• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیباترین اشعار عاشقانه

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
توی خلوت پر از همهمه "که صدایی به صدا نمیرسه اگه میتونی منو دعا بکن" من که دستم به خدا نمیرسه

آسمونا ارزونی پرنده ها "جای آسمونا یه قفسه
همه دار ندارمو بگیر هرچی بودم و دوباره پس بده

بازم هیچ راهی به مقصد نرسید "من هزار و یک شب معطلم
تا ته جاده دنیا رفتم و" بازم انگار سر جای اولم

چرا دنیا با تمام وسعتش" مرهمی برای زخم من نداشت
پای هرچی که دویدم آخرش" حسرت داشتنش تو دلم گذاشت

سر رو شونه های سنگ روزگار " قد این فاصله هقهق میکنم
دارم از ثانیه ها سیر میشم" دارم از دوری تو دق می کنم

پشت خنده های مصنوعی" دل به این بغض گلوشکن بده
روزگار سردمو ورق بزن " دست مهربونت و به من بده

گم شدم تو شبی که خودمم" شبی که حتی یه فانوس نداره
من با خودت ببر به روشن " آخه هیشکی مثل تو من و دوست نداره

هی" دلم لک زده واسه همزبون "شیشه دل همه سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه؟آی خدا دلم واست تنگ شده......



 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای توباور نمی كنم

دل را چنان به مهر تو بستم كه بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی كنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق تورا ارزو كن

دیگر چگونه مستی یك بوسه تورا

در این سكوت تلخ و سیه جستجو كنم

یاد ار ان زن ان زن دیوانه را كه خفت

یك شب بروی سینه ی تو مست عشق وناز

لرزید بر لبان عطش كرده اش هوس

خندید در نگاه گریزنده اش نیاز

لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه زد

افسانه های شوق ترا گفت با نگاه

پیچید همچو شاخ پیچك به پیكرت

ان بازوان سوخته در باغ زرد ماه

هر قصه یی ز عشق كه خواندی به گوش او

در دل سپرد و هیچ زخاطر نبرده است

در دادگر چه مانده از ان شب شب شگفت

ان شاخه خشك گشته و ان باغ مرده است

با انكه رفته یی و مرا برده یی زیاد

می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت

ای مرد ای فریب مجسم بیا كه باز

بر سینه ی پر اتش خود می فشارمت
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
عاشقم بودی خودت گفتی!
دلم به اندازه تمام روزهای پاییزی، گرفته است.....
آسمان چشمانم به اندازه تمام ابرهای بهاری، بارانی است.....
و قلبم انگاربه اندازه سردترین روزهای زمستانی، یخ زده است.....
اما وجودم در كوره داغ تابستانی می سوزد.....
چه چهار فصلی است سرزمین دقایق من؟
دلم گرفته.... كلافه ام.... از خودم وسادگی ام حالم بهم می خورد! نمی دانم چطورباور كردم؟ چطورحرف هایت را باور كردم؟ من؟ من با آن همه ادعای زیركی چطور خام آن حرف ها شدم؟
یادم آمد! حرف هایت را در كادوی هزاركلمه عاشقانه پیچیده بودی و من مثل كودكی بازیگوش، شوق باز كردن كاغذ كادو را داشتم ودیدن احساسی كه در آنجا خوش كرده بود.
آن قدربه گوشم خواندی« دوستت دارم،بی توزندگی بی معناست، تونیمه گمشده ام هستی و... » كه باورم شد. باور كردم كه دوستم داری و یادم رفت كه روزی به خودم قول داده بودم گول حرفهای عاشقانه را نخورم و واقع بین باشم. یادم رفت به خودم قول داده بودم همیشه ازعقلم كمك بگیرم درانتخاب های مهم زندگی ام....
بیچاره عقل! در پشت حصارهای بلند زندان احساس، چنان محبوس بود كه راهی به بیرون نداشت وفریادهایش به گوش هیچ كس نمی رسید، حتی من!
عاشقم بودی!خودت گفتی!
خودت گفتی كه می آیی و مرا تا اوج قله سعادت، تا كاخ سپید آرزوها می بری! یادت هست؟
خودت گفتی كه عشقم درخانه قلبت مأوا گزیده، برای همیشه!
خودت گفتی كه حتی مرگ، توان جدا كردن ما را ندارد!
خودت گفتی كه این عشق، مرهمی است برزخم تنهایی ات!
پس چه شد كه تمام آن حرف ها را فراموش كردی و رفتی؟ چطور شد كه بی من رهسپاردیار آینده شدی؟
چطورشد كه عشقم را ازخانه دلت راندی؟
چگونه ریشه های این درخت را خشكاندی در وجودت؟
چه چیزمرهم زخم تنهایی ات شد، كه ازعشق آرامش بخش تر بود؟
آه! توچه كردی؟
توعاشق نبودی، تو فقط ادعای عاشقی داشتی!
اگرمن عاشق می شدم،عشقم فقط برزبانم نبود، بلكه ازدلم برمی آمد.عشقی كه ازافق دل طلوع كند،غروبی ندارد.
مطمئنم اگرمن عاشق می شدم، واژه ی عشق را اینقدرساده خرج نمی كردم، كه روزی واژه هایم تمام شود و زبانم معطل بماند كه چه بگوید؟!
دلت عاشق نبود، عزیزم!
اگر عاشق بودی، اگر مرا می خواستی، با دیدن اولین مانع، جا نمی زدی! اگرعاشق بودی اصرار می كردی و راهی می جستی برای وصل، نه بهانه ای برای فصل!
این عشق نبود، هوس بود.عشق ماناست، وهوس گذرا! وتوگذشتی....
دلم به درد آمده، دشنه بی وفایی، قلبم را مجروح كرده، بیچاره دلم، گوشه ویرانه های وجودم، افتاده وجان می دهد! بیچاره دلم! كه كلاه عاشقی برسرش گذاشتی ورفتی.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
توی این کوچه دلواپسیها ما به هم پیوستیم
دستامون تو دست هم
قلبامون می تپیدن برای هم
من تو چشمای سیاه تو خیره موندم
تو منو خنده کنان بوسیدی
شاخه ای عشق به من بخشیدی
لب من باز شد از خنده تو شب آغاز شد از خنده تو
ستاره ها چرخ زنان به آسمان پیوستند
گلهای سرخ بر دامن دشت بنشستند
شهره شهر شد عشق من و تو
آفتابِ شب سرد شد عشق من و تو
من به تو آویختم
شاخه ماهو برایت چیدم
تو زمن ماهو گرفتی و به مو آویختی
قطره عشق رو به دریا ریختی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
آه از امشب

كه مرا باز خبر از یار شد

خبر از یار دل آزار شد

آن همه ظلم روا داشته را یاد شد

همه هستی ز برم تار شد

و مرا هم سخنی نیست هنوز



آه از امشب

كه دگر بار دلم غمگین است

كه دو چشمم باز خونین است

كه دو پلكم سخت سنگین است

و جهان در نظرم تاریك است

و مرا هم سخنی نیست هنوز



آه از امشب

كه صدای نفسم، هیچ نیست

كه دگر در سر من شور نیست

كه دگر حنجرم آواز نیست

كه دگر قلب من آزاد نیست

و مرا هم سخنی نیست هنوز



آه از امشب

كه دلم پاره شد از غم

كه همه داغم و سوزم

كه صدای خوش یارم

نكند بار دگر شادم

و مرا هم سخنی نیست هنوز



آه از امشب

و هزاران شب غمبار دگر هم

آه از این كابوس خوف انگیز مبهم

كه دگر خسته شدم من و ندانم

كه چرا جز در و دیوار تنم

مرا هم سخنی نیست هنوز
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
توهنوز همان اوج پروازی
وبرایم لبخند می فرستی
اگر می شد به اسمان می گفتم
كمی اشك برایت بریزد
تا تورا غرق باران مهربانی كند...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از کدامین انتظار؟
از کدامین وفاداری؟
کدام عشق را در آغوش می فشاری؟
عشقی که در نظر توست با عشقی که در فکر من است متفاوت است؟
عشق هیچ ** با هم یکجور نیست.
من نیز عاشق بودم.
دل شکستگی هایم را چه کسی دید که خیلی راحت می گویند او که تو را دوست دارد.
چه کسی دید آن زمان که من عاشق او بودم چگونه جواب دیوانگی های مرا می داد؟
هر چه می گفتم من دوستت دارم می گفت به خدا تو دیوانه ای.
آنقدر گفت که دیگر باورم شد.
آنقدر با نمک پاشیدن زخم هایم را سوزاند که دیگر بی حس شده ام.
آنقدر خنجر بر تنم زد که دیگر نفهمیدم.
چگونه گذشته ها را به دست فراموشی بسپارم؟
گذشته ای که نیمی از وجودم است.
گذشته ای که لحظه لحظه ام را برایش گذاشتم.
لحظه هایم پر شده است از تنهایی
اما دیگر نمی ترسم که رفیق تنهایی شوم.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
از کدامین انتظار؟
از کدامین وفاداری؟
کدام عشق را در آغوش می فشاری؟
عشقی که در نظر توست با عشقی که در فکر من است متفاوت است؟
عشق هیچ ** با هم یکجور نیست.
من نیز عاشق بودم.
دل شکستگی هایم را چه کسی دید که خیلی راحت می گویند او که تو را دوست دارد.
چه کسی دید آن زمان که من عاشق او بودم چگونه جواب دیوانگی های مرا می داد؟
هر چه می گفتم من دوستت دارم می گفت به خدا تو دیوانه ای.
آنقدر گفت که دیگر باورم شد.
آنقدر با نمک پاشیدن زخم هایم را سوزاند که دیگر بی حس شده ام.
آنقدر خنجر بر تنم زد که دیگر نفهمیدم.
چگونه گذشته ها را به دست فراموشی بسپارم؟
گذشته ای که نیمی از وجودم است.
گذشته ای که لحظه لحظه ام را برایش گذاشتم.
لحظه هایم پر شده است از تنهایی
اما دیگر نمی ترسم که رفیق تنهایی شوم.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ما دو تا پرنده بودیم خونمون رو سقف ابرا
توی آسمون شادی بی خیال از فکر فردا
اما یک روز نمیدونم که ته افق چی دیدی
که گذشتی از من آسون تک و تنها پر کشیدی
توی این راه نرفته حالا من موندمو غم
تنم زخمی راهه یه دنیا درد و ماتم
رفیق آسمونی به کجا پر کشیدی
غم تنهایی رو تو چشمام ندیدی
با صدای غم گرفته توی تنهاییم می خونم
اگه رفتی از کنارم من به یاد تو می مونم
میدونی از تو جدایی برای من خیلی سخته
شب و روزم دیگه بی تو ساکت و تیره و سرده
تنم زخمی درده پرو بالم شکسته
غم تلخ جدایی روی قلبم نشسته
رفیق نیمه راهم به کجا پر کشیدی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
باز دلم هوا تو کرده

به یاد روزهایی که دیگه بر نمی گرده

به یاد نفس هــای آخر تو

که شب و روز منو غمناک کرده

به یاد خنده های شیرین تو

که منو محو تو کرده

به یاد عـشق تــو به من

که پیوند منو تو رو با هم جور دیگه کرده

به یاد روزهای خوش با تو بودن

که حالا منو از زندگی سـیر کرده

بــه یاد بـی مهری هایی که

دل من در حق تو کرده

بــه یاد کارها و حـرفهایـی که
می خواسته و نکـرده
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
فکر نمی کردم زمونه
با این خیال دیوونه
برای عشق من و تو
شعر جدایی بخونه
فکر نمی کردم آسمون
با این همه رنگین کمون
نوبت سرنوشت که شد
اشکش واسم جا بمونه
من می دونم تو بی گناه
تو مثل اشک چشمه ها
تو هم دلت راضی نبود
دلم زیر پات بمونه
من می دونم که اون خدا
نخواست که ما با هم باشیم
واسه قناریهای عشق
دون محبت بپاشیم
اما مبادا تو یه وقت
بشینی و غم بخوری
دل کوچیک پاکت به دست ماتم بسپری
مبادا او چشمای ناز
پر بشه از درد و نیاز
خون بشه زیر غصه ها
بشه برات یه گریه ساز
بزار که من جات بسوزم
بزار که من جات بسازم
بزار تو این ویرونه ها
جای همه جون ببازم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه
توی زندگی یه وقتا ، تنهایی رمز عبوره
اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم
مطمئن باش توی دنیا ، دل به تو سپرده بودم
خیلی سخته بگی میرم ، وقتی می خوای که بمونی
وقتی می خوای تو خیالت ، شعرای قشنگ بخونی
من گذشتم از تو اما ، تو همیشه بهترینی
مثل اشکی واسه چشمام ، موندگاری و صمیمی
من می خواستم تو خیالم ، ازتو تا ابد بخونم
تنها باشم بی حضورت ، رازچشماتو بدونم
من می خواستم واسه دردام ، تنهایی خونه بسازم
با نت های مهربونیت ، شعرای قشنگ بسازم
می دونستم وقتی میرم ، دیگه تا ابد غریبم
حتی واسه چشم خیست ، بی وفاترین فریبم
شاید امروز که سیاهی ،رخنه کرده تو وجودم
بدونم که راستی راستی ، روزی عاشق تو بودم
و هنوز عاشقتم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
این منم که تو را می خوانم

نه پری قصه هستم در آفاق داستان

و نه قاصدکی در یک قدمی تو

من یک انسانم

کسی که همواره به یاد توست

سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم

برای کفتران چاهی دانه می ریزم

و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم

این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی

می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند

که تو مهربا نترین مهربانی

پس آرام و گرم می نویسم

"دوستت دارم"
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نگاهت

زمانی که عاشق بودی

مهربانانه فرارم می داد

مشکلی نیست!

بده بستان که نیست

قسمت زیبایش اینجاست

که تمام روزهای من به تو می رسند

در انتهای گذرشان

آخر در مشت هایت

تکه ای از زندگی را پنهان کرده ای

و تقصیر تو هم نیست

که عشق تدریس نمی شود...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
باید از آغاز پایان گرفت
دل من از سنگ است
قلب تو از شیشه
نشکند قلب تو را این دل تنگ
نشکفد خاطره ای تلخ میان من و تو
دل من طوفانی است
چشم تو چون دریا است
نکند دل به هوای رخ تو پر بزند
کاش تو هم چشم مرا می دیدی
کاش می دانستی...
خواب مرا میخواند
به خیال تو مگر خواب روم
کاش میدانستم ...
که کدامین لحظه
چشمک آن ستاره سهم من است
کاش میدانستم ...
که در این شامگه سردوسیاه
چه کسی خواب مرا می بیند...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش
من پر از حرف سکوتم خالیم رو به سقوطم
بی تو و آبی عشقت تشنه ام کویر لوتم
نمیخوام آشفته باشم آرزوی خفته باشم
تو نـذار آخـر قصه حرفـمو نگفته باشم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
لحظه ی آخری که می خواستیم خداحافظی کنیم دستام لرزید چشمام خیس شد لبام لرزید و تو

چشمات نگاه کردم تا بتونم هر وقت دلم برات تنگ شد اون نگاه مهربونو یادم بیارم.

تو چشات نگاه کردمو با لبای لرزون گفتم خداحافظ

تو دستامو گرفتی و گفتی زود برمیگردم!انگار فهمیده بودم داری سرم کلاه میزاری...

فهمیدم داری میری

گفتی : منتظرم باش... برمیگردم

من فقط تو چشات نگاه میکردم و گریه میکردم تا اینکه روی گونه هام که پر از اشک شده بودو پاک کردی و گفتی:

نرفته اینجوری گریه میکنی برم چه جوری گریه میکنی؟

بعد دو تامون با اون چشای گریون زدیم زیر خنده

بعد تو گفتی: به عزیزترین کسم که تو باشی برمیگردم

اما نمیدونستم که باید امروز با سنگی که زیرش تویی حرف بزنم یادم میاد لحظه آخر گفتی:

همیشه پیشتم

گفتم: تا نیای نمیخوابم

گفتی:بخواب که اگرم بیام تو خوابت میام

گفتی و گفتی تا من گفتم: کجا میری؟؟؟

گفتی:یه جایی که کسی نباشه که نخواد ما بهم برسیم

گفتم: اینجوری که فقط تو میری!!!

گفتی: تو هم میای... همه میان

گفتم: اونجا کجاست؟

گفتی: وایسا خودت میفهمی

اما حالا که فهمیدم میخوام گریه کنم... حالا حتی تو خوابم هم نمیای هر لحظه دارم روزشماری میکنم

تا اون روز برسه و منم بیام پیشه تو

تو آسمونا!!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
حتی اگر کنار من نباشی،
با من نباشی،
حتی اگر نخواهی،
من تو را زندگی خواهم کرد.
در جاده ها تو را خواهم یافت،
از تقویم ها تو را خواهم ربود،
با خیال تو خواهم رقصید،
و باز هم
تو را زندگی خواهم کرد.

گمان مبر که بی حضور تو تنها خواهم ماند،
گمان مبر که غمگین خواهم شد،
من تو را تا زمانی که سیر سیر شوم
زندگی خواهم کرد.


در جاده ها تو را خواهم یافت،
از تقویم ها تو را خواهم ربود،
با خیال تو خواهم رقصید،
و باز هم
تو را زندگی خواهم کرد.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
آتش و دریا

من با عشق آشنا شدم

و چه کسی این چنین آشنا شده است ؟

هنگامی دستم را دراز کردم

که دستی نبود.

هنگامی لب به زمزمه گشودم ،

که مخاطبی نداشتم.

و هنگامی تشنه ی آتش شدم ،

که در برابرم دریا بود و دریا و دریا.....!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
باور کن ! ای دیر آشنای ناشناسم!

در قلب شب گر -غیر شب- چیز دگر هست...

در قلب من -جز قلب من - چیز دگر نیست...

باور کن...
 
بالا