• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دوشواری در معاشرت با همسایگان

us12

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
410
اینکه شما می فرمایید برای کسی هست که از لحاظ جسه گنده منده باشه, چون زمانی که این جور برخورد رو پیش بگیره در زمان مناسب میطلبه که مثلا پسه گردن طرف رو هم بگیره و شوخی جدی فشار بده و کمی شهرستانی بازی دربیاره. برای استارتر که کلا 150 سانت قد داره و 40 کیلو وزن اصلا توصیه نمیشه که حرمت ها رو از بین ببره چون دودش تو چشم خودش میره, همیشه صمیمیت این شکلی به شوخی فیزیکی کشیده میشه
شما ها خوب قد و وزن و سایز و طول و قطر همدیگه را میدونید :D
 

parviz_r

کاربر فعال بخش کار و سرمایه
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
23 اکتبر 2005
نوشته‌ها
4,254
لایک‌ها
18,051
اگر این مشکلات را دارید احتمالا جزو انسانهای باهوش هستید :

حرفهای روزانه حوصله تان را سر میبرد
به راحتی عاشق نمیشوید
شغلتان سریعا برایتان غیرجذاب میشود
در ارتباطات اجتماعی ناشی هستید

خصایص امام دبوی... ;)... :D
 

Quen

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2009
نوشته‌ها
2,319
لایک‌ها
3,806
محل سکونت
شهر گناه
کلنگ دسته بیل است؟
اخیرا در حوالی کارگاه یک کلنگ زنگ زده پیدا کردم (بدون دسته بود) قشنگ معلوم بود حداقل 7-8 سال پیش بعنوان ضایعات داخل نخاله های ساختمانی رها شده و چون بعلت زنگ زدن هم‌رنگ خاک شده بود کسی اون را ندیده بود! یک دسته به قیمت 20 هزار تومان براش خریدم و اکسیدها را کمی سمباده کاری کردم و یک رنگِ اسپری قلابی هم روی اون زدم. اتفاقا پا افتاد و ازش استفاده هم کردیم، الان دیگه قشنگ واسه خودش 20 سال کلنگه... (احیا کردن چیزهای به درد نخور حس خوبی به آدم میده.)
 

the boy

ستاره پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2010
نوشته‌ها
3,306
لایک‌ها
7,287
امروز رفتم ازش یکمی خرید کنم. اون پشت بود زنش حساب کرد. اومد بیرون اما روشو نکرد به من - البته اول یک نگاه کرد که من حواسم نبود. خلاصه سرش همه اش پایین بود. منم چیزی نگفتم.
چرا باید خودمو سبک کنم، چون فقط همسایه امه؟ بهتر نیست کلا دیگه محل سگ نذارم بهش؟ آخه چه نیازی به این میتونم داشته باشم؟
این یارو حداقل شش هفت سال از من کوچیکتره
 

sys_co2

Registered User
تاریخ عضویت
16 فوریه 2013
نوشته‌ها
1,097
لایک‌ها
4,835
محل سکونت
جـایـی کـه عشـق قـانـونـه ! جـُرم نـیست.
امروز رفتم ازش یکمی خرید کنم. اون پشت بود زنش حساب کرد. اومد بیرون اما روشو نکرد به من - البته اول یک نگاه کرد که من حواسم نبود. خلاصه سرش همه اش پایین بود. منم چیزی نگفتم.
چرا باید خودمو سبک کنم، چون فقط همسایه امه؟ بهتر نیست کلا دیگه محل سگ نذارم بهش؟ آخه چه نیازی به این میتونم داشته باشم؟
این یارو حداقل شش هفت سال از من کوچیکتره

نه دیگه ، این بابا رسما" قادرخندگی خودشو ثابت کرد. نونش میخاره ، محل نذار بهش ؛ غصه همش
 

Benchmarker

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 آگوست 2011
نوشته‌ها
5,573
لایک‌ها
31,849
محل سکونت
Sin City
یه نمونه گاو هم ما اینجا داریم پسر مدیر ساختمون یه تاپاله چاق 17 ساله یکی در میون سلام میکنه اونم با اکره و با صدای کم
برعکس هر چی باباش خوبه و باهاش بگو بخند داریم این پسرش نچسبو حال بهم زنه
نمیدونم مشکل اینطور ادما چیه غرور دارن یا ادعای گوزشون میشه یا اجتماعی نیستند یا چی الان دبوی گفت یادم افتاد بهش
نسل جدید کلا حال بهم زنن فقط افتک دوستشون داره :rolleyes:
 

the boy

ستاره پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2010
نوشته‌ها
3,306
لایک‌ها
7,287
یه نمونه گاو هم ما اینجا داریم پسر مدیر ساختمون یه تاپاله چاق 17 ساله یکی در میون سلام میکنه اونم با اکره و با صدای کم
برعکس هر چی باباش خوبه و باهاش بگو بخند داریم این پسرش نچسبو حال بهم زنه
نمیدونم مشکل اینطور ادما چیه غرور دارن یا ادعای گوزشون میشه یا اجتماعی نیستند یا چی الان دبوی گفت یادم افتاد بهش
نسل جدید کلا حال بهم زنن فقط افتک دوستشون داره :rolleyes:

مومن اینکه برگشت به من!
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
یکی بود، یکی نبود. یه زمانی توی دنیا یه آدمی به اسم سعدی به وجود اومد، طرف تمام دنیای اون موقع رو با اسب و شتر و قاطر رفت گشت و با هزاران نفر دم خور شد و صد بار به دزد و راهزن خورد و ... (آپشنی که توی دنیای امروز اصلا نیست و شما حتی اگر تمام دنیا رو هم بگردی فقط صد بار سوار هواپیما شدی)، و بعد وقتی پنجاه سالش شد حاصل یک عمر تجربه دنیا رو توی یه کتاب به اسم گلستان در اختیار ماها گذاشت، و توی این کتاب گفت: "نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند".

طلا و جواهر هستش این جمله سعدی. به تجربه من آداب معاشرت یه عرف پذیرفته شده داره. اگر کمتر از این عرف پیاده کنی میشه درشتی و مردم به عنوان بی شعور می شناسند، ولی اگر هم بی رویه خوبی کنی آدم آسون حساب می کنند و دست کم می گیرند. عرف معمول این قضیه اینه که دلایلی برای اول سلام کردن هست: کوچک تر به بزرگ تر - درجه پایین تر به درجه بالاتر (علمی - رتبه ای - ...) مثل شاگرد به معلم و غیره. تجربه شخصی: توی یکی از دوره های زندگی چند تا آدم درجه پایین تر داشتم که باید آموزش شون می دادم، ولی یکی دو تاشون سن شون بزرگتر از من بود. یادمه وقتی لازم بود از یک در بریم بیرون نصف مواقع من زودتر می رفتم و نصف مواقع تعارف می زدم طرف زودتر بره. یک بار یکی از اینها که حواسش به این ریزه کاری ها جمع تر بود کلی تشکر کرد بابت رعایت احترام سنی. هیچ دلخوری هم از این که گاهی خودم زودتر میرم نبود، مردم درک می کنند این جور مواقع. f_crazytshvigm_7.gif

توی این مورد شما هم صرف همسایه بودن دلیل سلام کردن اول هیچ کس نیست. از این لحاظ که اصلا مساوی هستید، پس باید به شرایط دیگه نگاه کنی. منطقیه که اونی که بزرگتره شما اول سلام کنی، ولی باید اونی که کوچک تره هم رعایت این موضوع رو بکنه. حالا این جور مواقع می بینی مثلا اختلاف سنی شما با پدر اون مثلا 30 سال هستش و شما توی سلام کردن هیچ غروری نداری و اذیت نیستی، ولی اون پسره می بینه مثلا شما دو سال ازش بزرگتری و زورش میاد همیشه سلام کنه. می تونی مثلا دو بار که اون سلام علیک کرد یک بار هم شما سلام کنی.

در مورد سوال دومت هم نه، آدم توی مردم داره زندگی می کنه، حق دارند دلخور بشن اگر هیچ وقت سلام و علیک نکنی باهاشون. کنار گذاشتن رفتارهای معمول و سلام و علیک خیلی به ندرت پیش میاد به صلاح باشه (بیشتر موقعی که از کسی شدیدا دلخوری، یا آدمی که لِمِش درشتی کردنه و می خوای ازت حساب ببره). f_crazytshvigm_7.gif
 

the boy

ستاره پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2010
نوشته‌ها
3,306
لایک‌ها
7,287
آقا این همسایه که گفتم پنجاه تومن از من قرض گرفته بود و بعد چند ماه هر موقع منو می دید راهشو کج می کرد که به من چشم تو چشم نشه...
امروز اسباب کشی کرد. از مغازه بغلی خداحافظی کرد، گفتم شاید بخواد بیاد پول منم بده که دیدم رفت. منم رفتم بهش گفتم حاج خانم پول منو نمی خوای بدی؟ گفت فردا میام میدمتون و هنوز نرفتیم و ... (گفتم بهش بگم که نگه عجب هالویی)
گفتم اگر نبودم بندازید توی مغازه (با نگاه خر خودتی) و برگشتم بیام که دخترش انگار یکمی بهش برخورد گفت پولتون چقدره؟ گفتم پنجاه تومن. در کمال تعجب دست توی کیفش کرد و با حالتی طلبکارانه یک پنجاه تومن بدون بفرمایید و تشکر آورد جلوم. منم گرفتم و البته تشکر کردم و برگشتم. اونا هم جوابی ندادند و رفتند.

حالا سوال اینجاست که در این شرایط آیا کار من درست بود؟ یا بهتر بود میذاشتم بره و میگفتم گور باباش. پنجاه تومنم که دیگه کوفتم نمیدن. ولی راستش از نظر روانی فشار روم بود. اینکه یک نفر اینجوری باهام رفتار کنه و بی عرضه و احمق فرضم کنه، آزارم میداد.

آیا کارم درست بود یا بی ادبی و کار خلاف عرف کردم و باید میذاشتم بره که بره؟ در این شرایط باید چه خاکی بر سر ریخت؟ (من وضعیتم از نظر معاشرت و آداب اجتماعی افتضاح شده و سال به سال بدتر میشم)
 
Last edited:

Quen

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2009
نوشته‌ها
2,319
لایک‌ها
3,806
محل سکونت
شهر گناه
من وضعیتم از نظر معاشرت و آداب اجتماعی افتضاح شده و سال به سال بدتر میشم
به نظر من شما آدم زودرنج و حساسی هستی، احتمالا مشکل اعتماد به نفس هم داری؟
 

Quen

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2009
نوشته‌ها
2,319
لایک‌ها
3,806
محل سکونت
شهر گناه
@the boy

خودت را بکوب از اول بساز! به جان پسر امام داوود که خیلی خاطرش را میخوام امکانش هست برات! مطمئن باش!
اصلا زندگیت عوض میشه و راحت میشی از این افکار منفی و مزخرف!
آخه واقعا اینها دغدغه است که شما توی زندگیت داری؟
 

the boy

ستاره پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2010
نوشته‌ها
3,306
لایک‌ها
7,287
آره مشکل اعتماد به نفسم دارم.
الان خودت بودی توی این شرایط می‌رفتی بهش میگفتی پول منو بده یا میگفتی بی خیالش؟

حالا خدایی من با اینکه وضع ام داغونه، تا جایی که میتونم کمک میکنم. ولی توی این شرایط که احساس میکنم ازم سواستفاده میشه نمیتونم تحمل کنم.


منظور از اینکه اینا دغدغه است که تو داری یعنی اینکه در این مورد نباید بهش میگفتم؟
 

Quen

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2009
نوشته‌ها
2,319
لایک‌ها
3,806
محل سکونت
شهر گناه
الان خودت بودی توی این شرایط نیرفتی بهش میگفتی پول منو بده یا میگفتی بی خیالش؟

منظور از اینکه اینا دغدغه است که تو داری یعنی اینکه در این مورد نباید بهش میگفتم؟

اصلا من نمیگم چرا بهش گفتی یا نگفتی! میگم چرا اینقدر روی موضوعات بیخودی حساسیت داری! اصلا دختره بهت نگفته بفرما خب به تخمــــــــــــــــــــــــــــــــت
بابا اینقدر دنیا را سخت نگیر چون فقط یک بار میخوای زندگی کنی! خوش باش! خوش بودن بزرگترین انتقامی هست که می تونی از زندگی بگیری.


پی نوشت: استاد اگه اینها را میگی که ما را اسکل کنی و الان شرایط اینه اصلا اشکالی نداره و خوش باش ولی اگه واقعا اینهمه بیخودی روی چیزهای الکی کلید میکنی دیگه نمیدونم چی بگم. سعی کردم کمکت کنم امیدوارم اگه این داستانهات واقعیه از من ناراحت نشی. اگر هم واقعی نیست که الان داری میخندی و خوشحالی.
 
Last edited:

Dodge Super Bee

Registered User
تاریخ عضویت
12 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
1,146
لایک‌ها
16,870
مشکلات ده بوی و بیزی هیچوقت حل نمیشه . بلکه باید منحل بشه . بیزی با سیمچین ده بوی با مقادیر زیادی کش +سیم چین
 

the boy

ستاره پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2010
نوشته‌ها
3,306
لایک‌ها
7,287
آقا این همسایه که گفتم پنجاه تومن از من قرض گرفته بود و بعد چند ماه هر موقع منو می دید راهشو کج می کرد که به من چشم تو چشم نشه...
امروز اسباب کشی کرد. از مغازه بغلی خداحافظی کرد، گفتم شاید بخواد بیاد پول منم بده که دیدم رفت. منم رفتم بهش گفتم حاج خانم پول منو نمی خوای بدی؟ گفت فردا میام میدمتون و هنوز نرفتیم و ... (گفتم بهش بگم که نگه عجب هالویی)
گفتم اگر نبودم بندازید توی مغازه (با نگاه خر خودتی) و برگشتم بیام که دخترش انگار یکمی بهش برخورد گفت پولتون چقدره؟ گفتم پنجاه تومن. در کمال تعجب دست توی کیفش کرد و با حالتی طلبکارانه یک پنجاه تومن بدون بفرمایید و تشکر آورد جلوم. منم گرفتم و البته تشکر کردم و برگشتم. اونا هم جوابی ندادند و رفتند.

حالا سوال اینجاست که در این شرایط آیا کار من درست بود؟ یا بهتر بود میذاشتم بره و میگفتم گور باباش. پنجاه تومنم که دیگه کوفتم نمیدن. ولی راستش از نظر روانی فشار روم بود. اینکه یک نفر اینجوری باهام رفتار کنه و بی عرضه و احمق فرضم کنه، آزارم میداد.

آیا کارم درست بود یا بی ادبی و کار خلاف عرف کردم و باید میذاشتم بره که بره؟ در این شرایط باید چه خاکی بر سر ریخت؟ (من وضعیتم از نظر معاشرت و آداب اجتماعی افتضاح شده و سال به سال بدتر میشم)

این وسواس فکری در نتیجه افراط در چقه
الان تو خودت توی این شرایط بودی چی کار می کردی؟
 

omid arianpoor

Registered User
تاریخ عضویت
11 نوامبر 2011
نوشته‌ها
796
لایک‌ها
4,500
سن
34
محل سکونت
تهران
الان تو خودت توی این شرایط بودی چی کار می کردی؟
کاری که تو کردی غیرعادی نبود
این سرطان فکری که بابت هر چیز بی اهمیتی به جونت میفته غیر عادیه
سعی کن اونو حلش کنی.وگرنه سلام کردن یا جواب ندادن یه نفر چرا انقدر باید تو رو مشغول کنه؟
 

D34tH

Registered User
تاریخ عضویت
25 ژوئن 2008
نوشته‌ها
1,102
لایک‌ها
3,893
آقا این همسایه که گفتم پنجاه تومن از من قرض گرفته بود و بعد چند ماه هر موقع منو می دید راهشو کج می کرد که به من چشم تو چشم نشه...
امروز اسباب کشی کرد. از مغازه بغلی خداحافظی کرد، گفتم شاید بخواد بیاد پول منم بده که دیدم رفت. منم رفتم بهش گفتم حاج خانم پول منو نمی خوای بدی؟ گفت فردا میام میدمتون و هنوز نرفتیم و ... (گفتم بهش بگم که نگه عجب هالویی)
گفتم اگر نبودم بندازید توی مغازه (با نگاه خر خودتی) و برگشتم بیام که دخترش انگار یکمی بهش برخورد گفت پولتون چقدره؟ گفتم پنجاه تومن. در کمال تعجب دست توی کیفش کرد و با حالتی طلبکارانه یک پنجاه تومن بدون بفرمایید و تشکر آورد جلوم. منم گرفتم و البته تشکر کردم و برگشتم. اونا هم جوابی ندادند و رفتند.

حالا سوال اینجاست که در این شرایط آیا کار من درست بود؟ یا بهتر بود میذاشتم بره و میگفتم گور باباش. پنجاه تومنم که دیگه کوفتم نمیدن. ولی راستش از نظر روانی فشار روم بود. اینکه یک نفر اینجوری باهام رفتار کنه و بی عرضه و احمق فرضم کنه، آزارم میداد.

آیا کارم درست بود یا بی ادبی و کار خلاف عرف کردم و باید میذاشتم بره که بره؟ در این شرایط باید چه خاکی بر سر ریخت؟ (من وضعیتم از نظر معاشرت و آداب اجتماعی افتضاح شده و سال به سال بدتر میشم)
کار خوبی کردی
 

Benchmarker

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 آگوست 2011
نوشته‌ها
5,573
لایک‌ها
31,849
محل سکونت
Sin City
آقا این همسایه که گفتم پنجاه تومن از من قرض گرفته بود و بعد چند ماه هر موقع منو می دید راهشو کج می کرد که به من چشم تو چشم نشه...
امروز اسباب کشی کرد. از مغازه بغلی خداحافظی کرد، گفتم شاید بخواد بیاد پول منم بده که دیدم رفت. منم رفتم بهش گفتم حاج خانم پول منو نمی خوای بدی؟ گفت فردا میام میدمتون و هنوز نرفتیم و ... (گفتم بهش بگم که نگه عجب هالویی)
گفتم اگر نبودم بندازید توی مغازه (با نگاه خر خودتی) و برگشتم بیام که دخترش انگار یکمی بهش برخورد گفت پولتون چقدره؟ گفتم پنجاه تومن. در کمال تعجب دست توی کیفش کرد و با حالتی طلبکارانه یک پنجاه تومن بدون بفرمایید و تشکر آورد جلوم. منم گرفتم و البته تشکر کردم و برگشتم. اونا هم جوابی ندادند و رفتند.

حالا سوال اینجاست که در این شرایط آیا کار من درست بود؟ یا بهتر بود میذاشتم بره و میگفتم گور باباش. پنجاه تومنم که دیگه کوفتم نمیدن. ولی راستش از نظر روانی فشار روم بود. اینکه یک نفر اینجوری باهام رفتار کنه و بی عرضه و احمق فرضم کنه، آزارم میداد.

آیا کارم درست بود یا بی ادبی و کار خلاف عرف کردم و باید میذاشتم بره که بره؟ در این شرایط باید چه خاکی بر سر ریخت؟ (من وضعیتم از نظر معاشرت و آداب اجتماعی افتضاح شده و سال به سال بدتر میشم)
کار بدی کردی
 
بالا