مشاعره!!!

[Agha_Jo0n]

تـا شـدم حـلـقـه به گوش در میخانه عشق
هــر دم آیــد غـمـی از نـو بـه مـبـارک بـادم

 

[m-o-h-s-e-n]

مستی بچشم شاهد دلبند ما خوش است


ز آن رو سپرده اند بمستی زمام ما

 

[Agha_Jo0n]

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

 

[m-o-h-s-e-n]

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند


به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

 

[Mehdi14]

دردا كه ز بيـــــــداد رقيبـــــان به ســـــلامت
در كـــــــوي نــــــكويان نتــــوان كرد اقــامـــــت

 

[mahiye_bala]

ترسم که صرفه ای نبر در روز بازخواست

نان حلال شیخ ز اب حرام ما

 

[mahiye_bala]

ای قدسی که کِشَد بند نقابت

وی مرغ بهشتی که دهد دانه و ابت

 

[trian]

تا کی به تمنای وصال توی یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[mohammad_84]

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

 

[mohammad_84]

نه از خاکم، نه از آبم، نه از بادم، نه از آتش
نه از عرشم، نه از فرشم، نه از کونم، نه از کانم

 

[Mehdi14]

مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
راه صد بادیه درد بریدیم بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است
اول و آخر این مرحله دیدیم بس است

 

[somayeh60]

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه

هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

 

[wonnin]

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه

هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

یار در خانه ما گرد جهان می گردیم

آب در کوزه ما تشنه لبان میگردیم

 

[siavash20]

من از دنیایِ تو بیرون نمی رم
نگو فردایِ ما باهم یکی نیست
چه فرقی داره بی تو زنده باشم ؟!​

​

​

همیشه زنده بودن ، زندگی نیست !​

​

 

[somayeh60]

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزند

با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

 

[Mehdi14]

تا نقش تو را با همه نیرنگ به صد رنگ
چون صورت بی روح به دیوار کشیده
تنها بگذارم که در این سینه دل من
یک چند لب از شکوه بیهوده ببندد

 

[wonnin]

تا نقش تو را با همه نیرنگ به صد رنگ
چون صورت بی روح به دیوار کشیده
تنها بگذارم که در این سینه دل من
یک چند لب از شکوه بیهوده ببندد

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

 

[Agha_Jo0n]

در دایره وجود موجود علیست
اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست
گرخانه اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست

 

[Sadhu]

در دایره وجود موجود علیستاندر دوجهان مقصد و مقصود علیستگرخانه اعتقاد ویران نشدیمن فاش بگفتمی که معبود علیست

تو خود سلطان تبعيضی
تو خود فتنه انگيزی
اگر در روز خلقت مست نميکردی
يکی را همچون من بدبخت يکی را بی دليل آقا نميکردی
جهانی را اينچنين غوغا نميکردی

 

[AMD.POWER]

یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوه‌ی ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز را