• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
اگر آزادی اش قطع و هرس شد
کجا تسلیم زندان و هوس شد؟
قناری کی تواند لال باشد؟
اگر چه منزلش کنجِ قفس شد!
عباس آزادمنش
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
روحِ سحری، نازِ دمیدن داری

مثل غزلی تازه، شنیدن داری

ای قصۀ روزهای من بودم و تو

آنقدر ندیدمت که دیدن داری
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
" دلگیـــر " نبــاش!

دلـــت کــه " گیـــــر " بــاشـد؛

رهـــا نمـی شــوی.....!

یــادت بــاشد :

"خــداونـــد" ، بنــدگان خـود را؛

بـــا آنچــه بـــدان " دل بستـه " انــد مـــی آزمـــاید...
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
نباید کسی بفهمد

دل و دستِ این خسته‌ی خراب

از خوابِ زندگی می‌لرزد.

باید تظاهر کنم حالم خوب است

راحت‌ام، راضی‌ام، رها ...

راهی نیست.

سید علی صالحی‎
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
نابینای توام

نزدیک تر بیا

فقط به خط بریل می توانم که تو را بخوانم،

نزدیک تر بیا

که معنی زندگی را بدانم.

شمس لنگرودی. ملاح خیابان ها
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال


لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را


وقت دلتنگی خود دارم و بس
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دلبری٬ با دلبری دل از کفم دزدید و رفت

هرچه کردم ناله از دل٬ سنگدل نشنید و رفت

گفتمش ای دلربا دلبر٬ ز دل بردن چه سود؟

از ته دل٬ بر من دیوانه دل خندید و رفت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گاه اوج خنده ما گریه است

گاه اوج گریه ما خنده است

گریه دل را آبیاری میکند

خنده یعنی این که دلها زنده است

زندگی ترکیب شادی با غم است

دوست میدارم من این پیوند را

گرچه میگویند شادی بهتر است

دوست دارم گریه با لبخند را
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگــــــاه خدا نالــــم همـیـشــــه
رفیـــقان قدر یکدیــــگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه
بابا طاهر
 

MOHAMMAD026_1

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2014
نوشته‌ها
5,065
لایک‌ها
8,693
محل سکونت
ROOT

زندگي را به بهانه خواب

خواب را به بهانه درد

درد را به بهانه تو

فراموش کردم

حال خود قضاوت کن که

از من چه ماند

جز تويي که وقت و بي وقت من را

انکار مي کني

 

MOHAMMAD026_1

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2014
نوشته‌ها
5,065
لایک‌ها
8,693
محل سکونت
ROOT

گفته بودی چرا غرق تماشای منی.................آنقدر مست که یک دم مژه بر هم نزنی


مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود..................ناز چشــم تو به قــدر مژه بر هــم زدنی

 

MOHAMMAD026_1

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2014
نوشته‌ها
5,065
لایک‌ها
8,693
محل سکونت
ROOT

فرض شما غلط است !
زمین گرد نیست ، من نتوانسته ام ثابت کنم
زمین گرد نیست
هزار سال است که به دنبال خودم میگردم
مسافرم
اما هنوز نرسیده ام
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دست بر آينه کشيدم
ديوار بود
در برف سرخ
زاده شدن
همين است!
دست بر ديوار کشيدم
تنفس سنگ بود.
در برف سرخ
درگذشتن
همين است!
دست بر کلمه کشيدم
جادوی ديوار و تنفس سنگ
همين بود.
باريدن بیپايان برف سرخ
بر برف سرخ
همين است!

سيد-علي-صالحي-


 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گهی سمت بالا، گهی رو به زير
چنين است تقدير نسل دلير
غريبانه در دشت و کوه و کمر
که از ميهنِ من رسيده خبر
شقايق اگر خون، هم از کين ما
که کشتند ياران ديرين ما
چو خون سياوش که در خوابِ طشت
بسوزم چراغی به سوسوی دشت
در اين قحط سالان، چو گندم شدم
که تاريخ مجروحِ مردم شدم
من از شرم قوم زنازادگان
سرودم صدای همه مردگان.
سيد-علي-صالحي-
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بگویید بر گورم بنویسند ..
زندگی را دوست داشت ..
ولی آن را نشناخت ..
مهربان بود .. ولی مهر نورزید ..
طبیعت را دوست داشت .. ولی از آن لذت نبرد ..
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود .. ولی کسی بدان راه نیافت ..
در زندگی احساس تنهایی می نمود .. ولی هرگز دل به کسی نداد ..
و خلاصه بنویسید ..
زنده بودن را .. برای زندگی کردن دوست داشت ..
نه ..
زندگی را برای زنده بودن ..

زنده یاد "فریدون فروغی"
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
دلم میلرزد
دستانت را
برسان.
دلگرمی عجیبی دارن
همین
ده انگشت سرمازده ی تو....



علی مقصودیان
 
بالا