ولي از بخت بد احسان عاشقش شد!! حالا هي از احسان اصرار كه بيا بريم كافه با هم يك چيزي بخوريم از اون انكار كه نه هنوز وقتش نشده و زوده و بايد بيشتر با هم آشنا بشيم و از اين حرفا. اما احسان ول كن نبود كه نبود. تا اين كه يه روز اون ماه پري قلابي دست به دامن يكي از سهامداران ارشد پرشين تولز يعني جناب شار شد كه بابا دستم به دامنت من ماه پري نيستم و اين احسان گير سه پيچ داده يك كاري براي ما بكن...