• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
دل، این دل تنگ، زیر این چرخ کبود

یک عمر دهان جز به شکایت نگشود

آرامش تسبیح شما بر هم خورد

شرمنده ام ای درخت، ای گل، ای رود!

میلاد عرفان پور
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
فصل عوض می‌شود
جای آلو را
خرمالو می‌گیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی...

علیرضا روشن
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
ﮔــﻮﺵ ﮐــﻦ
ﻭﺯﺵ ﻇﻠﻤﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ ؟
ﻣﻦ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﻡ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﻮﻣﯿﺪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﺘﺎﺩﻡ
ﮔـــﻮﺵ ﮐــﻦ
ﻭﺯﺵ ﻇﻠﻤﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ ؟
ﺩﺭ ﺷﺐ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﻣﺎﻩ ﺳﺮﺧﺴﺖ ﻭ ﻣﺸﻮﺵ
ﻭ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺑﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺍﺑﺮﻫﺎ، ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﺍﻥ
ﻟﺤﻈﻪﺀ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ ﺭﺍ ﮔﻮﺋﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮﻧﺪ
ﻟﺤﻈـﻪ ﺍﯼ ...
ﻭ ﭘـﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﻫﯿــﭻ

"فروغ فرخزاد"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
عمری خیال بستم یار آشناییت را

آخر به خاک بردم داغ جداییت را
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﻣﯿﺮﻭﻡ .....
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﻢ ....
ﺑﺎ ﻗﻠﺐِ ﻟِﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ...
ﺑﺎ ﻏُﺮﻭﺭِ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ....
ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻡ .. ...
ﻧﮕﯿﺮﻡ .. ﺑﮕﯿﺮﻡ .. ...
ﻧﮕﯿﺮﻡ .....
ﻧﺰﺩﯾﮏِ ﺻﺒﺢ ﺍﺳﺖ .. ...
ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩﻡ .....
ﻣﺸﺘﺮﮎِ ﻣﻮﺭﺩِ ﻧﻈﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝِ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ
ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ !!!!
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
میگن عصر جمعه دل آدم میگیره ...چند سالی هست که زندگیم در یک عصر جمعه متوقف شده !
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
دل ز خامی ها فریب چشم شهلا می خورد
ساده دل در زندگی از این و آن پا می خورد
در گذرگاه زمان، بی دست و پا خوردن خطاست
توپ چون بی دست و پاست از این و آن پا می خورد
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
دلت که از تمام دنیا گرفته باشد
تنها به درد بازگشت
به زادگاهت میخوری . . .
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
تلخی این جدایی رو با گریه بدترش نکن
ما که شکسته دلمون تو دیگه پرپرش نکن
من که دلم خونه ولی دوس ندارم تو بشکنی
فقط بدون هر جای اون دنیا برم تو با منی
چیزی ندارم که بگم غیر از خداحافظ عزیز
اشکای نازنینتو به پای رفتنم نریز
 

Giba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2014
نوشته‌ها
59
لایک‌ها
118
سن
39
گــــاهـــي عکســـي را مـــي ســـوزانيــــم
گـــاهـــي عکســـي مـــا را مـــي ســـوزانـــد
گـــاهـــي بـــا ديـــدن يــک عکـــس ســـاعــت هـــا گــريـــه مـــي کنيـــم
گــــاهــي هـــم ســـالهـــا بــا يـــک عکـــس زنـــدگــي مـــي کنيـــم
و ايــــن يعــني زنـــدگــــــــي
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
افسوس! که باز از در تو دور بماندیم
هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم
گشتیم دگر باره به کام دل دشمن
کز روی تو، ای دوست، چنین دور بماندیم
ماتم زدگانیم، بیا، زار بگرییم
بر بخت بد خویش، که از سور بماندیم
خورشید رخت بر سر ما سایه نیفکند
بی روز رخت در شب دیجور بماندیم
از بوی خوشت زندگیی یافته بودیم
واکنون همه بی‌بوی تو رنجور بماندیم
روشن نشد این خانهٔ تاریک دل ما
از شمع رخت، تا همه بی‌نور بماندیم
ناخورده یکی جرعه ز جام می وصلت
بنگر، چو عراقی، همه مخمور بماندیم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
کاش دلتنگ شقایق ها شویم
به نگاه سر خشان عادت کنیم
کاش وقتی که تنها می شویم
با خدا و سایه ها خلوت کنیم
کاش بین ساکنان شهر عشق
ردپای خویش را پنهان کنیم
ما هم روزی از اینجا می رویم
کاش این پرواز را باور کنند
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
تو باور مکن
در آسمان خیال تو
تنها ترین پرنده منم
راهی دراز و مقصدی نزدیک
در پیش
من کوله بارم را بر می دارم
تا در انزوای باورم پنهانش کنم
شب را به خاطر روز با تو بودن
و روز را به دلیل خاطره های هر شب
دوست دارم
می پرستم!

تو باور نکن
اما من از نزدیک ترین جاده ها
دروترین مسیر را به تو
و برای رسیدن به تو پیموده ام.

تو باور نکن
اما ابرهای آسمان دلم
همیشه در فرجام با تو بودن
طوفان کرده اند
و برای شادی دل تفدیده ام عبث کوشیده اند.
عبور می کنم از تو
برای بودنم
و می مانم دور از تو
برای ماندنت

تو باور نکن
اما این خسته دل سالهاست
که به تعمیر خراب آباد دل نکوشیده
تا مگر کوچکترین تعقیر در آثار به جامانده از تو
در این خانه حاصل گردد.
تو را برای با تو بودن بدرود گفتم
و فراغت را بهر زنده بودن برگزیدم
تا بی دردی مرا از یاد تو دور نسازد.

تو باور مکن
که من نفس کشیدن را
بی بوی گلت دوست می دارم
هزاران بار به تو گفتم
نفس مرا زندگی نیست
تمام زندگی توئی
پس یا من مرده ام
یا در خفقان دنیا نفس می کشم
تو باور مکن
اما هنوز زنده ام!
محسن محمدی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر!
پر سوزترین گدازه از عشق بگیر!
در هر نفسی که می تپی
ای دل من!
یادت نرود اجازه از عشق بگیر.
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند

رفتند و شهر خفته ندانست کیستند

فریادشان تموّج شطّ حیات بود

چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان پر گشودۀ طوفان که روز مرگ

دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند

می گفتی ای عزیز: سترون شده است خاک

اینک ببین برابر چشم تو چیستند:

هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز

باز آخرین شقایق این باغ نیستند
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را
تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن توفان ها
رفته است
و اگر باز هم سماجت کرد
بگویید رفته است تا دیگر
بازنگردد !

بیژن جلالی
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
عاقبت
همه‌ى ما
زير اين خاک
آرام خواهيم گرفت
ما
که روى آن
دمى به همديگر
مجال آرامش نداديم

آنا آخماتووا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان می دهد
ناله هایت بوی عشق و بوی باران می دهد
دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا
دستهایت دردهایم را تسلی می دهد
با من درمانده و شیدا سخن را تازه کن
حرفهایت طعم شیرین بهاران می دهد
وقت رفتن لحظه ای برگردو قبرم را ببین
این نگاه آخرت امید ماندن می دهد
رفتی وچشمانم به دنبال قدم هایت گریست
زخمهای مرده ام را رفتنت جان می دهد...
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
هر غروب
می آید و مرا در آغوش می گیرد
تنها
"تاریکی" ست که مرا خوب می فهمد.
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
کجای زندگی تیر خورده ایم
که تنها مرگ
پایان درد ماست؟
 
بالا