ehsanescence
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 23 جولای 2007
- نوشتهها
- 6
- لایکها
- 0
با تشکر از دوستان علاقه مند به فرهنگ و ادب ایران به خاطر ایجاد چنین گفتگویی درباره یکی از نبوغ تاریخ ادبیات کشورمان.
من از ابتدا بحث هایی را که در مورد صادق هدایت شده بود مطالعه کردم و خوشحالم که اگر در جامعه و رسانه های عمومی فضای کافی برای چنین گفتمان هایی نیست اما به خاطر وجود ابزارهای عصر فن آوری (که به نوبه خود می توانند آسیب های فراوانی هم به جای بگذارند! ) شاهد بحث و تبادل نظر "آزاد و بدور از تنش" اهالی مطالعه و قلم هستیم! تالارهای گفتمان اینترنتی فضای بسیار خوبی برای بحث و گفتگوی اعضای خود را فراهم کرده اند. امیدوارم در این تالارها شاهد بحث های فرهنگی و ادبی بیشتری باشیم و از وقت "آنلاین" خود بهره بیشتری ببریم.
قصد ندارم سخن را به درازا بکشانم. یکی از دوستان در مورد اینکه هدایت شعر می گفته یا خیر اظهار نظر کرده بود و این طور که بنده دیدم پاسخ مناسبی در این رابطه داده نشده. مسلما همه هدایت را به عنوان نویسنده می شناسیم نه شاعر. اما ایشان تراوشات "شعرگونه"ای نیز از خود به جای گذاشته که برای شخص بنده بسیار جالب و منحصر به فرد بود! جهت اطلاع ( و یا یادآوری) خدمت دوستان عرض می کنم که از صادق هدایت کتابی به نام "وغ وغ ساهاب" چاپ شده که شامل اشعار ایشان و برخی مطالب طنز دیگر می شود. البته این که مطالب این کتاب واقعا "شعر" (به معنای دقیق و اصولی آن) هستند یا خیر به عهده خواننده است! آنچه من از مطالعه کتاب مذکور برداشت کردم این بود که هدایت سعی در مطرح کردن طنزهای تلخ و واقع گرایانه اجتماعی خود با استفاده از قالبی ساختگی در شعر بوده است. در واقع نوعی ساختار شکنی آگاهانه در شعر فارسی که به تلخی طنزهای مورد نظر نویسنده کمک کرده و در عین حال زبان روایی ساده ای دارد. البته از متن برخی شعرها این طور بر می آید که هدایت اصولا در پی آن بوده که اصول و مرزها را در شعر از بین ببرد و طوری از آن استفاده کند که مجبور به "پایبندی" از قاعده ای نباشد. به گفته یکی از اساتید ادبیات به نظر می رسد هدایت با این کتاب قواعد و اصول شعر کلاسیک ایران را مورد سوال قرار داده و حتی تمسخر می کند.( لازم به ذکر است که این اشعار همگی "شباهتی" به قالب های شعر کلاسیک ایران دارند.) در ادامه یک نمونه کوتاه از این "اشعار" را به محضر دوستان گرامی تقدیم می کنم. در ضمن، کتاب فوق در کتاب فروشی های کشور موجود است. نسخه ای که بنده تهیه کرده ام چاپ انتشارات بادبادک می باشد.
"قضیه مرثیه شاعر"
یک شاعر عالی قدر بود در کمپانی
که ازو صادر می شد اشعار بی معنی.
آمد یک قضیه اخلاقی و اجتماعی
تو شعر در بیاورد، اما سکته کرد ناگاهی.
اول او کردش سکته ملیح،
بعد سکته وقیح و پس قبیح؛
بالاخره جان به جان آفرین سپرد،
از این دنیای دون رختش رو برداشت و برد:
لبیک حق را این چنین اجابت کرد،
دنیایی را از شر اشعار خودش راحت کرد؛
رفت و با ملایک محشور گردید،
افسوس که از رفقایش دور گردید.
اگر او بود دست ما را از پشت می بست،
راه ترقی را به روی ماها می بست.
از این جهت بهتر شد که او مرد،
گورش را گم کرد و زود تشریفاتش را برد.
اما حالا از او قدردانی می کنیم؛
تا زنده ها بدانند که ما قدردانیم،
قدر اسیران خاک را ما خوب می دانیم.
اگر زنده بود فحشش می دادیم؛
تو مجامع خودمان راهش نمی دادیم.
اما چون تصمیم داریم ترقی بکنیم:
اینست که از مردنش اظهار تاسف می کنیم.
من از ابتدا بحث هایی را که در مورد صادق هدایت شده بود مطالعه کردم و خوشحالم که اگر در جامعه و رسانه های عمومی فضای کافی برای چنین گفتمان هایی نیست اما به خاطر وجود ابزارهای عصر فن آوری (که به نوبه خود می توانند آسیب های فراوانی هم به جای بگذارند! ) شاهد بحث و تبادل نظر "آزاد و بدور از تنش" اهالی مطالعه و قلم هستیم! تالارهای گفتمان اینترنتی فضای بسیار خوبی برای بحث و گفتگوی اعضای خود را فراهم کرده اند. امیدوارم در این تالارها شاهد بحث های فرهنگی و ادبی بیشتری باشیم و از وقت "آنلاین" خود بهره بیشتری ببریم.
قصد ندارم سخن را به درازا بکشانم. یکی از دوستان در مورد اینکه هدایت شعر می گفته یا خیر اظهار نظر کرده بود و این طور که بنده دیدم پاسخ مناسبی در این رابطه داده نشده. مسلما همه هدایت را به عنوان نویسنده می شناسیم نه شاعر. اما ایشان تراوشات "شعرگونه"ای نیز از خود به جای گذاشته که برای شخص بنده بسیار جالب و منحصر به فرد بود! جهت اطلاع ( و یا یادآوری) خدمت دوستان عرض می کنم که از صادق هدایت کتابی به نام "وغ وغ ساهاب" چاپ شده که شامل اشعار ایشان و برخی مطالب طنز دیگر می شود. البته این که مطالب این کتاب واقعا "شعر" (به معنای دقیق و اصولی آن) هستند یا خیر به عهده خواننده است! آنچه من از مطالعه کتاب مذکور برداشت کردم این بود که هدایت سعی در مطرح کردن طنزهای تلخ و واقع گرایانه اجتماعی خود با استفاده از قالبی ساختگی در شعر بوده است. در واقع نوعی ساختار شکنی آگاهانه در شعر فارسی که به تلخی طنزهای مورد نظر نویسنده کمک کرده و در عین حال زبان روایی ساده ای دارد. البته از متن برخی شعرها این طور بر می آید که هدایت اصولا در پی آن بوده که اصول و مرزها را در شعر از بین ببرد و طوری از آن استفاده کند که مجبور به "پایبندی" از قاعده ای نباشد. به گفته یکی از اساتید ادبیات به نظر می رسد هدایت با این کتاب قواعد و اصول شعر کلاسیک ایران را مورد سوال قرار داده و حتی تمسخر می کند.( لازم به ذکر است که این اشعار همگی "شباهتی" به قالب های شعر کلاسیک ایران دارند.) در ادامه یک نمونه کوتاه از این "اشعار" را به محضر دوستان گرامی تقدیم می کنم. در ضمن، کتاب فوق در کتاب فروشی های کشور موجود است. نسخه ای که بنده تهیه کرده ام چاپ انتشارات بادبادک می باشد.
"قضیه مرثیه شاعر"
یک شاعر عالی قدر بود در کمپانی
که ازو صادر می شد اشعار بی معنی.
آمد یک قضیه اخلاقی و اجتماعی
تو شعر در بیاورد، اما سکته کرد ناگاهی.
اول او کردش سکته ملیح،
بعد سکته وقیح و پس قبیح؛
بالاخره جان به جان آفرین سپرد،
از این دنیای دون رختش رو برداشت و برد:
لبیک حق را این چنین اجابت کرد،
دنیایی را از شر اشعار خودش راحت کرد؛
رفت و با ملایک محشور گردید،
افسوس که از رفقایش دور گردید.
اگر او بود دست ما را از پشت می بست،
راه ترقی را به روی ماها می بست.
از این جهت بهتر شد که او مرد،
گورش را گم کرد و زود تشریفاتش را برد.
اما حالا از او قدردانی می کنیم؛
تا زنده ها بدانند که ما قدردانیم،
قدر اسیران خاک را ما خوب می دانیم.
اگر زنده بود فحشش می دادیم؛
تو مجامع خودمان راهش نمی دادیم.
اما چون تصمیم داریم ترقی بکنیم:
اینست که از مردنش اظهار تاسف می کنیم.