مشاعره!!!

[roshi.whitewolf]

ز دیوانه ای کرد روزی سئوال
سلیمان مرسل علیه السلام
که چون بینی این سلطنت کز پدر
مرا ماند با این همه احتشام
چه خوش داد دیوانه وی را جواب
که چون نیست این مملکت مستدام
پدر مدتی آهن سرد کوفت
تو در باد پیمودنی صبح و شام

 

[roshi.whitewolf]

می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

 

[roshi.whitewolf]

میان آب و گل خلوت گزیدم
ز افلاطون و فارابی بریدم
نکردم از کسی دریوزه ی چشم
جهان را جز به چشم خود ندیدم

 

[babdo]

بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل

سلام
خوبین ؟
عزیز مگه نباید با حرف آخر شعر قبلی شعر بگیم ؟!

 

[roshi.whitewolf]

سلام
خوبین ؟
عزیز مگه نباید با حرف آخر شعر قبلی شعر بگیم ؟!

مکان شعر را جای ادب چیست

 

[babdo]

مکان شعر را جای ادب چیست

اونکه بعله
ولی فکر میکردم مشاعره قانون داره

 

[roshi.whitewolf]

اونکه بعله
ولی فکر میکردم مشاعره قانون داره

قوانین را چه کس آیا نوشتست
تو در دفتر قوانینی بیینی؟
قوانین هم قوانین خودش است
همانهایی که آنجا نا نوشته ست

 

[babdo]

قوانین را چه کس آیا نوشتست
تو در دفتر قوانینی بیینی؟
قوانین هم قوانین خودش است
همانهایی که آنجا نا نوشته ست

همان گونه که در پست نخستش
بگفت استارتر ت بده بعدش
تو هم ای شاعر خوش شوخ و شنگل
مراعاتش بکن آنچه نوشتش :general105::general210::general307:


شنگل = شنگول

 

[roshi.whitewolf]

همان گونه که در پست نخستش
بگفت استارتر ت بده بعدش
تو هم ای شاعر خوش شوخ و شنگل
مراعاتش بکن آنچه نوشتش :general105::general210::general307:


شنگل = شنگول

شمار آدمان بس نانوشتست
تو هم بحثی بکن راهی که شستست
مگر غیر از تو و من کس ببودست
که اینجا جر و بحثی را نمودست

 

[babdo]

تو را مي خواهم و دانم كه هرگز

به كام دل در آغوشت نگيرم

تويي آن آسمان صاف و روشن

من اين كنج قفس مرغي اسيرم


فروغ

 

[mozakhraf]

من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم
که برای تو و تصویر دلت می میرم

 

[babdo]

من از آن روز که در بند توام آزادم

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

سعدی

 

[mozakhraf]

می خور که صد گناه زاغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی ریا کنند

 

[babdo]

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد


حافظ

 

[roshi.whitewolf]

در سرم حرف تو و زمزمه ات یاد آمد
دَه دی اکنون گذرد یاد چه سختم آید
آخرش کار خودت کردی و طوفان آمد
حیف آن یاد تو با خائنیت باز آید

 

[babdo]

درس ادیب اگر بود زمزمه ی محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را​

«نظیری نیشابوری»

 

[wonnin]

اگر اهل دلی دیدی، سلام من رسان بر وی

که کمتر یافتم هرجا فزونتر جستجو کردم

 

[wonnin]

اگر اهل دلی دیدی، سلام من رسان بر وی

که کمتر یافتم هرجا فزونتر جستجو کردم

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد

مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد

به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان

که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد


مولوی

 

[Erfan_Buffon]

در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم

 

[roya7]

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو