• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زندگي نامه برخي از دانشمندان

نظرات شما درباره این تاپیک

  • متوسط

    Votes: 0 0.0%
  • ضعیف

    Votes: 0 0.0%
  • بد

    Votes: 0 0.0%

  • Total voters
    7
  • Poll closed .

Mashaheer

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2003
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
17
سن
43
محل سکونت
UAE
خیلی مفید بودند لطفا بیشتر بنویسید
اگر دوست داشتید اینها را در سایت مشاهیر هم بنویسید.
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,513
لایک‌ها
561
سن
37
محل سکونت
Home
خیلی مفید بودند لطفا بیشتر بنویسید
اگر دوست داشتید اینها را در سایت مشاهیر هم بنویسید.
راستش نمي خواستم ادامه بدم.ولي حالا كه يه نفر استقبال كرد ديگه نمي شه ادامه نداد:D
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,513
لایک‌ها
561
سن
37
محل سکونت
Home
اوگستن کوشی در 21 اوت سال 1789 در پاریس متولد شد پدرش مردی مقدس و مادرش زنی با تقوا بود کوشی نزد پدر تعلیم دید پدری که مقامهای اداری بالایی را بر عهده داشت از جمله نخستین منشی مجلس سنا بود خانواده کوشی در آرکوی در همسایگی لاپلاس و برتوله زندگی می کردند در سال 1800 که پدرش به سمت منشی مجلی سنا انتخاب شد اوگستن کوچک و فعال را همراه خود به آنجا برد لاگرانژ متوجه استعداد او گردیده بود و به دوست خود لاپلاس گفته بود: او روزی ریاضی دان بزرگی خواهد شد و همگی ما را خواهد گرفت طولی نکشید که کوشی در 15 سالگی جایزه بزرگ امپراطور را در ادبیات قدیم برد کوشی در سال 1805 به تحصیل در مدرسه پلی تکنیک و در سال 1807 در مدرسه پلها و راهها پرداخت و در همان سال با مقام شاگرد اولی فارغ التحصیل شد.

در سال 1813 به پاریس بازگشت و در سال 1815 موافقت کرد که (از طریق انتصاب) جای گاسپار مونژ جمهوری خواه و طرفدار بناپارت را که اخراج شده بود بگیرد از سال 1814 در مدرسه پلی تکنیک تدریس کرد وکرسیهای دیگری را در دانشکده علوم و کولژ دو فرانس تصدی نمود در سال 1817 و در سن 28 سالگی با آلوئیزدوبور، دختر (یا نوه) ناشر اکثر آثارش ازدواج کرد پس از انقلاب در ژوئیه 1830 او نه تنها از یاد کردن سوگند وفاداری - که معنیش از دست دادن کرسی استادی بود – سرپیچید بلکه جلای وطن کرد و معلوم نیست که چرا این کار را کرد.کوشی از سال 1820 تا 1830 تئوری توابع یک متغیر موهومی را بنا نهاد و همین تئوری است که امروزه بزرگترین عنوان افتخار او محسوب می شود کوشی که کاتولیک مؤمنی بود نقش عمده ای در مؤسسه ای خیریه کلیسایی به عهده گرفت شهرت او شهرت فردی متعصب، خودخواه، تنگ نظر بوده است آبل او را دیوانه، بی نهایت کاتولیک و متعصب می نامید.

کوشی بر ریاضیات تسلط نیافت بلکه ریاضیات بر او مسلط شد هر گاه فکری به ذهنش خطور می کرد نمی توانست برای نشر آن لحظه ای انتظار بکشد پیش از آن که ماهنامه گزارشها به وجود آید او مجله ای خصوصی بنام تمرین های ریاضی بنیان نهاد که 12 شماره یک سال آن را خود او با نامحتملترین موضوعات و نظم پر کرده بود. در کمتر از بیست سال ماهنامه گزارشها 589 یادداشت از او منتشر کرد و بسیاری از نوشته های دیگر به چاپ نرسید روی هم رفته او دست کم 7 کتاب و 800 مقاله انتشار داد در نقل قول از دیگران دقیقتر از ریاضیدانان روزگار خود بود بیشتر آثار او حکایت از شتابزدگی دارند اما نامرتب یا شلخته وار نوشته نشده اند کوشی 16 مفهوم و قضیه فقط در مبحث کشسانی دارد یعنی تعداد مفاهیم و قضایای او از تعدادی که نام ریاضیدانان دیگر را بر خود دارند بیشتر است همه آنها در شکل نهایی خود ساده و بنیادینند کتاب درسی وی به نام دوره تحلیل ریاضی که در سال 1821 منتشر شد تاثیر نیرومندی بر معاصرانش گذاشت معیارهای همگرایی را کشف و بیان نمود و علامت جذر را به کار برد قضیه لاگرانژ و قضیه باقیمانده خود را با اثبات رسانید نخست از راه انتگرال و سپس به وسیله قضیه مقدار میانگین که اندکی از حساب انتگرال کنار رفته بود در کتاب پرآوازه او به نام حساب حدها(1831 – 1832) مسائل مربوط به همگرایی به مسائل مربوط به رشته های هندسی تحویل شده اند وی مفهومی را که ما از تداوم یا پیوستگی داریم اختراع کرد.


کوشی بر خلاف گائوس که اکتشافات خود را پنهان می داشت تمام اکتشافات خود را به آکادمی فرستاد وی کسی بود که موفق شد اکتشافات گائوس را دو مرتبه کشف نماید. کتاب او به نام نوشته ای در باره انتگرالهای عین که بین دو حد موهومی گرفته شده اند و در سال 1825 منتشر شد گام بلندی بود به سوی آنچه اکنون قضیه انتگرال کوشی نامیده می شود او انتگرالها را در مسیرهای اختیاری در میدان مختلط تعریف کرد و از طریق معادله های دیفرانسیل کوشی - ریمان به وسیله حساب تغییرات اینواقعیت را استنتاج نمود. محصول کار او قضیه باقیمانده در مورد قطبها بود که به وسیله پ.آ لوران بسط یافت کوشی برای امتحان همگرایی رشته توانی خاص برای تابعهای ضمنی که به رشته مکانیک آسمانی لاگرانژ موسوم بود، در سال 1827 روشی ابداع کرد. او از طریق این کار فرمول انتگرال خود را از قضیه انتگرال خود استنتاج نمود. در سال 1846 مسیرهای انتگرالگیری بسته اختیاری را شناسانید و قضیه انتگرال خود را به وسیله آنچه امروزه فرمول گرین نامیده می شود به اثبات رسانید. کوشی در سال 1822 ابزار اساسی ریاضی نظریه کشسانی را به وجود آورد(چیزی که عده ای آن را بزرگترین دستاورد او به شمار می آورند) او معادله خود در باره تعادل صفحه کشسان را بر پایه نیرویی واحد یعنی کشش یا فشار استوار کرد نیرویی با همان ماهیت فشار ئیدرودینامیک... از سوی یک مایع بر سطح جسمی جامد... که از لحاظ اندازه و جهت ناشی از فشارهها یا کششهایی بود که بر سه صفحه دو به دو عمود بر هم اعمال می شد.


خدمات فراوان کوشی به مکانیک آسمانی مشتمل بودند بر اثبات این امر که رشته هایی نامتناهی که اختر شناسان به کار می بردند در یک جا به هم وصل می شوند او کار بسیار مفصلی در باره رشته ها کرد بخصوص برای حل معادله کپلر و بسطهایی از تابع مربوط به آشفتگی مشهورترین خدمت او به اختر شناسی در سال 1845 بررسی او راجع به محاسبه پر زحمت لووریه در مورد نابرابری بزرگ در حرکت متوسط پالاس(یکی از سیارکهای منظوه شمسی) به وسیله روشی بسیار ساده تر می باشد اوگوستن کوشی پس از این اکتشافات بسیار مهم در ریاضی و فیزیک و مکانیک آسمانی سرانجام در 23 مه سال 1875 در سن 68 سالگی و در نزدیکی پاریس وفات یافت.

منبع:http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اوگستن کوشی
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,513
لایک‌ها
561
سن
37
محل سکونت
Home
لئونارد اویلر در 15آوریل 1707 در شهر بازل سوئیس متولد شد پدرش از کشیشان پیروکالون بود و میل داشت پسرش جانشین او شود ولی اویلر بر خلاف میل او در دانشگاه بازل به مطالعه علوم الهی پرداخت پدر اویلر تعلیمات مقدماتی از جمله ریاضیات را به او داد اویلر بعداٌ چند سالی را در بازل به سر برد و در یکی از دبیرستانهای(گومنازیوم) نسبتاٌ در سطح پایین محلی به تحصیل پرداخت. در دبیرستان ریاضیات اصلاٌ تدریس نمی شد و در نتیجه اویلر این دانش را به طور خصوصی نزد ریاضیدانی به نام یوهان بورکهارت آموخت در سال 1720 اویلر که هنوز 14 سال بیشتر نداشت وارد بخش ادب و هنر دانشگاه بازل شد تا پیش از کسب تخصص اطلاعات عمومی بیندوزد از جمله استادان او یوهان یکم برنوس بود که در کرسی ریاضیات جانشین برادرش یاکوب شده بود. اویلر در سال 1722 معادل درجه لیسانس در ادبیات را دریافت کرد و در 1723 در رشته فلسفه فوق لیسانس گرفت.

در 18 سالگی پژوهشهای مستقل را آغاز کرد نخستین کار او یادداشت کوچکی بود در باره رسم منحنیهای همزمان در یک مقاله که در سال 1726 منتشر شد در پی آن در همان نشریه مقاله ای در باره مسیرهای متقابل جبری انتشار داد(1727) در پائیز 1726 از اویلر دعوت شد که به عنوان دستیار فیزیولوژی در سن پترزبورگ خدمت کند در 1727 از بازل به سن بترزبورگ رفت در آنجا بیدرنگ این بخت مساعد را یافت که در رشته واقعی خود کار کند و بعنوان عضو وابسته فرهنگستان دربخش ریاضیات منصوب شد در 1731 به استادی فیزیک رسید و در 1733 که دانیل برنولی به عنوان استاد ریاضیات به بازل برگشت، اویلر جانشین وی شد او از مرداد 1727 گزارشهایی در باره پژوهشهای خویش به جلسات فرهنگستان می فرستاد او آنها را در جلد دوم صورت جلسات فرهنگستان(گزارشهای فرهنگستان اپراتوری علوم یترو گراد) انتشار داد(سن پترزبورگ 1729) شهرت اویلر از 19 سالگی آغاز می گردد زیار در این سن بود که آکادمی پاریس حل مشکلی را در باره ساختمان دکل کشتی به مسابقه گذاشته بود و مقاله اویلر در این مورد مقام دوم را احراز نمود. اویلر طی 14 سالی که در سن پترزبورگ بود به کشفهای درخشانی در زمینه هایی چون تحلیل ریاضی، نظریه اعداد و مکانیک دست یافت تا 1741 بین هشتاد تا نود اثر برای انتشار آماده کرده بود که 55 تای آنها از جمله دو جلد«مکانیک) را منتشر ساخت اویلر در آن زمان عضو دو فرهنگستان سن پترزبورگ و برلین بود و سپس به عضویت انجم پادشاهی لندن (1749) و فرهنگستان علوم پاریس(1755) نیز انتخاب گردید در سال 1753 به عضویت انجمن فیزیک و ریاضیات بازل برگزیده شده بود. اویلر در 1741 پس از 14 سال اقامت در روسیه به برلین رفت و 25 سال بعد را در آنجا سپری کرد او هنوز برای هر دو فرهنگستان برلین و سن پترزبورگ کار می کرد در تبدیل انجمن علوم سابق به یک فرهنگستان بزرگ که در سال 1744 رسماٌ با نام فرانسوی فرهنگستان پادشاهی علوم و ادبیات برلین بنیاد نهاده شد، فعالیت فراوان داشت طی این دوره اویلر به تنوع پژوهشهای خود بسیار افزود در همچشمی با دالامبر و دانیل برنولی دانش فیزیک ریاضی را پی ریزی کرد و در پیشبرد نظریه حرکت ماه و سیارات از رقیبان کلرو و دالامبر هر دو بود در همان زمان نظریه حرکت جامدات امکان ساخت ابزار ریاضی هیدرودینامیک را فراهم آورد هندسه دیفرانسیل سطوح را ابداع کرد و به شدت در باره نورشناسی برق و مغناطیس به پژوهش پرداخت همچنین در باره مسائل فن آوری نظیر ساختن دوربینهای شکستنی بیرنگ، تکمیل توربین آبی زگنر و نظریه چرخهای دندانه دار به تفکر پرداخت شمار آثار اویلر در دوره اقامت در برلین از 380 کمتر نبود که از میان 275 اثر انتشار یافتند از جمله تعدادی کتابهای مفصل تکنگاشتی در باره حساب جامع و فاضل تغییرات، کتابی بنیادین در باره محاسبه مدارهای اجرام آسمانی کتابی در باره توپخانه و پرتاب گلوله کتاب مدخلی به تحلیل نامتناهی رساله ای در کشتی سازی و دریانوردی که صورت آغازین آن در سن پترزبورگ تهیه شده بود. نخستین نظریه او در باره حرکت ماه و اصول حساب دیفرانسیل سه کتاب آخر به هزینه فرهنگستان سن پترزبورگ انتشار یافتند و در آخر رساله ای بود در باره مکانیک جامدات به نام«نظریه حرکت اجسام جامد)(1756) رساله مشهور( نامه هایی به یک شاهزاده خانم آلمانی در باره موضوعهای مختلف فیزیک و فلسفه) که در واقع درسهایی بود که اویلر به یکی از بستگان پادشاه پروس داده بود، تا پیش از بازگشت اویلر به سن پترزبورگ انتشار نیافتند این کتاب موفقیتی بی نظیر یافت و 12 بار به زبان اصلی تجدید چاپ گردید و به بسیاری زبانهای دیگر نیز ترجمه شد.

اویلر همچنان به مطالعات ریاضی خود ادامه می داد و رفقایش او را روح آنالیز ریاضی می دانستند. آراگو در باره اویلر چنین گفته است: اویلر با همان سهولتی که انسان نفس می کشد محاسبات ریاضی را انجام می دهد اویلر به معنای گسترده ای که در سده هجدهم برای کلمه هندسه کار می رفت هندسهدان بود در کار او ریاضیات بستگی نزدیکی با کاربرد سایر علوم با مسائل فناوری و با زندگی عمومی داشت در آثار ریاضی اویلر تحلیل ریاضی جایگاه نخست را دارد هفده جلد از (مجموعه آثار) او در این زمینه است. او با کشفیات خاص متعدد به تحلیل ریاضی یاری داد. نحوه عرضه آن در کتابهای درسی خود را منظم ساخت در بنیادگذاری رشته های متعدد ریاضی نظیر حساب جامع و فاضل تغییرات، نظریه معادلات دیفرانسیل، نظریه مقدماتی توابع متغیرهای مختلط و نظریه توابع خاص بی اندزه کمک کرد اویلر بسیاری از قراردادهای کنونی علائم ریاضی را وارد میدان کرد.

کشفهایی که در نیمه سده هجدهم در زمینه تحلیل ریاضی انجام گرفته بود به شیوه ای منظم بوسیله اویلر در دوره سه کتابی زیر خلاصه شده است: مدخلی بر تحلیل نامتناهی (1748) روشهای حساب دیفرانسیل(1755) و روشهای حساب انتگرال(1768 – 1770) او هر روز اکتشافی به اکتشافات خود می افزود و تعدا آنها آنقدر زیاد است که حتی امروزه موفق به چاپ کامل آثار او نگردیده اند در همین اوقات بود که مسئله ای از طرف آکادمی مطرح شد و اویلر در عرض سه روز آن را حل کرد و مریض شد. در این بیماری یک چشم خود را از دست داد در 60 سالگی بود که بدبختی عجیبی به او روی کرد و آن از دست دادن چشم دیگرش بود گر چه چشم او را با موفقیت عمل کردند ولی زخم آن دچار عفونت شد و برای همیشه چشمان خود را از دست داد. اویلر مردی که از تندخویی و حسادت به کنار بود در 18 سپتامبر 1783 هنگامی که مشغول محاسبه مسیر اورانوس بود ناگهان با گفتن کلمه من مردم زندگی را بدرود گفت.

منبع:http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اویلر
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,513
لایک‌ها
561
سن
37
محل سکونت
Home
oghlidos.jpg


اقلیدس پسر نوقطرس بن برنیقس، ریاضی دان، منجم و هندسه دان بزرگ تاریخ است که در سال 323 ق. م متولد شد.

اقلیدس ریاضیدان یونانی 2300 قبل در اسکندریه مصر کار می کرد. جزئیات اندکی از زندگی وی باقی مانده است ، اما برای نوشتن اصول ، که مجموعه ای از 13 کتاب است مشهور است. این کتابها حاوی اصول و قضایای هندسی بودند و مدت بیش از 2000 سال پایه ریاضیات را تشکیل می دادند.



در واقع این کتابها چنان واضح نوشته شده بودند که نسخه اصلاح شده انها تا اوایل سالهای 1900 میلادی هنوز در مدارس استفاده می شد. اگر چه بعضی از قضایای اقلیدس هنوز معتبر است ، ریاضیدان و فیزیکدان معروف آلبرت اینشتین (1879-1955م) ثابت کرد که هندسه اقلیدس در سراسر فضا و زمان معتبر نیست . اقلیدس تالیفاتی درباره موسیقی و موضوعات دیگر نیز دارد.


شرح زندگی

حدود 300 ق.م در دوران حکومت بطلس اول (حدود 367 تا حدود 283ق.م) در مصر ، اقلیدس مدرسه ای را در اسکندریه مصر تاسیس می کند. این مدرسه مرکز مطالعات علمی یونانی می شود.
اقلیدس مجموعه ای از 13 کتاب را به نام اصول تالیف می کند. این کتابها بر کارهای خود او و دیگر ریاضیدانان یونانی از جمله هیپوکرات از اهالی کیوس (قرن پنجم ق.م) ، تئودیوس ، تئاتتوس ، و ادوکسوس مبتنی است.در این کتابها فرمولهای هندسی ، مانند فرمولهای تهیه شده توسط ریاضیدان و فیلسوف یونانی فیثاغورث (تقریباَ570 تا 500ق.م) برای محاسبه اندازه دایره و کره ،و حجم اشکال فضایی منتظم ارائه شده است . این کتابها همچنین زیر بنای ریاضیات جدید را پی می نهند . موضوعات دیگر مورد بحث در اصول عبارت اند از اپتیک (نورشناسی) و پرسپکتیو (علم مناظر) . کار اقلیدس به عربی ترجمه می شود و تاثیر او در سراسر اروپا و خاورمیانه گسترش می یابد.


1120م آبلارد از اهالی بث ، که یک جهانگرد فاضل انگلیسی است و خود را به صورت یک طلبه مسلمان درآورده است ، یک نسخه عربی از اصول را در سفر خود در اسپانیا به دست می اورد.

قرن 13 میلادی نخستین ترجمه اصول به زبان لاتین.

قرون 14تا16 میلادی در طول دوران رنسانس ، ریاضیدانان به نسخ یونانی اصول رجعت می کنند.

1703م انتشار ویرایش آکسفورد از آثار کامل اقلیدس به زبان یونانی و لاتین در انگلستان . این اقدام آثار اقلیدس را در سطح گسترده ای در دسترس ریاضیدانان و دانشمندان قرار می دهد.


او کتابی به نام جومطی یا در هندسه تالیف کرده است که در یونانی آن را« اسطروشیا» خوانند و معنی آن« اصول هندسه» می باشد.

اقلیدس حکیمی یونانی بود که در اسکندریه می زیست و تبحر فوق العاده ای در هندسه داشت. کتاب برهان در مورد او نوشته است: اقلیدس به معنی کلید هندسه می باشد، چرا که اقلی به زبان یونانی یعنی کلید و دس به معنای هندسه است. او در سال 283 ق. م در گذشت. از تالیفات اوست:


1. کتاب اسطقسات در هندسه.

2. اقلیدس.

3. ظاهرات که به تحریر خواجه نصیر الدین توسی در آمده است.

4. المناظر هندسه ای که او بنا نهاد به نام هندسه اقلیدسی مشهور است.


منبع اصلي:
لغت نامه دهخدا به نقل از اخبار الحکما و ناظم الاطباء
منبع فرعي:
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اقلیدس
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,513
لایک‌ها
561
سن
37
محل سکونت
Home
222px-Gauss.jpg


ار بزرگترین دانشمندان آلمانی قرن 19 که در ریاضیات، نجوم و فیزیک فعالیت داشت. او به همراه ارشمیدس و نیوتون، به عنوان سه تن از بزرگ ترین ریاضیدانان همه ی اعصار شهرت دارند.

زندگینامه

کودکی:
گاوس در30 آوریل 1777در شهر برانشوایگ در آلمان زاده شد و تحصیلات اولیه ی خود را از کودکی به طور غیر رسمی آغاز کرد و نشانه های نبوغ از همان هنگام در او دیده می شد.در پنج سالگی هنگامی که معلم برای تنبیه، او را مجبور کرد اعداد 1 تا 100 را جمع کند،او روشی را برای حل آن برگزید که مااین روش را به نام تصاعد حسابی میشناسیم.
این روش بدین صورت بود:

......... 101 =98+3 101=99+2 101=100+1


که جمع کل آن برابر حاصلضرب زیر است:

5050= 101×50


img/daneshnameh_up/9/94/222px-Gauss.jpg

جوانی:
او تحصیلات خود را در رشته ی ریاضی در دانشگاه کوتینگن آغاز کرد و در دانشگاه هلمشتات ادامه داد و در 20 سالگی درجه ی دکترای خود را اخذ کرد.رساله ی دکتری او اولین اثبات دقیق از قضیه ی اساسی جبراست ( هر چند جمله ای درجه n ، با در نظر گرفتن ریشه های تکراری، دارای n جواب است) .


میانسالی و اواخر عمر:
در سال 1801 کتاب خود را در زمینه تئوری اعداد منتشر کرد.در سال 1807 به استادی دانشگاه گوتینگن درآمد و تا آخر عمر این سمت را حفظ کرد. و نیز در همین سال به درجه استادی در زمینه نجوم دست یافت.
گاوس در زمینه های مختلف ریاضی اعم از جبر، هندسه و حساب دیفرانسیل و انتگرال ابداعات بسِار اساسی عرضه کرده است.که بعضی از آثار او مانند نوشته های او در زمینه هندسه نااقلیدسی هیچگاه منتشر نشد.
این دانشمند بزرگ سرانجام در سال 1855 در شهر گوتینگن(هانوفر امروزی)درگذشت.

پیوندهای خارجی
http://en.wikipedia.org/wiki/Carl_Friedrich_Gauss
 

Hoomaan

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 فوریه 2005
نوشته‌ها
277
لایک‌ها
57
محل سکونت
شیکاگو , ایالات متحده Posts: 17,859
بابا زندگینامه منو هم بزارین.

به خدا تا حالا کم به بشریت خدمت نکردم...
بعد از مرگم تازه می فهمین من چه کارهای مهمی برای بشریت کردم..

ما می میریم برای علم و فرهنگ... همه چیز فدای علم و فرهنگ..

آنا جون اگه لازم شد بگو تا کتاب زندگینامه خودمو که اخیرا تجدید چاپ شده برات بفرستم.
اینقدر کامل و جالب توضیح داده که خودم هم شوکه شدم که تا حالا منشا چه خدماتی بودم
و نمی دونستم.. ;)
 

stefan

Registered User
تاریخ عضویت
17 آپریل 2006
نوشته‌ها
430
لایک‌ها
177
گالیلئو گالیله در سال 1564 در پیزا واقع در ایتالیا متولد شد وی تا 19 سالگی تمام مطالعات خود را در ادبیات متمرکز کرده بود تا یانکه روزی در یکی از مراسم مذهبی کلیسا مشاهده چهل چراغی که در بالای سرش نوسان می کرد توجه او را جلب کرد او هنگام مشاهده توجه کرد که هر چند دامنه نوسان هر بار کوتاهتر می شود لیکن زمان نوسان همواره ثابت باقی می ماند اغلب انسانها شاید در این مشاهده چیز خاصی را نمی یافتند ولی گالیله از روح کنجکاوی و پژوهشگر دانشمندان برخوردار بود او از آن لحظه شروع به اجرای یک رشته آزمایشهای عملی کرد به این ترتیب که وزنه هایی را به یک ریسمان بست و از محلی آویزان نمود و آنها را به این سو و آن سو به نوسان درآورد در آن دوران هنوز ساعتهای دقیق با عقربه ثانیه شمار نبود و بنابراین گالیله برای اندازه گیری زمان حرکات وزنه های آویزان و در حال نوسان از ضربات نبض خود سود می جست او دریافت که مشاهداتش در کلیسای جامع پیزا صحت دارد. اگر چه دامنه نوسان هر بار کوتاهتر می شد اما هر نوسان زمان مشابه نوسانهای قبلی را در بر می گرفت به این ترتیب گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار می رود مثلاٌ‌ برای اندازه گیری حرکات ستارگان و یا مهار روند کار ساعتها از این قانون استفاده می کنند آزمایشهای او در باره آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت می شوند در بر می گیرد گالیله در سال 1588 در دانشگاه پیزا مدرک دکتری(استادی) گرفت و در همانجا برای تدریس ریاضیات باقی ماند.

او در 25 سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش افرید در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم بر اساس فرضیه های فیلسوف بزرگ یونانی – ارسطو که در قرن 4 پیش از میلاد می زیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به شمار می آمد هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک می کرد انسان کامل و عاقلی به شمار نمی آمد یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط می کنند گالیله ادعا می کرد که این قاعده اشتباه است به طوری که می گویند او برای اثبات این خطا از استادان هم دانشگاهی خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترین طبقه برج مایل پیزا بروند گالیله دو گلوله توپ یکی به وزن 5 کیلو و دیگری به وزن نیم کیلو با خود برداشت و از فراز برج پیزا هر دو گلوله را به طور همزمان به پایین دها کرد در کمال شگفتی تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به طور همزمان به زمین رسیدند گالیله به این ترتیب یک قانون فیزیکی مهم را کشف کرد(سرعت سقوط اجسام به وزن آنها بستگی ندارد).

در همین موقع گالیله مشغول مطالعه بود که ناگهان شایع شد که در سوئیس عدسی‌ها را با هم ترکیب کرده اند وتوانسته اند اجسام را از مسافات دور مشاهده نمایند از این موضوع اطلاع صحیحی در دست نیست ولی اینطور مشهور است که زاخاری یانسن که در میدلبورک عینک ساز بود اولین دوربین نزدیک کننده اشیاء را بین سالهای 1590 و 1609 ساخته بود ولی عینک ساز دیگری بنام هانس یپرشی اختراع او را با تردستی از او می رباید و در اکتبر 1608 امتیاز آن را به نام خود ثبت می نماید گالیله هم در این موقع موفق به ساختن دوربین مشابهی گردید ولی این دستگاه قدرت زیادی نداشت اما مطلب مهم این بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربین قوی تر فقط کار فنی بود. این دوربین به رئیس حکومت ونیز تقدیم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربین قرار گرفتند و همگی دچار حیرت و تعجب شدند چون آنها خروج مؤمنین را از کلیسای مجاور و کشتیهایی را که در دورترین نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمدند ولی گالیله فوراٌ دوربین را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظری که تا آن زمان هیچ چشمی قادر به تماشای آن نبود شور و شعفی فراوان در گالیله به وجود آورد گالیله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کره ای صاف و صیقلی می دانست پوشیده از کوه ها و دره هایی است که نور خورشید برجستگی های آنها را مشخص تر می سازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سیاره مشتری در حرکت هستند و بالاخره لکه های خورشید را به چشم دید دانشمند بزرگ در سال 1610 تماماین نتایج را در جزوه ای به نام کتاب قاصد آسمان انتشار داد که موجب تحسین و تمجید بسیار گشت ولی انتشار کتاب قاصد آسمان قط تحسین و تمجید همراه نداشت بلکه جمعی از مردم بر او اعتراض کردند و از او می پرسیدند چرا تعداد سیارات را 7 نمی داند و حال آنکه تعداد فلزات 7 است و شمعدان معبد 7 شاخه دارد ودر کله آدمی 7 سوراخ موجود است گالیله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربین نگاه کنید تا از شما رفع اشتباه شود.

مشاهدات و پژوهشهای گالیله او را به این وادی رهنمون شدند که فرضیه های علمی را که بر اساس آنها زمین در مرکزیت عالم قرار داشت و خورشید و سارگان به دور آن می گشتند مردود می شمرد. نزدیک به نیم قرن پیش از آن کوپرنیک اثر بزرگ خود را که طی آن ثابت کرد خورشید در مرکز دستگاه ستاره ای ما نیست و زمین و سیاره ها به دور آن می گردند- در معرض اذهان عموم قرار داده بود. این فرضیه کوپرنیک مورد لعن و نفرین کلیسا قرار گرفته بود و زمانی که گالیله اشکارا اعلام داشت که این فرضیه صحت دارد و او با آن موافق است، نظریه کوپرنیک بدست فراموشی سپرده شده بود اعلامیه گالیله اعتراضات شدید را برانگیخت روحانیون عالی مقام کلیسای کاتولیک دوباره خشمگینانه فرضیه کوپرنیک را به شدت محکوم کردهو آن را مطرود شمردند گاللیه با شخصیتهای بزرگی مانند کاردینال بلارین و کاردینال باربرینی سابقه دوستی داشت که از او حمایت می کردند ولی این شخصیتهای بزرگ نتوانستند مانع آن نبود و روحانیون برای هر چیز غیر از کتاب مقدس و ارسطو ارزش قائل نبودند و کلیسا هرگز اجازهنمی داد که یک فرد غیر روحانی کتاب مقدس را به مطابق میل خود تغییر دهد. چون این کار ممکن نبود طبعاٌٌ می بایست گاللیه محکوم شود و حتی اگر خود پاپ هم صمیم قلب معتقد به عقاید کوپرنیک بود محاکمه گالیله و محکومیت او اجتناب ناپذیر بود در سال 1632 که دوست کاردینال باربرینی بنام اوربن هفتم پاپ شده بود از موقعیت استفاده کرد و ضربت بزرگی را وارد نمود وی کتابی به زبان ایتالیایی منتشر کرد که در آن سه نفر مشغول گفتگو هستند یکی از آنها بطلمیوس و دو نفر دیگر از کوپرنیک دفاع می کنند. با انتشار این کتاب خشم و غضب روحانیون چند صد برابر گشت و بدتر از همه اینکه برای شخص پاپ این سوءتفاهم ایجاد شد که شخص ابله واحمقی در مکالمات از بطلمیوس دفاع می کند خود اوست. گالیله را به رم احضار کردند و او را در منزل یکی از اعضای عالی رتبه دیوان تفتیش عقاید جای دادند در همین اوقات دختر پدر مقدس مشغول تهیه ادعانامه او بود و در روز 20 ماه ژوئن 1633 محکوم را به آنجا احضار کردند و در 22 ژوئن وادارش نمودند که توبه نامه زیر را امضاء کند.

در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس می کنم توبه می کنم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می کنم و آنرا منفور و مطرود می نمایم.

گالیله بعد از محاکمه در منزل دوستش پیکولومینی اسقف شهر سین محبوس شد ولی بعد از مدتی به او اجازه داده شد تا در خانه ییلاقی خود واقع در آرستری اقامت کند.

گالیله تا دم مرگ بر اعتقاد خویش پای برجا ماند او به طور پنهانی به آزمایش‌های تجربی خود ادامه داد و پیش از آنکه در سال 1642 در آستری در حومه فلورانس دار فانی را وداع گوید دو کتاب ارزشمند دیگر را نیز به رشته تحریر درآورد آثار او نخست در سال 1835 از سوی کلیسای کاتولیک از لیست سیاه،(لیست کتابهای ممنوعه) خارج شد و اجازه انتشار یافت امروزه ما به گالیله به عنوان یک پژوهشگر سخت کوش که بشریت بسیار به او مدیون است احترام می گذاریم او به جهان نشان داد که یک دانشمند باید آزادی را داشته باشد که نظریه هایی را که اشتباه هستند نقد کند و نظریه های جدیدی را بنیان گذارد او همچنین نشان داد که یک دانشمند نباید خود را گرفتار دستورها و یا روایات دینی تحریف شده کند.

http://uf6.mihanblog.com/Post-55.ASPX
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
ابو علی سینا​


a_172pa.jpg

شیخ الرئیس . حجته الحق . ریس العقلا . شرف الملك ابوعلی سینا ( حسین پسر عبدالله حسن پسر علی پسر سینا )

در دنیای امروز كمتر ملتی است كه به مفاخر گذشته خود توجه نكند زیرا یكی از علایم حیات و زنده بودن ملت ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفی. علمی.فرهنگی .ادبی .سیاسی.اجتماعی و ملی انهاست كه این گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سیر زمان و وقوع حوادث نا گوار با هزاران خون دل برای اینده گان خود به میراث گذ اشته اند كه باید انرا گرامی و عزیز داشت و انرا بارور ساخت.

شیخ الرئیس نواسه علی سینا، ‌معروف به ابن سینا . به قولی در ماه صفر سال 370 هجری قمری(مطا بق 980 میلادی ) از پدر بلخی ایی بنام عبدالله ( از سبب وزیر مالیه بودن در زمان سلطنت نوح بن منصور به بخارا مركز ماورالنهر و خراسان انزمان انتقال نموده بود) و مادر بخارایی بنام ستاره در قریه خورمیثن(قریه ای میان بلخ و بخارا)طفلی چشم به جهان گشود .كه نامش را حسین گذاشتند .

. شركت در جلسات بحث از دوران كودكی ، به واسطه پدر كه از پیروان آنها بود . بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه استاد وی ابو عبدالله ابراهیم بن حسین ناتلی ، ‌ابن سینا را به جز تعلیم و دانش اندوزی به كار دیگری مشغول نكند . و چنین شد كه وی به دلیل حافظه قوی و نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت .

تا آنجا كه پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری خود ، وی را به نزد خود خواست تا او را تداوی نماید ابو علی ابن سینا بعد از تداوی از نوح تقاضا كرد تا به كتابخانه عظیم دربار سامانی دست یابد و از ان استفاده نماید این تقاضا مورد قبول نوح قرار گرفت . به این ترتیب وی توانست با استفاده از این كتابخانه در علوم مختلف از جمله حكمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات تسلط یابد ( خاندان سامانیان از مردم بلخ بودند و دین زردشتی داشتند سامان خدا از روشناسان و حاكم بلخ بود والی عربی خراسان در نصف قرن هشتم میلادی با سامان دوست شد وسامان دین اسلام اختیار كرد از جمله نواسه هایش اسمعیل پسر احمد در سالی 892 میلادی بعد از مرگ برادر ش نصر و گرفتن سمرقند سلسله سامانیان را بنیان گذاشت .

وی با وجود پرداختن به كار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشكلات ناشی از كشمكش امرا كه سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملك ، حاكم همدان ، را به دنبال داشت . بیش از صدها جلد كتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته كه هر یك با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش كافی داشت و دسترسی اش به كتب میسر بود ،‌ به نوشتن كتاب قانون در طب و كتاب الشفا یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود مشغول می شد كه اوج كمال تفكر قرون وسطی است كه بدان دست یافت و در تاریخ تفكر انسانی از تحقیقات معتبر جهان بشمار میرود .

اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های كوچك می نوشت از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتی جهانی یافته است . كتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یكی از معتبرترین كتب منطق مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . كتاب قانون در طب در هفت جلد نیز كه تا قرن ها از مهمترین كتب طبی به شمار می رفت . شامل مطالبی درباره قوانین كلی طب ، دواهای تركیبی و غیر تركیبی و امراض مختلف می باشد . این كتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرانسوی و آلمانی و ایرانی نیز ترجمه شده است و به عنوان متن درسی طبی در پوهنتون های اروپایی تا سال 1650 میلادی به عوض آثارجالینوس و موندینو در دانشگاه هایLavain و Monpellier تدریس میشد.

ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه كرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و در زمینه حركت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت تحقیقات ابتكاری داشت . رساله وی درباره معادن و مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود . درباره این رساله فیگینه در كتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد كه اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل كوه ها كه بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممكن است كوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یكی برآمدن قشر زمین . چنان كه در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب كه برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .

ابن سینا خرد مبتنی بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و می گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتی دارد نه زمانی) او به موجودیت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود .....سینا میگفت افعال و حوادث مستقیما از خدا بوجود نمی اید بلكه در نتیجه عمل غایی داخلی تكامل میابد . سینا كو شش زیاد كرد تا نظریات فلسفی خود را با عقاید عامه مسلمانان توافق دهد سینا همه قضایا را تنها به روش عقلی و كاملا مستقل از قران مورد بحث قرار میداد از این سبب بود كه تا قرن ها از طرف خلافت ها و هیت های حاكم ارتجاعی اورا مظهر كفر و الحاد میدانستند و سوزاندن كتابهایش از سیاستهای متداول طی چند قرن در كشور های اسلامی منطقه بود زمانیكه اورا كافر و ملحد گفتن او گفت . ((كفری چو منی گزاف و اسان نبود محكم تر از ایمان من ایمان نبود در دهر چو من یكی و ان هم كافر پس در همه دهر یك مسلمان نبود)) و به واسطه عقل منطقی و **** یافته خود حتی در طب نیز تلاش داشت تداوی را تا سرحد امكان تابع قواعد ریاضی سازد . تسلط بر فلسفه را كمال برای یك دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درك دقیق آن ،‌ آن گونه كه خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار كتاب علم الهی و یا مابعدالطبیعه(متا فیزیك ) ارسطو را خواند و به حكم تصادف با استفاده از كتاب كه ابونصر فارابی كه درباره اغراض ما بعد الطبیعه نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . ابن سینا در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی كرد . اول دوره ای كه مصروف مطالعه ای فلسفه .عقاید و علوم مشاهی (ارسطو یی )بود و دوم دوره ای كه از آن عقاید عدول كرد و به قول خودش طرفدار حكمت مشرقین و پیرو فلسفه اشراق شد با مرگ سینا تقریبا دوران فلسفه در مشرق به سر رسید روجر بیكن اورا بزرگترین استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب داده اند (فلسفه ابن سینا فلسفه مشاهی و متاثر از فلسفه نوع افلا طونی ودین اسلام است وی كوشیده است كه فلسفه را با دین اسلام توفیق دهد معذالك جمع اورا كافر وملحد خوانده اند اگر چه او و ابن رشد هر دو از پیروان ارسطو بودند اما شیخ الریس كمتر از ابن رشد تابع اصیل یونان بودند .

اما سینا قبل از ابن رشد بین فلسفه و احكام شریعت شكافی به وجود اورد و اولین كسی است كه در اسلام كتب جامع و منظم در فلسفه نوشته است و كتاب الشفا او در حكم دایره المعارف فلسفی است تاریخ اجتماعی ایران ج هشتم ) .وی به پشتوانه تلاش یك صد ساله ای كه پیش از او از سوی كسانی همچون رازی و فارابی برای شكل گیری فلسفه صورت گرفته بود ، موفق شد **** فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این كه پیش از او مقدمات این كار فراهم شده بود ، كار و وظیفه ابن سینا این بود كه مشكلات و پیچیدگی ها را كشف و حل كند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .

او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم كلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یكی از پرسشهای علمای قرون وسطی كه مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول كرده بود پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌بر علاوه قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیكی (1200 تا 1280 میلادی ) ‌نخستین كسی بود كه در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی كه جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متكی و معتقد بود. همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است كه متفكران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند در قرن پنجم هجری به وسیله پیشوایان مذهب و پیروان خانقاه مبارزه گسترده و شدید علیه علم و حكمت و مخصوصا فلسفه اغاز شد و در مدارس و مكاتب اهل علم تدریس هر گونه علم .فلسفه و حكمت را حذف كردند و جای انرا به تفسیر قران.احادیث. و اصول فقه واگذار كردند . علما مورد تكفیر اربابان مذهب قرار گرفت از جمله كسانیكه كه با تمام قوا بر ضد فلسفه و علم طغیان كرد حجته اسلام غزالی(450 الی 505هجری) بود كه عمری فلسفه را اموخت و به علت یاس وحیرت و واهمه عجیبی كه به او دست داد از مدرسه به خانقاه رفت و دامن عرفان را محكم گرفت و از جمله دشمنان سر سخت فلسفه .علم و حكمت گردید.

غزالی در تهافت الفلا سفه (فارابی) و سینا را رد میكند و میگوید(علی التحقیق انها را ظلماتی فوق ظلمات فرا گرفته است) در المنقذ من الضلال متذكر شده است كه این دو فیلسوف در بیست مورد در موضوع الهیات اشتباه كرده اند .در سه مورد مستوجب تكفیر و در هفده مورد مستوجب تبعید اند) و سه مورد كه انها را از اسلام جدا میسازد و مورد تكفیر قرار میگیرند مینویسد: (1- معتقد بودن انها بر اینكه خداوند حاكم بر كلیات است نه جزییات . 2- اعتقاد شان به تقدم عالم. 3- اینكه اجساد حشر ندازد ثواب و گناه مربوط روح است نه جسم .)

تعرض به سینا بدینجا پایان نمپذیرد بعضی از دانشمندان كوته استین در قرون بعدی نیز به او تاخته اند از جمله عثمان بن عبدالرحمن موسوم به ابن صلاح (643) سینا را مرتد و بی دین شمرده و او را از جمله علمای خارج مذهب دانسته و خواندن كتاب های سینا را برای مسلمانان جایز نمی شمارد و گناه كبیره میداندو سینا را شیطانی از شیاطین لقب داده است) غافل از اینكه او خودش شیطان بزرگ بود . هر قدر از قرن وسطی دور تر میشویم و هر قدر رایره نفوذ دین بیشتر میشود این اعتراظات بیشتر و شدید تر میشود علت هم معلوم است زیرا منطق و نحوه استنتاج سینا با مبادی ظاهر بینان دین كه پایه اش بر تعصب نهاده شده سازگار نیست مخصوصا كه با هجوم تركان عثمانی دین زا با خرافات . اساطیر وفانتزی ها امیخته ساختند و توده های كشور های اسلامی را در جهل و خرافه نگهداشتن تا هیت هایی حاكم بتواند براحتی حاكمیت نمایند و تنها دشمنی كه دز مقابل هر گونه جهل و خرافه ایستادگی میكند علم و معرفت است بنا این مخالفت ها متدینین ظاهر نما با اشاعه فلسفه و حكمت امری طبعیی بشمارمیرود.

hamedan-04.jpg

ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی كه تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست كه با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن خراسانی از خود به جای گذاشت اما دریغ ودرد كه امروز این صلابت تمدن خراسانی دارد كه اهسته اهسته به باد فراموشی سپرده شود.
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
محمد بن زکریای رازی​


CDDHrazi01.jpg

" رازی" شهرت " ابوبکر محمد بن زکریا " معـروف به جالیـنوس عـرب 251 - 313 هجری قمری از بزرگـترین دانـشمندان ایرانی، بزرگـترین طـبـیب بالیـنی اسلام و قـرون وسطی، فـیزیکدان، عـالم کـیمیا ( شیمی ) و فیلسوف صاحب استـقلال فکر است که از زندگی وی چندان اطلاعـی در دست نـیست. ظاهرا در ری ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب را فرا گرفت. احتمالا در جوانی به تحصـیل کیـمیا مشغـول شد و بعـد به سبب بـیـماری چشم به تحصیل طب پرداخت و در این عـلم شهرت فراوان یافت و حوزه درسش بلند آوازه شد. در خدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی، حاکم ری، ریاست بـیمارستان جدیدالتاسیس آنجا را یافت. بعـدها در بغـداد رئیس بیمارستان بود. به سبب شهرت فراوانش فرمانروایان مختـلف او را به دربار خود دعوت می کردند. رازی صاحب اخلاق نیکو و رفـتار پسنـدیده بود و با بـیماران به مهربانی و عـطوفت رفـتار می کرد و در حق فـقرا و ضعـفا اعـانـت می کرد. عـده ای تالیـفات او را تا 198 و عـده دیگر کتاب های منسوب به او را تا 237 بر شمرده اند. از آثارش در طـبـیعـات، ریاضیات، نجوم و شناخت نور چیـزی به یادگار نمانده است. رازی در طب به جنـبه های عـلمی اکتفا نمی کرد، بلکه به تمام معـنی طـبـیب و در علم و عمل طب استاد مسلم بود. یادداشتهای وی که در آنها با کمال دقت بهبودی بیماران خود را توصیف کرده است در دست است. معـروفتـرین اثرش در علم طب کتاب " حلوی " است. آثار دیگرش در این رشته کتاب الطب الملوکی و کتاب منصوری است. بعـلاوه، رسالا تی در باب بعـضی امراض دارد که معـروفترین آنها کتاب الجدری و الحصبه است که مورد اعجاب و تحسین اروپایی ها بوده است و از بهترین رساله های طبی قدیم به حساب می آید. رساله ای هم دربارهً سنگ مثانه و کلیه دارد که به زبان فرانسه در لندن منـتشر شده است.

رازی در فلسفه و الهیات و ماوراء الطـبـیعـه و مجادلات مذهبی و فـلسفی نیز کتـبی نوشته است. آثار فـلسفی رازی قرنها در دست فراموشی بود، تا آنکه در قرن بـیستم میلادی اهمیت آنها دیگر بار مورد توجه قرار گرفت. بر طبق مقاله دایرة المعـارف اسلام در باب رازی، وی مدعـی است که اغـلب فلاسفه قدیم پـیشتر رفته است و حتا خود را برتر از ارسطو و افلاطون می داند. در طب هم پایه بقراط است و در فلسفه مقامش نزدیک به سقراط.

z_razi.jpg

رازی در اواخر عـمر در نـتـیجه مطالعـه زیاد دربارهً کیمیاگری به بـیماری چشم مبتلا و بالاخره کور شد و در سال 313 هجری قمری درگذشت
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
دکتر محـمود حسابی


hesabi-01.jpg

دکتر محـمود حسابی، پـدر عـلم فـیزیک نوین ایران در سال 1281 خورشیدی در تـهـران زاده شد. پـیش از آغاز آموزش رسمی دبـستانی هـمزمان با یادگـیری زبان های عـربی و فـرانسه نزد مادر فاضلش قرآن مجـید، گـلستان و حافظ را فرا گـرفت. دوران کودکی وی با شعـله ور شدن آتـش جـنگ اول مصادف شد. در مدرسه فرانسوی بـیروت دورهً آموزش دبـستانی را طی کرد و بدلیل محـدودیتی که دولت عـثـمانی برای مدارس فرانسه زبان ایجاد کرده بود، مجبور شد زبان انگـلیسی را نیز فراگیرد. در هـمین دوران بود که به ورزش شنا و موسیقی ایرانی روی آورد و هـر دو را به حد کمال یاد گـرفت.

حسابی بعـد از پایان آموزش متوسطه در کالج آمریکایی بـیروت، موفق به دریافت مدارک تحـصیلی عالی بسیار از دانشگـاهـهای مهـم جهـان گـردید؛ از جمله: لیسانس ادبـیات و عـلوم انسانی از دانشگـاه آمریکایی بـیروت، مهـندسی راه و ساخـتمان از دانشکـدهً فرانسوی بـیروت، دانشنامهً زیست شناسی از دانشگـاه بـیروت، دانشنامهً نجوم و ریاضی از دانشگـاه پاریس و دکـترای فـیزیک از دانشگـاه سوربن فرانسه.

خدمات عـلمی و شغـلی دکـتر حسابی تا زمان درگـذشتـش در سال 1371 هـجری خورشیدی بسیار زیاد بود که اهـم آنها عـبارتـند از: تاًسیس مراکز عـلمی نظیر مدرسهً مهـندسی وزارت راه، دارالمعـلمین عالی و دانشسرای عالی، تـدوین قانون دانشگـاه و بنیانگـذاری دانشکـده های فـنی و عـلوم دانشگـاه تـهـران، وزارت فرهـنگ در دولت دکـتر مصدق، بـنیانگـذاری موسسه ژئوفیزیک سازمان انرژی اتمی، اولین ایستگـاه هـواشـناسی، انجـمن موسیقی، فرهـنگـستان زبان، تـدوین قانون و تـشکـیل موًسسه استاندارد، تعـیـین ساعـات ایران، نصب و راه اندازی اولین دستگـاه رادیولوژی در ایران و تاًسیس رصدخانهً نوین ایران.

از دکـتر حسابی آثار قـلمی عـلمی و ادبی زیادی به زبان های مخـتـلف بر جای مانده است. وی مدتی هـم در کـلاس درس آلبرت انـشتـین، حضور داشت و با فـیزیکـدانان برجسته ای چون شرودینگـر، بورن و انریکو فری هـمکاری و تبادل نظر داشت.
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
پروفسور محسن هشترودی​


hashtroodi.jpg

محسن هشترودی فرزند شیخ اسماعیل هشترودی در دی ماه 1286 شمسی در تبریز متولد شد و پس از تحصیلات مقدماتی در زادگاهش به تهران آمد و مدارس اقدسیه و دارالفنون را به پایان رسانید.

محسن هشترودی در رشته پزشکی به تحصیل پرداخت ولی وقتی به اروپا رفت رشته ریاضی را انتخاب کرد و از دانشگاه سوربن درجه دکترای دولتی گرفت.

محسن هشترودی پس از مراجعت به ایران به تدریس پرداخت. بدواً رئیس فرهنگ تهران و سپس رئیس دانشگاه تبریز شد و مدتی رئیس دانشکده علوم بود و هزاران شاگرد تربیت کرده است.

دکتر هشترودی در خیلی از مجامع علمی جهان عضویت یافت و به سخنرانی های علمی پرداخت و به تدریج از مفاخر علمی معاصر ایرای شد.

پروفسور هشترودی با وجود داشتن همسر و خانواده خوب به علت فوت یک دخترش در جوانی دچار ناراحتی فراوان گردید و اشعاری هم در این زمینه سروده است.

دکتر هشترودی در مدت 69 سال زندگی پر بارش آثار پر ارزشی از خود به یادگار نهاده و درگذشت او در سال ر1355 یک ضایعه بزرگ برای جامعه دانشگاهی ایران و مجامع علمی تلقی شد.
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
خواجه نصیرالدین طوسی​


nasir_e_din_tusi.jpg

خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است كه در تاریخ 15 جمادی الاول سال 597 هجری قمری ولادت یافته است. او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.

خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود كه در افق تاریك مغول درخشید و در هر شهری پا گذارد آنجا را به نور حكمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاریك و در آن عصری كه شمشیر تاتار و مغول خاندانهای كوچك و یا بزرگ را از هم پاشیده و جهانی از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و كنار منزوی و یا فراری می شدند و بازار كسادی دانش و جوانمردی و مروت می بود و فساد حكمفرما. وجود و بروز چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز است.

خواجه نصیرالدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصیرالدین دوره تحصیل ابتدایی را قسمتی نزد دائی خود بابا افضل ایوبی كاشانی و فخرالدین داماد كه او شاگرد صدرالدین سرخسی و او شاگرد افضل الدین جیلانی و او شاگرد ابوالعباس ریوگیری و او شاگرد بهمن یار از شاگردان شیخ الرئیس ابوعلی سینا تحصیل كرده است.

بقول مولف آثار الشیعه خواجه نصیرالدین طوسی با سیدعلی بن طاوس حسینی و شیخ میثم بن علی بحرانی در مدرسه ابوالسعاده اصفهان متفقاً درس خوانده و بنا به عقیده دسته ای از مورخین ابن میثم در فقه استاد و در حكمت شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است.

شهید ثانی در رساله چهل حدیث خود می نویسد محققاً خواجه نصیر در علوم منقول شاگرد پدرش بود كه او از شاگردان فضل اله راوندی بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سید مرتضی علم الهدی می باشد.

یكی از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی علامه حلی می باشد و علامه حلی در موقع اجازه دادن به یكی از شاگردانش بنام ابن زهره درباره استادش در همان اجازه نامه چنین می نویسد:

خواجه نصیرالدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت او اشرف كسانی است كه ما آنها را درك كرده ایم، خدا نورانی كند ضریح او را. قرائت كردم در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذكره ای در هیئت را كه از تالیفات خود آن بزرگوار است. پس او را اجل محتوم دریافت و خدای روح او را مقدس کند.

در آن روزگاری كه آوازه دانش خواجه نصیرالدین به اطراف و اكناف رسیده بود، رئیس ناصرالدین محتشم كه از دانشوران اسماعیلیه بود بدیدار خواجه مایل شد و او را به قائنات دعوت كرد و مقدم او را بسیار گرامی داشت و خواجه مدتها در آنجا بود و كتاب تهذیب الاخلاق ابن مسكویه را به فارسی ترجمه و شرح داد و بنام اخلاق ناصری تالیف كرد.

خواجه نصیرالدین طوسی در خدمت هلاكوخان ایلخان مغول

خواجه نصیرالدین طوسی در تمام امور كشوری و لشگری مغول برای نیل به مقاصد عالیه خود دخالت داشته و تا اندازه ای كه توانست از پیش آمدها و سختی های ناگوار كه متوجه جامعه مسلمین می شد جلوگیری می كرد، گاهی با سخنان علمی و زمانی با گفتگوهای مختلف و هنگامی با اندرزهای سیاسی مقاصد مهم اساسی خود را با دست هلاكوخان انجام می داد پیشرفتهای علمی و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت می گرفت و روی این نظریات روزبروز در دربار هلاكو محبوبتر شده و مورد توجه خاص ایلخان می گردید.

خواجه نصیرالدین همیشه اصول مقاصد دینی را نصب العین خود قرار داده و تمام حركات سیاسی و علمی كه شایسته یك مرد دینی آشنا به مصالح اجتماعی و سیاسی اسلامی است بكار می بست. یكی از اقدامات مهم خواجه نصیرالدین طوسی تشویق هلاكوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسی و كشتن خلیفه به دست ایلخان مغول بود.

تاسیس رصدخانه به تشویق هلاكو بوسیلة استاد طوس

محقق طوسی به اتفاق كلیه مورخین آن عصر بر عقل هلاكو چیره شده و تا می توانست از قدرت و تسلط او بنفع كشور خود استفاده می كرد و به جهان علم و ادب خدمت كرد و به نیروی اراده و تدبیر خود توانست عقاید و آراء خود را بنام دلالت های فلكی عملی ساخته و از اوهام و خرافاتی كه مانند حسام الدین منجم ها بنام نجوم می گفتند جلوگیری كند و در اثر نوازشهای محقق طوسی دانشمندان توانستند با فراغت بال مشغول تالیف و تصنیف و اشتغالات علمی شده و هر كدام در محیط تاریكی كه بر اثر فساد اخلاق و كشتارها و خونریزیهای پراكنده ، آشفته شده بودند، مشعل فروزانی گردیده و در تشریح فضائل بكوشند و تا اندازه ای از فساد اخلاق و بیدادگری جلوگیری نمایند.

رفتن محقق طوسی به حله جهت زیارت شیخ نجم الدین ابوالقاسم حلی مولف كتاب شرایع الاسلام تاثیر عمیقی در محافل علمی اسلامی نمود و یك درس عبرتی بود كه تاكنون داستان آن بر سر زبانها است. از جمله اقدامات دیگر خواجه نصیرالدین طوسی كه تاریخ هیچوقت آن را فراموش نخواهد كرد تاسیس رصدخانه مراغه می باشد كه از یادگارهای علمی و فلكی خواجه طوس می باشد كه بدست او با همراهی عده ای از فضلا و دانشمندان بنا شده این رصدخانه از مشهورترین رصدخانه های اسلامی است كه در شرق نزدیك خاورمیانه ذكر شده و آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاكنون با این همه تطورات و تغییراتی كه در جهان پدید آمده باز نام آن رصدخانه هنوز با اسم بانی آن بر سر زبانهاست.

بدستور محقق بزرگ طوسی فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغی معمار معروف آن عصر ساختمان وسیع و با شكوه رصدخانه را با نقشه استاد شروع نموده و محلی كه برای رصدخانه انتخاب شده بود تلی است كه در شمال غربی شهر مراغه واقع شده بود و اینك بنام رصد مراغه معروف است.

برای كمك به رصدخانه علاوه بر كمكهای مالی دولت اوقاف سراسر كشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود كه از عشر آن جهت امر رصدخانه و خرید وسائل و اسباب و آلات و كتب استفاده می نمود. و در نزدیكی رصدخانه كتابخانه بزرگی و بسیار عالی ساخته شده بود كه در حدود چهارصد هزار جلد كتاب نفیس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود كه از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند. و در جوار رصدخانه یك سرای عالی از برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب دانشجویان ساخته شده بود و این كارها مدت 13 سال بطول انجامید، تا اینكه ایلخان هلاكوی مغولی در سال 663 درگذشت. لیكن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود مواظبت و اهتمام بسیار نمود كه آن رصدخانه و كتابخانه از بین نرود و خللی در كار آنجا رخ ندهد.

بنای رصد خانه مراغه از افراط و تفریط منجمین آندوره جلوگیری كرده و از اوهام و خرافاتی كه بنام دلالت های فلكی انتشار پیدا كرده بود و مغولان آن را دامن می زدند جلوگیری كرد. یكی از دانشمندان مشهور امریكا بنام فاندیك در یكی از تعلیقات خود می نویسد:‌ دانشمندان نجومی اروپا برای هر یك از كوههای كره ماه نامهائی از فضلای جهان را كه خدمات شایسته ای به جهان علم كرده اند نام گذاری نموده اند از جمله یكی از كوههای كره ماه بنام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شده است.

به هرحال عظمت روحی محقق طوسی نشاط مخصوصی در قلب فضلای رنج دیده و آواره از وطن آن زمان ایجاد كرده و سبب شده بود كه تمام مشقات و صدمات خانمانسوز را در اطاق نسیان گذارده و با شوق وافری در حمایت استاد بدرس و بحث در دانشگاهی كه او در مراغه و بغداد ایجاد كرده بود اشتغال ورزیده و معضلات هر علمی را مطرح و با تبادل افكار وسعه اطلاعات استاد كل حل نمایند.

بعضی از كتب مشهور خواجه نصیرالدین طوسی

1-شرح اشارت ابن سینا

2- تجرید الاعتقاد

3-التذكره فی علم الهیئت بنام تذكره نصیریه

4- تحریر المجسطی در هیئت و نجوم

5- اخلاق ناصری

6- اوصاف الاشراف در عرفان

7- الادب ابوخیر للولد الضغیر با اشعار عربی و فارسی ازخود خواجه

8- جواهر الفرائض ـ اصول علم فرائض و مواریث

9- اساس الاقتباس در فن منطق

10- بیست باب در اصطرلاب در علوم غریبه

11- زیج ایلخانی

12- مثلثات كروی

و همچنین رسالات و كتب متعددی در منطق و هیئت از خواجه باقیمانده است تالیفات خواجه به سال 1652 میلادی به زبان لاتین در لندن به طبع رسیده است و همچنین در مصر و هندوستان و ایران قسمتی چاپ شده است كه بعداً با همكاری خواجه دست اندركار امر رصد شده بودند از قبیل: علامه قطب الدین شیرازی ـ شمس الدین شیروانی ـ حسام الدین شامی ـ دامغانی ـ كمال الدین الابكی ـ علی بن محمود ـ نجم الدین اصطرلابی ـ صدرالدین علی بن خواجه نصیر طوسی كه متولی رصدخانه نیز بوده و فومنجی چینی و محی الدین مغربی و فریدالدین ابوالحسن بن حیدر بن علی طوسی از جمله دانشمندان معروف عصر خود در حكمت و عرفان و اشراق بوده و در علم ریاضی و نجوم و رصد كواكب از سرآمدان عصر خود بوده اند.

داوری تاریخ درباره خواجه نصرالدین طوسی

گروهی خواجه را بر هم زننده وحدت دولت عربی و اسلامی می پندارند و می گویند بدست او وحدت عربی در آن زمان پاشیده شد. خوبست در تاریخ بی غرضانه داوری كرد تا معلوم شود نامه های خلیفه عباسی معاصر سلطان خوارزمشاه به چنگیزخان مغول و تشویق او در حمله به ایران برای از بین بردن دولت عظیم الشان اسلامی ایران كه مقدمه هجوم چنگیزیان به بغداد گردید، و در حقیقت خواجه در این باب گناهی نداشت و اگر لیاقت خواجه پس از آن همه وقایع و خونریزی به داد مسلمانان نرسیده بود، جهان اسلامی امروز چه وضعیتی داشت؟

در حدود چهل سال كم و زیاد ایران در دست چنگیزیان غیرمسلمان قتل عام می شد و در تمام این مدت دربار خلفای عباسی در دو طرف دجله در بغداد به عیش و نوش مشغول و خوشحال بودند كه یك حكومت مقتدر و نافع با آن كه مسلمان بود،‌ لكن كعبه مصنوعی دربار عباسی را بنام دین و ایمان سجده نمی كرد منقرض می شد. در صورتی كه اساس و بنیاد خلفای عباسی و انقراض بنی امیه با دست ایرانیان مسلمان انجام گرفت و عاقبت بدست آنان نیز واژگون شد.

127740927radkan-kabiseh.jpg

برج رادكان توس
كاوش های اخیر نشان داد خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم، از برج رادكان برای رصد كردن آسمان استفاده می كرد

001.jpg

وفات خواجه نصیرالدین طوسی

در سال 672 هجری قمری خواجه نصیر با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقایای كتابهای تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت و جسدش را به كاظمین انتقال داده و در جوار امامین همامین مدفون گردید.
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
جرج سارتن می گوید : تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند عرب بر روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملكات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است .
بی شك ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است . وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی ، بلكه چهره ای تابناك در تاریخ تمدن جهان به شمار می رود . به دلیل احاطه ابن سینا بر دانشهای مختلف و تاثیر وی در متفكران و دانشمندان پس از خود - كه حیطه آن به جز قلمرو اسلام ،‌ اروپا را نیز در بر گرفته بود - ‌از او در غرب به عنوان نامدارترین دانشمند اسلامی یاد می شود .
اینك در میان دانشمندان اسلامی ، كسانی كه ممكن است در اروپا با ابن سینا رقابت كنند ، می توان از الكندی و ‌محمدبن زكریای رازی نام برد . اما الكندی تنها حكیم و زكریای رازی پزشك بوده است و هیچ یك مانند ابن سینا در زمینه های مختلف صاحب نام نبوده اند .
شیخ الرئیس ، ابوعلی سینا ، حسین بن عبدالله حسن بن علی بن سینا ، ‌معروف به ابن سینا در سال 370 هجری قمری در دهی به نام خورمیثن در نزدیكی بخارا چشم به جهان گشود . شركت در جلسات بحث اسماعیلیان از دوران كودكی ، به واسطه پدر – كه از پیروان آنها بود – بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه یكی از استادان وی ، ‌بوعلی را به جز تعلیم و دانش اندوزی به كار دیگری مشغول نكند . و چنین شد كه وی به دلیل نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت . تا آنجا كه پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( حكومت از 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری ، وی را به نزد خود خواند و ابن سینا از این راه به كتابخانه عظیم دربار سامانی دست یافت . وی در شرح حالی كه خود نگاشته است درباره منابع آن كتابخانه خود می گوید : هر چه از آنها را كه بدان نیاز داشتم خواستم و كتاب هایی یافتم كه نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم . پس این كتاب ها را خواندم و از آنها سود برداشتم و اندازه هر مردی را در دانش دریافتم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانش ها فارغ آمدم .
به این ترتیب وی در علوم مختلف از جمله حكمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات – كه خود شامل عدد ،‌ هندسه ،‌ نجوم و موسیقی است – تسلط یافت .
وی با وجود پرداختن به كار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشكلات ناشی از كشمكش امرا – كه سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملك ، حاكم همدان ، را به دنبال داشت – بیش از صدها جلد كتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته كه هر یك با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش كافی داشت و دسترسی اش به كتب میسر بود ،‌ به نوشتن كتاب قانون در پزشكی ، یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود كتاب شفا مشغول می شد . اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های كوچك می نگاشت . در زندان به نظم اشعار می پرداخت و یا تاملات دینی را با اسلوبی كه خالی از جمال نباشد مقید می نمود .
از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در پزشكی شهرتی جهانی یافته است . كتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یكی از معتبرترین كتب منطق اسلامی مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . كتاب قانون نیز – كه تا قرن ها از مهمترین كتب پزشكی به شمار می رفت – شامل مطالبی درباره قوانین كلی طب ، داروهای تركیبی و غیر تركیبی و امراض مختلف می باشد . این كتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرنسه و آلمانی نیز برگردانده شده است . قانون – كه مجموعه مدونی از كل دانش طبی باستانی و اسلامی است – به عنوان متن درسی پزشكی در دانشگاه های اروپایی مورد استفاده قرار می گرفت و تا سال 1650 میلادی در كنار آثار جالینوس و موندینو در دانشگاه های لوون و مون پلیه تدریس می شد .
ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه كرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و اسبابی نظیر ورنیه كنونی ابداع نمود . در زمینه حركت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت و چگالی تحقیقات ابتكاری داشت . رساله وی درباره كانی ها یا مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود .
درباره این رساله فیگینه در كتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد كه اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل كوه ها كه بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممكن است كوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یكی برآمدن قشر زمین . چنان كه در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب كه برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .
ابن سینا به واسطه عقل منطقی و **** یافته اش – كه حتی در طب نیز تلاش داشت مداوا را تا سرحد امكان تابع قواعد ریاضی سازد – تسلط بر فلسفه را كمال برای یك دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درك دقیق آن ،‌ آن گونه كه خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار كتاب مابعدالطبیعه را خواند و در نهایت با استفاده از شرحی كه ابونصر فارابی درباره آن كتاب نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . بوعلی در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی كرد . اول دوره ای كه پیرو فلسفه مشاء و شارح عقاید و معارف ارسطو بود و دوم دوره ای كه از آن عقاید عدول كرد و به قول خودش طرفدار حكت مشرقین و پیرو مكتب اشراق شد .
وی به پشتوانه تلاش یك صد ساله ای كه پیش از او از سوی كسانی همچون الكندی و فارابی برای شكل گیری فلسفه اسلامی صورت گرفته بود ، موفق شد **** فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این كه پیش از او مقدمات این كار فراهم شده بود ، كار و وظیفه ابن سینا این بود كه مشكلات و پیچیدگی ها را كشف و حل كند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .
او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم كلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یكی از پرسشهای علمای قرون وسطی – كه مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول كرده بود - پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌به جز در قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیكی (1200 تا 1280 میلادی ) ‌نخستین كسی بود كه در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی كه جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متكی بود .
همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است كه متفكران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند و توانستند مذاهب مختلف فلسفی را در فلسفه مدرسی هماهنگ كنند .
ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی كه تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست كه با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن ایرانی از خود به جای گذاشت .
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
سورنا سردار بزرگ ایرانی
سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ است که **** ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده بودند، را با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. «ژول سزار» Julius Caesar و «پومپه» Pompee و «کراسوس» Crassus سه تن از سرداران بزرگ روم بودند که کشورهای پهناوری را که به تصرف این دولت درآمده بود، اداره می‌کردند. «کراسوس» فرمانروای شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران و سپس هند را در سر می‌پروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. «کراسوس» با سپاهی مرکب از 42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را بر دوش داشت به سوی ایران روانه شد و « ارد Orod » ( اشک 13) پادشاه اشکانی که خود در شرق ایران در جنگ با مهاجمین بود ، سورنا فرمانده ارشد خود را به جنگ رومیها فرستاد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از آذربادگان آغاز و تا قلب میان رودان ادامه یافت . در جنگی که در جلگه‌های میان رودان ( بین‌النهرین ) و در نزدیکی شهر «حران» ( کاره Carrhae ) روی داد. در جنگ «حران»، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم **** روم را نابود و دستگیر کند. «کراسوس» و پسرش «فابیوس» Fabius در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند. جنگ حران که نخستین جنگ میان ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پی‌درپی برای نخستین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران و دولت پارت را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد.،دولت روم در پیشرفت مرزهای خود در شرق، با سد نیرومند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی «سورنا» بر «کراسوس» و شکست روم از ایران، نزدیک به یک سده، رود فرات مرز شناخته شده میان دو کشور گردید و رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند به وجود سواره **** در **** خود توجه بیشتری بنمایند.
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
ستارخان
در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است.



ستارخان پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل میدادند و اخلاق و عادات بخصوصی داشتند. با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده ای از آنان در عصیان طغیان نمودند و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت همدیگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامین خیابانی دیوانی به زبان ترکی درباره وقایع لوطی های تبریز سروده که در عهد نادرمیرزا مؤلف "تاریخ تبریز" با وصف چند دفعه چاپ کمیاب بوده است. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می برد. پنهانی به مشهد رفته و برگشته بود.

ستارخان پس از اعلام مشروطیت به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را که خود را به دنیا جانشین مجلس بمباردمان شده معرفی می کرد، قبول کرد. در محله امیرخیز با قوای دولتی جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدین و سست شدن آنها، وی استقامت به خرج داد و تسلیم نشد و محله امیرخیز را به تصرف قشون دولتی نداد. وقتی بر ایران گذشته است که مشروطیت فقط در محله امیرخیز تبریز وجود داشت و همه جای ایران در دست پادشاه مستبد بود.

ژنرال قونسول روس به وی بیرق روسیه داده و تضمین می کرد که اگر تسلیم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدین محلات دیگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. این مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبریز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گیرد و کار به جاهای باریکتر بکشد. این بود که عین الدوله را به محاصره تبریز فرستاد و از عشایر و خوانین نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عین الدوله را عقب نشاند و بر تبریز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضی اشتباهات شد و مردم را ناراضی نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط می شود به خبردار شدن انجمن تبریز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر علیه مشروطیت نوپا. نخستین اقدام انجمن پس از اطلاع بر این موضوع، پس از ارسال تلگرافها به سایر شهرها، در صدد اعزام نیروی مسلح به تهران درآمد. به دنبال این تصمیم دفتر اعانه ای برای تأمین هزینه این اردوکشی دایر گردید.)

پس از آنکه قشون روس وارد تبریز گردید، وی به شهبندری عثمانی (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پایتخت مشروطه پذیرایی گرم و باشکوه از وی به عمل آمد. ستارخان با شاه و نایب السلطنه در یک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.

چون پس از فتح تهران به دست ملیون، احتیاجی به وجود مجاهدین نبود و این جماعت با در دست داشتن اسلحه امنیت پایتخت را متزلزل می کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدین را جمع کند. مجاهدین تهران به منزل ستارخان سردار ملی جمع شده، بنای مقاومت را گذاشتند. در نتیجه تیراندازی ها تیری به پای او اصابت کرد و (بدین گونه پایی که در صحنه های آتش و خون دلیرانه و بی تزلزل گام زده بود با تیر دولت انقلابی از رفتار باز ایستاد و بنا به قول احمد کسروی "بدینسان یگانه قهرمان آزادی از پا درافتاد" - تاریخ هیجده ساله، ص 143) مجاهدین مغلوب شدند. در اثر آن تیر مزاج ستارخان علیل شد. مرگ سردار ملی را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسی مطابق به 28 ذیحجه 1332 قمری نوشته اند. سردار هنگام پیوستن به جاودانگی 48 سال داشت. جسم بی روح وی را در مقبره طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم در شهر ری به خاک سپردند. آرامــگـــاه ســـردار تا سال 1324 شمسی وضع حقیرانه ای داشت. در این سال پس از میتینگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وی، یک آرامگاه موقتی ساخته شد. ولی یک سال بعد این آرامگاه با خاک یکسان شد. بعدها به همت امیرخیزی و دیگران، سنگ قبری برای آرامگاه سردار تهیه شد که به قول سلام الله جاوید "اگر چه لایق آن مرحوم نبوده، ولی از هیچ بهتر است".

این بود تاریخ زندگانی پرحادثه مردی که مشروطیت ایران را نجات داده است. در یک خانواده کوچک به دنیا آمد، در یک محیط فاسد تربیت شد، در یک ساعت بحرانی دست به اسلحه برد. چون مدافع مشروطیت بود او از یک حرکت مترقی دفاع کرد و نامش جاویدان شد.

درباره ستارخان خیلی چیزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربایجان او را به درستی نشناخته اند. در خود آذربایجان نیز چون مردم عادی نمی توانستند بر خود هموار کنند که یک نفر اسب فروش بر یک شهر بلکه بر یک ایالت فرمانروا باشد. درباره او برای کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقیقت قضیه اینکه وی مردی شجاع و نسبت به مشروطیت صمیمی بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطیت به شمار رفته است و خالی از ضعف و نقص نبوده است. غیر از آن هم نمی شد از وی متوقع بود و جوانمردی هائی هم داشته است.
دو برادر و یک برادرزاده او را سالداتهای روس به دار زده اند، یعنی در راه مشروطیت قربانی داده است؛ بنابراین سزاوار احترام است.






وطن دوستی سالار آذری را ببینید :

ستارخان : مشروطه خواه ، تفنگچی نیست بل آزادی خواه است اگر آزادی نباشد ایران به آشوب کشیده می شود قاجار ، مشروطیت را می پذیرد و یا از ایران می رود .

ستارخان : ایرانیان حق دارند پادشاه خویش را خود انتخاب کنند و همین طور نمایندگان مجلس را .

ستارخان : دولتین انگلیس و روس را از دخالت در امور خاریه ایران برحذر می دارم آنچه بین ماست داخلی است و هر تعرضی به ایران بیجواب نخواهد ماند .

ستارخان : وطن پرست ترین کسی که شناخته ام همانا فردوسی ، پیر مرد توسی است .

ستارخان : شجاعت بدون هدف و آرمان ملی قدرتی محسوب نمی شود .

ستارخان : یکی از بزرگترین آرزوهایم باز گرداندن باکو به سرزمینمان ایران است .

ستارخان : در پاسخ به ظل السظان چنین جملاتی نوشت : اگر یک روز از زندگیم باقی مانده باشد آن یک روز را هم برای استقلال و حفظ کرامت ایران خواهم جنگید حتی اگر لقب شورشی و ضد مملکت به من داده شود .

ستارخان : در نامه ای برای فرمانده قشون روس در سرحد جلفا که به سوی تبریز در حرکت بودند چنین می نویسد:
بدان ایرانیان شاید تاب پاشاه ستمگری همچون محمد علی شاه قاجار را بیاورند اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود اگر برنگردید جنازه شما را برای خانوده تان خواهم فرستاد(آنگونه که نقل شده قزاقهای روس پس از دریافت نامه از جلفا عبور نکردند)

ستارخان : چارلز مارلینگ کاردار سفارت انگلیس در ایران در دسامبر سال 1907 میلادی در جلسه ای برای آنکه بداند بین دولت روسیه و ستارخان چگونه است این جملات را از فصل نهم وصیتنامه پطر ، فرمانروای روسیه (هم عصر نادر شاه ) می خواند که : " ممالک گرجستان و ولایات قفقاز شریان حیاتی ایران است و همینکه نوک نیش تسلط روسیه بر آن خلید فی الفور خون ضعف از رگ و دل ایران فوران خواهد کرد و چنان او را از حال خواهد برد که به طبابت هزار افلاطون اصلاح طبیعت او ممکن نشود ….
بر شما لازم است که بدون فوت وقت ممالک گرجستان و قفقاز را تسخیر نموده و فرمانفرمای ایران را خادم و نوکر مطیع خود سازید ."
و ستارخان می گوید فکر می کنم این هذیانهای آخر عمر پطر به دهان بسیاری خوش آمده است ! او خود تَرکه ایرانیان را که بدست جهانگشای عالم نادر قلی افشار بود را بارها خورد فرزندانش هم هنوز از زیر لاشه جد خویش بدر نیامده اند این چند صباحی هم که قفقاز از دست ما خارج شده نیز دوامی ندارد اگر عمر یاری کند ایران را به شکل سابق باز خواهیم گرداند .
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
ابومسلم خراسانی

ابومسلم خراسانی سردار ایرانی و داعی معروف عباسی مشهور به امین آل محمد و صاحب الدعوه است که در راس سیاه جامگان خراسان بر بنی امیه خروج کرد و مروان بن محمد خلیفه اموی را مغلوب و منهزم کرده و دولت خلفای بنی عباسی را تاسیس کرد ابومسلم به سال 124 ه.ق در کوفه بادعاء بنی عباس آشنایی پیدا کرد و چندی بعد به پیروزیهای شگفت آوری دست یافت و کارش به جایی رسید که خلیفه از قدرت او و محبوبیت اش در بین ایرانیان مرعوب شد در خلافت سفاح برادرش منصور اجازه خواست که ابومسلم را به قتل رساند ولی سفاح جایز ندانست وقتی منصور به خلافت نشست به دسیسه هایی دست یافت و عاقبت ابومسلم را ناجوانمردانه به قتل رسانید وی یاران و پیروان جان برکف بسیاری داشت و فرقه های مسلمیه راوندیه به خاطره او را گرامی می داشتند و کسانی مانند سنباد اسحاق ترک مقنع و بابک خرم دین داعیه خونخواهی او را داشتند بابک خرمدین تا به آن حد پیش رفت که می گفت روح ابومسلم در او حلول پیدا نموده است .
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
رئیس علی دلواری

در سال هزارونهصدوسیزده میلادی جنگ سختی بین نیروی انگلیس و دلیران دلواری در گرفت. در جریان این جنگ رئیس علی دلواری و مردم تنگستان و دشتستان نقش برجسته‌ای ایفا كردند. رئیس علی دلواری از مشروطه ‌خواهان بنام جنوب ایران بود كه در سال هزار و دویست و نودو نه هجری قمری در روستای دلوار تنگستان دیده به جهان گشود. در بیست و پنج سالگی به صفوف مبارزین مشروطه‌خواه جنوب ایران پیوست و همكاری نزدیكی را با محافل انقلابی و عناصر مشروطه‌ طلب ایران شروع كرد. با كودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی علیه مشروطه‌خواهان در هزار و سی‌صدو بیست و شش هجری قمری و بمباران مجلس شورای ملی و استقرار دیكتاتوری محمدعلی شاه قاجار، رئیس علی به همراه سیدمرتضی علم‌الهدی اهرمی به مبارزه علیه استبداد صغیر پرداخت. در سال هزار وسیصد و بیست و هفت هجری قمری با كمك تفنگچی تنگستانی، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمدعلی شاه پاك كرد و اداره گمرك و انتظامات و دیگر ادارات را تسخیر كرد. این كار دلیران تنگستان بر انگلیسی‌ها كه اداره گمرك را در اجاره داشتند گران آمد وآنان برای تضعیف مشروطه‌خواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند. جنگ بین رئیس علی و دلیران تنگستان از یك طرف و انگلیسی‌ها و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به طور متوالی و پراكنده تا شوال هزار و سی‌صدو سی‌و سه ه.ق ادامه یافت و انگلیسی‌ها نتوانستند بر رئیس علی و یارانش تفوق یابند. تا این كه درگیر و دار حمله انگلیسی‌ها به بوشهر در شب بیست و سه شوال هزار و سیصد وسی‌وسه ه.ق (سوم سپتامبر هزار و نهصد و پانزده میلادی) هنگامی كه رئیس‌علی در محلی به نام «تنگك صفر» قصد شبیخون به قوای انگلیسی‌ها را داشت، ‌از پشت مورد هدف گلوله یكی از همراهان خائن قرار گرفت و در دم به شهادت رسید. وی هنگام شهادت حدود سی و چهار سال داشت. مبارزات رئیس علی دلواری برگ زرین دیگری در تاریخ مقاومت دلیر مردان ایران در مبارزه با استعمار است.
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
بیهقی





ه سال 385 ه. ق در ده حارث آباد بیهق(سبزوار قدیم) كودكی به جهان آمد كه نامش را ابوالفضل محمد نهادند. پدر كه حسین نامیده می‏شد، كودك را به سالهای نخستین در قصبه بیهق و سپس، در شهر نیشابور به دانش‏اندوزی گماشت. ابوالفضل كه از دریافت و هوشمندی ویژه‏ای برخوردار بود و به كار نویسندگی عشق می‏ورزید، در جوانی از نشابور به غزنین رفته (حدود 412 هـ.ق)، جذب كار دیوانی گردید و با شایستگی و استعدادی كه داشت به زودی به دستیاری خواجه ابونصر مشكان گزیده شد كه صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی بود و خود از دبیران نام ‏آور روزگار. این استاد تا هنگام مرگ لحظه ‏ای بیهقی را از خود جدا نساخت و چندان گرامی و نزدیكش می‏داشت كه حتی نهفته ‏ترین اسرار دستگاه غزنویان را نیز با وی در میان می‏نهاد، و این خود بعدها كارمایه گرانبهایی برای تاریخ بیهقی گردید، چنانكه رویدادهایی را كه خود شاهد و ناظر نبوده از قول استاد فرزانه خویش نقل كرده كه پیوسته «در میان كار» بوده است و در درستی و خرد بی‏همتا.

پس از محمود، بیهقی در پادشاهی كوتاه مدت امیر محمد (پسر كهتر محمود) دبیر دیوان رسالت بود و شاهد دولت مستعجل وی؛ و آنگاه كه ستاره اقبال مسعود درخشیدن گرفت، نظاره ‏گر لحظه به لحظه اوج و فرود زندگانی او بود، و هم از این تماشای عبرت انگیز است كه تاریخ خویش را چونان روزشمار زندگی این پادشاه و آیینه تمام نمای دوران وی فراهم آورده است. پس از در گذشت بونصر مشكان (431 هـ.ق) سلطان مسعود، بیهقی را برای جانشین استاد از هر جهت شایسته ولی«سخت جوان» دانسته ــ هر چند كه وی در این هنگام چهل و شش ساله بوده است ـــ از این رو بو سهل زوزنی سالخورده را جایگزین آن آزادمرد كرد و بیهقی را بر شغل پیشین نگاه داشت. ناخشنودی بیهقی از همكاری با این رئیس بدنهاد، در كتاب وی منعكس است، تا آنجا كه تصمیم به استعفا گرفته است، ولی سلطان مسعود او را به پشتیبانی خود دلگرم كرده و به ادامه كار واداشته است.

پس از كشته شدن مسعود (432 هـ.ق) بیهقی همچون میراثی گرانبها، پیرایه دستگاه پادشاهی فرزند وی (مودود) گردید، و پس از آنكه نوبت فرمانروایی به عبدالرشید ـ پسر دیگری از محمود غزنوی ـ رسید، بیهقی چندان در كوره روزگار گداخته شده بود كه در خور شغل خطیر صاحبدیوانی رسالت گردد. اما دیری نپایید كه در اثر مخالفت و سخن چینی‏های غلام فرومایه ولی كشیده‏ ای از آن سلطان، از كار بر كنار گردید، و سلطان دست این غلام را در بازداشت بیهقی و غارت خانه وی باز گذارد. بیهقی سر گذشت دردناك این دوره از زندگی خود را در تاریخ مفصل خود آورده بوده است كه این بخش از نوشته ‏های وی جزو قسمتهای از دست رفته كتاب است، ولی خوشبختانه عوفی در فصل نوزدهم از باب سوم «جوامع الحكایات» این داستان را نقل {به معنا} كرده است:

هنگامی كه سلطان عبدالرشید غزنوی، به دست غلامی از غلامان شورشی (طغرل كافر نعمت) كشته شد (444 هـ.ق) با دگرگون شدن اوضاع، بیهقی از زندان رهایی یافت، ولی با آنكه زمان چیرگی غلام به حكومت رسیده، پنجاه روزی بیش نپاییده و به قول صاحب «تاریخ بیهق» بار دیگر «ملكبا محمودیان افتاد»، بیهقی دیگر به پذیرفتن شغل و مقام درباری گردن ننهاد و كنج عافیت گزید و گوشه‏ گیری اختیار كرد.

زمان تألیف كتاب

بیهقی كه دیگر به روزگار پیری و فرسودگی رسیده و در زندگی خود و پیرامونیان خویش فراز و نشیبهای بسیار دیده بود، زمان را برای گردآوری و تنظیم یادداشتهای خود مناسب یافته و از سال 448 هـ .ق به تألیف تاریخ پردازش خود پرداخت و به سال 451 این كار را به انجام رسانید، یعنی اندكی پس از درگذشت فرخزاد بن مسعود و آغاز پادشاهی سلطان ابراهیم بن مسعود(جلـ 451، ف 492).

مرگ بیهقی

بیهقی هشتاد و پنج سال زیسته و به تصریح ابوالحسن بیهقی در«تاریخ بیهق» به سال 470 هـ.ق در گذشته است و به این ترتیب نوزده سال پس از اتمام تاریخ خویش زنده بوده و هرگاه به اطلاعات تازه ای در زمینه كار خود دسترسی می‏یافته، آن را به متن كتاب می‏افزوده است.

نام كتاب

كتابی كه امروز به نام «تاریخ بیهقی» می‏شناسیم، در آغاز «تاریخ ناصری» خوانده می‏شده است به دو احتمال: نخست به اعتبار لقب سبكتگین(پدر محمود غزنوی) كه ناصرالدین است و این كتاب تاریخ خاندان و فرزندان و فرزندزادگان وی بوده، و دیگر لقب سلطان مسعود كه «ناصرالدین الله» بوده است. به هر حال كتاب به نامهای دیگری نیز نامیده می‏شده، از این قرار:

تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبكتگین، جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبكتگین و سرانجام تاریخ بیهقی، كه گویا بر اثر بی‏ توجهی به نام اصلی آن (تاریخ ناصری) به این نامها شهرت پیدا كرده بوده است. بخش موجود تاریخ بیهقی را «تاریخ مسعودی» نیز می‏خوانند از جهت آنكه تنها رویدادهای دوره پادشاهی مسعود را در بر دارد .
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
ملاصدرا





معرفی شخصیت:

محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدر المتالهین یا ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادی الاولی سال 980 قمری دیده به جهان گشود.پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود.در زمان حیات ملاصدرا, شیراز دارای حكومت مستقلی بود و حكمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید كه ،‌ پدر ملاصدرا بعنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت, و به نظر می رسید تنها موهبتی كه خداوند به او ارزانی نداشته است داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهای این مرد پاك و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی كرد كه او را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید كه عالی ترین شخصیت مذهبی گردد. در دوران جوانی, صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید كه سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده كم نظیر بنا نهاده شد. و تكمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سیدامیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به میرداماد عهده دار گشت.از شاگردان او میتوان به حاج ملاهادی سبزه زاری و ملامحسن فیض كاشانی اشاره كرد.

شرایط اجتماعی:

صدرالمتالهین حكیم خانه به دوشی بود كه به جرم آزادگی روح و فكر مجبور شد تا از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه كتاب اسفار دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خود و عزلت و تصوف خویش را در كهك (روستایی دورافتاده در سی كیلومتری شهر مقدس قم) بیان داشته است.پس از بازگشت به شیراز شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حكمت از نواحی و اطراف برای درك فیض به حضورش می شتافتند. او خود در مقدمه اسفار می گوید: «..... بتدریج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت.

شخصیت فلسفی:

در زمان حیات ملاصدرا یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری كلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفتند. دلیل عمده گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ‌ادبیات عرب، ‌ریاضی، ‌نجوم و طب و دیگر علوم و همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط، معماری و كتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران كه خود زاییده شرایط سیاسی حاكم بر كشور بود جستجو نمود. عدم وابستگی و استقرار ومركزیت حكومت وقت امنیت و آزادی خاصی را حكمفرما ساخته بودكه شكوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.

صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان و بویژه در فلسفه اشراق و مكتب مشاء‌ و كلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفكرانی چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و همچنین دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقا بررسی نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مكاتب را بخوبی دانست. او اگر چه از مكتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مكتب مشا گردید لیكن هرگز مقید به این روش نشد. ملا صدرا پایه گذار حكمت متعالیه می باشد كه حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است. ملاصدرا علاوه بر سالك و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترین سالكین در فلسفه می باشد كه با طی كردن مراحل مختلف گنجینه با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش كشف نمود كه با نور جاودانی حقیقت می درخشد.

شخصیت عرفانی:

من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردی فراگیرتر می شود ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی وشكسته حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته دلان بر ادای واجبات كمر بستم. با گمنامی و شكسته حالی به گوشه ای خزیدم. دل از آرزوها بریدم و با خاطری شكسته به ادای واجبات كمر بستم و كوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تالیف نمودم. زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و .... نیازمند تصفیه روح و اندیشه و تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی كه گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممكن است... ناچار از آمیزش و همراهی با مردم دل كندم و از انس با آنان مایوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم. آنگاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم دربارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذرانده ام. سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرارالهی و حقایق ربوبی و ودیعه های عرشی و رمز راز صمدی را با كمك عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست.

آثار:

· الحكمه العرشیه

· الحكمه المتعالیه فی الاسفار العظیمه الاربعه

· المعه المشرقیه فی الفنون المنطقیه

· المبدا و المعاد

· المشاعر

· المظاهر الالهیه فی الاسفار علوم الكاملیه

· الشواهد الربوبیه فی مناهج السلوكیه

· التصور و التصدیق

· الوریده القلبیه فی معارفه الربوبیه

· اسرار الایات و الانوار البینات

· دیوان اشعار

· حدوث العالم

· اكسیر العارفین فی المعارفه طریق الحق و الیقین

· اعجاز النعمین

· كسرالاصنام الاجاهلیه فی ذم المتصوفین

· مفاتیح الغیب

· متشابهات القرآن

· رساله سه اصل

و ...

وفات:

حكیم وارسته در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف كعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت، و در همانجا به خاك سپرده شد و اگر چه امروز اثری ازقبر او نیست اما عطر دلنشین حكمت متعالیه از مركب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.
 
بالا