• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیباترین اشعار عاشقانه

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خیال کردم تو هم درد آشنایی ... به دل گفتم تو هم هم رنگه مایی

خیال کردم تو هم در بادیه عشق ... اسیره حسرت و رنج و بلایی

ندونستم که بی مهرو وفایی ... نفهمیدم گرفتار هوایی

ندونستم ته دیداره شیرین ... نهفته چهریه تلخ جدایی

تو که گفتی دلت عاشقترینه ... دلت عاشق ترین قلب زمینه

همیشه مهربونه با دل من ... برای قلب تنهام همنشینه

چرا پس دل بدیده بی وفایی؟ ... شده قربانیت بی خون بهایی!

نفهمیدی امید نامیدی ... رها کردی دلم رفتی کجایی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
گفتم نرو پر پر میشم ...گفتی میخوام رها باشم

گفتم آخه عاشق شدم ... گفتی میخوام تنها باشم

گفتم دلم گفتی بسوز ... گفتم یه عمری باز هنوز

گفتم پس عمرم چی میشه ... گفتی حدر شد شب و روز

گفتم آخه داغون میشم ... گفتی به من خوش میگزره

گفتم بیا چشمام به تو ... گفتی آخه کی میخره

گفتم منو جسم میدیدی ... گفتی آره بی قیمتی

گفتم یه روز کسی بودم ... با من نکن بی حرمتی

گفتم صدام میمیره باز ... گفتی به درد بسوز بساز

گفتم حالا که پیر شدم ... گفتی که از تو سیر شدم

گفتم تمنّا میکنم ... گفتی میخوام خوردت کنم

گفتم بیا بشکن تنو ... گفتی فرمواش کن منو
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
واقعا دوستت دارم


واقعا دوستت دارم


گرچه شاید گاهی

چنین به نظر نرسد


گاه شاید به نظررسد

كه عاشق تو نیستم

گاه شاید به نظر رسد

كه حتی دوستت هم ندارم

ولی درست در همین زمان هااست

كه باید بیش از همیشه

مرا درك كنی

چون در همین زمان هاست

كه بیش از همیشه عاشق تو هستم

ولی احساساتم جریحه دار شده است

با این كه نمی خواهم

می بینم كه نسبت به تو

سرد و بی تفاوتم

درست در همین زمان هاست كه می بینم

بیان احساساتم برایم خیلی دشوار می شود

اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جریحه دار كرده است

بسیار كوچك است

ولی آن گاه كه كسی را دوست داری

آن سان كه من تو را دوست داری

هركاهی ؛كوهی می شود

و پیش از هر چیزی این به ذهنم می رسد

كه دوستم نداری

خواهش می كنم با من صبور باش

می خواهم با احساساتم

صادق تر باشم

و می كوشم كه این چنین حساس نباشم

ولی با این همه

فكر می كنم كه باید كاملا اطمینان داشته باشی

كه همیشه

از همه راههای ممكن

عاشق تو هستم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
باز هم قصه بگو , تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت , یادگاران تو اند
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت , سوکواران تو اند
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دل به چشمای تو بستم تو شدی همه وجودم

عشق تو باور من شد با تموم تاروپودم

هرکی اومد سر راهم چشمامو بستم و ندیدم

عکس تو توی دست من بود تورو با دلم خریدم

برای نفس کشیدن عشق تو دلیل من بود

بودن تو پیش چشمام خواب و رویای شبم بود

من همه ترانه هامو واسه چشم تو نوشتم

ندونستم تو غروبی وای چه تلخه سرنوشتم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دوباره واژه به واژه ترانه می بافم ... برای بودن با تو بهانه می بافم

و تارهای نگاه تو را که بی همتاست ... به پود خاطره ای عاشقانه می بافم

درون خانه ای از التماس دستانم ... تمام شعر تو را عارفانه می بافم

به این امید که فردا دوباره می آیی ... دعای وصل تو را من شبانه می بافم

دوباره قصه مرداب را نگو بانو ... تو فرصتی بده خود را روانه می بافم

شبیه رود بزرگی که در پی دریاست ... نگاه بحر تو را بی کرانه می بافم

درخت زندگیم ریشه کن شده اما ... امید زندگی من: جوانه می بافم

اگر اراده کنی می رسم به آغوشت ... و توی قلب تو من آشیانه می بافم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
امشب از آسمان دیده تو ،روی شعرم ستاره می‏بارد
در زمستان دشت كاغذها ، پنجه‏هایم جرقه می‏كارد
شعر دیوانه تب آلودم ، شرمگین از شیار خواهش
پیكرش را دوباره می‏سوزد ، عطش ما در آن آتشها
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست ، من به پایان دیگر نیندیشم
چون همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا هراسیدن ، شب پر از قطره‏های الماس است
آنچه از شب یاد می‏ماند عطر خواب‏‏ آلود گل یاس است
آه … بگذر گم شدم در تو ، كسی نیابد اگر نشانه من
روح سوزان ، آه مرطوب ، بوزد بر تن ترانه من
دانی از زندگی چه می‏خواهم
من تو باشم …تو … پای تا سر تو
زندگی گر هزار بار بود بار دیگر تو … بار دیگر تو
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
چیزی بگو خیال من آشفته تر شود ... چیزی شبیه شعر دلم زیروبر شود

چیزی شبیه عطر حضور همیشه ات ... از خاطرات دور ولی ساده تر شود

خواندم حضور چشم تو اینجا همیشگی است ... خوش دارم این خیال كمی تازه تر شود

تكراربی نهایت یك راه بی تو هیچ ... حالا خیال كن پای دلم خسته تر شود

ترسیده ام زهای وهوی غریب غریبه ها ... ترسم صدای آشنای تو هم دورتر شود

عمری گریخته ام از چند و چون عشق ... ترسم كه سعی دل به نگاهت هدر شود

من بین ماندن و رفتن عجیب حیرانم ... شعری بخوان كه رفتن دل سخت تر شود

من خوب می شناسمت از لحن واژه ها ... ترسم دلم نبینی و آواره تر شود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
شمع خودسوز شدم با دل بى‏تاب بیا ... اى تو رویاى شب و دیده بى‏تاب بیا

چه گهرزا شده این چشم پرامید اى یار ... جوهر عشق بر آن جام مى ناب بیا

دم به‏دم ناى من آواى تو مى‏خواند و بس‏ ... به دمى كن كرمى با من و بشتاب بیا

نى روشنگر جان بودم و سودائى عشق‏ ... پیش از آنى كه شوم تیره چو مرداب بیا

پاى بر هفت فلك بود مرا همچو ملك‏ ... حالیا دورم از آن گمشده آداب بیا

سفر عمر بسر آمد و فردائى نیست‏ ... این دو روزى كه مرا هست، تو دریاب بیا

دفتر عشق نواخوان فراقى نشود ... بررقم وصل توان برد به هر باب بیا

چه سبب سوز بلائى است جدائى اى دوست‏ ... سببى ساز و به كام دل احباب بیا

شب چراغ دلى اى روشنى خلوت جان‏ ... پا به‏پا همقدم شبرو مهتاب بیا
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بین این همه غریبه
تو به آشنا می مونی
حرفای تلخی که دارم
من نگفته ، تو می دونی
من پر از حرفای تازه
عاشق گفتن و گفتن
تو با درد من غریبه
اما تشنه ی شنفتن
صدای ترد شکستن
مثل گریه با صدامه
تلخی هق هق گریه
طعم سرد خنده هامه
گرمی دست نوازشگر تو
مرهم زخمای کهنه ی منه
تپش چشمه ی خون تو رگ من
تشنه ی همیشه با تو بودنه
ململ ابری دستات
پر رحمت مثل بارون
سکت نجیب چشمات
پر غربت بیابون
واسه اینتن برهنه
ناز دست تو لباسه
حس گرم با تو بودن
مثل رؤیا ناشناسه
مثل حس کردن و دیدن
عاشق منظره هایی
دشمن ساده و پاک
پرده ی پنجره هایی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ببین اندام تنهاییم را
که در لحظه های خاکستری
در انتظار طلوع خورشید است

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....

و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

در امتداد نگاه تو
لحظه های انتظار شکسته می شود
و بغض تنهایی من
مغلوب وجود تو می شود

صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد
سکوت را نوازش می دهند
و جای خالی آدم های شب نشین را
با نگاهی معصومانه پر می کنند

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد
که امشب با ناله ای بغض آلود
بر دیار این دل خسته اشک می ریزد

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تنهایی من !

نه از خاکم ، نه از بادم ، نه در بندم ، نه آزادم

نه آن لیلاترین مجنون ، نه شیرینم نه فرهادم

فقط مثل تو غمگینم ، فقط مثل تو دلتنگماگر آبی تر از آبم ،

اگر همزاد مهتابم ، بدون تو چه بی رنگم ،

بدون تو چه بی تابم ، گل عشق تو هستم شبنمم باش

دلم دنیای زخمه ، مرحمم باش ز درد بی کسی قلبم شکسته ،

به شهر بی کسی ها همدمم باش.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اگر تو نبودی

کدام واژه مرا تا عروج "ما"می برد؟

اگر تو نبودی سلام را که به لبخند پاسخش می داد ؟
نگاه منتظرم راه بر نگاه که می بست؟
ز پشت پنجره چشمان من که را می جست؟
اگر"تو"نبودی کدام واژه به لبهای من گره می خورد؟
سرای خاطره ام راز دار که می بود؟
اگر تو نبودی دلم هوای که می کرد؟
سفر به یاد که آغاز می توانستم؟

اگر تو نبودی فضای خاطره ام عطر یاد که را داشت؟
کدام واژه به جای "تو"ورد لب می شد؟

اگر تو نبودی دل غمدیده را چه ** می برد؟
کدام خنده مرا جان تازه ای می داد؟
کدام شرم نجیبانه آتشم می زد؟
کدام بغض غریبانه گریه سر می داد؟

اگر تو نبودی به شوق که آغاز می توانستم؟
به کوی که پرواز می توانستم؟

تو را به جان سپیده تو را به سوسن و شبنم
تو را به ساقه گندم تو را به سوره مریم
تو را به نازکی خواب یک بنفشه زیبا
تو را به بارش باران تو را به آبی دریا
تو را به پاکی کوثر تو را به عمر شبنم بی تاب
تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب
تو را به جان شقایق تو را به لاله تب دار
تو را به گرمی آتش تو را به لحظه دیدار
تو را به هق هق آرام و بی صدا سوگند
بمان
بمان که گر تو بمانی بهار خواهد ماند
بمان که گر تو بمانی هزار خواهد خواند
بمان بهانه بودن بمان دلیل سرودن
بمان امید شکفتن
که گر "تو"بمانی
دوباره خواهم ماند دوباره خواهم خواند
برای باور فردا شبانه خواهم راند
بمان که من به شوق بودن با تو
به آفتاب روشن فردا سلام خواهم داد
بمان که گر تو بمانی
امید خواهد ماند
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم؟
خداحافظ ، تو ای همپای شبهای غزل خوانی
خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ، بدون تو گمان بردی که می مانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که می مانی!!!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
شهر را از تب بیماری من جایی نیست
راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم کرد
اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
جام اندوه تو مرا همره و همرام کرد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
شهر را از تب بیماری من جایی نیست
راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم کرد
اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
جام اندوه تو مرا همره و همرام کرد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بادبادک
بادبادک دلم
در اوج حقیرش بود
که نخش پاره شد
و بر بام خانه ی تو افتاد....
تو آن را برداشتی
و به رشته ی بی انتهای عشق بستی
و به آسمان فرستادی....
از تو دور می شوم شاید
اما در دست تو می مانم!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو باور مکن...

حال ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند،،
با این همه عمری اگر باقی بود طـوری از کنـار زندگی می‌گـذرم
کــه نه زانوی آهـوی بی‌جفت بلـرزد و نه ایـن دل ناماندگارِ بی‌درمان!!!
تا یادم نـرفته است بنـویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود،
می‌دانم،همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازۀ باز نیامدن است،
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببیـن انعکاس تبسم رؤیـا شبیـه شمایل شقایـق نیست!!؟؟؟
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه ای خریده‌ام، بی ‌پـرده، بی ‌پنجـره، بی ‌در، بی ‌دیـوار …،،
هـی بخنــد..!!!
بی‌پـرده بگویمت فردا را به فال نیک خواهم گرفت،


دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید، از فرازِ کوچه‌ ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد...
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نـه ،عزیز جان
نامـه‌ام باید کوتـاه باشــد، ســاده باشد،
بـی حرفی از ابهــام و آینــه،،
از نو برایت می‌نویسم،،
حال ما خـوب است امـا تــو باور نکـن ...!!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم؟
خداحافظ ، تو ای همپای شبهای غزل خوانی
خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ، بدون تو گمان بردی که می مانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که می مانی!!!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اگه گریه بزاره مینویسم
کدوم لحظه تورو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهمیدی نگو نه
تو بودی اونکه دستامو رها کرد
خودت گفتی خداحافظ تموم شد
من و تو سهممون از عشق این بود؟
خود تو حرمت عشقو شکستی
بریدی آخره قصه همین بود؟
اگه مهلت بدی یادت میارم
روزایی رو که بی تو عین شب بود
تموم سهمت از دنیا عزیزم
بزار یادت بیارم یک وجب بود
بهت دادم تموم آسمونو
خودم ماهت شدم آروم بگیری
حالا ستاره ها دورت نشستن
منو ابری گذاشتی داری میری
بیا برگرد از این بن بست بی عشق
بزار این قصه اینجوری نباشه
آخه بذر جدایی رو چرا تو
چرا دستای تو باید بپاشه
خداحافظ نوشتن کار من نیست
آخه خیلی باهات ناگفته دارم
اگه گریه بزاره می نویسم
اگه مهلت بدی یادت میارم
 
بالا