• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

متن های خواندنی

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است[/FONT]
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
تمام زن ها شاعر می شدند

اگر مردها گریستن بلد بودند

. . . و

می‌توانستند

با رقص ِ چشم هایشان


طوفان به راه بیاندازند

هیچ مردی شاعر نمی شد


اگر زنی ...


هیچ مردی شاعر نمی شد


اگر زنی در کار نبود ...
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri
آدمـهـآیی کـه شمآ رآ ترک میکـنند غریبـه هآیی هسـتند که یـک روز بـآ شمـآ آشـنآ مـیشوند!

بآ افکـآرِ شـُمآ! بآ حـرف هآی شـُمآ ! بآ دستهآی شـُما !

بآ رویآهآی شـُمآ ! بآ تک تک لحظه هآی شـُمآ !

یک روز ناگهآن حوصله شآن سر میرود !

دلـشـآن رآ و دستهآشآن رآ و حرفهآیشان رآ و خوآبشآن رآ پـس میگیریند !

و غریـبه هـآیی میـشوند بـآ خـآطـرآتـی که پـُر میکنند :

افـکارتـآن رآ دستهآیـتآن رآ خـوآب هـآیتـآن رآ رویـآ هآ و تـک تـک لـحـظـه هـآیـتـآن رآ

یک روز نـآگهآن حوصـله ی شـُمآ سـر میـرود غریـبه هآیی میشوید کـه خودتـآن رآ تـَرک مـیکـنیـد.​
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریم خان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند.
خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار و سرمشق آزادی خواهان می شود.
مرد می گوید : من خوابیده بودم چون فکر می کردم تو بیداری!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش را از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.

 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri
سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد ...

استوار بودم و تنومند !

من را انتخاب کرد ...

دستی به تنه ام کشید،

تبرش را در آورد و زد ... زد ... محکم و محکم تر ...

به خود میبالیدم، دیگر نمی خواستم درخت باشم،

آینده ی خوبی در انتظارم بود !

سوزش تبر هایش بیشتر می شد که

ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، او تنومند تر بود ...

مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ...

و من که نه دیگر درخت بودم، نه تخته سیاه مدرسه ای، نه عصای پیر مردی ...

خشک شدم ..


"بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه ...

ای تبر به دست ، تا مطمئن نشدی تبر نزن !

ای انسان، تا مطمئن نشدی، احساس نریز ...

زخمی می شود ...

در آرزوی تخته سیاه شدن، خشک می شود...
"​
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
بیل گیتس رئیس مایکروسافت در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای امریکا خطاب به دانش اموزان گفت : در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش اموزان نمی اموزند.او هفت اصل مهم را که دانش اموزان در دبیرستان فرا نمی گیرند بیان کرد...



  • اصل اول : در زندگی همه چیز عادلانه نیست بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.

  • اصل دوم : دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قائل نیست. در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از انکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید کار مثبتی انجام دهید.

  • اصل سوم : پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام کسی به شما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد . به همین ترتیب قبل از انکه بتوانید به مقام معاون ارشد با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.

  • اصل چهارم : اگر فکر می کنید اموزگارتان سخت گیر است سخت در اشتباه هستید . پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیر تر از اموزگارتان است چون امنیت شغلی اموزگارتان را ندارد.

  • اصل پنجم : اشپزی در رستوران ها با غرور و شان شما تضاد ندارد . پدر بزرگ های ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند از نظر انها این کار یک فرصت بود.

  • اصل ششم : اگر در کارتان موفق نیستید والدین خود را ملامت نکنید از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.

  • اصل هفتم : قبل از انکه شما متولد بشوید والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد ملال اور نبودند.
 
Last edited:

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri
آدم ها باید توی زندگیشان پای خیلی چیزها بایستند.
پای حرف هایی که می زنند، قول هایی که می دهند،
اشتباهاتی که می کنند،
احساساتی که بروز می دهند،
نگاه هایی که از عمق جان می کنند،
نوازش هایی که با سرانگشتانشان می کنند،
دوستت دارم هایی که می گویند،
زندگی هایی که می بخشند،
عشق هایی که نثار می کنند.

آدم ها باید توی زندگیشان پای انتخاب هایشان بایستند.
زندگی مواجهه ی ابدی آدم هاست با انتخاب هایشان....
 

cMiNi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 آپریل 2013
نوشته‌ها
3
لایک‌ها
16
محل سکونت
البرز
نزد هيچ آدمي


به خطايت اعتراف مکن !


زيرا به سرعت ژست خدا را برايت ميگيرد


---------------------------------


فرياد را همـه مي شنوند ، اگر سکوت را فهميدي هنر کردي . . .


------------------------------------


به وحــــشي ترين حيــــوون مــــحبت کني
جـــــوابت با مـــــحبت ميـــده
نميـــــدونم چـــــرا ...
بعضي از آدمـــــا مـــــحبت ميبينن وحـــــشي ميشن...؟ :|
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم : اشتباهاتی همچون برده داری ، همسر سوزی و … را آدمیان رها نموده اند ، خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد .
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri
هرگز شادی آدمها را از میزان خنده هایشان نسنجید

هرگز تنهایی آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نکنید

هرگز تحمل آدمها را از میزان ایستادگی شان تخمین نزنید

هرگز...
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri
دو دسته از آدمها هستند که دیگر هیچگاه

به زندگی حقیقی باز نمیگردند.

آنانی که به "جنگ" رفته اند...

آنانی که طعم "عشق"را چشیده اند.!!
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri
آدم هایی هستند که در زندگی اشان" عدد یک " معنای زیادی دارد...

آنها همیشه یک آهنگ خاص را گوش میدهند

آنها یک روز را در سال ، همیشه باید به تنهایی شب کنند

آنها در کل سال ، فقط یک روز بغضشان تا سر حد ترکیدن میرود

آنها یک فیلم را چند هزار بار نگاه میکنند

آنها یک نوع پیتزا را همیشه سفارش میدهند

آنها یک شماره را برای ابد در گوشی اشان سیو نگه میدارند

آنها تنها چیزی را که دو بار تجربه خواهند کرد ، مرگ است

چون یک بار در گذشته مرده اند ..

یک معنای زیادی دارد ..
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
موريس مترلينگ مي گويد: انسانها سه دسته اند.عده اي چون مگس هستند.آدمهاي عيب جو مثل مگسانند كه فقط روي عيب و كثافتها مي نشينند.
آدمهاي سخت كوش و زحمت كش مثل مورچه هستندكه فقط به جمع كردن و انبار كردن مي انديشند و پردازش در كار آنها نيست ولي انسانهاي
وارسته مثل زنبور عسل هستند كه از شهد گلهاي مختلف مي نوشند و تبديل به عسل مصفا مي كنند و خلاقيتي در كارشان هست.
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
پيش از آنكه سقراط را محاكمه كنند از وي پرسيدند: بزرگترين آرزويي كه در دل داري چيست؟
سقراط پاسخ داد:
بزرگترين آرزوي من اين است كه به بالاترين مقام آتن صعود كنم و با صداي بلند به مردم بگويم : اي دوستان چرا با اين حرص و ولع بهترين و عزيزترين سالهاي زندگي خود
را به جمع كردن ثروت و سيم و طلا مي گذرانيد در حاليكه آنگونه كه بايد و شايد در تعليم و تربيت اطفالتان كه مجبور خواهيد شد ثروت خود را براي آنها باقي بگذاريد, همت نمي گماريد؟
 

ya30n

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
14 آپریل 2007
نوشته‌ها
5,200
لایک‌ها
5,471
محل سکونت
امارات متحده عربی
بالا