• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

داستان های 55 کلمه ای !

Mahiar0

کاربر افتخاری سئو و معرفی سایتها
تاریخ عضویت
20 جولای 2004
نوشته‌ها
10,341
لایک‌ها
1,210
محل سکونت
رشت
منم تو سايتم ميگذارم
قسمت داستان سايتم هم كه تو سرچ بالاست اما حيف كه داستان زياد ندارم
 

یاشار

Registered User
تاریخ عضویت
23 آگوست 2006
نوشته‌ها
1,356
لایک‌ها
3
سن
37
محل سکونت
Atlantica
جناب خرداد اگه ممکنه چند کتاب معرفی کنید که منبع مناسبی برای اینطور داستانها باشه.
با تشکر.
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
خرداد جان ، میتونم از بعضیاش توی وبلاگ استفاده کنم ؟ البته هنوز وبلاگ ندارم میخوام بسازم :D

چرا که نه Romain_Gary عزیز ممنون میشم بعد از کامل شودن وبلاگتون آدرسش رو هم بهم بدین
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
جناب خرداد اگه ممکنه چند کتاب معرفی کنید که منبع مناسبی برای اینطور داستانها باشه.
با تشکر.
یاشار عزیز من دو تا کتاب در این باره میشناسم اولیش رو دارم ولی دومیش رو تا حالا پیدا نکردم

کتاب داستان های 55 کلمه ای ترجمه: گیتا گرگانی
و
«کوتاهترین داستان های کوتاه جهان» گردآوری استیو ماس و ترجمه اسدالله امرائی

اولی دو زبانست و حدود 120 تا داستان داره واقعا جالبه به همه دوستان پیشنهاد میکنم که بخرند
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
منم تو سايتم ميگذارم
قسمت داستان سايتم هم كه تو سرچ بالاست اما حيف كه داستان زياد ندارم

سلام مهیار جان کتاب هایی که معرفی کردم رو بگیر تعداد داستان هاش کم نیست
براتون آرزوی موفقیت میکنم
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
یه تعداد داستان دیگه

مراقب
مرد کوچک اندام فریاد زد:« روی سبزه‌ها راه نرو!»
مرد تنومد در جواب گفت:« احمق نشو. سبزه چیزی احساس نمی‌کند.»
مرد کوچک اندام جواب داد:« باید مراقبش باشی. سبزه به ما زیبایی هدیه می‌کند اما شکننده است.»
مرد تنومند گفت:« به هر حال» و قدم زنان عبور کرد.
سال‌ها بعد هر دو از این جهان رفتند.
سبزه‌های گورستان، بی‌هیچ تفاوتی، برگورهای هر دو روئیدند.
" استیو مک لئود "
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
محبوب هری
مرد، مجذوب انحناهای وسوسه انگیز اندام و برق طلایی‌اش به او که آن‌جا دراز کشیده بود نگاه کرد.اما این صدای او بود که مرد را به راستی از خود بی‌خود می‌کرد.صدایی گاه ملایم و شهوت‌انگیز و گاه آزاد و وحشی. او همیشه با حال و هوای مرد هماهنگ بود.
مرد او را عاشقانه به لب‌هایش نزدیک کرد. امشب هری و ترومپت‌ش، با هم موسیقی زیبایی می‌آفریدند.
" بیل هورتون "

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


با وزش بادها
زن با باد جنوب به قلب مرد راه یافت. مرد از باد غربی به ذهنیت زن پی برد. باد شرقی مرد را با روح زن آشنا کرد.
آن‌گاه وضعیت جوی دگرگون شد و تمامی بادها به یک‌باره وزیدند. طوفانی عظیم و دوار پدید آوردند و زن همراه باد شمالی مرد را ترک کرد و قلب او از یخ پوشیده شد.
" ریچارد ام.شارپ "

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


رقص

پاکشان به رخت کن من آمد. استیو ریق ماستی با صورت پر از جوش.
اهوک! لابد آمده از من بخواهد که با او برقصم. آخرین فرصت.
بهتر از این است ک مثل جنی باشم.
نفس عمیق. " سلام استیو."
" سلام سو."
" از من چیزی می خواستی؟"
حتی جوش های صورتش هم سرخ شد.
" نمی دانم ... راستی تو شماره جنی را داری؟ "

جوی جولی سنت

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


ورّاج

در گوش او گفت: " پنجاه و پنج"

" پنجاه و پنج مایل در ساعت؟ "

" نه، کلمه! همه اش همین را داریم! عجله کن! لطفاً ! "

عرق از پس کله اش شره کرد، محکم تر به پدال گاز فشار آورد.

" اما ... خیلی چیزها هست که می خواهم بگویم! خیلی چیزها که گفته نشده! "

زیر لبی گفت: " ده! "

" ده؟ "

" شش "

با من ازدواج می کنی؟

" بله ! "

سیلویا ریچ مان


 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


گورکن

مرد ریزه اندام داد زد: "روی چمن راه نرو! "

مرد گنده جواب داد : " برو بابا، سبزه که چیزی حس نمی کند."

مرد ریزه اندام به او توپید: "باید مراقب باشی، زیباست اما شکننده."

مرد گنده راهش را کشید و رفت: "هر چه می خواهد باشد."

چند سال بعد، هر دو رفته بودند.

اما چمن گورستان بر قبر هر دو یکسان روییده بود.



استیون مک لئود

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


گام اول

سه روز است که چیزی ننوشیده ام. به تازگی خبری درباره گروهی که حمایت می کنند، شنیدم.

این روز ها برای هر چیزی یک گروه حمایت وجود دارد. گشتم و یکی از جلسات شان را پیدا کردم.

دیشب دفعه اول بود که جرئت کردم بلند شوم و بگویم : " سلام. سندی هستم و خون آشامم."

شاید امیدی باشد.

تیم اسکات

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


دوست باز یافته

درمدرسه او نزدیکترین دوستی بود که می شد اسم دوست دختر رویش بگذاری .

وقتی درس شان تمام شد گفت :"با من در تماس باش ."

دخترک گفت :" خیلی خوب، تو هم." ...

اولین باری که بعد از آن همدیگر را دیدند ، پنج سال بعد بود.

" خوب شد دیدمت."

" خیلی خوب، من هم."

"با من در تماس باش ."

" خیلی خوب، تو هم."

دیوید هوفمان
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


مهمانی میلیون دلاری

چارلی با آخرین دلاری که داشت در بخت آزمایی ، ده میلیون دلار برنده شد.

جشنی که با دوستان خیابان خوابش گرفت، دو هفته به طول انجامید. تا آنکه چارلی طی مهمانی بر اثر نا پرهیزی مُرد.

دولت صاحب میلیون ها دلاراو شد، اما اسم او تا ابد در مین استریت به عنوان بزرگترین دست و دلباز شناخته شده ، می ماند.

... راستی اسمش چی بود ؟

دیک اسکین

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


بدبختی

از دردی که تمام تنم را گرفته بود، بیدار شدم و پرستاری را دیدم که کنار تخت من ایستاده.

گفت : " آقای فوجیما بخت یارتان بوده که از بمباران دو روز پیش هیروشیما جان سالم به در برده اید. اما حالا این جا در امان هستید، توی این بیمارستان."

با صدای ضعیفی پرسیدم : " من الان کجا هستم؟ "

گفت : "ناکازاکی"

آلن ای مایر

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند


قطع یک نشانه

درخت سرخه طی هزار سال، زیبایی با شکوهی پیدا کرده بود. از زلزله و خشکسالی و آتش سوزی جان به در برده بود. تنها کوهستان هایی که در آن می روئید با او برابری می کردند. هزار سال دست نخورده، هزار سال فتح نشده.

سر کارگر با صدای بلند گفت : "چقدر طول می کشه بیندازیش؟"

هیزم شکن یغور، تفی انداخت : "فوقش دو ساعت"

" پس تمامش کن"

اندرد ای هانت

 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند

ترديدهايی داشت.

کلی دو دل بود.

فکر می کرد آگهی مال بازنده هاست.

اما خيلی احساس تنهايی می کرد.

آگهی داد.

يک جواب نان و آبدار رسيد.

حالا اينجا بود توی رستوران و انتظار غريبه ای را می کشيد که گل سرخی به يقه اش زده.

با تعجب گفت : پدر؟ شمايی؟
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند

مامان ؟ بابا کی می آيد ؟

گفت : زود! خيلی زود! جنگ تمام شده......ديگر جای نگرانی نيست.

مامان! مامان! کشتی آمده!

نردبانی انداختند.

سرانجام همه را پياده کردند.

شوهرش به ساحل رسيد.

ستوان گفت : اينجا را امضا کنيد.

زن تابوت را بغل کرده بود.
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند

اگر مردی از پشت آن درخت بيرون بيا تا بکشمت.

تو جگر نداری ماشه را بکشی.

جگر دارم اين هوا از مغز تو گنده تر.

تو مغزت انداره ی فندق است.

بنگ!

....يکی ديگه....!

بنگ!

بچه ها! شام!

آمديم مامان!
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند

مرد ريزه اندام داد زد : روی چمن راه نرو!

مرد گنده جواب داد : برو بابا! سبزه که چيزی حس نمی کند.

مرد ريزه اندام به او توپيد : بايد مراقب باشی! زيباست اما شکننده.

مرد گنده راهش را کشيد و رفت : هر چه می خواهد باشد.

چند سال بعد هر دو رفته بودند.

چمن گورستان بر قبر هر دو به يکسان روييده بود.
 
بالا