• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دل تنگی تا به کی
تو را داشتن تا به کی
اکنون دگر باره ازادم ز هر دلبستگی
به مانند پرندگان آزاد در آسمانم
و تو اینک میدانی که دیر آمده ای
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو امتداد سرنوشت کی بود که از تو می نوشت
زندگی من و تو رو با غم و غصه می سرست
با این همه گناه درد کی میره آخرش بهشت
ببین ببین که دست من هر جا رسید از تو نوشت
میون جاده ها گرد مسافرا به جاست
تو شهر تو غریبه ام غریبه ای که بی صداست
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
غم نان مي گذرد

پدري دارم پير

كلبه اي دارد

كه در آن عاطفه خاموش شده است

ودراين تاريكي

بام ترك خورده ي ما نيز به ما مي گريد

ما همه خيس خجالت هستيم

و چه نا موزون است

رقص دندان ها مان

گوش انديشه چركين من از آن پر گشت.....

سرپناهي داريم

هاله اي از سيگار

در پناه الكل

به مداوا شدن زخم كهن مي رقصيم.......

گاهگاهي پدرم پنجره مي شويد

تا ببیند

وسعت عشق وخدا را

ولي افسوس نمي بيندجز

ابرهاي تيره

و نمي بيند جز

آسماني خيره

كه به ما ديو صفت مي نگرد...........
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دستهایت را دوست می دارم
که مظهر نجابت اند
و نگاهت
که تنها بهانه برای بودن
با تو زیستن رویائی است
می دانم
با این همه
ای خیال
ای افسانه
ای رویا
حضورت تا همیشه جاری باد.
شاعرانه بستره ای است شب
و وعدهگاه هم آغوشی
و رقیبی است نا گزیر شب
که تو
این خداوندگار زیبایم را
با معصومانه حسرتی
گاه می چراند چشم
پنداره خلقت
تثلیثی ساده بود
تنها پنداره ای که منش تواند فهمید
تو
خدا
و عشق
ای خیال!
ای افسانه !
ای رویا !
بهانه ام باش
بهانه ام باش تا همیشه
بهانه ای برای بودن
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سراغم بیا، چون که بارانی ام

پر از خاطرات پریشانی ام

سکوتی پر از غم دلم را گرفت

کجایی، که دیگر نمی خوانی ام

نمی پرسی از من که عمری چرا

درون دل خویش زندانی ام ...

دلم باز "غمگین" تر از لاله هاست

سراغم بیا، چون که بارانی ام
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
شنبه من بد بد
روز عشق سرسری
گریه های بیخودی
خنده بی خبری
صبح یکشنبه میاد
مثل یه قهوه سرد
شکل بی شکل کشیش
بر سر صلیب درد

غیبت عشقه که مارو می کشه
سیل بی رحمه، بهارو می کشه

دفتر دوشنبه های بی کسی
میگه تار موی یارم کم شده
روی روسریش باید خط بکشم
وقتی رخت خونه مون پرچم شده
از سر سه شنبه های موج و کف
هر پناهنده یه قایق می خره
ساحل از شکسته های ما پره
تا بخواهی صدفای بی سره

غیبت عشقه که مارو می کشه
سیل بی رحمه، بهارو می کشه

عصر چارشنبه هنوز
میگه یک بیرق بدوز
بی شناسنامه بسوز
آدم روز به روز
روز پنجشنبه میاد
جوری که نیومده
سرخ سرخ و داغ داغ
مثل یک آتشکده

جمعه از لهجه دریا خیس خیس
میگه قصه دو ماهی بنویس

غیبت عشقه که مارو می کشه
سیل بی رحمه، بهارو می کشه
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بشنو,همسفر من.
از این قصه ی تلخ,راه دشوار.
ای تو,تک چراغ این شب تار.
این که گذشتن از کنار قصه ها نیست.
این که یک تصویر از سقوط آدما نیست.
ما بی تفاوت به تماشا ننشستیم.
ما خود دردیم,این نگاهی گذرا نیست.

بشنو,همسفر من.
با هم رهسپار راه دردیم.
با هم,لحظه ها را گریه کردیم.
ما در صدای بی صدای گریه سوختیم.
ما از عبور لحظه لحظه قصه ساختیم.
از مخمل درد به تن عشق جامه دوختیم.
ما عجز خود را باهم و بی هم شناختیم.
شاید در این راه,اگر با هم بمانیم.

وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم.

بشنو,همسفر من.
بشنو,همسفر من
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
رفته ام من سال ها از خاطرات این و آن
یک سراغ ساده هم از ما نمی گیرد کسی
شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست
پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بادکنکی که دل کودکی ام

هوایش کرده بود

امروز ترکید…
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تنها تر از همه تنهایان زمینم.

حالا دیگر

نه از حادثه خبری هست

و نه از اعجاز آن چشم های آشنا

از دلتنگی ها هم که بگذریم

تنهایی

تنها اتفاق این روزهای من است…
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

من یه تیکه ابر تنهام توی آسمون آبی
یه اسیر بی زبونم توی اون چشمون آبی
باد سرد و وحشی شب مارو از همدیگه جدا کرد
برای به هم رسیدن خدارو باید صدا کرد
حالا اینجا تک و تنها دارم اشکامو می بارم
پر و خالی شدن از آب. همه ی این شده کارم
گرمای خورشید بی رحم تن خیسمو سوزونده
برای دریا و جنگل دیگه قطره ای نمونده
وجود سفید و نرمم شده تاریک مثل مردن
دیگه حتی جون ندارم برای لحظه شمردن
آخرقصه ی عمرم آخرین قطره ی آب
ته این جاده رسیدن واسه من مثل سراب
وقتی که به ابر سنگین رو وجودم خونه کردش
دیگه وقت مردن و حل شدنه تو تن سردش
همیشه ابرای کوچیک طعمه ی ابر بزرگن
دوتائی بازیگرای قصه ی بره و گرگن
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دل که چون سنگ شد دل نیست
جز چهار حفره در گل نیست
دل که با دل شکستن آرامد
سنگ گفتن به آن که مشکل نیست
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نمي گويم فراموشم مکن ،
هرگز
ولي گاهي به ياد آور
رفيقي را
که ميداني
نخواهي رفت از يادش ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
گفت برگ پاییزی به من
چرا گرفته قلبت را گرد ماتم
از برای چه نشسته ای در انتظار
نیست یک همدم انیس حتی یار
گفته زین راه روزی عبور می کنم
منم تا آنروز با یادش سر می کنم
سال بعد برگ اثری از وی ندید
از زمین و ابر وباد اینطور شنید
که وی چیزی دید که نباید میدید
بعد از سالها که در انتظار نشسته بود
یارش را با یکی دیگر دیده بود
چنین گفت با خودش این برگ
نمرد او زیر برف و باران و تگرگ
ولی چو دید با کسی دیگر همدمش را
امان نداد کمی بیشتر قلب عاشقش را
وی را احاطه کرد پس از سالها سایه مرگ
سالهای سال نقل میکرد این قصه را برگ
که بگیرند بقیه از این داستان پند
مثل وی نیابند از یار خود گزند
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
مطمئن باش برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دل خود را
آرام سر هم بند زنم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
حکایتم کن

برای دستهایی که مرا جستند

و برای چشمانی که مرا قطره قطره...

برای لبهایی که ترانه ام کردند

و بعد شاید مرثیه ای

حکایتم کن به غروب رسیده ام!!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
کاش می شد تا خدا پرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش می شد از تعلق شد رها
بال زد همچون کبوتر در هوا
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
***ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز

اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز

شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز

سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز

ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز

پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز

ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز

اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز

اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز

قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بس كه جفا ز خار وگل ديد دل رميده ام

همچو نسيم از اين چمن پاي برون كشيده ام

شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد

گشت بلاي جان من عشق به جان خريده ام

حاصل دور زندگي صحبت آشنا بود

تا تو ز من بريده اي من ز جهان بريده ام

تا به كنار من بودي بود به جا قرار دل

رفتي ورفت راحت از خاطر آرميده ام

تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام

چون به بهار سر كند لاله ز خاك من برون

اي گل تازه ياد كن از دل داغديده ام

يا ز ره وفا بيا يا ز دل رهي برو

سوخت در انتظار تو جان به لب رسيده ام
 
بالا