peyman5534
Registered User
- تاریخ عضویت
- 16 آگوست 2014
- نوشتهها
- 1,326
- لایکها
- 2,413
- سن
- 34
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان خویش خوش لست
که جان دارد و جان خویش خوش لست
توبه کردم که دگر لب ننهم بر لب جاممن و این کوچه ی بن بست ، تورا کم داریم
ترسم آن لحظه بیائی که جوانت ، پیر است
منم و عکس تو در قاب و نگاهی خسته
چشم من سوی لب بسته ی یک تصویر است
تا شنیدم قصه هایی از دیار کوی دوستآن گربه که به روی قالی خانه ی ماست
میو میو بهر موش، در خالی خانه ی ماست (!)
آن گاو که در تابلو نقاشی است
خوشبختتر از اهالی خانه ماست
تنها تو را تنها می خوامتا شنیدم قصه هایی از دیار کوی دوست
بی محابا پرکشیدم در لقای روی دوست
مباش ای پاکدامن از شبخون هوس ایمن
کزین بی آبرو پیراهن یوسف رفو دارد...