مشاعره!!!

[kyle]

لبخندت از بلـــــور باید بــــــــاشد
چشمت دریــــــای نور باید بـاشد
اصلا می دانی این همه زیبـایی
از نـــا محرم به دور بـــاید باشد ؟
خلیل جوادی

 

[Sir Pendar]

دولت رفته ، کجا قوت دهد
دولت آینده خاصیت دهد

قرض ده ز این(زین) دولت اندر اقرضوا
تا که صد دولت ببینی پیش رو

 

[kyle]

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره کاین گهر پاک بی بهاست


پروین اعتصامی

 

[AMD.POWER]

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
صائب تبریزی

 

[Sir Pendar]

در بارگاه سلطنت فقر ، شاه را
بندند در به رخ که به دربار بار نیست

 

[AMD.POWER]

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد

 

[kyle]

ديو آز و خودپرستی را بگير و حبس کن
تا شود چهر حقيقت بی‌حجاب، ای رنجبر!

 

[AMD.POWER]

رخ تو دخلی به مه ندارد
که مه دو زلف سیه ندارد
به هیچ وجهت قمر نخوانم
که هیچ وجه شبه ندارد
بیا و بنشین به کنج چشمم
که کس در این گوشه ره ندارد

 

[Sir Pendar]

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

 

[kyle]

ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ
از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا
اول به خود آ چون به خود آیی به خدا
اقرار بیاری به خدایی خدا
شاه نعمت الله ولی

 

[Sir Pendar]

ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ
از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا
اول به خود آ چون به خود آیی به خدا
اقرار بیاری به خدایی خدا
شاه نعمت الله ولی

ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی
جز سرزنش و بد سری خار چه دیدی (جز بد سری و سرزنش)

ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو
جز مشتری سفله به بازار چه دیدی

 

[Old Ali]

ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ
از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا
اول به خود آ چون به خود آیی به خدا
اقرار بیاری به خدایی خدا
شاه نعمت الله ولی

‌ای عسس گر شاد آز آنستی (هستی) که شب مستم گرفتی
من از آن شادم که می‌افتادم و دست گرفتی

شهریار

سال‌ها پیش در درس دستور زبان فارسی، برای تجزیه و ترکیب این بیت استاد شهریار را به شکلی که نوشتم، به ما می‌دادند. متاسفانه دیوان کامل استاد در دسترسم نیست. اما دیدم که در برخی وبلاگ‌ها آن را به این صورت نوشته‌اند:

ای عسس گر شاد از این هستی که شب مستم گرفتی
من از این شادم که می‌افتادم و دستم گرفتی

شخصا روایت خودم را ترجیح می‌دهم

 

[somayeh60]

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

 

[AMD.POWER]

ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن
بر جاده‌های بی‌سرانجام ِ رسیدن
كار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دل‌های ناكام ِ رسیدن

 

[kyle]

نزد طبيب رفتم خنديده اينچنين گفت
درد تو درد عشق است هرگز دوا ندارد
در صفحهء کتابی ديدم نوشته اين بود
صد بار اگر بميرد عاشق فنا ندارد
يارب تو کن حفاظت پامانده عشقری را
بر دشت حيرت آباد پشتُ پناه ندارد
افتاده‌ عشقری را بالای خاك ديدم
گفتم به اين اديبی يك بوريا ندارد
صوفی عشقری

 

[somayeh60]

دارم به روزگار خود غبطه می خورم
حالا که صاف و ساده مرا برگزیده ای

گاهی خیال می کنم اینجا نشسته ای
گاهی به روی زانوی من آرمیده ای

حتما شگفت مانده ای از کارهای من
دیوانه ای شبیه خودت را ندیده ای

 

[kyle]

یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام

 

[Sir Pendar]

من چو لب گویم، لب دریا بود
من چو لا گویم، مراد الا بود

 

[somayeh60]

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

 

[Sir Pendar]

در میان روز گفتن ، روز کو
خویش رسوا کردن است ای روز جو