برگزیده های پرشین تولز

شعر براي مادر

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرم! اي هميشگي بهار
اي قرار اي بهار ماندگار
اي شكوه شهر من
جاي جاي شعر من
كهنه و سپيد و نو
واژه واژه خط به خط
تك تكش فداي تو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سرمشق تمام هستيم مادر من بود
استاد ازل قوت جان مادر من بود
انكس كه فنا كرد تمام هم خود را
از بهر بقاي پسرش مادر من بود
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
از تـو عاشقتـر در ايـن دنيـا نديــدم
از همــان روزي كــه يــزدان آفريــدم
بــس ملامتهــا كــه بهــر مــن كشيـدي
لحظـــه اي هـــم روي آسايـــش نديـدي
اي بسـا شبهـا كـه خــود بيدارمانــدي
بهـر مـن زيبـا تريـن افسانـه خوانـدي
قطــره قطــره شيـــره جانـــت مكيـدم
از تـو بـوده گـر بدينجـا مـن رسيــدم
مهـر تــو درسينــه ام جاريســت جـاري
عشـق تـو انــدر دلــم باقيســت باقـي
مــادرم عشـــق مـــن اي آرامـــش مـن
اي تمــام احتيـــاج و خواهـــش مـــن
مـن دعايـت مــي كنــم پاينــده باشـي
تـا ابـد اي شمـع جـان تابنــده باشـي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بنام سلام تقدیمت میکنم
در دفتر دلم شعری مینویسم
سبزتر از بهار ساده تر از گل
و روشن تر از خورشید
خوشبوتر ازگل
در دفتر دلم شعری مینویسم که عظمت تو را حکایت کند
اینک در بهاری دیگر پننجره ی دلی را به باغ تو آغاز میکنم
عشق تو باشکوهتر از هر منظره ای است دوستی را در چه واژه ای میتوان جای داد
و با چه چیزی میتوان گفت
و به چه کسی نسبت داد
و چه چیز را دز دنیا میتوان گفت
« مــــــــــــــــــادر »
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تو را چه بنامم ای مادر،
تندیس عشق،گنجینه مهر،مظهر محبت؟........
ای عروس آفرینش که از گیسویت عصمت،از دیدگانت مهر،از مژگانت نور،از دستانت کرامت،از لبهایت سخن عشق می بارد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
وقتيکه من بزرگ شدم، شايد

معمار شوم

آنگاه

تمامي جهان را همچون بامي

بر فراز دستان تو

ستون خواهم کرد



وقتيکه من بزرگ شدم، شايد

پزشک شوم

آنگاه

با عطر تو

نوشدارويي خواهم ساخت

بر تمام دردهاي جهان

و آنگاه به سلامتي شان

با لب هاي تو

بر گونه هاي شادي تمام کودکان جهان

بوسه خواهم زد



وقتيکه من بزرگ شدم، شايد

يکروز با چتر گيسوان تو

از آسمان آرزوهايت

پروازي کنم بر آستان زمين

[زميني که پاي تو آنرا نگه داشته است ]

و آنگاه

خواهم دويد تا مرزهاي درونت

و در پنهانترين گوشه هاي جنگل سبز آغوش تو

پنهان خواهم شد



اکنون را که نام نهادي فصل کاشت

فردا که من بزرگ شدم

در زمان برداشت

مادرم، به تو قول مي دهم

من تو را دوست خواهم داشت


شعر از : فرهاد جاويدي، تهران، ۱۹۸۵
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
باتو پر آوازه شدم ، ای مونس دنیایم

با توبه اوج می رسم ،ای توگل خوش بویم


گر چه هجرت کرده امشب کمی بیمارم

چون به اندیشه ات می رسم ، چون گلی شادانم


در بهار عشق تو ، بهرت غزل می خوانم

چون تمام شعر من تقدیم تو باد ، مادرم


من تمام خواهشم ، در زندگی فقط تویی

تو تمام هستی ام ، آرزویم ، رویایم


تو فرشته خدایی ، که برای من طلوعی

چو به وقت ناامیدی ، مرهمی به روی دردم


مریم پاک و مقدس ، مادر خوب وعزیزم

همیشه جلوه وجودت ، هست تسلای وجودم


توسط: سلماز شجاعیان
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادر!

تو ای قصيده ی زندگی!

مادر!

تو ای بنای خوشبختی!

مادر!

تو ای کوه اميد!

مادر!

همه عشق

همه زندگی

چقدر سخی هستی تو

مث دريا

چقدر آبی هستی تو

مث رويا
م.رهايي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرم

دستای گرمت

ياور احظه های تلخه

نگاهت

زينت اين دل تنگه

بمون برام

بخون برام

از زندگی

از زندگی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تاج از فرق فلک برداشن
تا ابد آن تاج برسر داشتن
روز در انواع نعمت های ناز
شب بتی چون ماه در برداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس عقدی بر ساغر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چشمايم را مي بندم
ارام سرم را رو دامنت ميگذارم
ارام دستهايت را مي گيرم ومي بوسم
ارام ميگريم و اشك ميريزم
سرم را بالامي اورم
اماتونيستي مادر
چشمان گريانم را به قاب عكس اتاق ميدوزم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادر، اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادر بی تو تنها وغریبم
اتاق خالیم بی توچه سرد
مادر، مادر خوب و قشنگم
بدون تو دل من پر درد
فضای خونه بی بویه تو هیچه
صدای تو هنوز اینجا می پیچه
مادر مادر
هنوزم تو دلم تموم قصه هات جوونه
خاله سوسکه دیگه، شعرآشتی مثل قدیما نمی خونه
مادر،مادر، شبا با صدای لالایی های تو خوابیدم
لالایی مادرم حالا نوبت توست،تو بخواب امیدم
مادر، مادر
مادر، مادر
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادران

نیمه شب
از ناله مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر می زد
زجا جستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می امد
لحظه ای در بهت بنشتم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می امد
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
ناله ان مرغ زخمی همچنان از دور می امد
لحظه هایی شهر سرشار از صدای ناله مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک در افلاک می پیچد
مانده بودم سخت در حیرت که ایا هیچ کاری می توانستم؟
اسمان هستی .خدا.شب. برگ ها چیزی نمی گفتند
اه در هر خانه این شهر
مادران با گریه می خفتند
دانستم
(فریدون مشیری)
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اسم تو اولین کـلمه ایست که کبریا به آدم آموخت
فانوس عشق و محبت تو در چه کعبه که نسوخت
مادر!
اسم مقدس تـــودیوان هفت جلد پاکی وحقانیت است
نابینا میبیند و گنگ میگویدکه وجودت عنایت است
پس بجاست که بگویم
مادر!
اسم مقدس تومشق شده با خط زرین
روی دیوان جهــــان و عرش مکین
مادر!
مشک بدنت اولین نسیم ایست، کــــه میدمد برمشام طفل
اسم مقدس تو اولین کلام ایست ، که میدود بر زبان طفل
مادر!
تو اولین معلم وزارعِِ احساس وعشقِی دروادی تنم
عاطفه و عارفه تو به من آمــــوخت اینکه من منم
مادر!
اگــــــر راجع به اسمت کتابی بنویسم
هنوز هـــــــم ، نکته زدیوان ننوشتم
اما یک کلمه دیگر باید بگویم
مادر!
اشتباه کــــرده اند در تعین اســــم و جـــای تو
اسم توخدای ثانی وعالم قُدس مسکن وماوای تو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
طلیعهء امیـــــد
تو مـــــرا تا به جهـــان، پــردویدی ای مــــــــــادر
چــه رنجها که بـــه پایم کشیـــــــدی ای مـــــــــادر
تــــــوی فـــرشته رحمت کـــــه از ســــــر رحمت
مــــرا به شیرهء جــــان پـــــروریدی ای مــــــادر
جـــز این دو، خون جگــر خوردن و جفـــا دیـــدن
ز زنــــــدگانی دنیـــا چـــه دیـــدی؟ ای مــــــــــادر
بـــه کودکی، به تو گر راز خـــــویش مـــــی گفتـم
تــــــو حـــرفهای مــــــرا می شنیـــــدی ای مــادر
بـــــرای خاطـــــر مــن دل ز جملـــــه لـــــذتهـــــا
ز ابتـــــــدائی جــــــوانی بــــــــریدی ای مـــــــادر
مــــدار چـــرخ اگــــــــر بهــــر من بلایـــی داشت
بــــه جــــان بلای مـــرا می خـــریدی ای مــــــادر
اگــــر که آتش تب مــــی گـــداخت جــان مـــــــرا
بـــه تن جــــامعه زغـــم مـــــی دریـــدی ای مــادر
کســــی کـــــه شد سبب پیـــــری تــــو من بـــــودم
کــــه من جــــوان شــــدم و تــــــو خمیـدی ای مادر
بـــــــود بـــــه یـــــــــاد مــــــن شبهـــــــای ظلمانی
کـــــه هــــر طرف ز پی ام مـــــی دویـدی ای مادر
چــــگونه شکـــر تو گـــویم، که خوش به دامــــانت
مــــــرا به مهــــر جـــان پروریــــدی ای مـــــــادر
چـــــه شــــد کــــه بـــا همـــه مهـــربانـــی و الفت
ز آشیــــانـــــه، به نـــاگـــه پـــریـــدی ای مــــــادر
نبــــــود آرزویت غیـــــــر جـــان فـــدا کــــــــردن
کنـــــون بــــه آرزوی خــــــود، نرسیدی ای مـــادر
کنــــــد بــــه تـــو تقــدیم این غـــــــــــزل خســــرو
تــــــو خــــــود طلیعـــهء صبح امیــــــدی ای مــادر

جواب بصورت نقل قول
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرا روی مهت روح و روان است مرا
لذت دیدن تو به از هر دو جهان است مرا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اى فداى قدمش باد خدايا سر ما
سر ماوهمهء ثروت وخشك وتر ما

ثروتى كو كه بپايش بفشانيم، دريغ !
بجز اين مشتدل عاشق ومشت پرما

آخر او با همه بى ياوريش، از ته دل
بوده با دست پر ازآبله اش ياور ما

وقت باريدن تير الم از جانب فقر
خنده اش بوده تسلاى دلوسنگرما

دستهاى عجبش بوده به هنگام بلا
زرهء جوشن ما، قلعهء ما، مغفرما

حال فهميده ام اينرا كه چه آتش مى زد
بدلش، ديدن بيمارى وچشمترما

حال فهميده ام اينرا كه چه دردى مى برد
گاه ناليدن ما، دور وبر بسترما

حال فهميده ام اين راز، كه با رفتن او
رفته گنج گهر ومعدن سيم وزرما

حال او رفته به آن غربت وما مى دانيم
كه سفر كرده همه شوكت وزيب وفرما

خوب ميدانم وميدانم ودردا كه چه دير
واى از اين ديدهء ناقابل وگوش كرما

بى سبب نيست اگر نام بزرگش زده سر
همچو گل در همهء باغچهء دفترما

راستى را دلم از سينه چراپر نكشيد؟
آن دم تلخ، كه او بال كشيد از برما

آه ! يارب شود آيا كه دگر باره بخير،
از سفر بالب پر خنده رسد مادر ما؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
در بوسه هاي مادر
خورشيد نور باران
آغاز روز تازه
لبخند بامدادان

در خنده هاي مادر
عطر خوش گلستان
زيبايي طبيعت
شادابي بهاران.

مادر تو روح و جاني
مادر تو جاوداني
با من تو مهرباني
با من تو همزباني

مادر تو بهتريني
مادر تو نازنيني
مادر تو دلنشيني
بر حلقه ام نگيني.

مادر هميشه بيدار
مادر هميشه در كار
باشد براي فرزند
مادر هميشه غم خوار
مادر هميشه خوش قلب
مادر هميشه دل سوز
مادر هميشه روشن
خورشيد عالم افروز.

در چشم هاي مادر
آبي آسماني
روًياي سبز نوروز
معناي زندگاني

در اشك هاي مادر
پاكي آب باران
رنگين كمان روشن
آواي چشمه ساران.

مادر زعشق سرشار
روح نثار و ايثار
در راه كودكانش
مادر بود فداكار

مادر چراغ خانه
گرماي آشيانه
مهرش درون قلبم
ماناست جاودانه.

مادر هميشه بيدار
مادر هميشه در كار
باشد براي فرزند
مادر هميشه غم خوار
مادر هميشه خوش قلب
مادر هميشه دل سوز
مادر هميشه روشن
خورشيد عالم افروز.

در نغمه هاي مادر
لالايي محبت
شعر بلند پيوند
آواي انس و الفت

در پند هاي مادر
شيريني سعادت
آسايش دو گيتي
شادي بينهايت.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اج از فرق فلك برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره يافتن
هر نفس شهدي به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتي چون ماه دربر داشتن
صبح، از بام جهان چون آفتاب
روي گيتي را منور داشتن
شامگه ، چون ماه رويا آفرين
ناز بر افلاك و اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلك
بال در بال كبوتر داشتن
حشمت و جاه سليمان يافتن
شوكت و فر سكندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زيستن
ملك هستي را مسخر داشتن
بر تو ارزاني كه ما را خوشتر است
لذت يك لحظه مادر داشتن
"فريدون مشيري "
 
بالا