من تو را هیچ ندیدم,من ندیدم
تو در ان خلوت شب ها که به یاد تو شکستم
دست در زلف سیاهش
مست بودی و خمارش
ان چنان گرم وجودش
که مرا هیچ ندیدی
من ندیدم,من که عاشق بودم
تو را هیچ ندیدی
تو که عاقل بودی؟!!!!
هر که بر ما می رسد گوید که یارت یار نیست
ناز عشقش را مکش زیرا که یارت یار نیست
از سر بالین من برخیز ای نادان طبیب!!!
دردمند عشقم و درمان به جز دیدار نیست
ناخدا در کشتی ما گر نمی باشی مباش
تا خدا در کار باشد ناخدا را کار نیست
مطربا تا کی مخالف میزنی این چنگ را
یا که من مست شرابم یا که تارت تار نیست!!
من پذيرفتم شکست خويش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذيرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتراز ما مي روي
آرزو دارم ولي عاشق شوي
آرزو دارم بفهمي درد را
تلخي برخوردهاي سرد را
مي رسد روزي که بي من لحظه ها را سر کني.
مي رسد روزي که مرگ عشق را باور کني.
مي رسد روزي که تنها در کنار عکس من
نامه هاي کهنه ام را مو به مو از بر کني
صدای قلب من از تاب گوش بیرون رفت
و پیر نبض دلم گریه پوش بیرون رفت
صدای ناله من بس که در گلو پیچید
به ماورای شنیدن خموش بیرون رفت
صدای وحی تو آمد که گریه کن یارا
تمام حوصله با این سروش بیرون رفت
در آستان پیاله تنم به رقص آمد
سزا که جان ز تن باده نوش بیرون آمد
کپک زد آتش دل ، سینه گر نمی گیرد
به پا قدوم یخ کینه ، جوش بیرون رفت
احمد پروین
چه جای ماه که حتی شعاع فانوسی
درین سیاهی جاوید کورسو نزند .
به جز طنین قدم های گزمه سرمست ،
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند .
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده ی مستانه ای نمی پیچد .
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است ؟
چراغ میکده ی آفتاب خاموش است .
میان تاریکی
میان تاریکی
ترا صدا کردم
سکوت بود و نسیم
که پرده را می برد
در آسمان ملول
ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت
ستاره ای می مرد
ترا صدا کردم
ترا صدا کردم
تمام هستی من
چو یک پیاله ی شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه
به شیشه ها می خورد
ترانه ای غمنک
چو دود بر می خاست
ز شهر زنجره ها
چون دود می لغزید
به روی پنجره ها
تمام شب آنجا
میان سینه من
کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد
کسی به پا می خاست
کسی ترا می خواست
دو دست سرد او را
دوباره پس می زد
تمام شب آنجا
ز شاخه های سیاه
غمی فرو می ریخت
کسی ز خود می ماند
کسی ترا می خواند
هوا چو آواری
به روی او می ریخت
درخت کوچک من
به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه باد ؟
کجاست خانه باد ؟