این سگ منم یه عادت بدی داره. وقتی جلوی مغازه سایه میشه، میآد میخوابه جلوی مغازه که پیش من باشه.
البته چون جثهاش کوچیکه و مظلومه، مشتریهام نمیترسن ازش. حتی کسی بچه همراهش باشه، بچه میره نزدیکش میشه.
مشتری که میآد، بلند میشه از جلوی در، یه کم دمش رو تکون میده میره اونورتر میخوابه.
کسی که میآد آهن بخره، اکثراً میدونه که اون محله سگخیزه و تاثیری رو اومدن یا نیومدنش نداره.
تازه، این خودش شده یه وسیلهی بازاریابی برای من. مشتری که میآد، بعضی وقتا سگ رو میبینه و نظرش جلب میشه. داستانش رو که بهش میگم، یه نگاه همراه با تحسین میکنه و میبینم سری بعد هم میآد از من خرید میکنه.