• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاعره!!!

Arman_r9

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
80
سن
34
یک‌دل و یک جهت و یک‌رو باش!
وز دورویان جهان، یک سو باش!



شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی

 

L.i.o.N

Registered User
تاریخ عضویت
25 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
574
لایک‌ها
194
يــاد بــاد آن که ســـــــــر کوی تــوام منــــزل بــود
ديـده را روشنــــــی از خــــاک درت حاصــــل بــود
راســت چون سوســـن و گـل از اثر صحبــت پـــاک
بــر زبـــان بـــود مــــرا آن چـــه تـــو را در دل بــــود
دل چـــــو از پيــــــــر خرد نقـــل معــانی مـــی‌کرد
عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بــود
آه از این جــور و تطـاول که در اين دامــــگه اســت
از آن نـاز و تنعــــــــم كــــه در آن محــــفل بــــــود
 

Arman_r9

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
80
سن
34
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونه زردش دلیل ناله زارش گواست
 

L.i.o.N

Registered User
تاریخ عضویت
25 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
574
لایک‌ها
194
تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
خون عشاق حلالست زهی شوخ حرامی
بیم آنست دمادم که چو پروانه بسوزم
از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آنهمه شوکت و ناموس شهان آخر کار

چند سطریست که برصفحه دفتر گذرد

عاقبت جمع شود در دو سه خط از بد و نیک

آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
 

nomix

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2014
نوشته‌ها
271
لایک‌ها
105
محل سکونت
تهران
درختی کز جوانی کوژ برخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست
قدم برداشتی و رنجه بودی
کرم کردی خدواندی نمودی
ولیک امشب شب در ساختن نیست
امید حجره وا پرداختن نیست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
من دین را دوست دارم ولی از کشیشها می ترسم،
قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها می ترسم،
عشق را دوست دارم ولی از زنها می ترسم،
سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم،
من می ترسم پس هستم،
من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم.

حسين پناهي
 

nomix

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2014
نوشته‌ها
271
لایک‌ها
105
محل سکونت
تهران
یکی برزیگرک نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
 

L.i.o.N

Registered User
تاریخ عضویت
25 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
574
لایک‌ها
194
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد
چو شمست خاطر رفتن بجز تنها نمی‌باشد
دو چشم از ناز در پیشت فراغ از حال درویشت
مگر کز خوبی خویشت نگه در ما نمی‌باشد
 

nomix

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2014
نوشته‌ها
271
لایک‌ها
105
محل سکونت
تهران
دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت
 

cheshayer

Registered User
تاریخ عضویت
1 جولای 2012
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
293
محل سکونت
Teheran
تنپوش غمت که بر همه زار زده
رختی است که بر تنم، برازنده شده

--------------------------------
یک حس عجیب در دلم زنده شده
آنکس که بزیست بی‌تو، بازنده شده
تنپوش غمت که بر همه زار زده
رختی است که بر تنم، برازنده شده
عیسی محمدی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم
هرثانیه با نبودنت دلگیرم
حتی تو اگر برای من تب نکنی
من یک طرفه برای تو میمیرم
 

nomix

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2014
نوشته‌ها
271
لایک‌ها
105
محل سکونت
تهران
من چه گویم از تولایش که چیست
خشک چوبی در فراق او گریست
هستی مسلم تجلی گاه او
طور ها بالد ز گرد راه او
 

Arman_r9

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2014
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
80
سن
34
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
 

nomix

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2014
نوشته‌ها
271
لایک‌ها
105
محل سکونت
تهران
ما را به دم پیری نگه نتوان داشت
در حجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجیر بود
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
تا آتش عشق او برافروخت مرا

در اشک چو شمع غرقه می سوخت مرا

عمری می گفت رخ به تو بنمایم

چون رخ بنمود دیده بر دوخت مرا:general503:
 
بالا