• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

متن های خواندنی

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
آموخته ام...
آموخته ام چیزهای کم اهمیت را تشخیص دهم و سپس آنها را نادیده بگیرم.

آموخته ام زندگی را از طبیعت بیاموزم،چون بید متواضع باشم،چون سرو راست قامت،مثل صنوبر و بلوط مقاوم،مثل رود روان،مثل خورسید با سخاوت و مثل ابر با کرامت.

آموخته ام دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند ولی آن را متفاوت ببینند.

آموخته ام فقط چند ثانیه طول میکشد تا زخم های عمیق در قلب کسانی ایجاد کنم دوستشان دارم،اما سالها طول میکشد تا آن زخم ها التیام یابند.

آموخته ام که دوستان واقعی جواهرات گرانبهایی هستند که به دست آوردنشان سخت و نگه داشتنشان سخت تر است.

آموخته ام انسان بزرگ در اندوه آنچه که ندارد فرو نمی رود،بلکه از آنچه دارد لذت می برد.

آموخته ام اگر نمی توانم ستاره باشم لزومی ندارد ابر باشم.

آموخته ام کافی نیست دیگران را ببخشم گاهی اوقات لازم است خودم را هم ببخشم.

آموخته ام ایمان یعنی خواستن بدون انصراف و توکل بدون انقطاع.

آموخته ام آینده مکانی نیست که به آنجا میروم بلکه مکانی است که خودم بوجود می آورم.

آموخته ام آخرین کارم همیشه بهترین کارم باشد پس جا برای تجربه دار شدن همیشه باز است.

آموخته ام زندگی من حاصل انتخاب هایی است که داشته ام ولی این به این معنا نیست که نمیتوانم از خودم تصویر جدیدی بسازم.
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew

من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....
می خواهم با تو سخن بگویم....
می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...
می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...
شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...
و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...
کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...
اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...
حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...
پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...
 
Last edited:

THE HATCHER

Registered User
تاریخ عضویت
26 می 2013
نوشته‌ها
341
لایک‌ها
102
شما هم رفتید تو حس بابا بی خیال!!
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران
...ناگهان مردی بدون آرزوهای بلند پروازانه شدم. و چون این آرزوهایم را از دست داده بودم، خود را به یکباره در حاشیه‌ی جهان یافتم. و چیزی که باز هم بدتر است، هیچ میل نداشتم که جای دیگری باشم. چون هیچگونه فقر و تهیدستی هم تهدیدم نمی‌کرد، کمترین تمایلی برای بلند پروازی برایم باقی نمی‌ماند. اما اگر بلند پروازی نداشته باشی، تشنه‌ی موفق شدن و به رسمیت شناخته شدن نباشی، در آستانه‌ی سقوط قرار میگیری.

میلان کوندرا/ هویت/ پرویز همایون پور
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران

ما زماني که خود نيز غمگين هستيم در برابر بدبختي هاي ديگران حساستر مي باشيم. گويي در اين زمان احساس دلسوزي نه تنها نابود نميشود بلکه تا اندازه اي نيز تقويت ميشود...


شبهای روشن - داستایوسکی
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران

معلمِ من، فقط يك قاعده را به من آموخت.

به من گفت: (تو از بيرون به، "آن" دروني‌ترين جزء خود وارد شو!)
و اين جمله قاعده و قانون هميشگي من شد.


للّا، عارفِ زن از اهالي كشمير
كتاب للّا وكياني، ترجمه گريسون و بارت
لندن، 1920، ص 107، پاراگراف 94
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
از خدا پرسیدم چطور میشود بهتر زندگی کرد؟
جواب داد:گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد زمان حال را بگذران و بدون ترس از آینده آماده شو.
ایمانت را نگه دارو ترس را به گوشه ای انداز.
شک هایت را باور نکن و به باورهایت شک نکن.
مهم نیست شیر یا آهو باشی مهم اینست که با تمام توان شروع به دویدن کنی.
کوچک باش ولی عاشق...
که عشق میداند آیین بزرگ کردنت را.
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خاص تو با کسی
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
چگونه تکه تکه های سهمم از تو را
کنار هم بگذارم؟
چگونه بسازمت؟

آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمیکــــنند ... !! ...
فــــــــقط ...
دیـــگر ســـــــــــــــــــــاکت میشـوند ...
هـمین....!
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران
شاید تو به اینی که می گویم اعتقاد نداشته باشی
اما وجود دارند مردمانی که
زندگی شان با کمترین تنش و آشفتگی می گذرد
آنها خوب می پوشند
خوب مخوابند
آنها به زندگی ساده خانوادگی شان خرسندند
غم و اندوه زندگی آنها را مختل نمی کند
و غالبا احساس خوبی دارند
وقتی مرگشان فرا رسد
به مرگی آسان می میرند
معمولا در خواب

شما ممکن است باور نکنید این را
اما مردمانی اینگونه زندگی می کنند
اما من یکی از آنها نیستم
اه.....نه....من نیستم یکی از آنها
من حتی به آنها نزدیک هم نیستم
آن ها کجایند و
من کجا

چارلز بوکوفسکی
ترجمه : محمد حسین بهرامیان
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها كلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید كه كلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممكن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشك اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین كاری بكنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق كشتی ای كه به ساحل نزدیك می شد از خواب پرید.
كشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم.
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه ...
حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: \"یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.\"
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
من و تو هستیم و بینمان فاصله
زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله
همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم!
بیش از این انتظار مرا میسوزاند، دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند
تو در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ، تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ، تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ، تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم!
انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند
چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز
در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم، میدانند حال من و تو را
روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ،
امروز خیره به ساعت بودم ، دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم
دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ، امروز در فکر خواب دیشب بودم
به انتظارت مینشینم ، انتظار هم پایان نیابد ، میروم به سوی پایانش ، تا نزدیک شوم به تو ، در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم خیلی دوستت دارم
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران
هلیا!
احساس رقابت، احساس حقارت است.
بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند.
من از آنکه دو انگشت بر او باشد انگشت بر می‌دارم.
رقیب، یک آزمایشگر حقیر بیشتر نیست.
بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود.
تو در قلب یک انتظار خواهی پوسید.
من این را بارها تکرار کردم هلیا!

نادر ابراهیمی - بار دیگر شهری که دوست می داشتم
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران
دخترها به راحتي با يكديگر درد دل مي كنند .
مردها اين طور نيستند.
احساسات خود را در قلب نگاه مي دارند و بروز نمي دهند.
چون مطمئن هستند كه كسي دردشان را درك نخواهد كرد.
زن ها اين طور مسائل را زودتر درك مي كنند.


يك دسته گل بنفشه - آلبا دسس پدس
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
پندهای کوتاه...

در این جهان خودت را با هیچ کس مقایسه نکن چون در اینصورت خودت را تحقیر کرده ای.

هیچ کس قفل بدون کلید نمی سازد خداوند هم هیچ مشکلی را بدون راه حل نمی گذارد.

اگر مشکلی قابل حل است نگرانی وجود ندارد و اگر مشکلی قابل حل نیست نگرانی حاصلی ندارد.

اشتباهات دیگران را قضاوت کردن آسان است،پذیرفتن اشتباهات خود چه مشکل همیشه پوشیدن کفش راحت تر از فرش کردن کل زمین است.

هیچ کس نمی تواند شروع بد گذشته را تغییر دهد اما همه می توانند برای پایانی موفقیت آمیز شروع جدیدی داشته باشند.

تغییر چهره چیزی را عوض نمی کند ولی دگرگونی درون همه چیز را تغییر می دهد. از دیگران شکایت نکن اگر طالب آرامشی خودت را تغییر بده.

اشتباهات هنگام وقوع دردناکند ولی بعدها خود تجربه اند و راهنمای موفقیت.

وقت شکست شجاع باش و هنگام پیروزی متین طلای گداخته جواهر میشود و مس چکش خورده سیم و سنگ حجاری شده مجسمه.
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
اصـــــلا به روی خـــودم هـــــم نمے آورم که نیـــستی
هـــــر روز صبـــــح
شـــماره ات را مےگـــیرم
زنـــــی می گوید: دســتگــاه مشـــترک ...
حرفــــش را قــطــع مےکنم
صدایـــت چرا انقـــدر عـــوض شـــده عزیـــزم؟
خوبی؟ ســــرما که نخورده ای؟
مے دانی دلـــم چقـــدر بـــرایـــت تنـــگ شـــده است؟
چنـــد ثانیــه ای ســـکوت مے کنم
من هـم خـــوبم
مزاحــمت نمے شوم
اصـــلا به روی خـــودم هـــم نمے آورم کـه نیــســتی !
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
چند جمله از دکتر وین دایر براتون میذارم که خودم خیلی دوستشون دارم و به نظرم پندهای زیبایی هستن:

برای آغاز هر تحول در خود ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در خود پیدا و ریشه کن کنید.

تنها راه تغییر عدت ها تکرار رفتار های تازه است.

از مهم ترین کارهایی که بعنوان یک آدم بزرگ میتوانید انجام دهید این است که گهگاهی به شادی های دوران کودکی برگردید.

به هر کاری دست زدید نیاز به خدا و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.

درون تو مشتی گوشت قرمز است که دیدنش تو را با خودت مواجه نمیکند تو لابلای آن گوشت های قرمز نیستی آنجا را نگرد خودت را در آرزوهایت خواهی یافت.

دنیا پژواک اعمال شماست به دیگران آسیب نزنید زیرا بیشترین زیان را خودتان میبینید.

مشکلات ما از زمانی آغاز میشود که خود را از چشمه جدا می دانیم فکر کن خدا اقیانوس است و تو یک لیوانی.این لیوان را در دریا فروببر تا یک لیوان خدا داشته باشی نه به آن بزرگی و قدرت اما وقتی به دریا متصل میشوی هرچه بخواهی اجابت میشود و جواب مثبت میگیری.

اگر نسبت به کسی که دوستش دارید عصبانی هستید ذهنتان را بر صفتی از او که دوست داشتنی ست معطوف کنید بگذارید او همیشه همان کسی باشد که دوستش دارید.کینه و دشمنی را کنار بگذارید.

درستکارترین مردم در جهان بیشترین احترام را به سوی خود جلب میکنند حتی اگر آماج بیشترین بدرفتاری ها و بی حرمتی ها باشند

در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود نداردزندگی امروزت را به گونه ای بگذران که گویی همه چیز در این یک روز است
 
بالا