفیق

روحمان ابستن یک قرن تنها بودن است

طفل حسرت نوش ما دنیا نمی اید رفیق

دستهایت را خودت " ها " کن اگر یخ کرده اند

از لب معشوقه هامان " ها " نمی اید رفیق

هضم دلتنگی برای موج اسان نیست

اب دریا بی سبب بالا نمی اید رفیق

یا شبیه این جماعت باش یا تنها بمان

هیچ کس سمت دل زیبا نمی اید رفیق
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
.
.
ای تو فرسوده ترین غصه دیرینه من
ای دوچشمان سیاه تو قرنطینه من
آسمان وسعت چشمان تو را کم دارد
دلم اندازه زیبایی تو غم دارد .
به اوستای کتاب اخوان میمانی
به دل انگیزی تصنیف بنان میمانی
همچو رودی که صدای عطشش می آید
دل دیوانه من از تو خوشش می آید
تو به قول غزل از ماه کمی ماه تری
تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری
در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم
خواب دندان زدن سرخی سیبی دیدم
سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد
دلش از دست من و دست نچیدن دق کرد
غزل از چشم شما روی دلم میبارد
یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟.
.
هم نفس بیشتر از فاصله ها تنهاییم
من و تو هردو زمین خورده یک رویاییم
تن تو کوه تلنبار علایق شده است
سر این کوه پلنگیست که عاشق شده است
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
.
.
ای تو فرسوده ترین غصه دیرینه من
ای دوچشمان سیاه تو قرنطینه من
آسمان وسعت چشمان تو را کم دارد
دلم اندازه زیبایی تو غم دارد .
به اوستای کتاب اخوان میمانی
به دل انگیزی تصنیف بنان میمانی
همچو رودی که صدای عطشش می آید
دل دیوانه من از تو خوشش می آید
تو به قول غزل از ماه کمی ماه تری
تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری
در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم
خواب دندان زدن سرخی سیبی دیدم
سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد
دلش از دست من و دست نچیدن دق کرد
غزل از چشم شما روی دلم میبارد
یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟.
.
هم نفس بیشتر از فاصله ها تنهاییم
من و تو هردو زمین خورده یک رویاییم
تن تو کوه تلنبار علایق شده است
سر این کوه پلنگیست که عاشق شده است
عااااالی
 

H@/\/\ID

کاربر فعال اینترنت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2009
نوشته‌ها
15,657
لایک‌ها
1,883
محل سکونت
زنــــــجان
.
.
ای تو فرسوده ترین غصه دیرینه من
ای دوچشمان سیاه تو قرنطینه من
آسمان وسعت چشمان تو را کم دارد
دلم اندازه زیبایی تو غم دارد .
به اوستای کتاب اخوان میمانی
به دل انگیزی تصنیف بنان میمانی
همچو رودی که صدای عطشش می آید
دل دیوانه من از تو خوشش می آید
تو به قول غزل از ماه کمی ماه تری
تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری
در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم
خواب دندان زدن سرخی سیبی دیدم
سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد
دلش از دست من و دست نچیدن دق کرد
غزل از چشم شما روی دلم میبارد
یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟.
.
هم نفس بیشتر از فاصله ها تنهاییم
من و تو هردو زمین خورده یک رویاییم
تن تو کوه تلنبار علایق شده است
سر این کوه پلنگیست که عاشق شده است
عالییی
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود
هوا گرفته ی عشق از پی هوس نرود
به بوی زلف تو دم می زنم درین شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود
چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم
که یاد باغ بهشتش درین قفس نرود
نثار آه سخر می کنم سرشک نیاز
که دامن توام ای گل ز دسترس نرود
دلا بسوز و به جان بر فروز آتش عشق
کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود
فغان بلبل طبعم به گلشن تو خوش است
که کار دلبری گل ز خار و خس نرود
دلی که نغمه ی ناقوس معبد تو شنید
چو کودکان ز پی بانگ هر جرس نرود
بر آستان تو چون سایه سر نهم همه عمر
که هر که پیش تو ره یافت باز پس نرود
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
تــو آن شــعری

که مــی خــوانم تــو را

و زود مــی آیــی

کــنار اشــک هــایــم!

بـــی صـــدا؛

آرامــــ و پــنهانــی ...
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
این قرار داد

تا ابد میان ما

برقرار باد

چشم های تو به جای دست های تو !

من به دست تو

آب می دهم

تو به چشم من

آبرو بده !

من به چشم های بی قرار تو

قول می دهم ریشه های ما به آب

شاخه های ما به آفتاب می رسد

ما دوباره سبز می شویم!
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم

هر جا که دلت می خواهد بــــرو !

فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد

انقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت باز هم آرام نگیری…!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگــــــــــی
یعنی بمیرے در هواے یک نفر
مرده باشــــــــــی جان بگیرے
با صداے یک نفــــــــــر
عمــــــــــر اگر بسیار باشد
و عمر اگر کــــــــــم ;
هرچه هستــــــــــ
محض لبــــــــــخند یکی باشی
فداے یک نفر ........
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
492
عشق ويرانـــگر او در دلــم اردو زده است
هرچه من قلب هدف را نزدم او زده است
بيستون بود دلم... عشق چه آورده سرش
که به ارگ بم ويران شده پهلو زده است؟
مو پريشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز
من پريشانم و او گيره به گيسو زده است
دامنش دامنـــه هاي سبلان است ...چقدر
طعم شيرين لبش طعنه به کندو زده است
مثـــل مغرورترين کــــافر دنيــــــــا که دلش
از کَــفَش رفته و حتي به خدا رو زده است
ناخدايي شده ام خسته که بعد از طوفان
تا دم مـرگ دعــــا خوانده و پارو زده است
تا دم از مرگ زدم گفت:"دعا کن برسي"
لعنتي باز فقط حرف دو پهلو زده است !
 
بالا