• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

متن های خواندنی

M a h S h i D

Registered User
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2013
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
190
مرحوم آیت الله بهجت(ره) یکی از عارفان بزرگ زمان بودند.
روزی به ایشان گفتند کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید .
فرمودند:
لــازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی : "خــــدا می بیـــند"
 

M a h S h i D

Registered User
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2013
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
190
دخترم
مـن روی بند زیاد راه رفتم اما بــاور کن روی زمین در یک خط راست رفتن هزار بار سخت تر است

(قسمتی از نامه چارلی چاپلین به دخترش )
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

خــــــــــــدای من...

نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی...

میــــان این دو گمم!

و هم خــــود را و هم تــــــو را آزار می دهم…

هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی…

آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که می دانم تو را نداشتن یعنی "هیــــچ" یعنی "پـــــوچ"!

خـــــــــدایا...

هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن..​
 

M a h S h i D

Registered User
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2013
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
190
مردم میگویند :

آدم های خوب را پیدا کنید و بدها را رها ..

اما باید این گونه باشد :

خوبی را در آدم ها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید چـون هیچکس کامل نیست
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
یادت هست که من برای پرواز بادبادکی تنها... تمام جهان را به باد می دادم!؟

برای همین بود که تو آمدی به کودکی ام... و از میان نگاهت هزار باد وزید.

مرا به لحظه های گرم بودنت بردی... و من بزرگ شدم، به پاس حرمت تو...

پر از بلوغ شدم... پر از لجاجت رفتن.

هنوز یادم هست... وداع تلخ تو را... و نگاهت که همچو طوفان بود...

تو ناپدید شدی... من بدون تو تا مرز بی کسی رفتم... و در خاموشی قلبم هزار بار شکستم.

پس از تو هیچ نگاهی مرا دوباره نساخت
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
سرد یعنی تو
که صدایت یخ می بندد بر رگ هایم
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که من نیستم.
گرم یعنی تو
که هر نگاهت داغ می شود بر دلم
برای بعدها...
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که منم.
آب یعنی تو
که بر سرم می ریزی... پاک؛
از ابرهای دلتنگ سقف خانه ات که از خیابان فرار کرده اند
به جای هر غسلی!
به جای هر بارانی!
خاک
یعنی خاک بر سر لحظه هایی که
ما مال هم نیستیم...!

خلاصه...
خورشید
کتاب
کفش
کلید
کلمه؛
همه شان تویی!
به تنهایی!

تنهایی یعنی تو
که نمی دانی
بی من
چقدر تنهایی..!
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

عیب نداره که " تنهایی "

عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...

عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...

عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...

عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...

عیب نداره زیر بارون بدون اون ، باید " تنها " خیس شی ...

عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...

عیب نداره ، " خدا بزرگه " اونم تنهاست ،

بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو

میشنوه و دلش برات تنگ میشه !

حرفاتو به اون بزن ، زیر بارون باهاش قدم بزن....
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
جان نش: «آلیشیا، فکر می‌کنی رابطمون ادامه پیدا کنه؟

چون من به یه اثبات احتیاج دارم، به یه سری داده قابل استناد.»

آلیشیا: «ببخشید، باید یکم بهم وقت بدی تا نظریات دخترونه‌م رو درمورد رومَنس

بازنگری کنم... اممم... خب... عالم هستی چقدر بزرگه؟»

جان نش: «بی‌نهایت.»

آلیشیا: «از کجا می‌دونی؟»

جان نش: «می‌دونم چون تمام دادهها نشون میدن که بینهایته.»

آلیشیا: «ولی هنوز اثبات نشده.»

جان نش: «نه.»

آلیشیا: «توئم که ندیدیش؟»

جان نش: «نه.»

آلیشیا: «پس از کجا مطمئنی؟»

جان نش: «مطمئن نیستم. فقط باور دارم.»

آلیشیا: «اممم... خب فکر می‌کنم عشق هم همینطوری باشه.»
ذهن زيبا
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی، دوستش بداری

و برایش چای بریزی.

گاهی وقت‌ها، دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟!

گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی، شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و

کمی برایش بنویسی.

گاهی وقت‌ها،

آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!



افشین صالحی
 
  • Like
Reactions: s_x

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود ،همه از هم میپرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است .


قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق می کند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می كند که تو رابا طلا نوشته ،‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟


قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند ،‌حفظ کنی ، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . .آنانکه وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب

جهالت کشیده ایم

( د. ع .شریعتی )
 

drdrhair

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2013
نوشته‌ها
88
لایک‌ها
60
گفتم خدایا از همه دلگیرم.
گفت:حتی من؟!
گفتم خدایا چقدر دوری؟!
گفت:تو یا من؟
گفتم خدایا تنهاترینم!
گفت:پس من؟!
گفتم خدایا کمک خواستم!
گفت:از غیر من؟!
گفتم خدایا دوستت دارم!
گفت:بیش از من؟!
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
گــــ ـاهی وقتهــ ـا آدمهـــ ـا ،


از یکـــ جایی به بعــــــد ،


از یکـــ روزی به بعـــــــد ،


از یکـــ (( نفــــــــــر )) به بعـــــد ،


دیگــــــــر هیچ چیز برایشان معنی ندارد ...


نه رنگـــ ها ،


نه خیـابانهـــا ،


نه فصلهــــــــا ...


گاهـــــــی وقتهــــا آدمهــ ـا از یک نفــــــــر به بعــ ــــد


فقط دلتنگـــــ اند ... !
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید
و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و
به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی‌ ، حس کنی هنوزم دوسش داری
چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش
همه وجودت له شده ….
چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی
اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی….
چه قدر سخته وقتی
پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی
تا نفهمه هنوزم دوسش داری …….
چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
صدفی به صدف مجاورش گفت:
در درونم درد بزرگی احساس می‌کنم،
دردی سنگین که سخت مرا می‌رنجاند.
صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت:
ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست.
من در درونم هیچ دردی احساس نمی‌کنم.
ظاهر و باطنم خوب و سلامت است.
در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید.
به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت:
آری! تو خوب و سلامت هستی اما دردی که همسایه‌ات در درونش احساس می‌کند
مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.

"مروارید از کتاب سرگشته ، جبران خلیل جبران"
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
اینک تو کجا هستی ای یار من!

آیا به مانند نسیم شب زنده داری می‌کنی؟

آیا ناله و فریاد دریاها را می‌شنوی و آیا به ضعف و خواری من می‌نگری و از شکیبایی‌ام آگاهی؟؟

کجا هستی ای زندگی من!

اینک تاریکی مرا در آغوش گرفت و اندوه بر من غلبه یافت.

در هوا لبخند بزن تا زنده شوم.

کجا هستی ای عشق من ؟؟

آه !!!

چقدر عشق بزرگ است و من چقدر کوچک هستم!


"مناجات از کتاب اشکی و لبخندی ، خلیل جبران"
 

FERI KHAN

Registered User
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2011
نوشته‌ها
986
لایک‌ها
3,164
محل سکونت
Heaven
من هنوزم میترسم...
که تو دیگه بر نگردی....
میترسم که دیگه پیشم نباشی..
ولی تو ارومی....ارومی.....
گیجم کردی باحرفات...
از بس که برای من مثل یک معادله ی بی جوابی..
گاهی از هر حرفت که بهم میزنی...
میتونم...تردید رو بخونم...
میشه تو رفتارت دودلی رو دید...
گاهی اینقدر خوبی که دلم میلرزه...
هر لحظه ی باتو بودن برای من...
مثل یک عمر میگذره...
نمیخوام دیگه بگذره...
برو که دیگه نگذره...
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
آدم ها همه چیز رو همین طور حاضر و آماده از دکان ها می خرند. اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند، آدمها مانده اند بی دوست.
تو اگر دوست می خواهی، خب مرا اهلی کن .


شازده کوچولو

آنتوان دوسنت اگزوپری
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
وقتی که ما گنجینه های حقیقی در اختیار داریم هیچوقت متوجه آن نمی شویم می دانی چرا؟ چون آدم ها به وجود گنج باور ندارند.

کیمیاگر/پائولو کوئیلو
 
بالا