[هستی من از دعای مادر است . . .
غير از تو مادر كسي رو صدا نمي كنم ديگه گوشه چادرت رو رها نمي كنم ديگه .... مادر كجاست دعات كه پشت و پناه من باشه
چشم پر نور تو چراغ راه من باشه...
تقديم به زيباترين گل دنيا مادر خوب و مهربونم:
چه زيباست به خاطر تو زيستن وبراي تو ماندن
و به پاي تو مردن و به پاي تو سوختن
وچهتلخ غم انگيز است دوراز تو بودن
وبدون خوشبختي زيستن براي تو گريستن
وبه عشق و دنياي تو نرسيدن . . .
اي كاش مي دانستي بدون تو مرگ گواراتر از زندگياست
بدون تو و دور از دستهاي مهربان تو وبه دورازقلب حساست زندگي
چه تلخ و ناشكيباست مادر گل به گل
سنگ به سنگ اين ديار يادگاران تو اند
مادر نامت را بر آسمان نوشتم سرشار از زندگي شد
و آفتاب در برق چشمان مهربانت برخاك نشست
درياهاي بي قرار آرام گرفتند و چمنها سبز
شدند وهمه سروها راست قامت تر به احترام ايستادند .
مادر اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان
هستي من،وقت روييدنم باران مهرباني بودي كه سيرابم كند،
وقت پروريدنم آغوشي گرم كه بالنده ام سازد
وقت بيماري ام طبيبي بودي كه دردم را مي شناسد
ودرمانم مي كند وقت اندرزم حكيم آگاه كه به نرمي زنهارم دهد
وقت تعليمم معلمي خستگي ناپذيرو سخت كوش
كه حرف به حرف دانايي را درگوشم زمزمه مي كند
وقت ترديدم راهنمايي راه آشنا كه راه را از بيراهه نشانم دهد،
مادر تو شگفتي خلقتي
تو لبريز از عظمتي،
تو راسپاس مي گويم و مي ستايمت . . .
مادر! جزيره قلبت هنوز كشف نشده و هيچكس
نميدونه چه جوري دلتو بايد لرزوند...
جز آن كودكي كه تو را مادر ناميد