برگزیده های پرشین تولز

درمان خجالت و راه های گسترش روابط عمومی

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
37
محل سکونت
USA
به نقل از SHAH_RAM :
ممنون الکترونیک جان ! منم دارم سعی میکنم که با این مطالب خودمو درست کنم!
خواهش میشه امیدوارم:)
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
1.ساده گرفتن.
2.همون که Bahreyni گفت تو آیینه با خودت صحبت کردن.چت هم خوبه.
3.electronic گفت مواردی که احساس میکنی اعتماد به نفس نداری خودت رو بندازی وسط هیچ اتفاقی نمیوفته به نظر من این بدترین راه یی که پیشنهاد داده شده.دیگران حتما یادشون میره که چه سوتی دادیم ولی خود ما دفعه بعد که همچین موضوعی برامون پیش بیاد جرات نظر دادن و قاتی کردن خودمون رو نداریم.
4.خانم Persiana با اون آواتر بسیار زیباشون گفتن از حرف زدن با تلفن وحشت دارن این هم راه حلش همون ساده و آسون گرفتن این موضوع و همه موضوعات و فکر نکردن به اینکه الون چه جوابی به کسی که اون طرف تلفن هست بدم.
5.آقا شایان هم نظر توپ رو دادن که چهار تا رفیق پر رو و پر حرف داشته باشی و خودت بعضی مواقع نظر بدی و حرف بزنی و بعد از یک مدت مخشون رو تلیت کنی و اجازه حرف زدن بهشون ندی.
6.Tiva گفت به نظرم یك مشكل دیگه هم این شك و تردیدی باشه كه توی دل آدم وجود داره كه مثلا اگر من این حرف رو زدم و ضایع شدم آبرم میره ! این حس بعد اینکه یکی دو بار ضایع بشی به سراغت میاد و شخص کی ضایع میشه این تو ذهنش میمونه ولی کسانی که ضایع شدن اون رو دیدن یادشون میره و درگیر خودشون هستن و باید اینطور به خودمون تلقین کنیم که ضایع شدن برای یکی دو روزه و اصلا نباید بهش فکر کرد که اگه بهش فکر کنی همیشه ضایع خواهیم بود و به سوالاتی که ازت میپرسن نمیتونی جواب بدی.
مشکل من اینکه از مرحله خجالتی بودن در اوومدم و به مرحله رسیدم که میخوام نظر بدم و حرف بزنم ولی حول میشم و میخوام هرچه زودتر نظر بگم و خالی بشم(فکر کنم این بعد از دوره خجالتی بودن سر آدم میاد که میخاد عقده گشایی و نظرش رو بگه و منتظر جواب دیگران باشه) ولی همه چیز رو خراب میکنم و دوباره احساس میکنم که دارم خجالتی میشم.
-----
مثل اینکه این آقای شادروان بر عکس اون آواتر شون یک هیکل میزون و گردن کلفتی دارن که میگن زل بزن تو چشم ملت هیچ غلطی نمیتونن بکنن.بابا جان از کنار مردم رد میشی بهت فحش میدن شما انتظار داری تو چشمون زل بزنیم هیچی نگن.اینجوری روشی که گفتید نه تنها خجالت رو درمان نمیکنه بلکه محتاجت میکنه به درمان،درمان دست و پا و چشم و چال.
ون موقع به جای درمان خجالت باید چشم و چال و دست و پامون رو.


ولی واقعا اگه یک سایت بزنیم چه قدر خوب میشه اصلا وقتی چشمتون به عنوان این تاپیک خورد چه حالی شدید بیاییم همه خجالتی ها رو حالی به حولی کنیم و بهشون همچین حالی رو که تجربه کردیم بدیم.

به این سایت توپ هم سری بزنید.سایت بی نظیره در تمام زمینه ها کمکتون میکنه.
http://www.mardoman.com
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
37
محل سکونت
USA
electronic گفت مواردی که احساس میکنی اعتماد به نفس نداری خودت رو بندازی وسط هیچ اتفاقی نمیوفته به نظر من این بدترین راه یی که پیشنهاد داده شده.دیگران حتما یادشون میره که چه سوتی دادیم ولی خود ما دفعه بعد که همچین موضوعی برامون پیش بیاد جرات نظر دادن و قاتی کردن خودمون رو نداریم.
ها نکته داره.تو همچین مواقعی نباید سعی کنی اون اتفاق رو مرتب تو ذهنت مرور کنی.این ذهن ماست که بر اساس اطلاعات قبلی از کاه کوه میسازه.به نظر من که روش خوبیه.کما اینکه قدیمها هم همین طوری بود.البته این کار هم باید رو قاعده باشه و اول از بحثهای سبک شروع بشه.
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
-بچه هاي كه از بچگي محبت وببينند در بزرگي خجالتي نمي شوند
فكر نمي كنم اين يك اصل كلي باشد يعني در مورد همه افراد خجالتي صدق نميكند. براي نمونه خود من، فكر نمي كنم كسي بيشتر از من در كودكي محبت ديده باشد (البته فكر كنم همه تك فرزندها همينطورند ;)) ولي اين مساله باعث نشده كه من خجالتي نشم، شايد خنده دار باشه ولي من هنوزم شديدا به مامانم متكيم و اگر تنهايي جايي بروم و يا بخواهم كاري را بكنم احساس نا امني ميكنم و اگر چيزي باشد كه تا به حال انجام نداده باشم دلم ميخواهد بزنم زير گريه!

.خانم Persiana با اون آواتر بسیار زیباشون گفتن از حرف زدن با تلفن وحشت دارن این هم راه حلش همون ساده و آسون گرفتن این موضوع و همه موضوعات و فکر نکردن به اینکه الون چه جوابی به کسی که اون طرف تلفن هست بدم.
آه! مرسي از تعريفتون:blush: راستش من ميخواهم ساده وراحت بگيرم ولي نميدونم چرا به نظرم وحشتناك مياد. البته يك موردي هست كه خجالت من از بين ميره و اون زمانيست كه بدجوري عصباني ميشوم (مثل آن دفعه ايه كه يك كارت اينترنت خريدم و وقتي خواستم امتحانش كنم كارنكرد و رفتم تو سايتشون (سپنتا) و ديدم دهه! اينو قبلا به يك نفر ديگه فروخته بودند چون با گرفتن يوزرنيم و پسورد من به آقاي ايكس داره خوش آمد ميگه و منم داغ كردم و زنگ زدم شركتشون و البته به جايي هم نرسيد و پولم دود شد و رفت هوا :hmm: همه اينارو گفتم كه بگويم شرايطي هم پيش مي آيد كه آدم خجالتي به گونه اي رفتار ميكند كه همه فكر ميكنند چقدر پررو است و خود فرد هم وقتي به آن زمان و كاري كه كرده فكر ميكند با خودش ميگويد كه من چگونه رويم شده همچين كاري را انجام دهم؟!

بقيه رو نميدونم ولي من خيلي وقتها از دست خجالتي بودن خودم جوش ميارم و ميخواهم كله ام را بكنم مثل مواردي كه مثلا سر كلاس استاد يك سوالي را ميپرسد و تو با خودت ميگي جوابش ميشه اين ولي بعد همون مساله ضايع شدن و فكر اينكه آبروم ميره پيش مياد و جواب نميدي و بعد يكي ديگه فكر تو رو ميخونه و جواب ميده و درست هم از آب درمياد وكلي مورد تشويق استاد قرار ميگيرد و تو به خودت لعنت ميفرستي كه چرا خودت جواب ندادي ولي باز دو روز ميگذره و يادت ميره و دوباره روز از نو روزي از نو! مي دونين، به نظر من خجالتي بودن را بايد از سنين پايين، خيلي پايين درمان كرد چون هرچي پيشتر بره سختتر ميشه به علاوه فرد بايد در موقعيتهايي قرار بگيره كه مجبور به انجام كاري كه ازش وحشت داره بشه (كه معمولا هم به بهترين شيوه انجام ميگيره) و اينگونه شايد به اعتماد به نفسش افزوده بشه. البته اين مساله هم هست كه ممكن فرد داراي شرايط يا ضعفي باشد كه سبب تمسخر ديگران شود (معلول، قد خيلي بلند، چاق، خيلي لاغر، نازيبا، كچل، كك و مكي و ...). مثلا من خودم چاق هستم و اين مساله ظاهرا براي ملت خيلي خنده داره (هه، من بدبخت از دوران مهدكودك و آمادگي تا كنون با اين نگاه هاي تمسخرآميز ديگران روبرو بودم و بفرماييد ديگه چي از اعتماد به نفس براي فرد باقي مي مونه:( ). خلاصه كه اگر فرد در اجتماع احساس امنيت كند و بداند ديگران منتظر پيداكردن نقطه ضعف در او نيستند تا بعدا به قول معروف آنرا چماق كرده و بر سرش بكوبند نه تنها به اعتماد به نفس بالايي دست پيدا ميكند بلكه اصلا مشكل خجالت و خجالتي بودن در آن جامعه برطرف ميشود.
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
37
محل سکونت
USA
خلاصه كه اگر فرد در اجتماع احساس امنيت كند و بداند ديگران منتظر پيداكردن نقطه ضعف در او نيستند تا بعدا به قول معروف آنرا چماق كرده و بر سرش بكوبند نه تنها به اعتماد به نفس بالايي دست پيدا ميكند بلكه اصلا مشكل خجالت و خجالتي بودن در آن جامعه برطرف ميشود.
موافقم اما مطمئن باش همچین چیزی تو هیچ اجتماعی به وقوع نمی پیونده.(چون اصلاح یک فرد کلی مکافات داره چه برسه به اصلاح کل جامعه.) واسه همینم باید راه مشکل تر رو پیش گرفت.یعنی شما باید از خودتون شروع کنید و به جای از بین بردن تمامی پارازیتهای موجود در محیط واسه خودتون یه سپر امنیتی محکم بسازید.
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
به نقل از electronic :
موافقم اما مطمئن باش همچین چیزی تو هیچ اجتماعی به وقوع نمی پیونده.(چون اصلاح یک فرد کلی مکافات داره چه برسه به اصلاح کل جامعه.) واسه همینم باید راه مشکل تر رو پیش گرفت.یعنی شما باید از خودتون شروع کنید و به جای از بین بردن تمامی پارازیتهای موجود در محیط واسه خودتون یه سپر امنیتی محکم بسازید.
كاملا حق با شماست و راه ديگري وجود ندارد (همانطور كه يك جامعه آرماني يا Utopia هم وجود ندارد :( ).
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
37
محل سکونت
USA
به نقل از Persiana :
كاملا حق با شماست و راه ديگري وجود ندارد (همانطور كه يك جامعه آرماني يا Utopia هم وجود ندارد :( ).
نه نه.اینطوری هم نیست! مشکلات بزرگتر از این هم قابل حله اینکه دیگه چیزی نیست.فقط بستگی به خودتون داره.یه خورده اراده + دانش مقابله با این موضوع-> رفع مشکل.
اگه تونستید با یه روانشناس خوب مشورت کنید و اگرم زبون فرنگی خوب بلدید رو اینترنت مراجع خوبی پیدا میشه.
 

raspina

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژوئن 2005
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
0
محل سکونت
tehran
به نقل از Persiana :
كاملا حق با شماست و راه ديگري وجود ندارد (همانطور كه يك جامعه آرماني يا Utopia هم وجود ندارد :( ).

پيرو صحبت الكترونيك عزيز من ميتونم بهتون يه روانشناس خيلي خوب معرفي كنم . استاد دانشگاه تهران هست . فقط يه خورده ويزيتش گرونه و بايد توي نوبت هم باشيد . ولي حرف نداره
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
اعــتماد بنفس بنيادي ترين بخش شخصيت يـك فرد مي بـاشـد كه در تمام جوانب زندگي فرد خود را به نـحـوي متـظـاهــر مي سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا يك ضرورت حـيـاتي و مـطـلق بـــراي هر فردي ميباشد. اعتماد بنفس را ميتوان چنين تعريف كرد:

* باور و اعتقادي كه فرد نسبت به خود دارا ميباشد.
* شناخت ارزش و اهميت خويش-داشتن اعتماد و رضايت از خويش.
* توانايي برخورد و كنارآمدن با چالشهاي اساسي زندگي.
* تـوانـايـــي ارزيابي درست و دقيق خويش-پذيرش خويش و ارزش نهادن به خود بدون هيچگونه قيد و شرطي.
* توانايي شناخت و پذيرش نقاط ضعف و قـوت و محدوديت هاي خويش.

افرادي كه از اعتماد بنفس پاييني برخوردار ميباشند داراي خصوصيات زير هستند:

* مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار ميدهند.
* هنگام صحبت كردن در چشمان فرد مقابل خود هنگام نگاه نميكنند. با سر پايين و قدمهاي آهسته قدم بر ميدارند.
* در پذيرش تعريف و تمجيدها و تعارفاتي كه به آنان ميشود مشكل دارند (تصور ميكنند سزاوار آنها نبوده و يا ديگران در صدد تمسخر آنها ميباشند).
* معمولا احساس ميكنند قرباني رفتار ديگران هستند.
* احساس تنهايي ميكنند حتي زماني كه در يك جمع قرار دارند.
* در درون خود احساس خلاء و پوچي ميكنند.
* احساس ميكنند با ديگران تفاوت دارند.
* احساس افسردگي، گناه و شرمساري دارند.
* نسبت به تواناييهاي خود براي رسيدن به موفقيت ترديد دارند. عدم خودباوري.
* از موقعيتهاي نو و جديد مي هراسند.
* از شكست وموفقيت مي هراسند.
* مرتبا سعي در راضي نگاهداشتن ديگران دارند.
* دچار هراس اجتماعي ميباشند.
* قادر به مديريت زمان خود نميباشند.
* عادت به پشت گوش انداختن كارها دارند.
* در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهاي ديگران (خواه واقعي، خواه واهي) بسيار آسيب پذير ميباشند.
* از ابراز عقايد و احساسات خود خودداري ميكنند زيرا از چگونگي واكنش ديگران هراس دارند.
* خود را درگير مواد مخدر و يا روابط مخرب ميكنند.
* از تعيين يك هدف مشخص و پيروي از آن عاجز ميباشند.
* قادر به بيان خواسته ها و نيازهاي خويش نميباشند.
* معمولا عصباني و پرخاش گر ميباشند.
* ارزيابي غير واقعي از خود دارند.
* تحمل عيب و كاستي را نداشته و كمالگرا ميباشند.
* احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجي اعم از وقايع روزانه و يا نوع رفتار ديگران با آنها دارد.
* وابستگي هيجاني دارند: براي دستيابي به يك احساس خوشايند به دنياي خارج خود وابسته ميباشند. مانند:
وابستگي به مواد: مانند غذا، داروها، الكل مواد مخدر به منظور پر كردن خلاء دروني خود و تسكين دردهايشان.
وابستگي به رفتارها: مانند خرج كردن پول، قمار بازي و تماشاي تلويزيون. به منظور پر كردن خلاء دروني و تسكين دردهايشان.
وابستگي به مال: براي تعيين ميزان ارزش و شايستگي خود به پول و مال وابسته هستند.
وابستگي عاطفي : براي داشتن حس ارزشمندي، شايستگي و امنيت به توجه، پذيرش و تائيد فرد ديگري (معشوق خود) وابسته ميباشند.
وابستگي به سكس : براي پر كردن خلاء دروني به سكس پناه ميبرند.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
اعتماد بنفس واقعي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


اعتماد بنفس حقيقي يك حس دروني مي باشد بدون وابستگي به جهان خارج، رويدادها، موفقيتها، شكستها و افراد ديگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعي بسيار نادر و ناياب ميباشد زيرا اغلب اعتماد بنفسها كاذب و نقابي براي پنهان سازي اعتماد بنفس پايين ميباشد. اعتماد بنفسهاي غير واقعي را ميتوان در موارد زير يافت:

*اعتماد بنفسهاي كاذب: اينگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر ميباشند.مانند اعتماد بنفسهايي كه به جهت ثروت،شهرت،محبوبيت،به تن داشتن لباسهاي فاخر،قدرت و زيبايي ظاهر در افراد نمود مي يابند كه همگي كاذب بوده و ارتباطي به ماهيت واقعي فرد ندارند.
* گستاخي: معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه ميگيرند.اما پررويي نيز يك نوع نقاب براي استتار بي كفايتي و اعتماد بنفس پايين ميباشد.
* متظاهرها: اينگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شكست ناپذير نشان ميدهند. اما از درون احساس پوچي و خلاء كرده و از شكست بسيار هراسانند.

همچنين اعتماد بنفس به مفهوم برتري داشتن، تكبر وخود بيني نميباشد زيرا اين خصوصيات رفتاري از اعتماد بنفس پايين نشات ميگيرند. اعتماد بنفس شما نبايد يك پديده مقايسه اي و رقابتي باشد زيرا در اين هنگام شما خود را در معرض احتياج و وابستگي به پذيرش ديگران قرار خواهيد داد كه با اعتماد بنفس واقعي و ناب منافات دارد. افراد با اعتماد بنفس بالا نيازي به پذيرش، موافقت، تائيد، تشويق و دلگرمي ديگران ندارند. همچنين اعتماد بنفس بالا اينگونه نيست كه شما را از هر گونه ترديد، ياس ونگراني مصون بدارد بلكه تنها تحمل و غلبه بر آنها را براي شما آسانتر ميسازد.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
خصوصيات افراد با اعتماد به نفس بالا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


* برخوردار از مركز كنترل دروني: غم و شادي آنان وابسته به عوامل خارجي نيست.
* از لحاظ جسماني، احساسي، ذهني و معنوي از خود مراقبت ميكنند.
* ميانه روي را در افكار، احساسات و رفتارهاي خويش حفظ ميكنند.
* قادر به پذيرش و پند گيري از اشتباهات خود ميباشند. قادر به بيان جمله "من اشتباه كردم" ميباشند.
* توانايي بخشش اشتباهات خود و ديگران را دارند.
* مسئوليت اداره زندگي خود را بعهده ميگيرند.
* تفاوتهاي فردي ميان افراد را ارج مينهند.
* به نقطه نظرات ديگران گوش ميدهند.
* همواره مسئوليت ادراكات، احساسات و واكنشهاي خود را بعهده گرفته و هيچگاه آنها را فرافكني نميكنند.
* از نقاط ضعف و قوت خود آگاهي دارند.
* همواره در حال پيشرفت و ترقي بوده و از ريسكهاي مثبت در زندگي بيم ندارند.
* داراي اعتماد بنفس و خود باوري بوده و به خود ارج ميدهند.
* اعتماد بنفس آنان بدور از خودبيني و غرور ميباشد.
* از آنكه مورد انتقاد قرار گيرند نمي هراسند.
* هنگامي كه از آنان پرسشي ميگردد حالت تدافعي بخود نميگيرند.
* در برابر موانع و مشكلات به آساني تسليم نميگردند.
* نيازي به تحقير و تمسخر ديگران ندارند.
* از آنكه در كاري شكست بخورند ويا در حضور ديگران نادان بنظر برسند ابايي ندارند.
* هيچگاه خود را مورد انتقاد و سرزنش مخرب و شديد قرار نميدهد.
* توانايي خنديدن به خود و زياد جدي نگرفتن خود را دارند.
* به خويشتن و توانايي خودشان ايمان و اعتماد دارند.
* به تصميم گيري هايشان اعتماد دارند.
* باور دارند كه فردي با ارزش، با قابليت، دوست داشتني، پذيرفتني و مهم ميباشند.
* نيازي به كمالگرايي ندارند.
* هيچگاه خودشان را با ديگران مقايسه نميكنند.
* از آنكه ديگران چگونه نسبت به آنان مي انديشند واهمه و نگراني ندارند.
* نيازي به اثبات و توجيه افكار و عقايد خود به ديگران ندارند.



چگونه اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


* آگاه باشيد كه ارزش شما به عنوان يك انسان بستگي به داشتن وزن ايده آل، زيركترين و باهوشترين بودن، مشهوربودن، محبوب ترين بودن، سريع ترين بودن، بالاترين نمره و يا رتبه را داشتن، شوخ طبع ترين بودن، خوش لباس ترين بودن، بهترين خانه و ماشين را داشتن و بهترين دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگي دارد.
* توانايي ها، استعدادها و موفقيتهاي خود را جشن بگيريد.
* خود را به خاطر اشتباهاتي كه مرتكب گشته ايد عفو كنيد.
* بروي نقاط ضعف خود تمركز نكنيد. هر انساني نقاط ضعف خاص خود را دارد.
* با حقوق فردي خود آشنا شده و از آنها پيروي كنيد.
* از تحقير و سرزنش خود دوري كرده و مثبت انديشي را فرا گيريد.
* خود را بر اساس يك سري استانداردهاي منطقي و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهيد.
* ياد بگيريد كه شما يك انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصميم گيريهاي زندگيتان ميباشيد.
* بياموزيد كه با پشتكار و سماجت قادر خواهيد بود به موفقيت دست يابيد.
* بياموزيد كه شما نيازي به تلاش بي وقفه براي كامل گشتن نداريد.
* خودتان تعيين كننده مفهوم موفقيت باشيد.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
در طول دوران كاريم بـا افـرادي كه در زنـدگـي روزمـره خـود سطح استرس بالايي داشتند، در ميانشان با يك خصيصه مشترك و بـسيـار عـمـومـي مـواجـه شدم - اعتماد بنفس پايين. همچنين دريافتم كه اعتماد بنفس مي تواند موجب پـديـد آمـدن سطح بالايي از استرس، بي خوابي، اظطراب و بسياري از علايم بيمار گونه گردد.

بدترين مورد اين حالت در كسي كه عزت نفس پايين دارد تجربه كردن احساساتي ازقبيل بي ارزشي و بي لياقـتـي و عدم تعلق ميباشد كه متاسفانه ميتواند مـنـجر به افكـار خودكشي گردند.

سركوب اعتماد بنفس

در تحقيقي كه چندين سال گذشته در سراسر آمريكاي شمالي، شـامل كانادا و مكزيك انجام گرفت پژوهشگران دريافتند كه نرخ خود كشي ارتباط بسيار زيادي با شرايط فقر و تنگدستي، ترك خانواده (اغلب در كودكان زير 16 سال) و طـرد شـدن تـوسـط اطـرافـيـان دارد.

در خصـوص عزت نفس پايين، كودكان آسيب پذيرتر از ديگر افراد مي باشند. آنها مدام از جانب همرده ها و هم سن و سالهاي خود و تـوقـعات غيـر واقـعـي و نـامـعـقـول از جانب خانواده و دوستانشان تحت فشار قرار دارند. اين امر مي تواند به مشكلات رواني عمده منجر گردد كه در آن كودكان احساس خواهند كرد كه زندگيشان ارزشي ندارد.

بزرگسالان نيز از آن رنج ميبرند

ميخواهد باورتان شود يا نه، امروزه بزرگسالان نيز چنين علايمي را تجربه مي كنـنـد. ما همواره با مسائلي چون پول، عشق،خانواده، كار و غيره درحال دست و پنجه نرم كردن مي باشيم. از آنجايي كه اكثر جوامع مردسالار اهميت زيـادي بـراي موفقيت مردان قائل مي باشند، براي يك مرد تحمل فشارها سخت و دشوار مي باشد.

همه آن مربـوط مي گردد به تئوري: بـقـاي بـرازنـدگـان. مـردان تـوليد كننده و زنان مصرف كننده مي باشند. حتي با جنبش آزادي خواهانه زنان و فمينيسم، عـلت اصـلي از خود گذشتگي مردان كماكان بطور حتم مرتبط با اين حـقـيـقت مي باشـد كـه زنـان از مـردان انتظار دارند دنيا را روي شانه هايشان بدوش بكشند.

احتمال دارد زنان با اين گفته هم عقيده و موافق نبـاشـنـد ولـي آن واقـعيـت دارد. آخرين باري كه نامزد يا هــمسرتان و يا فرد ديگري كه براي يك امر مهم حقيقتا به شما وابسته بوده و آن كـار ( مثـلا پرداخت قبض تلفن ماه پيش ) را بشما واگذار كرده چه زماني بوده است؟ اين تقاضا ها معمولا با پول در ارتـبـاط است. اگرچه اكثر اوقات براي اين است كه شما يك "مرد واقعي" جلوه نماييد.

آيا شما يك مرد واقعي ميباشيد؟

چگونه مي توانيد تـعـيين كنيد يك مرد واقعي چگونه مردي بايد باشد؟ راحت ترين كار آن است كه از نامزد، همسر، خواهر و يا مادر خود سـوال كنـيـد. امـا مـن بـه شما اطمينان مي دهـم كه بـا دهها پاسخ متفاوت بمباران خواهيد شد. چرا؟ به اين خاطر كه هر زني عقيده متفاوتي از آنگونه كه مرد رويـاهـايـش بايد باشد دارد. هرچند كه بطور كلي شما در خواهيد يافت كه مردها مي بـايد تعدادي خـصيصه مشترك را براي آنكه يك مرد واقعي محسوب گردند دارا باشند.

  • استقلال مالي داشته باشيد: يك ثروتمند بد جنس.
  • سلامت جسماني داشته باشيد: تا بتوانيد فرزنداني قدرتمند همچون خودتان بوجود آوريد.
  • با هوش باشيد: بدانيد چگونه وسايل گوناگوني رابايد تعمير كنيد
  • مورد اعتماد و قابل اتكاء باشيد:همواره بمنظور براوردن نيازهاي وي در دسترس باشيد
  • شخصيت مستحكم و با ثبات داشته باشيد:به او نشان دهيد كه قادر هستيد روي پاهاي خودتان بايستيد.
معمولا هنگاميـكـه شـما اينگونه احساس كنيد كه فاقد حتي يكي از ويژگي هاي مذكور مي باشيد، اعتماد بنفس شما شروع به تنزل مي كند چرا كه احساس خواهيد كرد كه گويي از حداقل شرايط لازم و ضروري نيز برخوردار نيستيد.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
فرمول اقتدار

نگرش آرمانگرايانه به يك مرد پوچ و بي اساس ميبـاشد. شمـار اندكي از مردها در عمل به آن شان و درجه از شكوه و عظمت ميان ديگر مردان نايل گشته اند. به هر صورت من ميتوانم چند نكته راهبردي در رابطه با آنـكه چـگونـه يك مرد شكوهمند و با اقتدار باشيد ارايه دهم. مردي كه قادر باشد از ميان پستي بلنـدي هـاي زندگي عبور كرده و در انتها نيز كماكان با صلابت از آن بيرون آيد.

نكته1: نپذيرفتني را بپذيريد فرض مي گـيـريـم شـمـا فردي 40 ساله هستيد. موي سرتان كم پشت و در حال ريزش ميباشد. شكمتان نمايان گشته است . چيـن و چـروك صورتتان عميق و نا زيبا هستند. شما اساسا احساس مـي كـنـيـد انـسـانـي بي ارزش هستيد. به نخستين تجلي گاه استرس يعني همان خود انكاري قدم گذارده ايد.

هنگامي كه منكر شايستگي و استعدادهاي بـالقوه خود جهت مبدل شدن به كسي يا چيزي فراتر و با اهميت تر از خويشتن كنوني خود مي شويد، گـرفـتـار يـك چـرخه مخرب انزجار از خويشتن مي گرديد. بـه منظور رهايي يـافتن از انـكار، بـايد شـروع بـه پـذيـرش مشكلات خود نموده و همچنين اهداف آينده تان را در ذهـن مجسم كنـيـد. هـمـواره بـه خاطر داشته باشيد شما قادر خواهيد بود به درجات عالي و بزرگ دست يابيد.

نكته 2: به غير قابل انديشيدن بيانديشيد با حفظ شخصيت فوق فرض ميكنيم به شما (كم مو، چاق، ميانسال) دائما گفتـه شـود كه قادر نخواهيد بود بهيچ چيزي در زندگي خود فائق آييد. افسوس، چه سـخن نـاگوار و دلخراشي براي شخصي است كه تا پيش از اين نيمي از عمرش را به پايان رسانيده است. به دومين تجلي گاه استرس يعني انتقاد قدم گذارده ايد.

شما خواهيد گفت در 30 سال باقيمانده كسي قادر نخواهد بود كار زيادي انجام دهـد و يا به موفقيت چنداني دست يابد؟ در اشـتـبـاه هـستـيـد. در طـول دوران كــاري خــود بـا اشخاصي ديدار كرده ام كه تصميم گرفتند مجددا به دانشگاه بازگردند و رشتـه تحصيلي خود را به پايان برسانند، براي خودشان كسب و كـار مسـتقل دست و پا كـنـنـد. آنـهـا از خطاها و اشتباهات خود درس گرفته و به جايگاه و منزلتي عالي در مـيـان اطـرافيانشان نايل گشته اند.

هيچگاه براي تعليم و تربيت و كسب دانش و ادامه تحصيلات دير نـمـي بـاشـد. مـي بايد خارج از دايره متعارف بيانديشيد و شروع كنيد به انديشيدن به غير قابل انديشيدنها -كه شما در واقع مردي هستيد با فرصتهاي بسيار زياد پيش رويتان.تنها كاري كه بايد انجام دهيد خلق و ايجاد درها و عبور از ميان آنهاست.

نكته3: اهداف خود را تعيين كنيد اكنون كه خود را پذيرفته ايد و شروع به آن كرديد كه همانند مردي با عظمت كه ميـتـواند شما باشيد بيانديشيد، مستلزم آن مي بـاشيـد كـه تـدابـيـري را بـراي دسـت يـافتن به اهدافتان تدوين و تنظيم گردانيد. تعيين اهداف براي خودتـان شـايد بزرگترين و مهم ترين هديه اي باشد كه مي تـوانـيـد به خود عطا كنيد. با يادداشت كردن و مرور آنها در فواصل زماني معين كار را شروع نماييد.

كاري كه من مايل به انـجـام آن هسـتـم ايـن اسـت كـه ابـتـدا اهـداف بـلنـد مـدت خود را يادداشت كرده و سپـس به روي اهـداف كـوتاه مـدت پـيرامون دست يابي به اهداف بلند مدت متمركز مي شوم. اين كار معمولا منجر به موفقيتهاي واقع گرايانه ميـگردد و هر بار كه شما به يكي از اهدافتان دست يافتيد،احساس خيلي بهتر و خوشاينتري نسبت به خود خواهيد داشت.

نكته4: غلبه بر موانع بي ترديد به موانعي در راه رسيدن به اهدافتان برخورد خواهيد كرد. مجددا مثل گذشتـه اين مشكلات را پذيرفته و آنها را پشت سر بگذاريد و به راه خود ادامه دهيد. وجود آنها را انكار نكنيد زيرا تا آخر عمر مكررا به سراغ شما خواهند آمد و دست بردار نخواهند بود.با عزم راسخ به جنگ تك تك مشكلات خود رفته و سـرسـخـتـانه بـر هـدف خـود پـافشاري كنيد.

نكته5: به گذشته ننگريد اين احتمالا دشوارترين كاري است كه بايد انجامش دهيد. بـما همواره گفته شده است كه سپاسگزار توفيقات و نعمتهاي زندگيمان باشيم اما براي انجام چنين كاري مجبور به تعمق در گذشته ناگوار خود مي بـاشـيم. بـه مجرد آنكه شروع به يادآوري گذشته كنيد، ناكامي هـا و سختـي هـا دوباره مـراجت خـواهـيد كرد. يه محض آنكه به اهدافتان دست يافتيد، لازم است به اين كه چه كسي هستيد و چه كسي مايليد باشيد، تمركز كنيد.

مطلب آخر

يك بار شنيدم كه مردي بزرگ سخني زيبا گفت:"...بودن و شدن...."

اين 5 نكته براي مـن بسيار حائز اهميت مي بـاشد چـرا كه هـرگـاه احـسـاس مي كـنـم اعتماد بنفسم دارد به پايين ترين سطح خود تنزل ميـابـد با خود مي گويم كه من خودم هستم و مي خواهم فرد بهتر و كاملتري گـردم و چيزي بيش از آنچه هستم بشوم. من نيز اين كلمات را به شما هديه مي دهم. آنها را در زندگي خود بكار بنديد تا بـه هر آنچه آرزو داريد دست پيدا كنيد.
 

James Hetfield

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 می 2005
نوشته‌ها
9
لایک‌ها
0
بابا خوش بحال شما که میاد این post تارو اینجا میزنید من که اونقدر خجالتیم که این پستم که اینجا زدم هزار بار با خودم کلنجار رفتم تا بالاخره نوشتم فکر نکنم ادم خجالتی تر و منزوی تر از من پیدا بشه من حتی از در خونمونم به زور در میام بیرون
خدا کنه بتونم با این روشا که گفتین بتونم خودمو درست کنم که بعید میدونم
من دلیل خجالتی شدنممو میدونم ولی روم نمیشه بنویسم
 

شايان

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
4,813
لایک‌ها
9
به !!!! اقا راحت باش ! اينجا نه كسي تو رو ميشناسه كه بخواي ازش خجالت بكشي .... نه بعدا ميان دنبالت ! هر چه ميخواهد دل تنگت .............
 

Siavash25

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
500
لایک‌ها
5
محل سکونت
Germany
به نقل از James Hetfield :
بابا خوش بحال شما که میاد این post تارو اینجا میزنید من که اونقدر خجالتیم که این پستم که اینجا زدم هزار بار با خودم کلنجار رفتم تا بالاخره نوشتم فکر نکنم ادم خجالتی تر و منزوی تر از من پیدا بشه من حتی از در خونمونم به زور در میام بیرون
خدا کنه بتونم با این روشا که گفتین بتونم خودمو درست کنم که بعید میدونم
من دلیل خجالتی شدنممو میدونم ولی روم نمیشه بنویسم

اين که ديگه خجالت نداره.

به نقل از Siavash25 :
پس با خودتون صحبت کنيد و 100 درصد در محيطی کاملا خلوت که هيچ کس نباشه،و بنويسيد
که چه مشکلات و نقاط قوتی داريد،هر 2 رو ياد داشت کنيد نه فقط ضعف هارو.اگر مشکلی داريد که
هيچ جوره نمشه حالش کرد مسلن قدتون خيلی کوتاهه يا کچل هستيد يا ............ قسم بخوريد که
اصلاً بهش فکر نکنيد.و خلاصه که سعی کنيد اعتماد به نفستون رو بالا ببريد. و 100 در 100 هم
مطمئن باشيد که جواب ميگيرد. :) :)
 

Tiva

Registered User
تاریخ عضویت
6 آپریل 2005
نوشته‌ها
711
لایک‌ها
113
من تمام مطالب مفیدی رو كه دوستان عزیز زحمت كشیدن و اینجا گذاشتن رو توی یك فایل ریختم .. می رم بشینم بخونمشون ببینم چقدر تاثیر می ذاره روم .
بقیه هم اگر كسی امتحان كرده این روش ها رو ، نتیجه اش رو اینجا بگه ..
به هر حال ممنون از همگی بزرگواران ..
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
یک کتاب مفید در این رابطه پیدا کردم.
درمان خجالت در سه هفته نوشته ژان شارتیه برگردان ساعد زمان
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,511
لایک‌ها
561
سن
36
محل سکونت
Home
من كه حال و حوصله كتاب خوندن رو ندارم.ولي فكر مي كنم اين نكته اي كه دوستان اشاره كردن خيلي موثر باشه.يعني هيچ وقت سرمون رو پاين نندازيم و از هر جمعي كه خجالت مي كشيم خودمون رو واردش كنيم.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
پشت جلد این کتاب اینطور نوشته:
این کتاب،صرفا یک سری تئوری و نظریات روانشناسانه در مورد خجالت نیست،بلکه روشی عملی و تجربه شده را به شما آموزش میدهد به نحوی که قادر خواهید بود بر خجالت خود چیره شوید.
پس اگر خجالتی هستید مطالعه این کتاب برایتان ضروری است و اگر دچار کمرویی نیستید،مطمئنا گاهی اوقات در برابر یک وضعیت خاص یا افراد نا آشنا دچار دلهره و اضطراب میشوید که همه موارد به راحتی قابل درمان است.

من تازه شروع به خوندن این کتاب کردم و نمیتونم نظری راجع به بهش بدم ولی تا اینجا خوب بوده
 
بالا