• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاعره!!!

fathipours

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
105
محل سکونت
بندرعباس
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

دلا بی‌عشق او منشین ، ز جان برخیز و سر در باز



چو عیاران مکن کاری ، که گرد از کار برخیزد




اگر یکبار زلف یار از رخسار برخیزد



هزاران آه مشتاقان ز هر سو زار برخیزد



 

Mehdi14

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,578
لایک‌ها
748
محل سکونت
گم شدم !
من همان مهره‌ی سرباز سفیدم که ازل
قسمت‌ام کرده به سر در پی شاه افتادن
عشق ابریست که یک سایه‌ی آبی دارد
سایه‌اش کاش به دل گاه به گاه افتادن
 

fathipours

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
105
محل سکونت
بندرعباس
نی من منم، نی تو تویی، نی تو منی
هم من منم، هم تو تویی، هم تو منی

من با تو چنانم ای نگار خُـتنی
کاندر غلطم که من توام یا تو منی

یک جرعه ز جام لب او می‌زده‌ای یافت


سرمست و خرامان به سر دار برآمد


در وقت مناجات خیال رخش افروخت


فریاد و فغان از دل ابرار برآمد


 

Mehdi14

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,578
لایک‌ها
748
محل سکونت
گم شدم !
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت
 
بالا