• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

متن های خواندنی

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ


اینجا به مرز بی تفاوتی ها رسیده ام
در من دلهره ...
در من ترس ...
در من حتی احساس هم مرده است...
این روز ها بی خیاله خیالت هم شده ام ...
فقط گاهی به آنچه با من کردی نگاه کن ...
دیگر با خود هیچ نمی گویم ...
دیگر منتظر نیستم همه چیز درست شود ...
غصه ها تمام شود و شادی ها باز گردند...
فکر که می کنم می بینم شادی در زندگی من نبوده تمام روزهای با تو بودنم مملو از خاطرات بد و تلخ و بی احترامیهای توست
چگونه عاشقت بودم ؟؟؟
برای خودم هم سوال شده ...
کاش این احساس زودتر از اینها در من رشد میکرد ...
خیلی دیر شده برای همه چیر ...
برای رفتن
نه دیگر ماندن نه....بیش از این نمیتوانم ... تمام شدم
دلم میخواهد از باقی روزهای جوانیم لذت ببرم
با تو لذتی نیست خنده ای نیست عشقی نیست خدایا کمک کن
دلم پر از حرفهاییست که هیچ کس حاضر به گوش دادنشان نیست حتی خودم ..
کاش آن زمان که بغض میکردم بودی بغلم میکردی و می گفتی امیدم را به تو از دست ندهم...
اما دریغ که هیچگاه اینطور نشد
رفته رفته مردم امیدم دنیایم لبخندهایم همه مردند...
دیگر به من امیدی نداشته باش به ماندنم به اینکه در کنار تو پیر شود هیچگاه حتی فکر هم نکن
راستش را بخواهی میترسم
میترسم همه ی روزهای جوانیم را تلف کنم و تو قدر ندانی همانطور که تا این زمان ندانستی

آخر چه بر سر من آوردی که مرا به اینجا کشانده ای ...

سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا در حال باختن من هستی اما دریغ تو هیچگاه نخواهی فهمید...
دلم تنگ شده برای دستهایی که روزی آرزوی داشتنشان را داشتم اما تو ساده به دیگری سپردی
دلم تنگ شده برای خنده هایم
دلم تنگ شده برای تنها رفتن بدون مقصد به هرکجا رفتن
دلم تنگ شده حتی برای خودم چقدر پاک و ساده بودم و حالا چقدر عوضی شدم
گاهی میخواستم بروم اما تو میگفتی خیالت تخت من راداری و من چه ساده لوحانه باور می کردم اما
نمیدانستم خیالم تخت خوابی شده برای تو دروغ هایت و معشوقت
......



تو میدانی خیلی گریه میکنم اما این را نمیدانی که این روزها دیگر گریه هم مرا آرام نمیکند.
خدایا از تو یک سوال دارم
میدانی که همیشه برایش ارزو کردم خوشبخت باشد
برای خودم آرزو کردم ک به عشق واقعی برسد
اما نه او خوشبخت شد و نه من به عشقه واقعی رسیدم اخر خدای مهربانم تو که هیچوقت ناامیدم
نکردی
آیا راهی دارد که این آرزویم را برآورده سازی

آیا من هم دوباره میتوانم روی یک عشق حساب کنم خدایا کمکم کن
نه تـــلخـم ، نه شیــــرین

مــزه ی بــی تفـــاوتــی مــی دهـــم ایــن روزهـــا ،

جــنــس حــالم زیـــاد مــرغــوب نـیـسـت . . . !

 

poorya0014

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2013
نوشته‌ها
618
لایک‌ها
200
سن
32
محل سکونت
تورنتو
اینم یه متن از ما:

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است :
می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم. من 25 سال دارم و بسیار زیبا، با سلیقه و خوش‌اندام هستم. آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. هیچ کس درآنجا با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟ آیا شما خودتان...
ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟ چند سئوال ساده دارم:1- پاتوق جوانان مجرد کجاست؟ 2- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند؟ 3- چرا بیشتر زنان افراد ثروتمند، از نظر ظاهری متوسطند؟ 4- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟

امضا، خانم زیبا
و اما جواب مدیر شرکت مورگان :
نامه شما را با شوق فراوان خواندم. در نظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سؤالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار است که با شرط شما هم‌خوانی دارد، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف می‌کنم. از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه است، دلیل آن هم خیلی ساده است : آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه «زیبائی» با «پول» است. اما اشکال کار همینجاست : زیبائی شما رفته‌رفته محو می‌شود اما پول من، در حالت عادی بعید است بر باد رود. در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه. از نظر علم اقتصاد، من یک «سرمایه رو به رشد» هستم اما شما یک «سرمایه رو به زوال».به زبان وال‌استریت، هر تجارتی «موقعیتی» دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما. هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست، ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج نه. به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدم‌های ثروتمند را بزنید، بجای آن، شما خودتان می‌توانید با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. این‌طور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید. امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.
امضا رئیس شرکت ج پ مورگان
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برای کاهش وزن ابتدا سر خود را به چپ و سپس به راست بچرخانید[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]این حرکت را چند بار در موقع تعارف شیرینی، شکلات، تنقلات[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]و غذاهای چرب و چیلی انجام دهید ![/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]100 % لاغر میشوید ،مطمئن باشید![/FONT]
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
با افراد به عنوان وسیله رفتار نکن، آنها سر منزل خودشان اند. به آنها وصل شو، در عشق، در عزت، هرگز آنها را در تملک نگیر و هرگز در تملکشان قرار نگیر! به آنان وابسته مباش و دیگران را به خود وابسته نکن.



از: اوشو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گرخدا بنده نوازست

به خلقم چه نیاز است

می کشم ناز یکی

تا به همه ناز کنم
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
یه لقمه نون ، یه کاسه ماست ، رفاقتِ بی کم و کاست
یه عشق پاک ، یه حرف راست ، هرچی محبت و وفاست
تو ذات ما آقا هاست !
(725).gif

پیشاپیش یلدای همه مبارک ...
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
روزی هزار بار دوستت دارم را با خود تکرار می کنم
از میان این تکرار ها
تنها یکی را
من نه!
که ساعت زمان گلچین می کند تا بازگو کنم برایش
آخرین لحظه های شب ،
بعد از همه خستگی هایمان
تنها همان دوستت دارم را
که ساعت زمان گلچین میکند
مثل لالایی مادر
مثل قصه های خوب مادر بزرگ...
مثل تکرار درس تاریخ برای باور
میان همه ی دلتنگی ها و ناباوری هایش
تکرار میکنم
تکرار ،تا یادم نرود
تا یادش نرود هرگز....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کــافـیستــ ــ ـ[/FONT]
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آسمـان هـم کـه بـاشی[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بـغلت خـواهــم کـرد …[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…[/FONT]
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

آدم‌ها با دلایلِ خاصِ خودشان به زندگی‌ ما وارد میشوند
و با دلایلِ خاصِ خودشان از زندگی‌ِ ما می‌‌روند
نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش ،
نه از رفتن‌ها زیاد غمگین...

تا هستند دوستشان داشته باش
به هر دلیلی‌ که آمده اند
به هر دلیلی‌ که هستند

بودنشان را دوست داشته باش ... بی‌ هیچ دلیلی‌
شادمانی‌های بی‌ سبب ،
همین دوست داشتن‌هایِ بی‌ چون و چراست...​
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مهم نیست که آخرین زلزله زندگی ات چند ریشتر بود
مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی از دست دادی

مهم این است که دوباره از نو بسازی

جهانت را … زندگی ات را … باورت را …

“مهم شروع دوباره است”
_(46).gif
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
برایم بنواز

برایم بخوان

مثل هر شب

مثل آخرین شب

مثل آن شب

چشم از دیدگانم نمی ربودی

هر قطعه که می نواختی

طنین هر تار سوخته

نواز شگرانه دلم را می بوسید

برایم با تارهای پاره شده

دوباره بنواز

دوباره بخوان
 

gaara13

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2012
نوشته‌ها
278
لایک‌ها
658
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی، دوستش بداری و برایش چای بریزی.
گاهی وقت‌ها، دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟!
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی، شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و کمی برایش بنویسی.
گاهی وقت‌ها، آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!
 

dantes angelo

Registered User
تاریخ عضویت
17 آپریل 2012
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
99
زخمی بر پهلویم است ، روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همه گمان می کنند که می رقصم . . .
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
[FONT=hammihan_font]اینجا کجاست؟؟؟؟[/FONT]
[FONT=hammihan_font]داریم جایی زندگی میکنیم که[/FONT]
[FONT=hammihan_font]هرزگی مد٬ بی آبرویی کلاس٬ مستی و دود تفریح٬[/FONT]
[FONT=hammihan_font]و دزد بودن و لاشخوری و گرگ بودن، رمز مــــوفقیـــته[/FONT]
[FONT=hammihan_font]وقتی به اینا فکر میکنم٬ میبینم جهنم همچین جای بدی هم نیست! خدایا..[/FONT]
[FONT=hammihan_font]دنیــایت شهوت سرایی شده برای خودش، نمیخـــوای فیلتــــرش کنی؟؟؟ [/FONT]
 
بالا